جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 13 - ۱۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۵

داستان تاریخی؛ «غش سیاسی» نخست‌وزیری

یکی از ۱۸ ارتشبد رژیم پهلوی که افتخار نخست‌وزیری شاهِ پسر را به دست آورد نمایش شگفت‌انگیزی را برای دور کردن خود از عالی‌ترین پست سیاسی کشور به اجرا گذاشت. برای قبولاندن نمایش سکته قلبی، خودش را یک هفته در بستر بیماری انداخت و با همکاری دکتر دفتر نخست‌وزیری محمدرضا پهلوی را مجاب کرد تا استعفایش را بپذیرد. او سه روز بعد به آمریکا فرار کرد.
داستان تاریخی؛ «غش سیاسی» نخست‌وزیری
کد خبر: ۵۶۳۱۵۳

به گزارش ایران اکونومیست، امروز دهم دی چهل و چهارمین سالروز استعفای ارتشبد غلامرضا ازهاری از نخست‌وزیری دولت نظامی در سال ۱۳۵۷ است.

دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری که به دنبال استعفای سه نخست‌وزیر جعفر شریف امامی، جمشید آموزگار و امیرعباس هویدا به عنوان سی و یکمین نخست‌وزیر محمدرضا شاه پهلوی سکاندار دولت شد ۵۶ روز بعد از نشستن بر صندلی ریاست به شیوه‌ای موذیانه استعفا داد.

شیوه غیرمعمول ازهاری در استعفا دادن از کابینه نظامی به قدری جالب توجه بود که ارتشبد حسین فردوست، رفیق گرمابه و گلستان محمدرضا در دوران تحصیل در سوسیس و در دوران ولیعهدی او تعبیر «غش سیاسی» را درباره‌اش به کار برد و «ناراحتی قلبی» نخست‌وزیر را بیشتر از آن که ناشی از خودِ بیماری بداند متوجه ترس او از پیاده کردن خواسته شاه در جلوگیری از انقلاب مردم دانست.

داستان تاریخ، درباره «غش سیاسی» نخست‌وزیری

البته پیش‌بینی‌اش هم درست از آب درآمد. شاه و ملکه و شاهزاده‌ها ۱۶ روز بعد از استعفای زیرکانه رییس دولت نظامی به همراه مقادیر متنابهی دلار و طلا و جواهرات و تابلوهای نقاشی و تابلوفرش‌های نفیس و گرانبها ایران را ترک کردند.

شاهِ پسر با منصوب کردن سی و دومین نخست‌وزیر، ایران را به امید برگشت ترک کرد اما از این غافل بود که برگشتی در کار نیست و امرا و فرماندهان نظامی دست در دست رهبر نهضت انقلاب اسلامی بیعت خود را از شاه و دولت شاپور بختیار بر می‌دارند و آغوش خود را به روی مردم ستمدیده می‌گشایند و پشت به شاه و اربابان غربی و عبریش، خنجر در قلب سلطان می‌زنند.

ماجرا

گزارش تشدید ناآرامی‌های عمومی و طغیان مردم در خیابان‌ها به صورت مرتب به دفتر سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ساواک – و از آنجا به دربار و دفتر نخست‌وزیری می‌رفت و ارتشبد ۶۹ ساله رژیم طاغوت، هوا را روز به روز پس‌تر و خطرناک‌تر می‌دید.

داستان تاریخ، درباره «غش سیاسی» نخست‌وزیری

نخست‌وزیر بالاخره تصمیمش را گرفت و در جلسه سوم دی ۱۳۵۷ هیات وزیران در میانه جلسه دولت سینه‌اش را گرفت و روی زمین افتاد و با آه و ناله به حمله قلبی تظاهر کرد و اعضای دولت متحیر و ترسان از این صحنه، دنبال دکترِ نخست‌وزیری فرستادند و دکتر یوسفی او را به اتاق دیگری منتقل کرد و در همراهی با ارتشبد اجازه نداد هیچ کس از اعضای دولت سر از اصل ماجرا درآورد.

