جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۱

برای شهدای ایسنا که ۱۷ سال قبل پر کشیدند

«حسن قریب» و «اسماعیل عمرانی»؛ آیا اصلا این نام‌ها را شنیده‌اید، آنها را می‌شناسید و اگر می‌شناسید به یاد می‌آورید؟ تقارن سالگرد تاسیس ایسنا با سالروز پر کشیدن دو نفر از این فهرست، بهانه‌ای شد تا با نوشتن این گزارش، قصه آنها را مرور کنیم.
کد خبر: ۵۵۱۸۵۹

امروز می خواهیم از دو خبرنگاری بنویسم که تصویرشان در بدو ورود به خبرگزاری هر روز مقابل چشمانمان قرار می‌گیرد و این پرسش را تداعی می‌کند که حقیقت آنها چیست؛ حسن قریب و اسماعیل عمرانی. یکی عکاس و دیگری خبرنگار ایران اکونومیست که در جریان پوشش خبری رزمایش نظامی منطقه چابهار در اثر سقوط هواپیما جان خود را از دست دادند و به همراه ۹۴ تن دیگر برای همیشه آسمانی شدند.

شهید محمدحسن قریب اگر زنده بود، الان ۴۴ سال داشت. او اهل «نکا»ی مازندران بود و برای اخذ رتبه ۳۰ در کنکور و قبول شدن در رشته عکاسی دانشگاه هنر، راه نسبتا دشواری را گذرانده بود؛ از کار در ساختمان‌سازی تا کوره‌های آجرپزی.

قریب فعالیت خود را در ایران اکونومیست از تیرماه سال ۱۳۸۲ آغاز کرد. او با ثبت تصاویر دیدارهای مقام معظم رهبری با مردم و مسئولان، ثبت محرومیت‌های جامعه (با محرومان) و حضور در زرند برای گرفتن تصاویر فجایع زلزله‌ی این شهر، فعالیت حرفه‌ای خود را در حوزه‌های مختلف عکاسی خبری ارتقاء داد. قریب در دوازدهمین جشنواره مطبوعات با کسب رتبه‌ی نخست در رشته‌ی «عکس خبری گروه نشریات» موفق به دریافت لوح افتخار و تندیس جشنواره شد.

اسماعیل عمرانی زمانی که شهید شد فقط ۲۵ سال داشت. او متولد «عنبرآباد» جیرفت بود و در واقعه زلزله بم تعداد زیادی از دوستان و همکلاسی‌های خود را از دست داده بود. عمرانی در سال ۸۲ با شرکت در طرح اسکان موقت زلزله‌زدگان بم، به مجموعه جهاد دانشگاهی استان کرمان پیوست و در سال ۸۳ فعالیت خود را در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایران اکونومیست) منطقه کویر آغاز کرد. از اهم فعالیت‌های عمرانی به حضور به موقع وی در زلزله‌ی زرند می‌توان اشاره کرد که ثبت تصاویر این زلزله و ارسال آن بر خروجی ایران اکونومیست، از جمله نخستین تصاویر ثبت شده این سانحه محسوب می‌شود.

اینها مطالبی است که در این سالها بارها در سایت ایران اکونومیست و رسانه ها تکرار شده است اما برای یافتن پاسخ دقیق‌ سوالاتمان، سراغ برخی دوستان و همکاران حسن قریب و اسماعیل عمرانی می‌رویم تا قصه آنها را از زبان نزدیکانشان بشنویم.

