به گزارش ایران اکونومیست، در یادداشتی در روزنامه اطلاعات آمده است: «اوج گیری تورم در هفتههای اخیر که با تغییرات غریب و عجیب در اعلام قیمت ارز و سکه و خودرو ـ و تا حدی مسکن ـ رخ داده است، اذهان عمومی را نه تنها دچار آشفتگی کرده، بلکه هراس از آینده و ناامیدی در گذران زندگی روزمره را برای طبقات کم درآمد، روزمزدها و حقوق بگیران سبب شده است. شوکهای پیاپی به قیمتها، اکنون دیگر از سد آن کالاهایی که حکم سرمایه ساکن اما سودآور و پر بازده را ایفا مینمود، عبور کرده، حالا به برنج و سیب زمینی و دارو هم رحم نمیکند. مردمان دهکهای پایین با توقع اندک، و اقلیت پیشه ور و تولید کننده و بخش خدمات، با نگرانی درباب آینده سرمایههایشان، برای بقا میجنگند.
نمیخواهم فقط گلایهها را بیان کنم اما برای هزارمین بار باید به ربط وثیق میان سیاست و اقتصاد، روابط خارجی و بازرگانی، و تورم و ارزش پول ملی اشاره کنم. در هنگامهای که رابطه نظام بانکی با شبکه بین المللی دچار اختلال، و نزدیک به قطع شدن است، کدام برنامه انبساطی یا انقباضی در اقتصاد ملی و معیشت بومی جواب میدهد؟ چگونه مینوان تورم را مهار کرد و رونقی به بازار داد و سر و سامان به داد و ستدها بخشید؟ چگونه میتوان بودجه را تنظیم کرد و به برنامهها و اهداف توسعه وفادار بود؟
به نظرم دولت و نمایندگان و نقش آفرینان که مسئولیتهای کلیدی را بر عهده دارند، دیگر نباید مهلکههایی همچون توطئه بینالمللی یا پرونده دولت روحانی را بهانه مشکلات و درماندگیهای کنونی قرار دهند. این توجیهات، افزون بر شعارهای ناراست و غیر واقعی که مردم را نادیده میگیرد و خشم و هوش آنان را در هیچ محاسبهای وارد نمیکند، امروز نظام تصمیمسازی و اجرای مملکت ما را با چالشی جدی مواجه کرده است و ملت را نیز در عارضههای این تلقی بیمار و عملکرد بینتیجه شریک کرده است. فرصتهای سابق و کنونی دیگر مطرح نیست، بلکه مشکلات اولیه برای ادامه زندگی است که مردم را درگیر و نگران کرده و روح و روان جامعه را تخریب میکند.
بدانید که پیشگیری، آینده نگری و برنامه ریزی برای توسعه، در اورژانس به کار نمیآید. مدتهاست که زمان تصمیمات سخت رسیده اما نه از جراحی بزرگ خبر داریم و نه از درمانهای ناگزیر که مرهم بر درد فقیران و بی پناهان بگذارد. برای نخستین بار در سالهای پس از انقلاب، بخشی از مردمان شهرنشین ایران قدرت خرید اغذیه و لوازم ضروری معیشتی را از دست دادهاند و بسیاری هم اساسا قید آموزش و بهداشت را زدهاند.
به راستی چه باید کرد؟ اگر اکنون نمیتوان تصمیمات بزرگ و تاریخی گرفت، ممکن است زمان و روزگار، دیگر روی خوش نشان ندهد و تشریک مساعی نکند.
اکنون شاید وقت آن باشد که به برجام و روابط مبتنی بر موازنه منفی یا مثبت روی خوش نشان دهیم تا لااقل اینک اضطراب ارز و اضطرار فقر کاهش یابد. نمیتوان با تهدید و تشرهای عناصر ماجراجو و پاسخگو یا شبکههای تودرتوی منتفع از تحریم، بیش از این زندگی مردم را دستخوش فقر و اندوه آسیب کرد.
فقر میتواند نتایج ناخواسته و وخیمی به بار آورد که هر محاسبه گر و سیاستمدار خبرهای را غافلگیر میکند. این عوارض، گاهی همچون بیماری و گاهی به مانند اپیدمی بروز میکند. اما در جامعه لایهلایه و پیچیده امروز ایران، بسان سیلابی گلآلود اگر راه افتاد به هیچ بنا و بنیاد، یا پی و پایهای رحم نخواهد کرد.»