به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «آنتوان سِوروگین در سال ۱۸۵۱م. در محل سفارت روس در تهران زاده شد. پدر وی واسیلی سِوروگین خاورشناس بود و به زبانهای فارسی، عربی، ارمنی، گرجی و روسی تسلط کامل داشت و به عنوان منشی اول در سفارت روس در ایران خدمت میکرد. او نیز مانند دیگر ارمنیان شاغل در منصبهای سیاسی مجبور بود نام خانوادگیاش را به شکل نامهای خانوادگی روسی درآورد. به این سبب در مقالات زیادی از وی بهعنوان یک فرد روس یا گرجی نام بردهاند.
واسیلی سِوروگین در سنین جوانی در یک حادثه اسبسواری جان خود را از دست داد و این حادثه در زندگی خانوادگی او اثر بسیاری بر جای گذاشت و بر اثر فشارهایی که از جانب افراد سفارت بر این خانواده وارد شد، همسر جوانش مجبور به ترک تهران شد و به تفلیس و سپس شهر آگولیس که خود متولد آن کشور یعنی گرجستان بود، نقل مکان کرد. آنتوان و دو برادر وی درآگولیس در مدرسهای پذیرفته شدند که در ضمن تحصیل، زبان فرانسه را نیز فراگرفتند. او با علاقه و گرایشی که به کارهای هنری از خود نشان میداد، به تفلیس بازگشت و در رشته نقاشی به تحصیل پرداخت. او همراه دو برادرش به کلاس درس عکاس مشهور روس دیمیتری ایوانویچ یرماکوف مراجعه کرد. همکاری با یِرماکوف منبع درآمدی نیز برای خانواده او شد. آنتوان تصمیم بازگشت به ایران گرفت تا از اسناد و مدارک فرهنگی ایران عکسهایی تهیه کند. مشوق اصلی وی در این کار یِرماکوف بود. به این ترتیب سِوروگین کار بس دشوار و مهم خود را از ایران شروع کرد.
در آن دوران دنیا با نظر خاصی به شرق نگاه میکرد و برداشتها و تصورات سیاحانی که به مشرق زمین سفر میکردند درباره ایران حقیقت نداشت و آنان شرق را به عنوان مکانی افسانهای و غمانگیز تصور میکردند. زنان غربی تخیلاتی درباره شاهان و حرمسراهای آنان و زندگی زنان حرم داشتند. او این خیالات را به وسیله عکاسی به حقیقتی روشن بدل کرد. سیاحان و مسافران اروپایی هنگام قدمزدن در خیابانهای شهرهای ایران به مناظر عجیب و بسیار جالبی برمیخوردند. زندگی خیابانی و دادوستد و راههای درآمد در خیابانها مورد توجه عکاس بود. از آن جمله عکسی است که در آن چند کبابی و افرادی که در کنار آنان به صف ایستادهاند، دیده میشود.
چنانکه میدانیم در سده نوزدهم سفرکردن کاری بس دشوار بود و سفر را نوعی حادثهجویی میپنداشتند. در آن زمان یافتن محل زندگی مناسب و غذا آسان نبود و امنیت وجود نداشت. وسایل عکاسی آن زمان بسیار بزرگ بودند؛ مانند سهپایه عکاسی، وسایل ظاهرکردن عکس که جابهجاکردن آنها کار بسیار دشواری بوده و حتی فراهمکردن محلی تاریک برای ظاهرکردن عکس غیر ممکن بود. با تمام این مشکلات، سِوروگین توانست حوادث و اتفاقات زمان خویش را توسط دوربین عکاسی ابدی و جاودانه کند. آنتوان دو برادرش را که در شهر باکو ساکن بودند، متقاعد کرد تا در کار عکاسی همراهیاش کنند. با این فکر همراه گروهی از دوستان خود با کاروانی به ایران سفر کرد و در سالهای ۱۸۷۰ -۱۸۶۰م در تبریز ساکن شد. او اولین عکاسخانه خود را در تبریز افتتاح کرد و در مدت کوتاهی میان مردم اشتهار یافت و سپس راه به دربار پیدا کرد.
در سال ۱۹۱۶م. کتاب عکاس مشهور فرانسوی Liebert به نام «فن عکاسی» را به زبان فارسی برگرداند و به ولیعهد وقت، مظفرالدینمیرزا، اهدا کرد. در حال حاضر یک نمونه از این کتاب که با خط نستعلیق نگاشته شده است در کتابخانه ملی تهران نگهداری میشود. آنتوان و همراهانش فهرستی را برای عکاسی تهیه کردند، سپس به عکسبرداری از مناظر دیدنی، آثار تاریخی، مردمی که در جنگلها میزیستند و غیره پرداختند و پس از تهیه عکسهایی از مناظر تهران به سوی شهرهای استانهای لرستان و کردستان راهی شدند. در سال ۱۸۸۳م. آنتوان استودیوی عکاسی خود را در طبقه دوم ساختمانی در خیابان علاءالدوله دایر کرد و خوشبختانه سردرخانه تاکنون نگهداری و به عکاسخانه مرکزی تهران منتقل شده است.
آنتوان در تهران با دختری به نام لوییزا که از ارمنیان ایران بود، ازدواج کرد و صاحب فرزندانی به نامهای اُلگا، ساشا، آندره، ایوان، میشا و الگای دوم شدند. آنتوان به پیشنهاد پزشک مخصوصِ ناصرالدینشاه که اتریشیتبار بود به وین سفر کرد و چند سالی در وین و کشورهای دیگر اروپا به گشتوگذار مشغول شد و طی این مدت در رشته عکاسی به تجارب فراوانی دست یافت و پس از خرید وسایل گوناگون عکاسی به تهران بازگشت. در سال ۱۹۰۸م. در روزهای جنبش ملی مشروطه ایران، او و خانوادهاش به سفارت انگلیس پناه بردند. در آن زمان خانههای بسیاری از حمایتکنندگان از مشروطه غارت شد و خانهای را که در جوار کارگاه آنتوانخان بود، منفجر کردند. این اتفاق برای او به منزله یک فاجعه بود. بعد از آن آنتوان به سفرهای خویش پایان بخشید و فقط در کارگاه خود به کارش ادامه داد.
در زمان حکومت رضاشاه تعداد دو هزار نگاتیو به بهانه اینکه نشانگر و سند ایران قبل از انقلاب (مشروطه) هستند، تصرف شد. آنتوانخان تا پنج سال قبل از مرگش به کارش ادامه میداد و در سالهای پایانی عمر دخترش ماری به او کمک میکرد. در این سالها با زحمت فراوان توانست تعداد ۶۹۶ عدد از دو هزار نگاتیو را پس بگیرد. آنتوانخان سِوروگین در سال ۱۹۳۳م. در ۸۲ سالگی بر اثر بیماری کلیوی درگذشت و در قبرستان روسها در تهران در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد. آنتوان سوروگین در مجموع ۱۲ هزار شیشه عکس از ایران و ایرانیان تهیه کرد که نزدیک به سه تا چهار هزار تای آن هنوز موجود است.
نویسنده: ایوت تاجاریان
ترجمه: ماریا آیوازیان»