اقتصاد ایران طی سه دهه آینده در زمره 10 اقتصاد بزرگ جهان درخواهد آمد.
پیش از آنکه به ارزیابی این پیشبینی خوشبینانه بپردازیم، لازم است چند
نکته مهم مورد توجه قرار گیرد. در حال حاضر، با توجه به تولید ناخالصداخلی
کشورما (براساس برابری قدرت خرید)، ایران نوزدهمین اقتصاد بزرگ جهان به
شمار میرود، اما باید تاکید شود که بزرگی اقتصاد یک کشور، با درآمد سرانه و
سطح زندگی مادی مردم آن کشور مقولات جداگانهای هستند. در حال حاضر تولید
ناخالص داخلی سرانه در ایران (بر مبنای برابری قدرت خرید) 12.800 دلار است
که از این لحاظ رتبه یکصد و سوم را دارد. بد نیست این نکته نیز یادآوری شود
که میانگین تولید ناخالص داخلی سرانه جهان (شامل همه کشورهای فقیر و غنی)
13.100 دلار است. با این همه، افزایش تولید ناخالص داخلی و پیوستن ایران به
«باشگاه» 10 اقتصاد بزرگ جهانی، با فرض عدم تغییرات شدید در عوامل دیگر،
رویدادی مبارک و تحسینبرانگیز خواهد بود؛ اما آیا چنین واقعهای مقدور یا
محتمل است؟ یادمان باشد که رشد اقتصادی کشور ما طی 2 سال گذشته منفی بوده و
در این بازه زمانی، تولید ناخالص داخلی کشور حداقل 7 درصد کاهش یافته است؛
ضمن آنکه فساد اداری در کشورنیز سیر صعودی کم سابقهای یافته و اکنون در
میان 177 کشور بررسی شده به رتبه 144 رسیده است و در دیگر شاخصهای موثر در
بهرهوری و رشد اقتصادی هم کشور ما رتبههای نا امیدکنندهای را به خود
اختصاص داده است.
با این تفاصیل، تعبیرسخنان رئیسجمهور محترم به عنوان
یکی از وعدههای معمول سیاستمداران، نباید تعجبی را برانگیزد. در حقیقت این
درست همان استنتاجی بود که نویسنده این سطور، به آن دستیافت؛ اما
بازخوانی دقیقتر سخنان رئیسجمهور و نیز وقایعی که طی هفتههای گذشته شاهد
آن بودهایم (از جمله سفر هیاتهای خارجی به ایران) و از همه مهمتر،
مطالعه مقالاتی که این روزها در نشریات اقتصادی معتبر جهان به چاپ میرسند،
تصویر دیگری را به ذهن متبادر میسازد. تصویری که نه تنها پیشبینی
رئیسجمهور محترم را محتمل میسازد؛ بلکه این سوال را هم پیش میآورد که
چرا اقتصاد ما به حالوروز کنونی افتاده و چرا دیگران چیزهایی میبینند که
ظاهرا ما از آنها غافل ماندهایم و به جای بهرهگیری خردمندانه از موهباتی
که در دسترس ما است به دست خود اقتصاد کشورمان را به قهقرا میبریم.
ظاهرا
چندی پیش یکی از موسسات سرمایهگذاری بزرگ خارجی، اقتصاددان خبرهای به
ایران فرستاده تا درمورد شرایط اقتصاد کشور ما تحقیقاتی انجام دهد. پس از
بازگشت، کارشناس مذکور مقالهای نوشته که بلافاصله در چندین نشریه و سایت
بازرگانی معروف منتشر شد (ازجمله در بلومبرگ، والاستریتژورنال و ...).
مطالب این مقاله هم خواندنی است و هم تاسفانگیز. به بخشی از نوشته ایشان و
واکنشهایی که برانگیخته توجه کنید:
35 سال پس از انقلاب و تنشهای کم و
بیش مداوم با جهان غرب، بهنظر میرسد که ایران راه تنشزدایی را در پیش
گرفته است. اگر تنشزدایی ادامه یابد، ایران خیلی زود به یکی از داغترین
مقصدهای سرمایهگذاری خارجی بدل میشود. کشوری بزرگ با موقعیت جغرافیایی
مناسب با بدهی خارجی ناچیز و میلیاردها بشکه نفت در زیرزمینهایش. این قطعا
میتواند یکی از اقتصادهای نوظهور باشد که همه مایلند در آن سرمایهگذاری
کنند.
