يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۹ دی ۱۴۰۱ - ۰۶:۵۱

سونامی قم علیه گستاخی پهلویِ پسر

میزبان رییس‌جمهور ایالات متحده شدن در سال نوی میلادی در ژوئن ۱۹۷۸ آنچنان سرخوشی را در محمدرضا شاه پهلوی ایجاد کرد که او بدون فکر کردن به عواقب تصمیمش صرفا به پشت‌گرمی‌کارتر و قدرت نظامیش به رویاروییِ بی‌محابا با رهبر نهضت اسلامی رفت و از هیچ توهین و هتاکی و گستاخی به امام امت، دریغ نکرد.
سونامی قم علیه گستاخی پهلویِ پسر
کد خبر: ۵۶۷۹۰۵

به گزارش ایران اکونومیست، ۱۹ دی چهل و پنجمین سالگرد قیام مردم قم علیه جسارت روزنامه اطلاعات شماره ۱۵۵۰۶ به امام خمینی(ره) در سال ۱۳۵۶ است که با دخالت ساواک و شهربانی، رنگ خون گرفت. این قیام، سخت‌ترین واکنش روحانیون و مردم قم به چاپ سرمقاله گستاخانه روزنامه اطلاعات تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» بود.

رژیم گذشته در چهل و دومین سالگرد به اجرا گذاشته شدن بخشنامه کشف حجاب اجباریِ رضا شاه و در سیزدهمین سالگرد اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی معروف به انقلاب شاه و مردمِ محمدرضا شاه، سرمقاله‌ای هتاکانه را در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۵۶ به قلم شخصی جعلی به اسم احمد رشیدی مطلق در صفحه هفتم روزنامه مطبوعات در بخش نظرها و اندیشه‌ها چاپ کرد و در آن با شنیع‌ترین ادبیات به آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی خمینی تهمت زد و توهین کرد.

در این سرمقالهِ سراسر توهین‌آمیز که شش‌ روز بعد از پایان سفر جیمی‌کارتر رییس‌جمهور وقت آمریکا به تهران‌ چاپ شد، رهبر نهضت انقلاب اسلامی «مردی وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری» معرفی شده بود.

سونامی قم علیه گستاخی پهلویِ پسرمحمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا

شاه حضور کارتر در تهران که در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۵۶ مصادف با آغاز سال نو میلادی انجام شد را به فال نیک گرفت و پشت‌گرمی فراوانی از این حضور و سخنان احساس کرد به خصوص وقتی رییس‌جمهور آمریکا در یک مراسم رسمی «ایران» را «جزیره ثبات منطقه خواند» شَکَش برای پیاده کردن اهداف بلندپروازانه را کنار گذاشت و با جسارت هرچه تمام‌ به رویارویی با امام امت رفت و دستور انتشار مقاله‌ای هتاکانه را به امیرعباس هویدا، وزیر وقت دربارش داد و در روزِ چاپ سرمقاله در روزنامه اطلاعات تهران را به مقصد مصر و عربستان و دیدار و گفت‌وگو با انور سادات و ملک خالد رهبران این کشورها ترک کرد.

قبل از ماجرا

محمدرضا شاه بعد از سفر رییس‌جمهور وقت آمریکا به ایران با رونمایی از سرمقاله‌ای توهین‌آمیز علیه فقیهی خداباور و مردم دوست، عزمش را در خوش رقصی به اربابان جزم کرد و با غرور و جسارت بیشتری با رهبر نهضت اسلامی به مقابله برخواست. او به زودی قصدش را با سفارش یک مقاله تند علیه امام خمینی به امیرعباس هویدا وزیر وقت دربار روشن کرد. هویدا هم از پهلویِ پسر خواست تا اطلاعات‌ پرونده آرشیوی امام در سازمان‌ اطلاعات‌ و امنیت‌ کشور - ساواک‌ - در اختیارش قرار گیرد. به دستور شاه این اتفاق افتاد و هویدا اطلاعات پرونده را در اختیار فرهاد نیکوخواه‌ مشاور مطبوعاتی‌ و رییس تیم رسانه‌ایش که از کارکنان سابق روزنامه‌ اطلاعات‌ بود قرار داد و فرهاد و همکارانش ظرف یکی دو روز پیش‌نویس سرمقاله را آماده کردند.

متن پیش‌نویس به وزارت دربار فرستاده و تحویل محمدرضا شاه شد اما لحن و ادبیات مقاله، شاه را راضی نکرد. محمدرضا پهلوی دستور تندتر شدن لحن مقاله را دارد و فرمان‌بران نیز برای جلب رضایت مولوکانه تا توانستند پیش‌نویس را تند و تیز کردند.