ایران اکونومیست یکی از عکاس‌های پرتلاشش را از دست داد

روح‌الله وحدتی، مدیر اداره عکس ایران اکونومیست و از دوستان محمدحسن قریب است. او که مدتی با قریب در دانشگاه هم‌کلاس بوده، این عکاس را چنین روایت می‌کند: «من و آقای قریب با هم یک دوره‌ای در دانشگاه هم‌کلاس بودیم و ارتباطمان خیلی نزدیک بود. من ایشان را دقیقا از روزی که برای امتحان عملی رشته عکاسی آمده بودم، شناختم و دوستی ما تا پایان عمرش ادامه پیدا کرد. دوستی ما حدود چهار سال طول کشید و در این مدت شخصیت، نوع کار کردن و پشتکار حسن برای من الگو بود. او به شدت نسبت به کارش، اطرافیان و خانواده‌اش احساس مسوولیت می‌کرد. احساس مسوولیتی که هر کدام از ما در قبال کار و اطرافیانمان داریم، حسن چند برابرش را داشت و همه این‌ها باعث شده بود تا او یک پسر سخت‌کوش و دوست‌داشتنی باشد.»

او ادامه می دهد: «زمانی که با حسن همکار بودم، می‌دیدم که چقدر وقت و انرژی برای کارش می‌گذارد. زمان‌هایی بود که اصلا شب‌ها به خانه نمی‌رفت و تمام وقت، انرژی و فکرش را توی ایران اکونومیست می‌گذاشت. بعد از اینکه این حادثه رخ داد، باید بگویم ایران اکونومیست یکی از عکاسان پرتلاش و با انگیزه‌اش را از دست داد. همه ما شاهد بودیم که پیشرفت حسن در کار چقدر سریع بود و قطعا رفتن همیشگی حسن قریب، اتفاق ناراحت‌کننده و ناگواری برای خود سرویس عکس ایران اکونومیست بود چراکه یکی از نیروهای خوبش را از دست داد.»

هرگز درگیر ظواهر زندگی پایتخت‌نشینی نشدند

میرحمید حسن‌زاده، مدیروقت انجمن دانشجویان خبرنگار ایران اکونومیست درباره زوایای شخصیت و کاری این دو خبرنگار و عکاس، چنین می‌گوید: «همیشه برایم مهم بوده که آدم‌ها برای هدفی که دارند تلاش کنند. این اتفاق را در اکثر بچه‌های ایران اکونومیست می‌دیدیم، منتها برخی از آنها یا زود خسته می‌شدند و یا خیلی زود به جایگاهی که به دست آورده بودند، راضی. اما این دو بزرگوار اینگونه نبودند و هر روز مثل روز اولی که به ایران اکونومیست آمده بودند، با هیجان کار می‌کردند.
حسن‌زاده ضمن اشاره به این نکته که دو هفته با اسماعیل عمرانی از نزدیک کار کرده بود، یادآور می‌شود: «آن چیزی که از این دو بزرگوار همیشه در ذهن من مانده این بود که هیچ‌گاه درگیر ظواهر زندگی پایتخت‌نشینی نشدند.

آقای عمرانی همکار ما در کرمان بودند. به دلیل اینکه واحد درسی‌شان ارائه نشده بود، به تهران آمدند و به خانواده قول داده بودند که دنبال کار نروند تا درسشان را تمام کنند، اما از جلوی در ایران اکونومیست که رد می‌شوند و تابلو را می‌بینند، نمی‌توانند جلوی خودشان را بگیرند و قولشان نسبت به خانواده را می‌شکنند. ایشان آمدند و همکاری را ادامه دادند. کل دوره همکاری از زمانی که به تهران آمدند تا زمان شهید شدنشان ۱۵ روز شد. ایشان نیروی بسیار فعالی بودند و آن دغدغه و احساسات پاک کمک‌رسانی را همیشه داشتند.»

او با بغضی که پس از ۱۷ سال هنوز در گلو دارد، چنین می گوید: «من برای هر دوی این عزیزان بخاطر این نگاه، همیشه احترام قائل بودم و هستم. این دو نفر همیشه از مثال‌های من هستند و به‌ نظرم یکی از تفاوت‌هایی که با برخی دیگر داشتند، همین وجه از شخصیتشان بود که غرق کار و زندگی شخصی بودن و خیلی به حاشیه‌ها توجهی نداشتند. حتی اگر عکس‌ها را خوب ببینید، ما یک عکس درست و حسابی نداشتیم که توی تابلوها و بنرهایمان بگذاریم و این نکته، خودش تاییدکننده حرفم است.»

 

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار