به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه ایران نوشت: «کتاب صوتی از آن دست پدیدههایی است که به گمانم هم ریشه در گذشته دارد و هم نگاهی به آینده؛ آدم را به یاد شهرزاد قصهگو میاندازد یا گذشتههایی که مردم عامی پای نقالی یا شنیدن داستانهایی مینشستند که خودشان سواد خواندن آن را نداشتند. قصهخوانی برای دیگران همیشه امری تاریخی بوده اما حالا که عموم مردم سواد خواندن و نوشتن دارند چه شده که دوباره قصه شنیدن یا همان شنیدن کتاب صوتی رونق پیدا کرده است؟ مسعود اعلایی فعال حوزه کتاب معتقد است، زندگی پرسرعت امروزی مهمترین علت رونق پیدا کردن کتاب صوتی است، این زندگی پرسرعت اوقات فراغتی را ایجاد کرده که جنس آن با گذشته فرق دارد. او میگوید: «اگر در گذشته مردم بعد از تاریکی هوا در خانه دورهم مینشستند حالا این فراغت را به گونه دیگری تجربه میکنند، مانند زمان مردهای که پشت ترافیک هر روزه متوقف شدهاند.».
اعلایی معتقد است، انسانی که گام را فراتر از زندگی روزمره گذاشته نیازهایی دارد که یکی از آنها خواندن کتاب است و کتاب صوتی این امکان را ایجاد کرده تا بتوان از این زمانها به بهترین شکل بهره برد.
شنیدن کتاب صوتی و دل سپردن به لحن و صدای فردی دیگر از آن اتفاقاتی است که بعد از تجربه آن یا عاشقش میشوید یا به کل آن را نمیپذیرید. آیدین یکی از آن کتابخوانهایی است که به نظرش شنیدن کتاب باعث خواهد شد ارتباط خواننده با کلمات و جملات قطع شود. او اینطور میگوید: «از چیزهایی که به نظرم در شنیدن کتاب صوتی اتفاق میافتد ممانعت از تخیلی است که خواننده از لحن و صدای یک شخصیت دارد. شما یک کتاب را میخوانید و ذهن شما بنا به دادههایی که دارد برای هر شخصیت لحن و صدایی میسازد که باعث ارتباط شخصی شما با شخصیتهای داستان میشود و با آن شخصیتها چهره و تیپ میسازید. میشود گفت تخیل شما را درگیر میکند اما زمانی که این صداها مابهازای بیرونی پیدا میکنند دیگر آن اتفاق نمیافتد.»
او معتقد است «زمانی که شما پشت ماشین نشستهاید یا در خانه مشغول آشپزی هستید هر چقدرهم بخواهید تمرکزتان را روی شنیدن بگذارید باز هم نمیتوانید جلوی اتفاقات بیرونی را بگیرید. تنها راه، اختصاص زمانی خالی و درگیر شدن چشم با متن است که تمرکز آدم تمام و کمال در خدمت کتاب قرار میگیرد.»
او از چند بار تجربه شنیدن کتاب صوتی میگوید که به نظرش خواننده کتاب تسلط کافی به متن نداشت.
سؤالی که به ذهنم میآید این است که خواندن کتاب باید چه استانداردهایی داشته باشد؟ آیا هر کسی میتواند کتاب بخواند و آن را منتشر کند؟ سبحان یکی از دستاندرکاران تولید کتاب صوتی است که خودش هم تجربه خواندن و منتشر کردن کتاب را دارد. او در پاسخ به سؤالم میگوید: «اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت شناخت لازم از کتابی است که قرار است صوتی شود. دقت در این مسأله، به تولیدکنندگان این امکان را میدهد که از خود کتاب راهکار مشخصی بگیرند. هر کتاب، بسته به موضوع، ساختار و حرف و هدفی که دارد نیازمند راوی مناسبی است که در وهله اول و لازم، استانداردهای دانشی و بینشی کافی داشته باشد. دانش از آن بابت که نسبت به متنی که میخواند تسلط کافی داشته باشد و بینش نیز درک آن چیزی است که پیشروی او به عنوان یک متن قرار گرفته است. مثلاً چطور میشود کتابی از داستایوفسکی را به گویندهای سپرد که در عمرش داستان نخوانده است. پس نکته اول و مهم، شناخت تمامی طرفهای درگیر تولید کتاب صوتی از کتابی است که قرار است به مخاطب برسانند.»