اولین صدای سرمقاله در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۵۶ در خارج از دربار شنیده شد. امیرعباس هویدا با تایید نهایی شاه سرمقاله را در اختیار داریوش همایون وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی و دبیرکل وقت حزب رستاخیر قرار گرفت و تاکید کرد که در روز و زمان مناسب در جراید کثیرالانتشار چاپ شود.

همایون بعدها در خاطراتش نوشت: «مقاله از وزارت دربار سرچشمه می‌گرفت و البته این مطلب که شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود، درست است.»

مسعود انصاری دیگر شخصیت دربار پهلوی هم نوشت: «خلعتبری وزیر امور خارجه از سفارت ایران در عراق گزارشی دریافت کرد مبنی بر اینکه آیت‌الله خمینی ضمن مسئله‌ای از مسایل رساله خود، سلطنت را غیرشرعی اعلام کرده و این نظر تازه در چاپ جدیدی از توضیح‌المسائل ایشان چاپ و منتشر شده است. خلعتبری این گزارش را در شرفیابی معمول خود به عرض همایونی رساند و شاه که از دریافت چنین گزارشی سخت عصبانی شده بود به وزیر دربار دستور داد در رد و ذم آیت‌الله، مطلبی نوشته و به روزنامه‌ها داده شود هویدا هم دستور نوشتن یک سرمقاله را به تیمش داد و بعد از نهایی شدن برای داریوش همایون ارسال کرد و بعد از یکی دو روز معطلی در روزنامه، در صفحات داخلی به چاپ رسید.»

آنتنی پارسونز سفیر وقت انگلیس در ایران در خاطراتش «نگارش و چاپ این مقاله» را «عملی بسیار نابخردانه» توصیف کرد.

سونامی قم علیه گستاخی پهلویِ پسراعتراض مردم و طلاب قم به سرمقاله روزنامه اطلاعات

سونامی واکنش‌ها

مدرسین حوزه علمیه قم فردای انتشار سرمقاله درس و بحث را تعطیل کردند و با مشارکت طلاب، تجمع بزرگی در مسجد اعظم و محل سکونت مراجع تقلید و بزرگان قم شکل گرفت. جمعیت از صبح تا عصر ۱۸ دی ۱۳۵۶ به بیوت مراجع رفتند و در هر بیتی پای سخنان آنان نشستند و آنان نیز در حمایت از امام و نهضت انقلابی ایشان سخن گفتند. معترضان در پایان هر سخنرانی از مراجع و بزرگان حوزه درخواست می‌کردند به گستاخی رژیم، واکنشی درخور نشان دهند.

تجمع اعتراضی طلاب در این روز بدون درگیری و خونریزی پایان یافت اما با ادامه یافتن تجمع در روز بعد، کسبه و بازاریان قمی هم در حمایت از مراجع تقلید و حوزه‌های علمیه مغازه‌ها را تعطیل کردند و طلاب را در تجمعِ مسجد اعظم و بقیه بیوت مراجع و علمای قم همراهی کردند.

آنان که ۱۸ دی به خانه آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی و آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری رفته بودند، ۱۹ دی به بیوت آیات عظام علامه سید محمدحسین طباطبایی، میرزا هاشم آملی، حسین وحید خراسانی، ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی و علی مشکینی رفتند.

رفتن جمعیت به بیوت علما تا بعدازظهر ادامه داشت اما با حساس شدن ماموران ساواک و شهربانی قم و بستن میدان‌ها و خیابان‌های منتهی به حوزه‌های علمیه و بیوت مراجع و بزرگان قم، بین طلاب و ماموران درگیری‌های پراکنده‌ای شکل گرفت که با دخالت مردم و بازاریان به تدریج به زد و خورد، رویارویی خونین و شلیک گلوله به معترضان مبدل شد.

عصر ۱۷ دی

اولین پس‌لرزه‌ها یک روز بعد از چاپ و انتشار روزنامه اطلاعات در شهر قم خودنمایی کرد. با وجودی که هنوز نسخه چاپی روزنامه از تهران به قم نرسیده بود اما خبر سرمقاله توهین‌آمیز زودتر بین مردم و طلاب پخش شد. انتشار خبرِ در راه بودنِ خودروی حامل روزنامه، موجب شد عصر ۱۷ دی ۱۳۵۶ تعداد زیادی از مردمِ عصبانی در مسیر خودرو منتظر بمانند. با ورود خودروی حامل روزنامه اطلاعات مردم خشمگین به خودرو حمله کردند و روزنامه‌ها را پاره پاره کردند و به آتش کشیدند.

