به گزارش ایران اکونومیست، ۲۵ آذر کشمکشهای سیاسی بین سیاستمداران کهنسال عصر پهلویِ پدر و جوانان قدرتطلب و ماجراجوی دوره پهلویِ پسر در اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوائل دهه ۱۳۴۰، مشاوران آمریکاییِ و دربار محمدرضا پهلوی را به فکر انداخت تا از این فرصت استفاده کنند و از این نمد برای خود کلاه جدیدی بسازند. به این منظور نظام سیاسیِ «بله قربانگو» و «دولتساخته» با افراد و اندیشههای جدید را بنا کردند و نظام حزبی ایران را متناسب با شرایط سیاسی و بینالمللی جدید بازمهندسی کردند.
یکی از جوانان جاهطلب و بلندپرواز «حسنعلی منصور» بود که با چراغ سبز محمدرضا پهلوی با جمع کردن دوستان و همفکران درباری، سیاسی و دانشگاهیش در اواخر سال ۱۳۳۹ از جمله امیرعباس هویدا، ایرج منصور، محمدعلی مولوی، فریدون معتمدوزیری و ۳۰ نفرِ دیگر، گروهی تحت عنوان «گروه پیشرو» را تشکیل داد.
او دو سه ماه بعد در فروردین ۱۳۴۰ نام گروه سیاسیش را به «کانون مترقی» تغییر نام داد چرا که «مقتضیات ایجاب میکرد که جای سیاستمداران پیر و ناتوان از همراهی با انقلاب سفید شاه را گروهی بگیرد که اوامر او [شاه] را بهتر گوش میکردند. این گروه را حسنعلی منصور تشکیل داد که مردی سرشار از جاهطلبی و بلندپروازی بود.
کانون مترقی چند روز بعد از کشتار خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در اواخر این ماه به فرمان شاه به مرکزی پژوهشی و تحقیقات برای رصد فضای فکری و سیاسی کشور برای پیاده کردن افکار و اندیشههای جاهطلبانه محمدرضا پهلوی تبدیل شد.
حسنعلی پنج ماه بعد در آبان ۱۳۴۲ برای عرض ارادت و دستبوسی و صحبت از برنامههای آتی کانون به دربار پهلوی رفت و حفظ نظام شاهنشاهی و دستاوردهای انقلاب شاه و مردم را از تکالیف خود و همفکرانش گفت و با راحت کردن خیال شاهِ جوان، نوید انتصاب به عنوان نخستوزیر بعدی پهلوی را از محمدرضا شاه دریافت کرد.
او یک ماه بعد در ۲۵ آذر ۱۳۴۲ با دعوت از ۵۰ نماینده مجلس شورای ملی و شخصیت سیاسی و ۴۵۰ نفر از همفکرانش در کانون مترقی، میتینگی سیاسی برگزار کرد و در خلال آن نام «کانون مترقی» را به «حزب ایران نوین» تغییر داد.
حکم نخستوزیری منصور طبق وعدهِ شاه، سه ماه بعد در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ صادر شد. او که خود را در قله آرزوهایش میدید، حرفشنوتر از قبل گوش به فرمان دربار پهلوی شد غافل از اینکه سخنان، رفتارها و سیاستهای ضد روحانیتش از دید مردم زجر کشیده از ظلم و جور دستگاه حاکمه پهلوی و مذهبی ایران، دور نمیماند.
حسنعلی منصور ۱۱ ماه بعد در اول بهمن ۱۳۴۳ پس از خروج از مجلس شورای ملی در مقابل مجلس به ضرب گلوله محمد بخارایی ۲۱ ساله از اعضای جمعیت فداییان اسلام هدف گلوله قرار گرفت و مجروح شد اما عَجَل بیش از پنج روز مهلتش نداد و در تاریخ ششم بهمن ۱۳۴۳ چشم از جهان فرو بست.
با مرگ حسنعلی منصور، کنگره حزب ایراننوین «امیرعباس هویدا» را به عنوان دبیرکل جدید انتخاب کرد و او تا اسفند ۱۳۵۳ و برچیدن نظام دو حزبی در ایران دبیرکل حزب بود.