ارتشبد حسین فردوست، رییس سازمان بازرسی شاهنشاهی در خاطره‌ای از آن دوره نوشت: «به هر حال، روزی نخست‌وزیرِ جسور در جلسه هیات دولت ناراحتی قلبی پیدا کرد و به زمین افتاد و او را به طبقه بالای نخست‌وزیری بردند و خواباندند و دکتر یوسفی ملاقات با او را منع کرد. به نظر من غش ازهاری، غش سیاسی بود چون جرات آن را نداشت که خواسته محمدرضا را انجام دهد و با مشاهدات و اطلاعات خود به خوبی می‌فهمید که هیچ دولتی قادر به جلوگیری از انقلاب مردمی در آن برهه از زمان نیست، بهترین راه را غش کردن و تمارض تشخیص داد.»

نخست‌وزیر نظامی یک هفته از عمر ۵۶ روزه نخست‌وزیریش را در بستر بیماری ماند و در آخر در تاریخ دهم دی ۱۳۵۷ استعفایش را تقدیم شاه کرد.

دو خبرگزاری پارس و رادیو لندن فردای استعفا ازهاری در بخش خبری خود اعلام کردند: «شب گذشته ارتشبد ازهاری استعفای خود را به پیشگاه شاهنشاه آریامهر تقدیم کرد. گفته شد که به علت کسالت ارتشبد ازهاری یکی از معاونان ایشان تا تشکیل دولت آینده امور کشور را اداره خواهد کرد.»

داستان تاریخ، درباره «غش سیاسی» نخست‌وزیریاستقبال از ازهاری در فرودگاهی در آمریکا

ازهاری چهار روز بعد از استعفا در تاریخ ۱۴ دی همراهِ ارتشبد غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمین ارتش شاهنشاهی از کشور خارج شد و به آمریکا رفت.

همزمان با قبول استعفای ارتشبد توسط شاه، شاپور بختیار اعلام کرد که سرگرم مطالعه تشکیل یک دولت غیرنظامی است. بختیار پنج روز بعد در تاریخ ۱۶ دی به عنوان نخست‌وزیر جدید ایران معرفی شد و کابینه‌اش را در کاخ نیاوران به شاه معرفی کرد.

سراشیبی

با ترور حسنعلی منصور در ششم بهمن ۱۳۴۳ توسط محمد بخارایی از یاران حجت‌الاسلام سید مجتبی میرلوحی معروف به مجتبی نواب‌صفوی، رییس جدید حزب ایران‌نوین سکاندار اداره دولت شد و امیرعباس هویدا ۱۲ سال و حدود هفت ماه نخست‌وزیر ایران شد.

با شدت گرفتن نارضایتی‌ها و تشدید راهپیمایی‌ها و تظاهرات عمومی علیه شاه و بی‌اثر ماندن سیاست‌های نخست‌وزیر، برای آرام شدن اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور هویدا بازداشت و از دفتر نخست‌وزیری راهی زندان شد و جمشید آموزگار در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ نخست‌وزیر جدید ایران شد و از بیست و دومین مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت.

در دوره ۱۳ ماهه نخست‌وزیری آموزگار بحران‌های کشور رو به وخامت گذاشت به خصوص که سینما رکس آبادان به آتش کشیده شد و موجب جان باختن صدها نفر از هموطنان‌مان شد. علاوه بر آن رژیم از طریق برقراری حکومت نظامی به مقابله با مردم ناراضی تهران و شهرهای بزرگ رفت.

اعتراضات عمومی مردم قم، ورامین، اصفهان، تبریز و تهران از یک سو و چاپ مقاله توهین‌آمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی موجب خشم روحانیون و افزایش اعتراضات خیابانی شد. پهلویِ پسر هم برای مهار ناآرامی‌های فزاینده در اقدامی تاکتیکی استعفای جمشید آموزگار را پذیرفت.

شاه به خیال این‌که شریف امامی از خانواده یک شیخ روحانی است و می‌تواند شکاف بین رژیم و ملت را کم کند او را به عنوان سیُ امین نخست‌وزیرش منصوب کرد او هم ۲۱ شهریور ۱۳۵۷ با شعار دولت آشتی ملی از مجلس بیست و چهارم رای اعتماد گرفت.