ساواک در گزارشی از این واقعه نوشت: «در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض حدود ۱۰۰ عدد روزنامه‌ اطلاعات را پاره کردند. ضمنا به عنوان اعتراض نسبت به توهینی که در روزنامه‌ی اطلاعات به خمینی شده بود، کلیه درهای حوزه علمیه تعطیل و بسته شد و درسها تعطیل شد.»

روحانیون و طلاب قم در تماس‌های تلفنی و ملاقات‌های خصوصی با بیوت مراجع تقلید و اساتید حوزه علمیه قم خواستار تعطیلی جلسات درس و بحث و برگزاری تجمعات اعتراضی شدند.

۱۸ دی

طلاب خشمگین با اجتماع در محوطه بیرونی مدرسه خان با سر دادن شعارهای «مرگ بر این حکومت‌ یزیدی»، «درود بر خمینی» و «رهبر ما خمینی است» به سمت بیوت مراجع قم رفتند. معترضان در محدوده مدرسه فیضیه در میدان آستانه با ماموران شهربانی درگیری‌های پراکنده پیدا کردند. با عبور طلاب معترض از این منطقه به دیدار آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی رفتند و پس از شنیدن سخنان ایشان به منزل آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری رفتند اما ایشان با تأخیر بسیار به جمع معترضان پیوست که این رفتار آیت‌الله موجب دلخوری و اعتراض اکثر طلاب حاضر شد.

ماموران شهربانی و ساواک که از این وضعیت را بر نمی‌تابیدند در سه راه ارم ـ چهارمردان مستقر شدند و مسیرهای منتهی به حرم حضرت معصومه و بیوت مراجع و بزرگان را مسدود کردند و تا پایان روز در همان منطقه باقی ماندند.

معترضان نماز جماعت مغرب و عشا را در مسجد اعظم خواندند و بعد از نماز در حمایت از آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی خمینی شعارهای ضدرژیم سر دادند. مردم و طلاب معترض شعارهای «مرگ بر این حکومت پهلوی» و «دانشجو، روحانی پیوندتان مبارک» را به شعارهایی که در راهپیمایی صبح سر داده بودند، اضافه کردند و در مسجد اعظم و حرم حضرت معصومه (س) سر دادند. ماموران شهربانی هم در واکنش به این اقدام مردم و طلاب معترض را از حرم و صحن حضرت معصومه بیرون کردند.

بخشی از جمعیت متفرق شده به سمت خیابان صفائیه و بخش بیشتری به سمت چهارراه و خیابان چهارمردان رفتند و تعقیب و گریز با ماموران شهربانی تا ساعت ۲۱ ادامه یافت.

سونامی قم علیه گستاخی پهلویِ پسراعتراض مردم و طلاب قم به سرمقاله روزنامه اطلاعات

۱۹ دی

حرکت اعتراضی مردم صبح روز دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۵۶ با تعطیلی بازار بزرگ قم و همراهی بازاریان با طلاب آغاز شد. طبق قرار شب قبل، طلاب و مردم مقابل مدرسه خان و میدان آستانه تجمع کردند و از آنجا به دیدار مراجع و بزرگان حوزه‌های علمیه رفتند.

طلاب معترض ابتدا به منزل آیت‌الله میرزا هاشم‌آملی و بعد به منزل علامه سید محمدحسین طباطبایی رفتند و شنونده سخنان آنان که در محکومیت رفتار رژیم و در حمایت از نهضت امام خمینی(ره) انجام شد، شدند. بر تعداد جمعیت معترض، بعد از نماز ظهر و عصر افزوده شد. آنان در میدان آستانه تجمع کردند و به خانه آیت‌الله حسین نوری همدانی رفتند. او هم به دفاع از راه و نهضت رهبر نهضت و حرکت آگاهانه طلاب پرداخت و مردم و طلاب را به وحدت و اتحاد دعوت کرد.

معترضان بعد از سخنرانی آیت‌الله نوری همدانی به خیابان صفاییه رفتند اما ماموران شهربانی و اراذل و اوباشِ حاضر همراهِ ماموران ساواک، از حرکت مردم جلوگیری کردند. علاوه بر آنان ماموران و کماندوهای گارد سلطنت هم در سه راه موزه و چهارراه ارم آماده‌باش بودند.

