چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 04 - ۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۱

«کوه ندرتاً دیده می‌شود»

«تصمیمات و اقدامات زیادی نشان‌دهنده کمرنگ شدن جایگاه کوه در ذهن تهرانی‌هاست، نشانه‌هایی همچون قانون منع ساخت‌وساز در تراز ارتفاعی بیشتر از ۱۴۰۰ متر یا ایجاد کمربند سبز حفاظت از ساخت‌وساز در کوه، آسیب‌های معدن‌کاری، تجاوز به حریم کوه با ساخت‌وسازهای غیرقانونی، که واژه‌ای با عنوان «کوه‌خواری» را وارد ادبیات کرد، از ضعف جایگاه کوه در ذهن جامعه امروز تهران حکایت دارد.»
«کوه ندرتاً دیده می‌شود»
کد خبر: ۵۵۴۲۷۱

این مطلب بخشی از نوشتار بابک داریوش ـ دکترای معماری منظر شهری از دانشگاه «ژنو» سوئیس ـ است که به انگیزه روز جهانی کوهستان، در اختیار ایران اکونومیست قرار داده است.

او در این یادداشت، بر تاریخ رابطه کوه‌های البرز و تهران سیری داشته است و درباره رفتارهای پرخطر در تخریب کوه و ضعف جایگاه آن در ذهن جامعه امروز شهروندان تهران و افول منظر بصری آن نوشته است.

در این یادداشت آمده است: «این نوشتار در واقع روایتی است میان کوه و مردم ایران، که به طور خاص میان کوه‌های البرز و شهر تهران در جریان بوده است. با وجود اطلاعات زیاد درباره محیط زیست و ضرورت حفظ آن، انسان معاصر رفتارهای پرخطری در تخریب محیط داشته که مغایر با «عقل سلیم» است. همچنین با وجود مبانی نظری عمیق، در حوزه‌های مختلف دنیای امروز علم و ارائه راه‌حل‌های مختلف، باز هم شاهد اقدام مؤثر در جهان، در این رابطه نیستیم. دنیای امروز توان درک این مقوله را از دست داده است، در حالی که انسان‌ها در گذشته تعاملی بسیار سازگار و سازنده و حتی عشق به محیط زیست را در ذات خود داشتند.

به نظر می‌رسد در گذشته سنتی وجود داشته که بر مبنای آن انسان کارهایش را در محیط ارزیابی می‌کرد. نوع رابطه مردم جهان با محیط زیست متفاوت است، اما از برآیند بررسی رفتارهای محیط زیستی مردم، در کشورهایی با سابقه تمدن طولانی و مقایسه آن با شرایط امروز می‌توان گفت انسان از برقرار کردن رابطه بین رفتار خود در محیط زیست و تبعات آن عاجز مانده و قادر به واکنش مناسب نیست؛ پدیده ای که آن را به "بی‌حسی، بی‌تفاوتی، خرفتی محیطی" تعبیر کرده‌اند.

دلیل اصلی اهمیت کوه در ایران را می‌توان به منبع آب نسبت داد، موضوعی که موجب شد تا بیشتر سکونتگاه‌های ایران در مجاورت کوه‌ها شکل بگیرند، چون در ایران رودخانه‌های پرآب دائمی زیادی وجود ندارد. لذا کوه در ایران اصلی‌ترین منبع تامین آب بوده و جمعیت سکونتگاه‌ها و میزان توسعه آن‌ها، رابطه مستقیمی با مقدار آبی داشته که از کوه‌ها وارد سکونتگاه‌ها می‌شده است. البته ایرانیان توانسته بودند از طریق قنات، آب زیرزمینی کوه‌ها را تا کیلومترها دورتر منتقل کنند و حتی در دل کویر ساکن شوند. نکته جالب این‌که حتی ساکنان کویر به خوبی می‌دانستند آب و معیشت آن‌ها از کوه‌ها می‌آمده و رابطه ذهنی قوی با کوه داشتند.

