يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۲

دولت‌ها چگونه مطالبات را سرریز کردند؟

دولت‌ها به خصوص طی ۲دهه اخیر از دید جامعه‌شناسان نتوانستند اعتماد اکثریت مردم را جلب کنند و نتیجه این وضعیت افزایش شکاف‌های اجتماعی، فراموشی نیازهای نسلی و اختلال در دیالکتیک‌های مدنی بوده است.
دولت‌ها چگونه مطالبات را سرریز کردند؟
کد خبر: ۵۴۶۴۰۳

«چیستی و چرایی اعتراضات» عنوان نشست تخصصی است که به تازگی و به همت انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد. در این نشست، جامعه‌شناسانی نظیر «افسانه کمالی» استاد دانشگاه الزهرا، «اسدالله نقدی» استاد دانشگاه همدان و «ابوالفضل مرشدی» استاد دانشگاه یزد به سخنرانی پرداختند. همچنین سمیه توحیدلو دبیر این نشست بود. در ادامه مشروح این نشست را می‌خوانید:


دولت‌هایی که دو دهه آمدند، رفتند و بر شکاف‌ها در جامعه افزودند

افسانه کمالی نخستین سخنران نشست، بحث‌اش را با مساله اعتماد به نهادها و سازمان‌ها چنین آغاز کرد: در روزنامه‌های پیشرو و انتقادی گذشته نوشته شده که در طول ۵۰ سال اخیر، رجال سیاسی و امنای امور دولتی ایران وضعیت خود در لیاقت، بصیرت و دانش اداری، قابلیت فکری و تمام صفاتی را که لازمه یک مرد سیاسی است بروز داده و کاملا نتیجه امتحانات خود را آشکار ساخته‌اند به درجه‌ای که اگر عقیده هر مرد صحراگردی را بپرسی، می‌گوید که ایران رجل ندارد.

کمالی: یک دیدگاه تاریخی وجود دارد که می‌گوید ایران رجل سیاسی ندارد و این مربوط به امروز و دیروز نیست. کنش مردم هم در قبال این مفهوم عموما سلبی است
وی افزود: نکته فوق مربوط به سال ۱۹۱۵ است. اما افرادی که در آن زمان نویسنده بودند، خودشان هم به تاریخ درازتری از این وضعیت اشاره کرده‌اند. برای مثال در یکی از مطالبی که در سال ۱۳۰۵ و در روزنامه‌ای چاپ شده، این نکته اشاره شده که این کیفیت متعلق به هزار سال قبل نیست؛ بلکه پیوستگی وجود دارد. یعنی تاثیر همان عوامل خفیه در تمام امور اجتماعی و فرهنگی آشکار است و شاید در نتیجه مرور زمان و تغییرات گوناگون تبدیل لباس شده اما ریشه و اساس آن به جای خود باقی است و تغییر نکرده است.
این استاد دانشگاه گفت: در واقع نکته اصلی صحبت‌های من همین است که آنچه در طول تاریخ کشور خود می‌بینیم، بی‌اعتمادی است. اگرچه از سال ۱۹۱۵ تا ۲۰۲۱ فاصله بسیاری وجود دارد، اما کنش مردم ما همان کنش‌های سلبی است. در طی ۲۰ سال پژوهشی که در حوزه اعتماد داشته‌ام، باید بگویم که نه تنها در این مدت شرایط اعتماد بهتر نشده، بلکه حتی بدتر هم شده است.
به گفته کمالی، برای مثال در پژوهشی که در سال ۱۳۸۲ در خصوص اعتماد به نهادها و سازمان‌ها انجام شد، نتایج نشان داد میزان اعتماد مردم به سه قوه وقت در واقع ما را در یک نقطه مرزی قرار داده است. یعنی در جایی بودیم که شکاف بزرگی را بین دولت و ملی شاهد بودیم. همچنین وقتی راجع به ویژگی‌های مسئولان سوال پرسیده شد، مردم تخصص و مهارت لازم مسئولان در اداره کشور، تجربه و پختگی برای انجام وظایف، عمل به وعده‌ها و مقابله با فساد اقتصادی را در سطح نازل و نامطلوبی (زیر ۱۰ درصد) ارزیابی می‌کردند. بنابراین در این ۲۰ سال با آمدن و رفتن تمام دوره‌ها و دولت‌ها هیچ اتفاق خاصی نیافتاده است و زوال اعتماد بیشتر شکل گرفته است. در واقع، آنچه در پژوهش‌ها آشکار است، این است که اعتماد متقابل چه در سطح ملی و چه در سطح استانی و چه در میان گروه‌ها و چه بیرون از گروه‌ها از هم‌گسستگی دارد.