ماموران ساواک برای دادن بهانه به نیروهای ضد شورش ارتش و سرکوب مردم، مشابه رفتاری که در خیابان ۱۷ شهریور ۱۳۵۶ تهران انجام داده بودند را تکرار کردند. دو نفر از ماموران ساواک با شکستن شیشه یک بانک و اراذل و اوباش با غارت مغازههای کسبه، زمینه به رگبار بستن و حمله گارد سلطنت به مردم قم را به وجود آوردند. آنان دفتر نمایندگی روزنامه اطلاعات و دفتر حزب رستاخیز در شهر قم را نیز آتش زدند. در پی با این رفتار ماموران ساواک و همراهی اراذل و اوباش با آنان، ماموران شهربانی و گارد سلطنت رفتار خشونت‌آمیزی با تجمع کنندگان کردند.

نظامیان ضرب و شتم مردم را با باتوم و شلیک تیر هوایی آغاز کردند و با ایجاد ترس و ناآرامی، معترضان را به گلوله بستند. سرهنگ رضا رزمی رییس اداره شهربانی قم چند روز بعد به پاس این خدمت به دست مقامات مافوق در شهربانی مرکز، ترفیع درجه گرفت و سرتیپ شد.

سونامی قم علیه گستاخی پهلویِ پسرسرهنگ رضا رزمی رییس اداره شهربانی قم

واکنش امام

آیت‌الله العظمی ‌سید روح‌الله موسوی خمینی رهبر نهضت اسلامی چند روز بعد در جمع طلاب مسجد شیخ انصاری نجف‌اشرف با محکوم کردن جنایت رژیم، خاطرنشان کردند: «من متحیرم که این فاجعه را، این فاجعۀ بزرگ را، به کی باید تسلیت بگویم؟ آیا به رسول اکرم (ص) و به ائمه معصومین (ع) به حضرت حجت ـ سلام الله علیه ـ تسلیت بگویم؛ یا به امت اسلام، به مسلمین، به مظلومین در تمام اقطار عالَم تسلیت بگویم؛ یا به ملت مظلوم ایران تسلیت بگویم؛ یا به اهالی محترم قم، داغدیده‌ها، تسلیت بدهم؛ یا به پدر و مادرهای مصیبت دیده تسلیت بدهم؛ یا به حوزه‌های علم و علمای اعلام تسلیت بگویم؟ به کی باید تسلیت گفت و از کی باید تشکر کرد در این قضایا که برای اسلام پیش می آید و این ملت بیدار ایران در مقابل این مصیبتها استقامت می‌کند، کشته می دهد، هتک می شود. بی جهت و بدون هیچ مجوزی مردم را به مسلسل بستند و تاکنون آنچه به ما اطلاع دادند گرچه مختلف است لکن ۷۰، در بعضی از خبرگزاریها ۱۰۰، غالبا که به ما تذکر داده‌اند ۱۰۰، ۲۵۰، از بعض تلگرافاتی که‌ ‌از اروپا آمده است، یا از امریکا، عدد را ۳۰۰ نوشتند و باز هم معلوم نیست.

عدد مجروحین الآن معلوم نیست. بعد احصائیه لابد پیدا می‌کند. اگر بتواند. اگر مثل ۱۵ خرداد به دریاچۀ حوض سلطان مردم را نریخته باشند. اگر بتوانند آمار پیدا کنند. گفته شد ـ تأیید هم شد ـ که اشخاصی رفتند که خون خودشان را بدهند به این اشخاصی که محتاج به خون بودند در مریض خانه‌ها و آنها را گرفته اند. و آنهایی که خون به آنها نرسیده بعضی مرده اند و کشته‌ها را ندادند به صاحبانش. اگر یکی هم اصرار کرده، می‌گویند ۵۰۰ تومان گرفته اند برای اینکه کشتند او را. اینها را باید ما از کی تشکر کنیم؟ به کی تسلیت بدهیم؟ ‌

ملت ایران را باید ما از آن تشکر کنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در مقابل ظلم. در عین حالی که این همه ظلم می بیند، این همه کشته می‌دهد، در عین حال، مقاومت می‌کند، ایستادگی می‌کند و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید. هیچ اشکالی نیست که بعد از اینکه ملتها بیدار شدند و بعد از آنکه حتی زنها قیام کردند بر ضد دولت و بر ضد این جباران، یک همچو ملتی پیروز می شوند ان شاءالله.

در زمان شماها هم که مبتلای به این شاخدار بی‌عقل شدید، گمان نکنید که یک تفنگ ‌[تیر] ‌ انداخته بشود در ایرانْ طرفِ یک آدمْ بدون اذن شاه. هیچ همچو گمانی نکنید که رییس نظمیه قم، رییس سازمان قم، پلیس قم، یک همچو جرأتی داشته باشد که تفنگ بزند و مردم‌کشی کند. هیچ، گمان این مطلب را هیچ عاقلی نباید ببرد. تمام اینها گزارش داده می‌شود که وضع اینطور است و تصریحا خود این خبیث باید دستور بدهد که بزنید.