زایش
اعضای حزب ایران نوین شامل خانمها مهرانگیز دولتشاهی، نیره ابتهاج سمیعی، هاجر تربیت، شوکتالملک جهانبانی و فرخرو پارسا و آقایان ضیاءالدین شادمان، باقر عاملی، هادی هدایتی، ناصر یگانه، محمدتقی سرلک، منوچهر کلالی، محسن خواجهنوری، فتحالله ستوده، فلیکس آقایان، منصور روحانی، ویلیام ابراهیمی، جواد سعید، سیفالله وحیدنیا و عطالله خسروانی بود.
کانون مترقی که ۱۰۰ عضو داشت در بیستمین دوره مجلس شورای ملی که از اسفند ۱۳۳۹ تشکیل شد و به دلیل تقلبهای متعدد دو حزب ملیون و مردم، در اردیبهشت ۱۳۴۰ به دستور شاه تعطیل شد، فراکسیونی تحت عنوان «فراکسیون مترقی ایران» تشکیل داد.
نمایندگان این فراکسیون برای اینکه بتوانند حرف اول و آخر را بزنند با ۲۲ نماینده عضو فراکسیون دهقانان و ۱۳ نماینده عضو فراکسیون کارگران ائتلاف کردند و نام ائتلافشان را «ائتلاف نهضت ششم بهمن» گذاشتند.
در خلال تعطیلی دو ساله از اردیبهشت ۱۳۴۰ تا مهر ۱۳۴۲ دو مجلس شورای ملی و سنا، حسنعلی منصور موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را محکمتر از قبل کرد و با عضوگیری جدید از اعضای حزب منحل شده «مِلّیون» به ریاست منوچهر اقبال و جذب چهرههای متنفذ سیاسی و دانشگاهی اکثریت کرسیهای بیست و یکمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی را به دست گرفت و در مهر سال ۱۳۴۲ وارد این مجلس شد.
حزب مردم هم بعد از رسوایی تقلب در انتخابات مجلس بیستم و استعفای اسدالله عَلَم، کم فروغتر از قبل به رهبری یحیی عدل و سپس علینقی کنی، ناصر عاملی و محمد فضائلی تا زمستان ۱۳۵۳ و تاسیس حزب رستاخیز در کنار حزب ایراننوین، صحنه سیاسی ایرانِ عصر پهلویِ پسر را شکل داد. این حزب در سه مجلس بیست و یکم تا بیست و سوم، فراکسیون اقلیت مجلس شورای ملی را تشکیل داد.
حسنعلی منصور یک ماه بعد از راهیابی به مجلس بیست و یکم، به دیدار شاهِ جوان رفت و محمدرضا را از اجرایی شدن ایدههای سیاسی و اقتصادیش در مجلس مطمئن کرد و او هم قول منصوب شدن به عنوان نخستوزیر بعدی ایران را به منصور داد تا مجری تز «انقلاب سفید شاه» که مجموعهای از اصلاحات سیاسی و اقتصادی بود، شود.
روزنامه اطلاعات فردای تغییر نام کانون مترقی ایران در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۴۲، نوشت: «عصر دیروز طی مراسمی حزب ایراننوین موجودیت خود را اعلام داشت و رسما شروع به کار کرد. در این جلسه اصول و هدفهای حزب جدید اعلام شد و دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب تعیین شدند.
جلسه مذکور با حضور صدها نفر از رجال و شخصیتهای مملکتی و نمایندگان دو مجلس شورای ملی و سنا در ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه بعدازظهر در تالار فرهنگ تشکیل شد ... پس از قرائت اعلامیه تشکیل حزب و مرامنامه شامل مباحث مربوط به ترقی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ۳۴ اصل و اعلام اهداف حزب، آقای حسنعلی منصور بهعنوان دبیر کل حزب انتخاب شد.»
حزب ایران نوین با دارا بودن کمیته اجرایی و دفتر سیاسی، سازمان جوانان، زنان، کشاورزان، کارگران، بازرگانان، سندیکاهای کارگری، اتحادیههای اصناف و سایر تشکیلات وابسته در کنار کمیته مرکزی خود اقدامات گستردهای در حوزههای سیاسی و اقتصادی انجام داد. این حزب برای آموزش کادر خود، مدرسه عالی علوم سیاسی و امور حزبی را تاسیس کرد و روزنامه ندای ایران نوین را به عنوان ارگان خود منتشر کرد.