 

کم‌توجهی دولت‌ها به مطالبات اجتماعی باعث سرریز مطالبات به شکل امروز شد

نقدی: سیر تحول جامعه از روستایی-عشیره‌ای به شهرنشین باعث شد بخش‌هایی از جامعه دچار نوسازی شود و بخش‌هایی به حال خود باقی ماند. حاشیه‌نشینی حدود ۲۰میلیون نفر بر این وضعیت بار شد تا مناسبات اجتماعی را متحول سازد

اسدالله نقدی جامعه‌شناس شهری بیشتر تحلیل‌های خود در مورد اعتراضات اخیر را از زاویه این رشته چنین بیان کرد: جامعه ایران در طول چند دهه اخیر، تحولات اجتماعی بسیاری را تجربه کرده که گاهی هم خود دولت‌ها در ایجاد این تحولات نقش داشته‌اند. در واقع، کم‌توجهی باعث شده که سرریز مطالبات اجتماعی به شکل امروزی نمایان شود.
وی ادامه داد: جامعه ایران در حوالی سال ۱۳۰۰ جامعه‌ای روستایی –عشیره‌ای بود و تنها ۱۸ تا ۲۰ درصد جمعیت در مناطق شهری اسکان داشتند و حدود ۸۰ درصد جامعه ایران در نقاط روستایی و جامعه عشایری ساکن بود. این در حالی است که در طول ۱۰۰ سال گذشته جامعه به شدت شهری شده است یعنی درست نسبت اشاره شده، برعکس شده است.چنین تحول بزرگی، تغییراتی را در سبک زندگی و مناسبات مردم نشان می‌دهد. همچنین در این سال‌ها، بخش‌هایی از جامعه دچار نوسازی شده و بخش‌هایی به حال خود باقی مانده است.

این استاد دانشگاه گفت: وزارت کشور، چند سال قبل یک رصد اجتماعی انجام داده و در آن حاشیه‌نشینی را به عنوان مادر مسائل دیگر عنوان کرده بود. امروزه آمار رسمی وجود ندارد، اما افرادی که در حاشیه‌ها و یا مناطق کم برخوردار زندگی می‌کنند، به ۲۰ میلیون نفر هم می‌رسد و این یکی از اتفاقات مهمی است که در طول این سال‌ها، مناسبات اجتماعی ما را متحول کرده است.
به گفته نقدی، در خصوص آموزش و سواد نیز اتفاق بسیار مهمی افتاده است. وقتی گسترش آموزش عالی صورت گرفت و در همه شهرها، دانشگاه زده شد، طبیعی است که تعداد زنان تحصیل کرده هم در این مدت افزایش یابد و مسئولان باید فرصت اشتغال را برای این گروه از جمعیت فراهم کنند و اگر چنین فرصتی فراهم نشود، نوعی محرومیت نسبی به وجود می‌آید و این یکی از بیماری‌های امروز ایران است. جامعه با فقر می‌تواند کنار آید، اما با فقر ناشی از تبعیض نمی‌تواند.
نقدی در پایان سخنرانی خود تصریح کرد: در کنار این موارد، فضای مجازی و جوانی جمعیت هم موضوعات مهمی هستنند. کارگزاران می‌خواهند ارزش‌های خود را در فرایند جامعه‌پذیری از طریق رسانه و آموزش منتقل کنند، در این میان افراد دیگر هم ارزش‌های خود را به نحوی دیگر منتقل می‌کنند، چنین امری سبب می‌شود، زبان مشترکی و یا گفتمان مشترکی وجود نداشته باشد.

 