کوه دارای کارکردهای بسیاری بوده است. این کارکردها را می‌توان به دو بخش عمدۀ کالبدی و ذهنی دسته بندی کرد: کارکردهای کالبدی یا عینی، از کالبد کوه نشأت می‌گیرند و موجب ارتباط کوه با سکونتگاه‌های مجاور آن می‌شوند. چشم‌انداز و منظر کوه، نشانه بودن، منابع آب، هوای مطبوع کوه، توان دفاعی، از جنبه‌های عینی و کالبدی منظر کوه در ایران است. کارکردهای ذهنی منظر کوه هم از شناخت اسطوره‌ها، وجه نمادین، تقدس، نقش تاریخی، آیینی و هویتی کوه به دست می‌آید.

کارکردهای متعدد کوه نشان می‌دهد آن‌ها تا چه اندازه در حیات جمعی ایرانیان مؤثر و دارای اهمیت بوده‌اند. این تاثیرات و کارکردهای زیاد سبب شده بود تا کارکردهای کالبدی کوه‌ها به مرور زمان ارزش ذهنی بیابند و به کارکردهای معنایی تبدیل شوند. از سوی دیگر ویژگی‌های کالبدی کوه‌ها مثل بزرگی، سختی، پژواک و شاید مهم‌تر از همه دست نیافتنی بودن آن‌ها، دلایل دیگری برای ساخت معانی ذهنی برای مردم بوده‌اند، اگرچه ساختن دنیای معانی و نگاه معنایی به طبیعت و عناصر طبیعی مختص مردم ایران نبوده و نوعی از جهان‌بینی شرقی است.

اما تصمیمات و اقدامات زیادی نشان‌دهنده کمرنگ شدن جایگاه کوه در ذهن تهرانی‌هاست. نشانه‌هایی همچون قانون منع ساخت‌وساز در تراز ارتفاعی بیشتر از ۱۴۰۰ متر (عددی که معلوم نیست از کجا و بر چه مبنایی آمده) یا ایجاد کمربند سبز حفاظت از ساخت‌وساز در کوه (حفاظت از کوه با درخت!)، آسیب‌های معدن‌کاری، تجاوز به حریم کوه با ساخت‌وسازهای غیرقانونی، که واژه‌ای با عنوان «کوه‌خواری» را وارد ادبیات کرد، از ضعف جایگاه کوه در ذهن جامعه امروز تهران حکایت دارد.

در طرح‌های جامع ۱۳۴۸ و ۱۳۸۵ شهر تهران درباره "کوه" اشاراتی بر چشم‌انداز کوه‌های البرز و اثرات آن بر هویت شهر شده و خواسته شده برخی از راهروهای دید به کوه آزاد بماند. نکته دیگر در این طرح‌ها تأکید بر گردشگری کوهستان با هدف‌ گذران اوقات فراغت و رونق اقتصادی آن است، ولی تقریبا هیچ یک از این سیاست‌ها، اجرایی نشده‌اند. نکته مهم‌تر این‌که در کاربری‌های طرح‌های جامع در ایران، واژه‌ای تحت عنوان کوه وجود ندارد و کوه صرفا یک زمین مرتفع در نظر گرفته می‌شود و یک عنصر طبیعی مستقل مانند جنگل و رودخانه، محسوب نمی‌شود. به عنوان مثال آن‌جایی که کوه درخت دارد، به عنوان فضای سبز تلقی و در غیر این صورت یک عارضه جغرافیایی شناخته می‌شود. این یک نگاه صرفا کالبدی به این عنصر عظیم طبیعی است که در پیشرفته‌ترین حالت خود بخشی از یک محیط زیست تلقی می‌شود و وجه ذهنی آن نادیده می‌ماند. توصیه‌های خبرگان دانشگاهی و دستورالعمل‌های جهانی در حفظ و بهره‌مندی از مزیت‌های بسیار کوهستان هم تأثیری بر این بی‌توجهی به کوه‌ها نداشته و باید گفت در نتیجه اقدامات مردم تهران و نیز مدیریت شهری در این رابطه به بی‌تفاوتی رسیده‌اند.

