يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۶

درس‌های ماجرای «زمستان سخت» برای جامعه ایرانی

مهم‌ترین درسی که تصمیم‌گیران و استراتژیست‌ها سیاست خارجی کشورمان از طرح تز عجیب زمستان سخت باید بگیرند این است که نباید فرصت‌ها را با طرح ایده‌های سلبی که شاید در آینده محقق شود یا خیر، از دست داد.
درس‌های ماجرای «زمستان سخت» برای جامعه ایرانی
کد خبر: ۵۷۱۹۹۵

اگر در تابستان اروپایی‌ها بر احیای توافق برجام و شاید تسهیل واردات انرژی از ایران (البته بیشتر نفت؛ چرا که اروپایی‌ها هم از نداشتن ظرفیت انتقال گاز ایران آگاه بودند) رغبت و حتی اصرار داشتند، اکنون دیگر شرایط تماما دگرگون شده است. حالا به جرات می‌توان این درس را برای مسئولان کشور بازگو کرد که نه تحولات سیال هستند و هر بازیگری در مسیر پویایی هر چه بیشتر خود گام بر می‌‎دارد؛ لذا نه در وضعیت کنونی و در آینده، نباید برای دست‌یابی به منافع دست به قمار زد

 «زمستان سخت» کلیدواژه‌ای که این روز‌ها به مجادله‌ای میان رسانه‌ها، فضای مجازی و حتی محافل سیاسی تبدیل شده است. در یک سوی ماجرا طیفی قرار گرفته‌اند که با بهانه بحران کمبود گاز اخیر ایران، تز زمستان سرد نزدیکان به دولت ابراهیم رئیسی را که قبلا اروپایی‌ها را با آن به چالش فراخوانده بودند، مورد انتقاد جدی قرار می‌دهند و در سوی دیگر ماجرا، طیفی قرار می‌گیرند که علاوه بر تداوم تز دفاع از زمستان سرد اروپا، به انواع استدلال‌ها برای توجیه وضعیت کمبود گاز و برخوردن کشور به بحران در فصل زمستان جاری متوسل می‌شوند.

 آغاز داستان زمستان سخت به تابستان و اوایل پاییز امسال برمی‌گردد که در میانه آخرین دور مذاکرات در وین به منظور احیای برجام، ناگهان تز به تعویق انداختن مذاکره تا فرا رسیدن فصل زمستان مطرح شد. این تز که ظاهرا از سوی مشاوران سیاست خارجی دولت مطرح شد، اساس استدلال‌اش بر این مبنا بود که در نتیجه کاهش حداکثری و حتی قطع جریان صادرات گاز روسیه به اروپا، کشور‌های این قاره در فصل زمستان با بحرانی بزرگ مواجه خواهند شد و آن‌گاه زمان گرفتن امتیازات و بر کرسی نشاندن تمامی مطالبات در مذاکرات برجامی فرا خواهد رسید.

 

بارزترین نمود مطرح شدن این تز که در روز‌های اخیر در حجمی گسترده در فضای مجازی منتشر شده، ویدئو اظهارات جواد اوجی، وزیر نفت در تابستان امسال است که می‌گوید: زمستان سختی در انتظار اروپاست؛ جمهوری اسلامی ظرفیت خوبی برای تامین بخشی از کمبود نفت، میعانات و گاز اروپا را دارد. اما آن‌چه اکنون اتفاق افتاده این است که نه اروپایی‌ها هشدار ایران را جدی گرفتند و هم توانستند مواجهه با زمستان امسال را مدیریت کنند. البته مهم‌تر از این موضوع این دست‌وپنجه نرم کردن ایران در چند روز اخیر با بحران گاز بوده است که به کانون مجادله تبدیل شده است.

در روز‌های اخیر، رسانه های نزدیک به دولت تلاش کرده‌اند انگشت اتهام را به سوی مصرف زیاد گاز در ایران و الگوی نادرست مصرف مردم ارجاع دهند. آن‌ها این فرضیه را مطرح می‌کنند که ریشه بحران کنونی نه عدم مدیریت دولت، بلکه مصرف ۶.۷ برابری سرانه مصرف گاز ایران نسبت به دنیا و سه برابری نسبت به اتحادیه اروپا است. آن‌ها مردم را به کم‌تر مصرف کردن ترغیب می‌کنند. حتی روزنامه کیهان برای اثبات این فرضیه به انواع استدلال‌های عجیب پناه می‌برد: «از استفاده مردم ترکیه از تلویزیون برای روشنایی خانه‌ها تا استفاده مردم انگلستان از خاک گربه برای گرمایش و تا سهمیه‌بندی هیزم در فرانسه.»

در سوی مقابل منتقدان مصرف زیاد گاز در ایران را یک استدلال انحرافی و نادرست ارزیابی می‌کنند. آن‌ها معتقدند میزان مصرف انرژی ایران با استاندار‌های جهان انطباق دارد، اما مشکل در سهم ۷۰ درصدی گاز از سهم سوخت مورد نیاز است. استدلال کلی آن‌ها این است که عدم مدیریت و ناتوانی دولت در بهره‌برداری از منابع گازی عظیم کشور بوده که بحران گازی را در پی داشته است.

این‌که کدام استدلال درست و کدام یک نادرست است به هیچ عنوان هدف نوشتار حاضر نیست، بلکه در میانه مجادله «زمستان سخت» نکته‌ای جدی‌تر را می‌توان دید. نکته‌ای مغفول بر این مبنا که از ماجرای «زمستان سخت» چه درس‌هایی می‌توان گرفت یا می‌بایست گرفته شود؟ دمیدن بر آتش مجادله نه هنر زیادی می‌خواهد و نه دشواری چندانی دارد. می‌توان روز‌ها و حتی ماه‌ها به این مجادله ادامه داد، ولی اکنون مهم‌تر آن است که این ماجرا چه درس‌هایی را می‌تواند برای مسئولان کشور به همراه داشته باشد. در راستای پرداختن به همین موضوع در ادامه به چند محور مهم به عنوان درس‌های زمستان سخت برای جامعه ایرانی اشاره می‌شود.
۱- ضرورت بازنگری در تز عجیب «زمستان سخت»

منطق ساده و البته قطعی بازی در عرصه مناسبات بین‌الملل، بر این مبنا است که هیچ بازیگری در مواجهه با یک بجران یا بحران‌های پیش‌رو دست بسته نمی‌نشیند تا این‌که بحران او را فلج کند؛ مخصوصا اگر این بازیگر کشور‌های غربی توسعه یافته باشند! این که چنین تصور شود در آینده چنان مصیبتی گریبان‌گیر یک یا مجموعه‌ای از بازیگران می‌شود که می‌توان از درون آن‌ها برای خود فرصت‌ها و امتیازاتی دست‌وپا کرد، بیشتر رویکردی ایدئالیستی و توطئه‌نگرانه به جهان سیاست است.

در عرصه رئال پالتیک، قاعده بازی بر مبنای جستجوی عینی و میدانی مدیریت فرصت‌ها و تهدیدات برای افزایش بر دایره قدرت خود استوار است. هر بازیگر تلاش می‌کند تهدیدات را بشناسد و راهکار‌هایی استراتژیک را در سطوح کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت برای مواجهه با آن‌ها در پیش بگیرد. در این میان، کشور‌های اروپایی همان‌طور که انتظار می‌رفت از ابتدای آغاز جنگ در اوکراین و شاید ماه‌ها قبل از آن، مطالعات و سناریو‌های ویژه خود را در مواجهه احتمالی با قطع جریان گاز روسیه در پیش گرفته بودند.

نماد بارز این امر در مدیریت وابستگی به واردات گاز روسیه از سوی دولت آلمان نمایان است. کشور آلمان در ژوئن ۲۰۲۱ حدود ۶۳ درصد از منابع گازی مورد نیاز خود را از طریق روسیه تامین می‌کرد، اما در یک بازه زمانی ۱۸ ماهه موفق شد، این مقدار را به صفر برساند. یعنی دولت آلمان با سیاست صحیح نه تنها بحران را مدیریت کرد، بلکه نشان داد که چگونه می‌توان میزان وابستگی به یک منبع انرژی را با منابع دیگر جایگزین کرد.

حالا به نظر می‌رسد مهم‌ترین درسی که تصمیم‌گیران و استراتژیست‌ها سیاست خارجی کشورمان از طرح تز عجیب زمستان سخت باید بگیرند این است که نباید فرصت‌ها را با طرح ایده‌های سلبی که شاید در آینده محقق شود یا خیر، از دست داد. اگر در تابستان اروپایی‌ها بر احیای توافق برجام و شاید تسهیل واردات انرژی از ایران (البته بیشتر نفت؛ چرا که اروپایی‌ها هم از نداشتن ظرفیت انتقال گاز ایران آگاه بودند) رغبت و حتی اصرار داشتند، اکنون دیگر شرایط تماما دگرگون شده است. اگر در آن مقطع این فرصت وجود داشت از موضع قدرت و با داشتن دست بالا وارد مذاکرات احیای برجام شد و چه بسا برخی امتیازات خاص دیگر نیز گرفت؛ حالا این اروپا و آمریکا هستند که دیگر نه عجله و نه تمایل چندانی به از سرگیری مذاکرات و توافق سریع دارند.

به طور حتم تز عجیب «زمستان سخت»، فرصت‌سوزی‌ای بزرگ بود که به طور حتم در آینده نیز از نقش منفی آن بیشتر می‌توان یاد کرد. متاسفانه استراتژیست‌های ایرانی آینده توافق و مهم‌ترین پرونده حوزه سیاست خارجی کشور را به ایده‌ای موکول کردند که تنها بر پایه سختی و بحران برای مجموعه مقابل بود. در این تز چنین پنداشته می‌شد که اروپایی‌ها در فصل زمستان چنان گرفتار شقاوت و سختی خواهند شد که به پای ایران خواهند افتاد و دست و پا می‌زنند که هر چه شما بگویید را ما می‌پذیریم؛ فقط شما بیاید مردانگی کنید به ما در زمینه تامین نیاز‌های انرژی یاری برسانید. در این تز عجیب بازیگر مقابل منفعل، دست بسته و روند تحولات ایستا در نظر گرفته شده بود، اما حالا به جرات می‌توان این درس را برای مسئولان کشور بازگو کرد که تحولات سیال هستند و هر بازیگری در مسیر پویایی هر چه بیشتر خود گام بر می‌‎دارد؛ لذا نه در وضعیت کنونی و در آینده، نباید برای دست‌یابی به منافع وارد بازی شد که همه جوانب آن سنجیده نشده است.
۲- حالا این زمستان گذشت؛ در اندیشه مواجهه با تابستان‌ها و زمستان‌های آتی باشیم!

در شرایطی که اروپا در سال‌های گذشته مقصد ۷۸ درصد گاز صادراتی روسیه بوده و حتی در مقطعی میزان گاز صادراتی به محدوده بیش از ۵۰۰ میلیون متر مکعب در روز نیز رسید، کشور‌های اروپایی بر خلاف پیش‌بینی استراتژیست‌های تز زمستان سخت، توانسته‌اند موضوع قطع صادرات انرژی روسیه بعد از آغاز جنگ اوکراین مدیریت کنند. از قضای روزگار امسال بر خلاف بسیاری از سال‌های قبل زمستان اروپا نیز چندان سرد نبود و کشور‌های اروپایی موفق شده‌اند پیک تورمی ناشی از کاهش منابع انرژی و سوخت را نیز کنترل کنند.

حالا به جرات می‌توان گفت که اروپا این زمستان سخت را سر گذراند و می‌گذارند و این ما مانده‌ایم که زمستان سخت کنونی را از سر بگذرانیم. البته در این بین نکته مهم‌تر این زمستان نیست، بلکه زمستان‌ها و تابستان‌های آینده است که باید مورد توجه مسئولان کشور قرار بگیرد. بر کسی پوشیده نیست، ایران با وضعیت فعلی در فصل تابستان نیز برای تامین برق مورد نیاز کشور با محدودیت‌های ویژه‌ای همراه است که بخش عمده آن نیز با موضوع گاز ارتباط دارد.

 

زمستان سخت با تمام مصیبت‌هایش می‌تواند تبدیل به تلنگری برای مسئولان باشد. استفاده از سوخت‌های جایگزین و واردن کردن سوخت‌های هسته‌ای، بادی، خورشیدی و آبی، به چرخه تامین منابع انرژی نه دشوار است و نه نشدنی. شاید همین حالا زمان آغاز برنامه‌ریزی برای مدیریت وضعیت در تابستان‌ها و زمستان‌های دشوار پیش‌رو باشد.
۳- یاد گرفتن ضرورت توجه به همراهی مردم و جلب اعتماد عمومی

فرض را بر آن بگذاریم که تمامی روایت کیهان از زمستان سخت اروپا صحیح است. مردم انگلستان از خاک گربه برای گرم کردن خود استفاده می‌کنند؛ مردم هلند برای روشنایی از شمع و مردم ترکیه از تلویزیون؛ مردم فرانسه با سهمیه‌بندی هیزم مواجه هستند؛ مردم اروپا برای مصرف کمتر انرژی لباس گرم زیادی می‌پوشند؛ اصلا می‌پذیریم که اکثریت مردم کشور‌های اروپایی با پتو در خانه می‌نشینند! اما در این بین یک درس عمیق وجود دارد که آن‌هم عبارتست از: مدیریت منابع محدود از طریق اعمال صحیح قدرت و همدلی جامعه با دولت.