شریف امامی هم از ترس مردم در اقداماتی نمایشی حزب رستاخیز شاه و کازینوها و قمارخانه‌ها را که خود در بخش زیادی از آنها سهام‌دار بود تعطیل کرد علاوه بر آن پُست وزارت مشاور در امور زنان را برای جلب نظر روحانیون حذف کرد. او همچنین تشکیل احزاب و تشکل‌های سیاسی را به رسمیت شناخت، تقویم رسمی کشور را از شاهنشاهی به هجری شمسی برگرداند، به روزنامه‌ها اجازه چاپ اخبار سیاسی داد، ۱۱۲۶ نفر از زندانیان سیاسی، مذهبی و فرهنگی از جمله آیت‌الله سید محمود طالقانی و آیت‌الله حسینعلی منتظری را از زندان‌های ستم‌شاهی آزاد کرد و بار دیگر دستور پخش مذاکرات مجلس شورای ملی از رادیو سراسری را که از دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق آغاز شده بود را صادر کرد. او علاوه بر این کار دستور پخش برخی جلسات هیات دولت از طریق رادیو و تلویزیون را هم صادر کرد.

ریختن خون مردم آزادی‌خواه در دوره نخست‌وزیری شریف امامی هم ادامه یافت. جنایت خونین ۱۷ شهریور و ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در دو نطقه شهر یکی در خیابان و میدان ژاله – شهدا - و دیگری در دانشگاه تهران و خیابان شاهرضا – انقلاب – بحران اجتماعی را تشدید کرد و شکاف شاهِ پسر و مردم عمیق و عمیق‌تر شد.

شاهِ پسر و مشاوران آمریکایی‌اش برای مهار بحرانی‌های فزاینده اجتماعی چاره کار را در انتصاب دولت نظامی دیدند به این ترتیب در روزِ استعفای جعفر شریف امامی در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ غلامرضا ازهاری یکی از ۱۸ ارتشبد دوران زمامداریش را مامور تشکیل کابینه کرد.

استعفا

ارتشبد غلامرضا ازهاری استعفای خود را در تاریخ دهم دی ۱۳۵۷ به این شرح خطاب به محمدرضا شاه نوشت: «پیشگاه مبارک اعلی‌حضرت همایون شاهنشاه آریامهر، در این هنگام که اوضاع و احوال کشور ایجاب آن دارد که راه‌حل سیاسی گره گشای امور باشد جان‌نثار اجازه می‌خواهد استعفای دولت خود را به پیشگاه مبارک تقدیم دارد و آرزو کند مردانی که اداره امور را در این موقع از زمان عهده‌دار می‌شوند با استعانت از نیروی همه مردمی که به میهن خویش عشق می‌ورزند و نگران سرنوشت آن هستند بر مشکلات فائق آیند.»

دفتر مخصوص شاه هم بعد از گرفتن جواب محمدرضا پهلوی پاسخ استعفانامه را به این شرح برای ازهاری فرستاد: «با کمال تأسف استعفای دولت را می‌پذیریم و تا تعیین دولت جدید به شما مأموریت داده می‌شود که امور دولت را کماکان سرپرستی نمایید. به تاریخ ۱۱ دی ۱۳۵۷»

خاطره ازهاری

ارتشبد غلامرضا ازهاری در مصاحبه‌ای که ۱۵ سال بعد از فرارش از ایران در اسفند ۱۳۷۲ انجام داد بخشی از خاطره نحوه قبول پست نخست‌وزیری را این گونه تعریف کرد: «۷، ۸، ۱۰ روز قبل از آتش زدن تهران، اعلیحضرت به من فرمودند که ما در نظر داریم شما را نخست‌وزیر بکنیم. به عرض‌شان رساندم که البته میل مبارک است ولی من فکر می‌کنم در این موقع، رییس ستادی، مهمتر از نخست‌وزیری باشد. فرمودند: «میل نداری؟» گفتم هرچه بفرمایید ولی سوال می‌فرمایید، جواب می‌دهم. فرمودند: «حال که میل نداری، بسیار خب.» تا روزی که تهران آتش گرفت، آتش زدند، ساعت هشت شب بود که مرا احضار فرمودند. من رفتم در آنجا و فرمودند: «از این ساعت شما نخست‌وزیر هستید.» تا خواستم چیزی بگویم، فرمودند: «می‌دانم چه می‌خواهی بگویی، این یک امر نظامی است و بایستی اجرا کنی.