ایران از موقعیت جغرافیایی بسیار مناسبی برخوردار است. گذرگاهی
بین اروپا، روسیه، بازارهای پررونق کشورهای حاشیه خلیجفارس و نزدیک به
کشورهای منفک شده از شوروی سابق در آسیای میانه که نیاز به همه چیز دارند
... شهروندان ایرانی از نظر سواد وضعیت مناسبی دارند، بهویژه جوانان که هم
تحصیلات خوبی دارند و هم از قابلیت بالایی در حوزه فناوری اطلاعات
برخوردارند. کشوری با 9 درصد ذخایر نفتی جهان که میتواند علاوهبر ارز
آوری، نیازهای داخلی یک اقتصاد پررونق را تامین کند و با سطح دستمزدهایی
(به دلار) که به نحوی چشمگیر از ترکیه یا حتی چین پایینتر و کم و بیش
مشابه ویتنام است! کمتر کشور در حال توسعه دیگری را میتوان یافت که چنین
چشماندازی داشته باشد. بنابر این دلایل، هرگاه تحریمها برداشته شوند،
سیلی از سرمایههای خارجی به سوی این کشور روانه خواهد شد.
درست است که
در صورت برداشتهشدن تحریمها، نخستین مقصد سرمایهگذاریهای خارجی،
بخشهای نفت، پتروشیمی، معدن و گاز طبیعی خواهد بود؛ اما ایران بخش کشاورزی
بزرگی هم دارد که نیازمند سرمایهگذاری است و بنیاد صنعتی آن هم خوب است.
علاوهبر اینها صنعت هتلداری که بعد از انقلاب و خروج خارجیها کار زیادی
در آن صورت نگرفته، سخت توسعه نیافته و نیازمند سرمایهگذاری است. با جمعیت
77 میلیونی، بازار مصرف ایران نیز بسیار جذاب بهنظر میآید.
البته
مشکلات متعددی هم در اقتصاد ایران وجود دارد. با این همه برداشته شدن
تحریمها به خودی خود فضای مناسبی برای سرمایهگذاریهای گسترده پدید
میآورد. دسترسی ایران به بازارهای جهانی، در کنار پول ارزان این کشور، به
صادرات رونق چشمگیری خواهد بخشید. به عقیده این کارشناس اقتصادی، از برخی
جنبهها، بازسازی اقتصاد ایران به 2 دهه زمان نیاز دارد. اما از جنبههای
دیگر با گذشت یکسال، بهبود چشمگیری را شاهد خواهیم بود. و میافزاید:
«زیرساختها در ایران بسیار پیشرفتهتر و بهتر از اغلب اقتصادهای در
حالتوسعه و حتی نوظهوری است که من از آنها بازدید کردهام. و باید بگویم
که من کشورهای زیادی را دیدهام.»
از این سخنان پیدا است که
سرمایهگذاران خارجی خوشبینی ریاستجمهور را اغراقآمیز نمیپندارند. این
نکته نیز آشکار است که از دیدگاه آنان ایران بازار بکری است که گشودهشدن
آن سودهای کلانی نصیب آنها خواهد ساخت. سوال دشوارتر را ما باید پاسخ دهیم.
چرا کشوری که طی 10 سال گذشته نزدیک به هزار میلیارد دلار درآمد ارزی
داشته، اکنون باید به انتظار سرمایهگذاران خارجی باشد تا ما را از این
مخمصه نجات دهند؟ کدام یک از مزیتهایی که این کارشناس برای اقتصاد کشور ما
برشمرده (غیر از گرانی بیمعنای پول ملی که آن هم دست پخت خودمان بود)،
درسالهای پیش وجود نداشت که از آنها برای شکوفایی اقتصادمان بهرهبرداری
کنیم؟ آیا مقدور نبود که به جای واردات بیرویه و ریختوپاشهای آن سالها،
درآمدهای ارزی هنگفت خودمان را صرف سرمایهگذاریهای مولد و بهسازی
زیرساختها کنیم و در عین حال شرایط مناسبی را برای ورود سرمایهگذاران
خارجی و فناوریهای پیشرفته فراهم سازیم؟
برای بیتدبیریهای گذشته،
شهروندان کشور ما تاوان سنگینی پرداختهاند. باشد که در این بزنگاه باز هم
کج راهه را برنگزینیم و منافع ملی را فدای سودهای بادآورده و رانتخواری
گروههای ذینفوذ نسازیم.