وحشت ۱۱ ساله
حزب ایران نوین در قیاس با احزاب و گروههای سیاسی همعصرِ خود از چهرههای سیاسی و غیرسیاسی و شخصیتهای کارکشته بیشتری برخوردار بود و تشکیلاتیتر از دیگر احزاب، ساختار سیاسی قدرت در ایرانِ عصر پهلوی را در دست داشت به نحوی که طبق خاطرات مکتوب اسدالله عَلَم، یکی از دلایل محمدرضا پهلوی برای تاسیس حزب رستاخیر در اسفند ۱۳۵۳ و برچیدن نظام دو حزبی در ایران، از بین بردن ساختار تشکیلاتی حزب ایراننوین که تهدیدی بالقوه برای شاه و دربار به شمار میرفت، بود.
محمدرضا شاه ۱۰ روز بعد از برچیدن نظام دو حزبی در ایران و تاسیس حزب رستاخیر ایران در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۵۳ سربسته به اسدالله عَلَم، وزیر دربارش گفت: «از بلندپروازیهای حزب ایران نوین و هویدا – دبیرکل جدیدش - باعث انحلال احزاب گذشته و تشکیل حزب واحد رستاخیز شد.»
عَلَم در خاطراتش این چنین نوشت: «باز هم صحبت حزب جدید شد. عرض کردم نخستوزیر هم خیلی پَکَر است. فرمودند چرا؟ عرض کردم آخر حزب ایراننوین ادعای اکثریت قاطع بین مردم ایران را داشت و شاید هم حسابهای دیگر، کسی چه میداند. فرمود: «او البته آدم باهوشی است و مطمئن هستم که میداند هیچ گُهی نمیتواند بخورد. ولی یک هزارم هم ممکن بود برای خودش خیالهایی بپروراند.» این اولین دفعه است که این فرمایش را از شاهنشاه میشنوم. حتی فرمودند: «در داخل این تشکیلات وسیع وقتی فراکسیونهای قوی بودند البته میتوانند با هم ائتلاف کرده دولت با اکثریت درست کنند.»
نظر امام درباره حزب
آیتالله سید روحالله موسوی خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ۹ ماه بعد از تاسیس حزب ایران نوین در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۴۳ در آغاز درس خارج فقهشان که در مسجد اعظم قم با حضور روحانیون، طلاب، بازاریان و مردم قم برگزار شد، با تشریح اهداف تاسیس حزب در دوره حکومت محمدرضا شاه پهلوی، گفتند: «... آنجاهایی که حزب هست، دولتها از حزب وجود پیدا میکنند، نه اینکه اول دولت تشکیل بشود، بعد حزب درست کند و اتکا به آن پیدا کند. اینجا، خوب، شما میبینید اول دولت درست میشود. ....اول دولت تشکیل میشود، بعد که دولت تشکیل شد و سرنیزه دستش آمد شروع میکند، حزب درست میکند....دست بردارید آقا از این عقب افتادگی، مجد خودتان را حفظ کنید. اگر حزب میخواهید درست کنید، خب، یک حزبی قبل از اینکه دولت شما پیش بیاید، یک حزبی درست کنید و بعد هم حزب در مجلس، به طور[ی] که باید بشود، به طوری که قوانین اساسی و قانون اساسی و سایر قوانین اقتضا میکند، نماینده درست کنند و بعد هم آقای وزیر، نخستوزیر متکی به نمایندگانی که از حزب پیدا شد و از جمعیت و از خواسته مردم و اینها پیدا شد، بعد میشود یک دولت متکی به حزب، متکی به ملت. اما شما اول دولتش را درست میکنید، اول نخستوزیرش درست میشود، بعد حزب درست میشود. این هم باز دولت حزبی است. ....»
منابع:
کتاب یادداشتهای اسدالله علم
صحیفه امام، جلد اول، ص ۳۸۴ تا ۳۸۶
مقصودی، مجتبی؛ تحولات سیاسی اجتماعی ایران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۲۰، تهران، روزنه، ۱۳۸۰، چاپ اول
مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، چ اول، لندن، پکا، خرداد ۱۳۷۱/مه ۱۹۹۲، ج۱۲، صص ۴۶۲-۴۶۳