نسل‌های جدید نیز نیاز به خود تحقق‌بخشی و برون‌ریزی جهان‌های معنایی‌شان دارند

مرشدی، آخرین سخنران نشست گفت: به نظر من اعتراضات اخیر، چیزی فراتر از یک رخداد است. در مورد اینکه چه نامی می‌شود روی این رخداد گذاشت، هنوز به نتیجه نرسیده‌ام، اما تغییر جنبش‌های اجتماعی که جامعه‌شناسان از آن سخن گفته‌اند، شاید نزدیک‌ترین مفهوم باشد. هر چند که در این اعتراضات زنان، جوانان و نوجوانان و حتی قومیت‌ها پیشرو هستند، اما هر چه جلوتر می‌رویم، این اعتراضات دامنه وسیع‌تری را در برمی‌گیرد. نعمت الله فاضلی این اعتراضات را یک پدیده تام اجتماعی می‌نامد. به نظر من این پدیده تام اجتماعی شاید به ما کمک کند تا فهم عمیق‌تری از آن داشته باشیم. حتما می‌توان گفت این اعتراضات ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد و اقشار مختلف جامعه را مشغول خود کرده است.
این استاد دانشگاه افزود: این پدیده یک شوک جدی به جامعه وارد کرده و فقط هم دامنگیر متخصصان، کارشناسان و دانشگاهیان نیست. هم ذهن، هم قلب و هم بدن آدم‌ها را درگیر خود کرده است و از همین جهت، همان پدیده تام اجتماعی است. برگر و لاکمن در کتاب ساحت اجتماعی واقعیت، جامعه را دارای سه گام برونی‌سازی، عینی‌سازی و درونی‌سازی می‌دانند. بر این اساس، اگر بخواهیم اعتراضات اخیر را تحلیل کنیم باید بگوییم که انسان‌ها موجوداتی هستند که هستی‌های نامتعین دارند و با برون‌ریزی دنیای درون‌شان (احساسات، آگاهی، تردیدها و...) خود را نامتعین می‌کنند و به هستی خود تعین می‌بخشند. جامعه از این نگاه، یک برساخته اجتماعی است که حاصل برون‌ریزی‌های جهان‌های انسان‌ها است. در گام دوم این‌ها در قالب نظام‌های دانش و ارزش‌ها جنبه عینی پیدا می‌کنند، در مرحله سوم چون جامعه یک موجود متحرکی است، بنابراین نیاز است معناهای ذهنی را که جنبه عینی پیدا کرده مشروعیت دهد.

مرشدی: در دنیای مدرن کنونی گستردگی زیست‌جهان‌ها بسیار است و ما نباید آن را نادیده بگیریمبه گفته مرشدی، جامعه یک رابطه دیالکتیک میان این سه مرحله دارد و بر این اساس می‌توان چند نکته را استنتاج کرد؛ نخست اینکه جامعه ساخت انسان و محصول انسان‌ها است. هر چند عینیت پیدا می‌کند، اما هیچگاه نباید فراموش کرد که همه این قوانین و مقررات در واقع حاصل خود ما است. جامعه محصول یک فرد یا گروه نیست، بلکه محصول همه ما انسان‌ها است. نکته اینجا است که اگر قشرهایی از جامعه در این فرایند جامعه‌پذیری نقش‌آفرینی نکنند، فرایند خود تحقق‌بخشیشان متوقف می‌شود و گویا با انسانیت آنها در افتاده‌ایم.
انسان ها نیاز دارند در ساخته شدن جامعه مشارکت داشته باشند. از طرفی این نگاه به ما می‌گوید که جامعه یک فرایند پویا و در حال شدن است. درست است که زمان‌هایی ثبات پیدا می‌کند، اما نباید فراموش کرد که جامعه مدام در حال حرکت است.
مرشدی همچنین اظهار داشت: نکته جالب برگر و لاکمن بحث «شی‌وارگی» است. وقتی میان فرایند دیالکتیکی اختلال ایجاد شود، انسان‌هایی که جهان بیرونی را ساخته‌اند احساس می‌کنند که این جهانِ بیرون است که تغییرات را ایجاد کرده و نه خودشان و از این رو هم قابل تغییر نیستند. نکته آخر آنکه در عصر مدرن، مدرنیته دو حامل مهم فناوری و دیوان‌سالاری و حاملان ثانوی نظیر شهرنشینی، رسانه‌ها و آموزش عمومی دارد.در این دنیا، جهان‌های معنایی متکثر شده و شکل و شمایل مختلفی پیدا کرده است. گستردگی این زیست‌جهان‌ها در این دنیا بسیار است و ما نباید آن را نادیده بگیریم. برای اینکه نظم معنایی کلان انسجام داشته باشد حتما باید یک نظام معنایی کلان هم باشد. زمانی نظام معنایی کلان در جامعه مدرن می‌تواند باقی بماند که همه جهان‌ها را به رسمیت بشناسد و آنها را جای دهد. این جهان معنایی باید آنقدر هوشمند باشند که آن را به رسمیت بشناسند.
مرشدی در نهایت گفت: ما گویا فراموش کرده‌ایم که نسل‌های جدید نیز نیاز به خود تحقق‌بخشی و برون‌ریزی جهان‌های معنایی خود دارند. این نهادها و این جامعه دارای وضعیت دیالکتیکی هستند، یعنی همه این‌ها در جریان اجتماعی‌شدن بازتفسیر می‌شوند و سیالیت خود را پیدا می‌کنند. در مجموع من احساس می‌کنم که این فرایند به فراموشی سپرده شده است و چون این دیالکتیک دچار مشکل شده، پس می‌توان بخشی از این ناآرامی‌ها را ناشی از آن دانست.

آخرین اخبار