به گزارش باشگاه دانشجویان ایران اکونومیست، «تغییر چهره!» عنوان سرمقاله این شماره از نشریه است که به قلم محمدامین انصاری نوشته شده است.
"دانشگاه زیبای من؟"، "جان بیقرار"، "نیلوفر آبی"، "سرنخ نخبگی"، "آرزوهای دستساز" و... از جمله مطالب و مقالاتی است که در این شماره منتشر شه است.
شماره پنجاه و نهم نشریه نشریه «حیات» به صاحب امتیازی هیات الزهرا دانشگاه صنعتی شریف و مدیر مسئولی هادی مسماریان و سردبیری محمد امین انصاری بهصورت گاهنامه منتشر شده است.
محمدامین انصاری در سرمقاله این نشریه نوشته است: «انگار همین دیروز بود که امتحانات میانترم سال دوازدهم را داشتیم میدادیم. دقیقا روز۱۳ام دیمــاه بود؛ من صبح استرس امتحان شیمی را داشتم و فرمولهای شیمیایی را با خودم مرور میکردم. بعد از مرور، خیلی سریع سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه حرکت کردم. اون روز هم مثل یک روز خیلی معمولی، پدرم رادیو ماشین را روشن کرد تا برنامههای صبحگایه را گوشکنیم. رادیو روشن شد ولی کاش روشن نمیشد. کاش همان جا رادیو برفکی میشد، صدایش را دیگه نمیشنیدیم یاکاش خراب میشد یا... .بــه هــر صورت خبر شهادت حاج قاسم را نمی شنیدیم. من که عین سنگ شده بودم. از طرفی حاج قاسم، یکی از بزرگمـردترینهایی قهرمان که داشتیم را شهید کرده بودند و از طرفی امتحان داشتم و میخواستم تمرکزم را از دست ندهم. در نتیجه من را به صخرهای که هر لحظه احتمال افتادن و ریزش دارد، تبدیل کرده بود. بــه هر زحمتی که شده، امتحان را دادم و به خانه برگشتم. جو عجیبی در خانه بود. انگار کسی خانه نبود ولی همه بودند.تلویزیون شبکه خبر بود و تند تند اخبار قرمز از پایین صفحه رد می شد. چند ساعتی گذشت و وصیتنامه حاج قاسم از تلویزیون قرائت شد. قسمتی از این وصیتنامه نظر من را جلب کرد. من بـا این پاهـا در حَرَمت پا گذاردهام، دورِخانــهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی خداونــدا! سر من، عقل من، لـب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید بهسر میبرنـد؛ یا ارحـم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جـز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توسـت، فهمیـدم حاج قاسم با تمام وجود خود برای سربلندی دین و کشور تــاش میکــرد. بــا خــودم گفتم، همهی ما اگر چنین مجاهدتــی کنیــم و بــرای ســربلندی کشــور تــاش کنیــم، مشکلی دیگر ممکن نیست باقی بماند! کمربندها را باید سفت کرد و تلاش کرد. یکی از جاهایی که ما این امر را میتوانیم تا حد بسیار زیادی ممکن کنیم، دانشگاههاست.»
علاقهمندان جهت دریافت فایل نشریه میتوانند به آدرس AzzahraaMaktubat@ مراجعه کنند.