به گزارش ایران اکونومیست، محسن هاشمی در نشست علمی حکمرانی عقلانی در سرای قرآن آیت الله هاشمی رفسنجانی، ضمن بیان این مطلب اظهار کرد: در ششمین سالگرد رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی، شاهد شرایط بسیار سخت و ویژه ای در کشور هستیم که شاید بیش از هر زمان دیگری نیاز به عقلانیت در حکمرانی داریم و خلاء حضور آیت الله هاشمی به عنوان نماد عقلانیت در حکمرانی بیش از گذشته احساس می شود.
وی ادامه داد: یکی از ارکان عقلانیت در حکمرانی به معنای سنجش، تعادل و توازن در تصمیم گیری برای جامعه است، عقلانیت اقتضا می کند تا تصمیمات براساس محاسبه هزینه/فایده و تامین مصالح اجتماعی و منافع ملی گرفته شود. از پیش از انقلاب و در دوران مبارزه، شاهد سه رویکرد عمده در نگاه به حکمرانی در میان انقلابیون بودیم. رویکرد اول را که می توانیم رویکرد ایدئولژیک بنامیم، رسالت انقلابی وایدئولژیک را اولویت نخست می داند و معتقد است که باید آرمان ها با هر هزینه ای محقق شود. شاید بتوان در جهان اسلام سید قطب را نظریه پرداز این رویکرد دانست.
رییس سابق شورای شهر تهران خاطر نشان کرد: رویکرد دوم، رویکرد تکنوکراسی و تخصص گرا به حکمرانی است که معتقد است که نباید در حکمرانی مولفه های غیرتخصصی و به اصطلاح ارزشها را دخیل کرد و به حکومت مسلمانان و نه حکومت اسلامی، اعتقاد دارد که شاخصه این طیف را در ایران شاید بتوانیم جریان ملی – مذهبی و مهندس بازرگان بنامیم. اما رویکرد سوم را که می توانیم رویکرد عقلانی در حکمرانی اسلامی نام بگذاریم بر تامین منافع ملی ومصالح جامعه در عین توجه به ارزشها وآرمانهای اسلامی در حد مقدورات تاکید دارد.
وی در ادامه اظهار کرد: ما می توانیم شخصیتهایی نظیر شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و آیت الله هاشمی رفسنجانی را در این رویکرد قرار دهیم که در عین انقلابی بودن، بر عقلانیت و غلبه منطق بر احساسات وشور انقلابی تاکید داشتند.می توان در حوزه های مختلف تفاوتهای این سه رویکرد را نشان داد که با توجه به محدودیت فرصت، به دو حوزه اصلی اشاره می کنم.
هاشمی همچنین ادامه داد: در حوزه سیاست خارجی، رویکرد ایدئولژیک، براستکبارستیزی ومبارزه با غرب وامپریالیسم تاکید دارد و هویت خود را از این مبارزه می گیرد، حال این مبارزه چه نتایجی در داخل کشور وچه هزینه ای به مردم تامین می کند، تعیین کننده نیست، سیاست خارجی در ایران بعد از انقلاب در برخی مقاطع از دولتها، در دهه های شصت، هشتاد و دولت فعلی را می توان در این طیف جای داد. در رویکرد دوم، سیاست خارجی، مشابه سایر کشورها وصرفا براساس مصالح ژئوپولتیک، ژئواستراتژیک و منافع ملی تعیین می شود که رویکرد دولت موقت را می توان مصداق آن دانست.
این فعال سیاسی تصریح کرد: رویکرد سوم، سیاست خارجی را متاثر از اهداف و آرمانهای انسانی و انقلابی اما در چارچوب منافع ملی تعیین می کند، که مصداق این رویکرد ابداع "دکترین ام القری" توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که سیاست خارجی انقلاب اسلامی را در راستای تقویت ایران بعنوان ام القری جهان اسلام می دانست و هر اقدامی که به تضعیف وانزوای ایران می انجامید را برخلاف ارزشهای اسلامی ارزیابی می کرد. تنش زدایی با قدرتهای جهانی همراه با حرکت بسوی وحدت در جهان اسلام از مهمترین راهبردهای این دکترین در دوره سازندگی و ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که به طور نسبی در دولت اصلاحات ودولت تدبیر و امید نیز پیگیری شد و برجام حاصل این رویکرد بود.
وی با بیان اینکه حوزه دومی که می توان تفاوتهای این سه رویکرد را در آن مشاهده کرد، حوزه اقتصاد است، گفت: رویکرد ایدئولژیک در اقتصاد، عدالت را از طریق کمک به طبقات فرودست، نگاه منفی به انباشت سرمایه و تولید ثروت و به نوعی اقتصاد چپگرا و دولتی می داند. رویکرد دوم، مدل اقتصادی آزاد و سرمایه داری را دنبال می کند که در برخی از کشورهای غربی وشرق آسیا اجرا شده است. اما رویکرد سوم، بر توسعه متعادل، متوازن وپایدار تاکید دارد که عدالت اجتماعی را نه در توزیع فقر بلکه در تولید ثروت و بازتوزیع آن بوسیله ابزارهای حاکمیتی می داند، دراین رویکرد انباشت ثروت و سرمایه منفی تلقی نمی شود بلکه مقدمه لازم برای تولید انبوه کالا وخدمات محسوب می شود اما این سرمایه باید در رقابت و تحت نظارت قوانین فعالیت کرده وموتور توسعه کشور باشد.
هاشمی خاطرنشان کرد: در ۴۴ سال گذشته از انقلاب شاهد هستیم، تنها مقطعی که در آن شاهد رشد اقتصادی متوسط شش درصد و کاهش بیکاری وافزایش درامد سرانه ورفاه عمومی هستیم، دولتهای سازندگی، اصلاحات و دوسال اجرای برجام بود و در بقیه سالها، عمده اقتصاد بصورت دولتی و با مصرف درامد نفتی وتضعیف بخش خصوصی و رشد نهادهای خصولتی فعالیت کرده است که نتیجه این رویکرد فقر عمومی وافزایش شاخص فلاکت یعنی تورم وبیکاری است. البته این دو حوزه، یعنی سیاست خارجی واقتصاد ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند و آیت الله هاشمی رفسنجانی آنگونه که در خاطرات خود مرقوم داشته اند در دومقطع، یعنی در میانه دهه هفتاد و هشتاد، نسبت به پیامدهای دوموضع نظام در مورد خصومت با آمریکا و پرونده هسته ای به رهبرانقلاب یاداور می شوند که این دومساله می تواند به فقر و فلاکت در کشور منجر شود و عواقب منفی در درازمدت خواهد داشت که امروز شاهد تحقق این پیش بینی هستیم.
وی گفت: البته در مواضع امام خمینی ومقام معظم رهبری، نشانه هایی از هر دو رویکرد اول وسوم، یعنی ایدئولژیک و عقلانی وجود دارد که این هنر دولتها ومسئولان وقت کشور بوده است که به رهبری کمک کنند تا تصمیمات سخت را بدرستی وبراساس مصالح کشور نه شعارها وهیجانات بگیرند.
وی در پایان گفت: در خاتمه به بخش کوتاه اما بسیار مهمی از خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره می کنم که بصورت طبیعی ۱۵ سال دیگر قرار بود ،در اختیار افکار عمومی قرار گیرد اما در این شرایط سخت جامعه لازم دیدیم که این فراز را منتشر کنیم.
ایشان در روزنوشت ۱۳ فروردین سال ۱۳۹۴، حدود ۲۰ ماه قبل از فوت پس از امضای بیانیه توافق هستهای در لوزان و عبور کشور از خطر جنگ و تحریم در دفترخاطرات روزانه خود نوشتهاند: "انشاءالله در موقعی که این خاطرات بعد از مرگ من منتشر میشود، به شیوهای که این سالها، خاطرات بیست سال قبل را آماده و منتشر میکنیم، در اینجا لازم است برای درج در تاریخ نقش خود را هم بنویسم چون بنا نیست فعلاَ بگویم. از لحظه شروع انقلاب تاکنون در پیچهای مهم انقلاب نقشهایی داشتهام. سه مورد آنها به نظرم مهمتر است. ۱ – در روزهای آخر جنگ ۹ ساله با عراق روشن بود که ادامه جنگ مصلحت نیست. ولی با وجود شعارهای جنگ جنگ تا پیروزی و تایید امام، نقش مهمی ایفا کردم به عنوان فرمانده جنگ و جانشین فرمانده کل قوا، واقعیتهای جبهه را که با هیاهوی سپاه و... روشن نبود به مسئولان و سپس به امام گفتم و سپس در جلسه سران قوا، در خدمت امام، عدم امکان پیروزی نظامی را ثابت کردیم. امام مشکلشان این بود که با آن همه تصریحات که تا آخرین نفر و آخرین قطره خون و تا رفع فتنه میجنگیم، چگونه ناگهان اعلان پذیرش قطعنامه نماییم؟ و اضافه کردند، خودشان از مسئولیت رهبری کنار میروند و ما اداره کنیم.
من در جواب گفتم: این که کار را مشکلتر میکند و بهتر است، من به عنوان جانشین فرمانده کل قوا و فرمانده جنگ قطعنامه را امضا کنم و شما برای حفظ حیثیت من را محاکمه کنید و با قربانی شدن من کشور و مردم و انقلاب نجات پیدا میکنند. امام با نظر عطوفانهای به من، آن را نپذیرفتند و پذیرفتند خودشان بپذیرند، ولی از ما خواستند که دیگران را توجیه کنیم. ۲ – در انتخابات اخیر ریاست جمهوری که کشور به بنبست رسیده بود و اصولگرایان به پیروزی خود در ادامه راه احمدینژاد مطمئن بودند. مردم و مراجع تنها راه را در نامزدی من میدانستند.
من موافق نبودم. در شب روز آخر نام نویسی، احساس کردم که دچار استبداد نظر شدهام. تصمیم گرفتم که اسم بنویسم و عصر شنبه در وزارت کشور ثبتنام کردم و از همانجا موج شادی مردم برخاست و ظرف چند ساعت تمامی کشور را لرزاند، گرچه شورای نگهبان با اصرار مصلحی وزیر اطلاعات من را به بهانه سن زیاد رد صلاحیت کرد و من این موج عظیم مردمی را پشت سر دکتر روحانی قرار دادم که پیروز شد و دولت از دست تندروها نجات یافت، اعتدال و امید حاکم شد؛ ولی تندروها میدان را خالی نکردند و مانع حل مشکل تحریمها میشدند. ۳ – عصر شنبه که بنا بود فردای آن نتیجه مذاکرات یک هفتهای لوزان اعلان شود، هم روحانی و هم ظریف سرگردان بودند. ساعت ۴۵/۳ بعد از ظهر به دفتر روحانی رفتم و در مدت کوتاهی او را قانع کردم، اقدام کند و توطئه تندروها را گفتم که ایشان هم منکر نبود. ایشان هم فوراً ظریف را قانع کرد، صفحه برگشت و یاسها رفت و امید و تصمیم آمد."