به گزارش ایران اکونومیست، جاناتان فریدلند، ستوننویس روزنامه انگلیسی گاردین در تحلیلی نوشت: «جمهوریخواهان اکثریت شکنندهای را در ماه نوامبر در مجلس نمایندگان آمریکا کسب کردند و به آنها این قدرت را داد تا یکی از افراد خودشان را به عنون رئیس مجلس انتخاب کنند.
مشکل اینجا بود، گرچه اکثرا از کوین مککارتی جمهوریخواه که در نهایت بعد از دهها دور رایگیری رئیس مجلس نمایندگان آمریکا شد حمایت کردند، اما حدود ۲۰ جمهوریخواه شورشی از این فرد حمایت نکردند. تا پنجشنبه شب فقط ۱۱ دور رایگیری – بیشترین تعداد رایگیری از زمان جنگ داخلی – انجام شد. بالاخره بعد از ۱۵ دور رایگیری در پنج روز، در ساعات ابتدایی روز شنبه کوین مککارتی جمهوریخواه به ریاست مجلس نمایندگان آمریکا رسید.
این بررسی بیانگر بیکفایتی است. یک حزب قدرت را به دست میگیرد اما قادر نیست از آن استفاده کند. هیچ منطق سیاسی شفافی برای این وضعیت وجود نداشت. این افراد شورشی از طرفداران دونالد ترامپ، رئیسجمهوری سابق آمریکا بودند اما خود مککارتی چاپلوس خستگیناپذیر ترامپ است؛ به طوری که این رئیسجمهوری سابق از رئیس جدید مجلس نمایندگان آمریکا به عنوان "کوین من" یاد میکند. این شورشیان که طرفدار ترامپ بودند، به دو دسته تقسیم میشوند؛ یکی ترامپ را به خاطر پایبندی به مککارتی سرزنش کرد و دومین گروه که میخواستند خود ترامپ را رئیس مجلس کنند.
تمامی این اتفاقات برای سیاست آتی ایالات متحده آمریکا حائز اهمیت است. از یک طرف شواهد بیشتری را درخصوص کاهش قدرت ترامپ در میان رهبران جمهوریخواه نشان میدهد و از طرف دیگر ضعف قدرت جمهوریخواهان در چنین تصمیم سادهای مبنی بر انتخاب رئیس مجلس نمایندگان آمریکا بیانگر این است که وقتی آنها از پس چنین کار سادهای برنمیآیند چگونه میخواهند انتخابهای سخت و ضروری مربوط به اداره کردن دولت آمریکا را اتخاذ کنند.
اما معنای این اتفاق بسیار وسیعتر است. آنچه طی چند روز گذشته به نمایش گذاشته شد، نوعی از سیاست بود که بسیاری از دموکراسیها از جمله دموکراسی خود ما را آلوده کرده و ویژگی کلیدی آن لذت بردن از آشفتگی و تلاش برای سرنگونگی سیستم است؛ این درست همانند جنبشهای ۲۰۱۶ بود که شبیه هم بودند: ترامپ و بریگزیت. هر دو وعده دادند تا افراد بانفوذ، کارشناسان و ارتدوکسی -چه در واشنگتن و یا در بروکسل- را حذف کنند. آنها جنبشهای جدیدی بودند اما ریشههای یکسانی داشتند. درست همانند رونالد ریگان، رئیسجمهور اسبق آمریکا و مارگارت تاچر، نخست وزیر اسبق انگلیس که خودشان را رادیکالهایی معرفی کردند که قدرت از بین بردن تاثیر دولت را داشتند.
بنابراین اصلا تعجب نمیکینم اگر افرادی که از دولت انتقاد کردند، آنقدر در این کار بد بوده باشند. آنها وعده فروپاشی دادند و این چیزی است که تحویل دادهاند. در آمریکا هرجومرج خود ترامپ بود و اکنون هرجومرج مجلسی از مینی-ترامپهاست که حتی قادر به بستن بند کفشهای خود هم نیستند. در انگلیس موضوع متفاوت به نظر میرسد. ما ریشی سوناک، نخستوزیر انگلیس را داریم که صلاحیت کنترل دولت را دارد اما این مسئله نباید دو چیز را مخفی کند.
اول اینکه، حزب محافظهکار انگلیس پس از ۲۰۱۶ درست مثل مککارتی، آشفتگیهایی در پارلمان و شکاف درونحزبی را ایجاد کرد. مسئله دوم، حتی با وجود اینکه سوناک در راس قدرت است، محافظهگرایی دوران بریگزیت به همان اندازه جنبش خواهرش در آمریکا فلج شده است. طرح پنج بندی که نخستوزیر انگلیس در سخنرانی سال نو میلادی خود ارائه داد، بیشتر شامل اصول مدیریت دولتی، رشد اقتصاد و مدیریت تورم بود و چیزی در راستای برنامههای سیاسی وجود نداشت.
و تمامی اینها به این دلیل است که اعضای حزبش همچون جمهوریخواهان نمیتوانند بر سر موضوعات مختلف با یکدیگر توافق کنند. البته که سوناک از نمایشهای مضحکی که طی چند روز پیش در مجلس آمریکا رخ داد، جلوگیری کرده است اما دلیلش این است که او ترجیح داده نقاب وحدت را حفظ کند تا با پارهای از مشکلات مواجه نشود. هیچ یک از اینها تصادفی نیست؛ در واقع این ذات پروژه پوپولیست حزب راستگرایان در انگلیس، آمریکا و سرتاسر جهان است.»