نادیده گرفتن کوه‌های البرز و بی‌تفاوتی مردم و مسؤولان نسبت به این کوه‌ها همگی سبب شده تا تصمیمات درست اندک، در طرح‌های جامع شهر تهران در رابطه با کوه‌ها، مثل بازگذاشتن دسترسی‌ها و کریدورهای دید به کوه هم عملیاتی نشود. همچنین نگاه کالبدی به کوه سبب شده تا علاوه بر ظرفیت‌های فراکولوژیک، حتی ظرفیت‌های اکولوژیک هم نادیده گرفته شوند. در واقع ناشناخته ماندن کوه علاوه‌بر از دست دادن مزیت‌های آن، موجب عدم رعایت قواعد سازگاری با آن و تخریب آن می‌شود. از جمله سیل تجریش در سال ۱۳۶۶ که منجر به کشته شدن ۳۰۰ نفر از شهروندان تهرانی شد که در حریم رودخانه اقدام به ساخت خانه کرده بودند.

مفهوم «البرز» برای ساکنان کوه‌پایه

بررسی انواع رابطه‌های کارکردی و ذهنی میان ایرانیان و البرز، به عنوان یکی از دو رشته کوه اصلی ایران نتایج مهمی به ما ارائه می‌دهد. از آنجا که کوه‌های البرز در ساخت تاریخ و جغرافیای ایران نقش مهمی دارند، با کل قلمرو ایران در رابطه بوده است. کوه دماوند به عنوان یک اسطوره و بلندترین قله ایران با ارتفاع ۵۶۷۰ متر به عنوان نماد ایران معرفی می‌شود؛ جایی که به سروده فردوسی، شاعر حماسه‌سرا و راوی اسطوره‌های ایرانی، «آرش کمانگیر» از بلندای آن تیری پرتاب کرد و مرزهای سرزمین ایران و توران از یکدیگر جدا شدند.

در آیین مهر (میترائیسم)، آیین باستان ایرانیان «کوه» مقدس شمرده می‌شود و جایگاه خدایان، فرشتگان، اساطیر و بهشت بوده است. باور آن‌ها بر این بوده که خدایان در آنجا متولد شده، شاهان اساطیری در آنجا تربیت می‌شوند و بهشت در بالای کوهستان البرز قرار دارد و توسط پلی به این کوه‌ها متصل است.

 بررسی تاریخی رابطه کوه‌های البرز با مردم و سکونتگاه‌های کوه‌پایه آن گواه از آن دارد که در مقاطع مختلف تاریخی، این رابطه دستخوش تغییرات بزرگی بوده که ناشی از تغییر در معرفت‌شناسی و جهان‌بینی مردم بوده است. این تغییرات را می‌توان با چهار رخداد تاریخی در ایران مرتبط دانست و مورد بررسی قرار داد: ۱- ظهور دین زرتشتی پس از آیین مهرپرستی و عصر پهلوانی ۲- ورود دین اسلام پس از دوران زرتشتی ۳- ورود مدرنیته و علم و تکنولوژی به ایران و آغاز دوران گذار از سنت ۴- ورود مفاهیم پست مدرن.

دوره مهرپرستی

در دوره اساطیری مهرپرستی (میترایی) کوه‌های البرز برای مردم همه چیز بوده است، از جمله منبع آب، غذا و پناه. کارکردهای عینی و کالبدی بسیار زیاد در این دوره سبب شده که رابطه ذهنی مردم با این کوه‌ها بسیار زیاد باشد. در این دوره، البرز جایگاه اسطوره‌ها بود؛ بهشت بر بالای البرز قرار داشته، الهه خورشید (مهر یا میترا)، الهه آب (آناهیتا)، سیمرغ (پرنده افسانه‌ای)، تاج‌گذاری نخستین شاه ایران زمین و... قوی‌ترین روابط میان مردم و کوه‌های البرز در این دوره برقرار بوده است و کوه‌های البرز مرکز عالم تصور می‌شدند و در ذهن مردم مقدس بودند.

عصر زرتشت

با ورود مذهب زرتشتی به ایران از جنبه‌های اساطیری البرز کاسته شد، ولی اساطیر (به‌ویژه مهر و آناهیتا) در این دوره کماکان قابل احترام هستند و در کنار اهورامزدا خدای زرتشتیان جای می‌گیرند. البرز در «اوستا» کتاب زرتشتیان هم قابل احترام است. در این دوره نیز کارکردهای فیزیکی و کالبدی کوه کماکان و با شدت برای مردم وجود داشته و روابط ذهنی هم کماکان برقرار هستند. پیش از دوره زرتشتی مردم در کوه‌ها و در فضای باز عبادت می‌کردند، ولی در این دوره شاهد ساخت معابد با فرم چارتاقی هستیم. فرم و عملکرد این بنا هم شدیدا با کوه در رابطه بوده است.