زمانی که نخست‌وزیر شدم در حقیقت هیچ برنامه خاصی برای اداره کشور نداشتم. ‌ همان برنامه سابق، فقط می‌خواستم مردم را آرام کنم. جز این قصد دیگری نداشتم، چون اصلا میل نداشتم نخست‌وزیر شوم. در حقیقت تحمیل که نه، امر اعلیحضرت همایونی بود. من هم اجرا کردم.»

یادآوری فردوست

ارتشبد حسین فردوست در کتابش «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» شخصیت و خصوصیات اخلاقی ازهاری را اینگونه توصیف کرد: «ازهاری را اولین بار زمانی که از طرف ستاد ارتش به عنوان دانشجوی دانشگاه جنگ برای طی دوره معرفی شدم، در دانشگاه جنگ دیدم. او در آن موقع سرهنگ و رییس شعبه دروس بود که پس از رییس دانشگاه مهم‌ترین پست به شمار می‌رفت. فردی بسیار ملایم و خوش برخورد و مؤدب بود... د. اصولا در ارتش افسرانی که به زبان انگلیسی تسلط داشتند، مورد توجه هیات مستشاری امریکایی بودند و به علت سفارشات امریکایی‌ها به محمدرضا، زود ترقی می‌کردند.

ازهاری هم یکی از این‌ها بود که تا درجه ارتشبدی و ریاست ستاد ارتش رسید. افسر جسور و مصمم و قاطعی نبود و می‌توان به صراحت گفت که فقط یک افسر ستاد دارای معلومات خوب نظامی بود و نه یک فرمانده. اهل بحث در مسائل نظامی و سیاسی بود و بی‌مایه هم نبود ولی زود تسلیم طرف مقابل می‌شد و چون اهل مخالفت کردن نبود، فردی انعطاف‌پذیر و دوست داشتنی به نظر می‌رسید که می‌توانست با هر دوستی کنار بیاید و لذا از این زاویه من او را بر فریدون جم ترجیح می‌دادم.

این خصوصیات را در همان درجه سرهنگی کاملا در او تشخیص دادم و علت رضایت فوق‌العاده محمدرضا از او نیز در همین خصوصیات بود زیرا ازهاری را افسر خطرناکی برای خود تشخیص نمی‌داد و به علت دارا بودن معلومات نظامی می‌توانست یک رییس ستاد کاملا مورد اعتماد محمدرضا باشد. در بحبوحه انقلاب نیز محمدرضا به همین دلیل دولت نظامی را به ازهاری سپرد زیرا علاوه بر این که مورد قبول کامل امریکایی‌ها بود، از ناحیه وی خطری سلطنت محمدرضا را تهدید نمی‌کرد.

خصوصیات شخصیتی ازهاری نشان از طرز رفتار او با مقامات ارشد پهلوی داشت. چهره واقعی ازهاری وقتی بر همگان روشن شد که به نخست‌وزیری منصوب شد. او با نهایت قساوت دستور گلوله‌باران مردم معترض و کشتار آنان در سراسر کشور را صادر کرد.»

جلد ۱۹ تا ۲۳ کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک از انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی با تایید خطرات فردوست نوشت: «نظامیان همان شب نخست زمامداری ازهاری - ۱۵ آبان ۱۳۵۷ - با یورش به دفتر روزنامه‌های اطلاعات، کیهان و آیندگان آن‌ها را تعطیل کردند و به دنبال آن مطبوعات سراسر کشور در اعتصابی فرو رفتند که به زودی در بین گروه‌های دیگر نیز تسری یافت. در رادیو و تلویزیون، نظامیان با روی کار آوردن تورج فرازمند مفسر و مترجم معروف به عنوان مدیرعامل و به جای دکتر شاه حسینی که با تشکیل دولت نظامی استعفا داده بود، کوشیدند با یک جمع ۲۰۰ نفری و با کمک متخصصان فنی ارتش، به پخش برنامه‌ها ادامه دهند.

چند روز بعد، کارکنان اعتصابی سازمان برق با اعلام خاموشی سه ساعته هم‌زمان با پخش اخبار شبکه‌های اول و دوم تلویزیون، امکان استفاده از این رسانه را از حکومت گرفتند.

دولت نظامی از نیروی ارتش برای بازگرداندن کارگران اعتصابی صنعت نفت بهره برد، اما این اقدامات سودی نبخشید. اگرچه کارگران پس از تحمل تلفات سنگین سر کار خود برگشتند اما از انجام کار خودداری کردند در نتیجه تولید نفت از ۵.۹ میلیون بشکه در روز به حدود ۷۵۰ هزار بشکه کاهش یافت و اقتصاد پهلوی دچار بحران شدیدی شد.

تشکیل کمیته بحران از دیگر اقدامات ازهاری بود. او در نخستین روزهای زمامداری خود به علت مخالفت بعضی از وزرا با گشودن آتش به روی مردم، کمیته‌ای به نام بحران تشکیل داد و ریاست آن را به ارتشبد عظیمی وزیر جنگ سپرد. در این کمیته امیرخسرو افشار قاسملو وزیر امور خارجه، دکتر عاملی تهرانی وزیر آموزش و پرورش و عضو کمیته مرکزی پان ایرانیست، ارتشبد قره باغی وزیر کشور، سپهبد دکتر ابوالحسن سعادتمند وزیر اطلاعات و جهانگردی، سپهبد مقدم رییس ساواک، سپهبد صمدیانپور رییس شهربانی کل کشور، سپهبد محققی فرمانده ژاندارمری کل کشور و ارتشبد اویسی فرمانده نیروی زمینی و فرماندار نظامی تهران عضویت داشتند. وظیفه این کمیته اتخاذ تصمیم درباره جنگهای خیابانی بود.

ازهاری به جز تشکیل این کمیته به تغییر استانداران نیز دست زد و اکثر استانهای کشور از جمله خراسان، آذربایجان غربی و کرمانشاه را به نظامیان سپرد.

با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری، تظاهرات مردم در تهران و شهرستان‌ها اوج گرفت و بازار تهران و بازارهای شهرهای قم، مشهد، شیراز، اصفهان، قزوین و ساری تعطیل شدند و به علت نبودن برق و نفت و بنزین، مردم شب و روز به خیابان‌ها ریخته، دست به تظاهرات می‌زدند.

به دنبال اعتصاب آموزگاران و دبیران، دانش‌آموزان مدارس تهران نیز به اعتصاب‌کنندگان پیوستند و شهر تهران و سایر شهرها یکپارچه اعتراض شد. زد و خورد ماموران نظامی و انتظامی با مردم و کشتار آنان در اماکن و خیابان‌ها شدت بیشتری گرفت و ماموران ساواک و فرمانداری نظامی در چند شهرستان به دست مردم خشمگین به قتل رسیدند.

دولت ازهاری برای آرام کردن مخالفان سیاسی، عده‌ای از رجال گذشته، بلندپایگان و مقامات عالی رتبه دولت امیرعباس هویدا را که طی ۱۰ قبل از سال ۱۳۵۷ عهده‌دار مشاغل مهم و حساسی بودند، بر اساس ماده پنج حکومت نظامی، بازداشت کرد و در ظاهر به اجرای سیاست مبارزه علیه فساد شتاب بیشتری داد.

هم‌زمان با این اقدام بیش از دو میلیارد دلار سرمایه نقدی و غیرنقدی از سوی خاندان پهلوی و امرای ارتش و سیاستمداران پهلوی از کشور خارج شد. بازداشت های دولت ازهاری نتیجه‌ای جز رسوایی بیشتر رژیم پهلوی نداشت.

در تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورای حسینی در پاییز ۱۳۵۷، محمدرضا پهلوی و ازهاری با هلیکوپتر سراسر شهر تهران را رصد کردند. محمدرضا خطاب به ازهاری گفت: «همه خیابان مملو از جمعیت است، پس موافقین من کجا هستند؟» و ازهاری پاسخ داد: «در خانه‌هایشان» با این حرف آخرین امید محمدرضا به یأس بدل شد و گفت: «پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟» و ازهاری پاسخ داد: «این بسته به نظر خودتان است.»

منابع:

عاقلی، باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، پیشین، ص ۸۸

دهمرده، برات؛ دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص ۳۲

فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۵، چاپ سی و سوم، جلد اول، ص ۵۹۰

اسرار سقوط شاه و گروگان گیری، خاطرات برژینسکی، ترجمهء حمید احمدی، تهران، جامی، ۱۳۶۲، چاپ اول، ص ۱۵۰

مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص ۷۴ و برژینسکی، زبیگنیو

 

آخرین اخبار