جامعه‌ای که حاضر است برای گرم نگه داشتن خود حتی حاضر هستند از خاک گربه استفاده کنند؛ آیا شایسته نقد هستند یا تحسین. به این جوامع و مسئولانش باید «احسنت» گفت که چنین اقناع و باوری را ایجاد کرده‌اند که باید دست در دست یکدیگر با بحران مواجه شد و مشکل را از سر گذارند. شهروندانی که حاضر هستند بر خود لباس فراوان و پتو بپوشانند، اما اعتراضی به مدیریت دولت هم نداشته باشند، تنها مساله برای آن‌ها صرفه‌جویی مالی نیست. حتی به جرات می‌توان گفت که اکثریت قاطع شهروندان اروپایی با حداقل درآمد هم توانایی پرداخت هزینه انرژی را هر چند گران هم باشد را دارند.

اما اینجا درسی که باید آموخت سرمایه‌گذاری دولت بر سرمایه اجتماعی است. اعتماد عمومی مهم‌ترین سرمایه اجتماعی است که در این جوامع وجود دارد و در لحظه بحران مورد را با خود همراه می‌کند. اما این‌که در ایران چرا این همراهی و همدلی حداقل تا کنون قابل مشاهده نیست، مساله مهمی است که باید از مسئولا پرسید؟ البته دلیل چرایی چنین امری خود می‌تواند موضوع نوشتاری مفصل باشد.
۴- گذار از عقلانیت «حیثیتی کردن مسائل»

یکی پدیده‌های منفی و نادرست که متاسفانه طی سال‌ها و دهه‌های گذشته بر تصمیم‌گیری‌های کلان مسئولان حاکمیت داشته، «حیثیتی کردن مسائل» بوده است. البته این موضوع ریشه در فرهنگ سیاسی‌ای ناصحیحی دارد که طی سال‌های متمادی تولید و بازتولید شده است. مسئولان در حوزه‌های مختلف به جای مواجهه منطقی با مسائل اکثرا به سوی طرح وعده‌ها وشعار‌هایی گرایش پیدا کرده‌اند که در ادامه به موضوعی حیثیتی برای آن‌ها تبدیل شده است.

نمونه اخیر همین موضوع را می‌توان در کلید واژه زمستان سخت نیز مشاهده کرد. گویی مسئولان با به کاربردن این واژه، وحی منزلی را بیان کرده اند که به هیچ عنوان قابل اصلاح و بازگشت نیست. اصرار کنونی برخی جریان‌ها بر تداوم تز «زمستان سخت» نیز نمود بارز همین ماجرا است. این‌که در اروپا تورم، سرما، کمبود سوخت و... وجود دارد به بخشی از هویت و زندگی روزانه آن‌ها تبدیل شده است. گویی حیثیت و اعتبار آن‌ها به این است که بگویند اروپا در بحران عمیق انرژی و زمستان سخت فرو رفته است.

چنین رویکردی اساسا موجب خواهد شد که نه تنها واقعیات بحران انرژی کنونی در زمستان ایران دیده نشود، بلکه بر یک رویه غلط پافشاری صورت بگیرد. این‌که چه طرفداران دولت و چه شهروندان موضوع زمستان سخت را در مقام مساله‌ای حیثیتی بنگرند، نه تنها هیچ گرهی را از وجود بحران فعلی انرژی در کشور حل نخواهد کرد، بلکه زمینه‌ساز تشدید فرآینده بحران نیز خواهد بود. بدون تردید پایان دادن به مجادله زمستان سرد یک امر ضروری است؛ چرا که در این مضوع هیچ برنده‌ای وجود نداشته و نخواهد داشت. چاره‌اندیشی برای مدیریت بحران موضوعی است که اکنون باید مورد توجه قرار بگیرد و نه این که در ماجرای زمستان سخت حقانیت چیست و با کیست!


فرارو

محسن فرجاد

آخرین اخبار