دوره اسلام

پس از دوره زرتشتی اسلام وارد ایران شده است. در این دوره کارکردهای اساطیری کوه‌های البرز کاملا از بین می‌رود، ولی از آنجا که در قرآن بارها به اهمیت کوه‌ها اشاره شده، این کوه‌ها سایر جنبه‌های معنایی خود را حفظ کرده‌اند. کارکردهای عینی و کالبدی کماکان و به شدت و کارکردهای ذهنی با کاهشی نسبی، برای مردم وجود داشته و می‌توان گفت روابط عینی و ذهنی کماکان برقرار است. چنانچه در این دوران شاهدیم مقابر امامزادگان کماکان در بلندای کوه و بعضا بر چارتاقی‌های باقی مانده از دوره مهرپرستی ساخته شده‌اند.

عصر مدرنیته و تکنولوژی

با ورود علم جدید و همزمان با عصر مدرن که از دوره ناصرالدین شاه قاجار (حدود سال‌های ۱۸۷۰) در ایران آغاز می‌شود، تغییرات بزرگی در رابطه میان مردم و کوه‌های البرز پدید می‌آید. در این دوره شهر تهران که در دشتِ کوه‌های البرز واقع شده پایتخت ایران است. مردم در این دوره در فقر و عقب‌ماندگی به سر می‌بردند. روشنفکران در این عصر شدیدا از سنت‌ها و پیشینه خود سرخورده بودند و سنت‌ها را دلیل عقب‌ماندگی ایران می‌دانستند تا جایی که برخی از آن‌ها که غرب را از نزدیک دیده بودند باور داشتند باید از همه سنت‌ها عبور کنیم و «از نوک پا تا سر غربی شویم». آن‌ها عبور از سنت‌ها را تنها راه نجات و پیشرفت ایران می‌دانستند و هر چیز را که مرتبط به گذشته و سنت‌ها بود را مقصر می‌دانستند.

نگاه به غرب و رویگردانی از سنت‌ها به علاوه امکاناتی که تکنولوژی در اختیار ساکنین شهر تهران گذاشت، سبب شد تا در رابطه میان مردم تهران و کوه‌های البرز تغییرات بزرگی رخ دهد. شهری که در حال افزایش جمعیت و توسعه فیزیکی هم بود.

آب مستقیمی که از طریق چشمه‌ها و قنات‌ها از کوه‌های البرز می‌آمد و شهر و مردم آن را تأمین می‌کرد دیگر نیاز نبود، چون به واسطه تکنولوژی امکان انتقال آب رودخانه‌های پشت کوه‌های تهران مهیا شده بود. هوای مطبوع کوه و باغات آن به مرور و با ورود سیستم‌های تأسیساتی تولید هوای مطبوع، به فراموشی سپرده شدند. با تشکیل ارتش ملی، نیازی به کارکرد دفاعی کوه احساس نمی‌شد و معیشت مردم مثل گذشته به شکار و کشاورزی و دامپروری به کوه‌های البرز و دشت آن مرتبط نبود و مردم به صنعت و خدمات روی آورده بودند.

کارکرد تاریخی کوه که قاعدتا با گذشت زمان و وقوع اتفاقات متعدد در کوه، باید بیشتر شود به دلیل از بین رفتن جایگاه فرهنگی کوه، بسیار کمرنگ می‌شود. کارکرد نمادین کوه هم که بیشتر در ادبیات ایران دیده می‌شد، در این زمان دست‌خوش تغییرات زیادی می‌شود. در این دوره از وجوه ذهنی کوه در ادبیات و شعر ایرانی کاسته شده و عینی‌تر شده است و در وجوه معنایی هم، دیگر ثابت و عمومی نیست و فردی شده است.