در سالهای اخیر بازار پر شده از کتابهایی که به صورت صوتی در اختیار شنوندگان قرار میگیرد و این عرضه نشان از تقاضایی دارد که از طرف مخاطبان به وجود آمده است. بسیاری از ناشران هم از اشباع شدن این بازار میگویند و شاید تا حدودی هم درست بگویند. سبحان میگوید: «بازار مالی و حمایتهای مالی که پشت برخی از شرکتهای تولیدکننده وجود دارد امکان رقابت را از دیگران گرفته یا حداقل عطا را به لقایشان بخشیده است. کار ما تجسس در ورودیهای مالی این شرکتها نیست اما آنچه مشخص است چند شرکت و تولیدکننده بهخصوص کتاب هستند که دارند کتاب صوتی منتشر میکنند و در طرف دیگر، توانستهاند کتاب صوتی را در ایران، طی یکدهه گذشته جابیندازند. ناشرانی که دیده شده سلبریتیها یا بازیگران سینما را هم به این بازار آوردهاند تا بتوانند از طریق آنها تبلیغات بهتری برای عرضه داشته باشند. این چهرههای معروف هم گاهی بد و گاهی خوب توانستهاند استانداردهای این کار را رعایت کنند. اما آیا اساساً ورود چهرههای معروف به این حوزه توانسته است موردپسند مردم قرار بگیرد؟»
سبحان در این زمینه معتقد است، باید در ابتدا سلبریتی را از عنوان او جدا کنیم و بعد دست به قضاوت بزنیم. از نظر او نمیتوان با پیشفرض شهرت، قضاوت را دچار سوگیری کرد. «هر کسی به عنوان یک فرد، میتواند کتاب صوتی بخواند و هیچکس هم نمیگوید چرا این شخص کتاب صوتی خوانده یا... اما وقتی بحث بر سر کیفیت یا همان استانداردها در میگیرد، دیگر عنوانها کنار میروند. شخصاً جدا از آنکه در تولید کتاب صوتی نقش داشته و دارم، شنونده و مخاطب کتاب صوتی به عنوان یک قوت لایموت هستم. همیشه گفتهام که سلبریتی بخواند اما درست بخواند، استاندارد بخواند و فکر نکند چون سلبریتی است مردم برای هر چیزی که بخواند سر و دست میشکنند. خیر؛ مردم وقتی پول پرداخت میکنند با هیچکس شوخی ندارند.»
از آنهایی هستید که به خاطر مشغله زیاد فرصتی برای کتاب خواندن ندارید یا از آنهایی که عاشق گوش دادن به بخشهایی از یک رمان عاشقانه در زمان استراحت؟ راستی چه کسانی مخاطب کتابهای صوتی هستند؟ مسعود اعلایی فعال حوزه کتاب میگوید: «کسانی مثل من که زندگی امروزی به آنها اجازه نمیدهد مثل گذشته روی مطالعه به شکل سنتیاش وقت بگذارند یا باید عطای کتاب خواندن را به لقایش ببخشند یا باید فکری به حال این معضل کنند. پس خود را عادت میدهند به شنیدن کتاب صوتی و بعد از مدتی تجربهشان بیشتر میشود و در انتخابهایشان بهتر عمل میکنند و وسواسشان هم بیشتر میشود که اگر سطری از کتاب را در شنیدن، متوجه نشدند یا فکرشان پرید، دوباره برگردند از اول بشنوند. صرفاً باید نیازش در هر فردی شکل بگیرد آنوقت باقی چیزها را آدم خودش کسب و تجربه میکند و کمکم میبیند که بله، بدجوری به شنیدن عادت کرده است.»
عادت به شنیدن یا محول کردن وظیفه چشم به گوش، فرقی نمیکند. مهم فکر کردن یا درگیر شدن با چیزی غیر از روزمرگیهایی است که گاهی فرساینده میشوند. رها شدن از حساب و کتاب روزمره و فکر کردن به دنیاهایی که شاید هیچگاه تجربه دیدن و زندگی کردن آن را نداشته باشیم.
وقتی از کتاب صوتی حرف میزنیم اولین مخاطبی که به ذهن میرسد افراد نابینا هستند که از این طریق میتوانند براحتی به جهان متن سفر کنند. اما آیا این امکان به صورت عملی توانسته است به آنها برای شنیدن کتابهای بیشتر کمک کند؟ اعلایی میگوید: «تا جایی که من میدانم کتاب صوتی توانسته است امکان جدیدی ایجاد کند اما این به معنای به اندازه بودن نیست. متأسفانه در این زمینه کار چندانی نشده یا تمهیداتی اندیشیده نشده است تا یک نابینا به سادگی و بیکمک یک فرد بینا بتواند به آنچه دیگران دسترسی دارند، دسترسی داشته باشد. همانطور که روزنامهخواندن برای آنها به سادگی دیگران نیست. این خلأ بزرگی است که میشود به شکلی درست و اساسی روی آن کار کرد و برایش راهکارهایی اندیشید.»