۱۵ خرداد را هم خود این خبیث از قراری که گفتند در طیاره، در هلیکوپتر، چرخ می‌زده و فرمان می‌داده. فرمان می‌داده که به لشکرهای خارجۀ دنیا. ‌ لشکرهایی که هجوم آوردند به ایران، به آنها حمله کنند. این بی‌عرضه‌ها که در مقابل سلاطین یا در مقابل رییس‌جمهورها، خصوصا رییس‌جمهور امریکایی، بالفعل اینقدر خاضعند و اینقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پیوسته به اینها می‌دانند، همین بی‌عرضه‌ها، از بی‌عرضگی‌شان وقتی که وارد می‌شوند در جمعیت خودشان، چون مسلط هستند اینها را اذیت می‌کنند. آنجا دستبوسی می‌کنند و چاپلوسی، وقتی که می‌رسند به مملکت خودشان شروع می‌کنند به کارهای هرزگی.

من قبلا که می‌گفتند آزادی‌هایی داده‌اند، همین جا این مطلب را به آقایان عرض کردم که اگر این آدمْ نوکری خودش را تحکیم کند با این کارتر خبیث، این دفعه یک سیلی به صورت مردم بزند که بالاتر از همه. لکن ما نمی‌دانستیم به این زودی، همچو دنبال اینکه دنبال این معنا که با کارتر حسابش را تمام کرد و نوکریش را تثبیت کرد، بهانه درست کند که ضرب شست نشان بدهد. ‌

بهانه درست کردند در قم والا قم آن طوری که همه نقل می‌کنند، آن طوری که اشخاص نقل می‌کنند غیر مطبوعات خودشان آنهایی که بودند در آنجا، با آرامش مردم داشته اند می آمدند و می‌خواستند عرض حالشان را به علما بکنند، یکی از بین آنها، ‌ ‌از خودشان وادار می‌کردند آنها، یک سنگی زده یک جایی را شکسته؛ هجوم کردند و تیراندازی کردند. ۱۵ خرداد هم همین بود. ۱۵ خرداد هم غائله را ... مردم البته خودشان برای فرض کنید که مصالحی قیام کرده بودند لکن شلوغکاری نبود در کار. اینها یک دسته ای خودشان در تهران ‌[درست] ‌ کردند، کتابخانه ای را آتش زدند و جایی را، دکانی را غارت کردند و بهانه درست کردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند. بهانه درست کردند. ‌

این جنایت اخیر هم که با بهانه واقع شد و الا مردم که نمی‌خواستند جنگ بکنند. کسی که اسلحه ندارد که با یک گاوِ اسلحه‌دار نمی‌تواند جنگ بکند. جنگی در کار نبوده. ‌

آدمی که می‌گوید یک ملت همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلا این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کرده‌اند. از قم شروع شد، تهران و رفت تا خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و عرض می‌کنم که آبادان. سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان. این اشخاصی که ایشان ادعا می‌کرد که همه با من موافقند، ما همه هستیم، همهْ ما را می‌خواهند، ملتْ من را می‌خواهد، اگر یک روز این سرنیزۀ امریکا از سر این برداشته بشود، در خودِ دربارْ پوستِ این آدم را می‌کنند، خود دربار. یک روز یک همچو تجربه ای آقای کارتر بکند، رها کند این ملت ضعیف را، رها کند این مردم را، این سازمان‌هایی که به گوش ما می‌رسد سازمان مثلا چه و ‌کذا. همه‌اش بازی است؛ امنیتی در کار نیست که سازمان امنیت اینجا باشد یا امنیت عمومی باشد. اینها همه برای بازی دادن مردم است.»

منابع:

صحیفه امام، جلد سوم، صص ۲۹۶ – ۳۱۱

روزنامه اطلاعات. شماره ۱۵۵۰۶. ۱۷ دی ۱۳۵۶

احمدعلی مسعودانصاری، من و خاندان پهلوی، چاپ دوم، تهران: نشر فاخته، صص ۷۶-۷۵

پارسونز، آنتونی (۱۳۶۳). غرور و سقوط، ترجمۀ منوچهر راستین، چاپ اول، تهران: انتشارات هفته، ص ۹۹

 عبدالحسین مسعود انصاری، خاطرات سیاسی و اجتماعی با تهذیب و تلخیص باقر عاقلی، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۴

 

آخرین اخبار