در این دوره است که به مرور کارکردهای همچون ورزش‌های کوهستانی (اولین اسکی در سال ۱۹۵۳و کوهنوردی با معنای جدید و با هدف شب‌مانی توسط ایرانیان حدود سال ۱۸۶۰ میلادی انجام شده است.) برای کوه تعریف می‌شود و مردم به اسکی و کوهنوردی می‌پردازند و معانی کوه در حال تحولی عظیم است. البته تفرج به عنوان کارکردی سنتی کماکان برای کوه وجود دارد، ولی ماهیت آن تغییر کرده است، آن هم به خاطر پدیده جدید گردشگری که مبتنی بر گردش اقتصادی و از عواید دنیای مدرن بود.

در ادامه این عصر و در دوره پهلوی (پیش از انقلاب اسلامی ایران)، با اهداف ملی‌گرایی و بازسازی تمدن ایران قبل از اسلام، شاهد یک بازگشت به عناصر فرهنگی و نمادین باستانی هستیم، اما کوه‌های البرز به عنوان یکی از مهمترین عناصر فرهنگی نادیده گرفته شده است.

دوره مفاهیم پست مدرن و کارکردهای جدید

دوره پست مدرن که با تاکید بر فرد و انسان‌گرایی در پاسخ به کاستی‌های دوره مدرن شکل گرفت که تقریبا همدوره با انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۸ بود. علی‌رغم این‌که انقلاب اسلامی ایران علیه مدرنیسم و با هدف احیای سنت‌ها رخ می‌دهد، اما کوه باز هم به عنوان یک عنصر سنتی و فرهنگی باز نمی‌گردد.

از کارکردهای کوه در این دوره می‌توان به ادامه کارکردهای کالبدی در دوره مدرن اشاره کرد: مثل ورزش و گردشگری و کارکردهای کالبدی جدیدی مثل کارکرد تعیین حریم و محدوده برای توسعه شهر.

این دوران مقارن با جهانی شدن و ورود پدیده سبک زندگی است که به کاهش هویت‌های ایرانی منجر می‌شود و بر کالبد شهر تهران هم تاثیر زیادی دارد. لذا کوه در هویت‌بخشی به شهر و ساکنان مهم می‌شود. رابطه بصری بین شهروندان تهران و البرز که از زمانی که شهر ری، پیش از تهران وجود داشته، برقرار بود، با امکان ساخت خانه‌های بلند رو به افول است و کوه ندرتاً دیده می‌شود. رابطه بصری با رابطه هویتی مرتبط است، به این معنا که کوه‌های البرز برای هویت‌بخشی به مردم و شهر باید دیده شوند. کارکرد هویتی کوه به کرات در برنامه‌های جامع شهری تهران مورد تاکید قرار گرفته است. دیده شدن کوه از راهروهای (کریدورها) تعیین شده و الزام باز بودن دسترسی فیزیکی به کوه در طرح‌های شهری تاکید شده، ولی عملیاتی نشده است.

کارکرد جدید البرز کارکرد دفاعی است. کارکردی که قبلا وجود داشت، اما از یادها رفته بود. این مزیت با جنگ ایران و عراق، شکل‌گیری و حمله داعش به کشورهای همسایه ایران، تصرف افغانستان توسط طالبان دوباره به ذهن مردم تهران بازگشته و پررنگ شده است. آیین زیارت مقابر امامزادگان در کوه هم که همراه با تفرج تهرانی‌ها بوده تا یک نسل قبل رواج داشت، ولی با تغییر در شکل تفریحات جمعی، به مرور از بین رفته است.

دره‌های تهران هم به عنوان امتداد البرز در شهر تهران، در توسعه شهر نادیده گرفته شده‌اند. به عنوان مثال دره نهج‌البلاغه به عنوان یکی از مسیل‌های اصلی تهران، تبدیل به کانال آب شده است. همچنین در میانه تهران یک چین‌خوردگی با ارتفاع کم وجود دارد که نقش پررنگی در شکل شهر داشت، ولی در ساخت شهر در نظر گرفته نشد. اگر این تپه‌ها در ساخت شهر مورد توجه بودند علاوه‌بر وجه بصری کوه، امتداد و وجود آن‌ها در شهر هم تاثیر گذار بود، مانند تپه‌های عباس آباد و تپه‌های پردیسان.»

انتها پیام

آخرین اخبار