كيهان:از وضعيت آستانه اي تا منطقه مصونيت
«از وضعيت آستانه اي تا منطقه مصونيت»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛تا پيش از اين مفهوم «وضعيت آستانه اي» مهم ترين مفهومي بود كه ديد واقعي غرب درباره «خطرناك ترين نقطه اي كه برنامه هسته اي ايران اساسا مي تواند در آن قرار بگيرد» را تشريح مي كرد اما اكنون مفهومي جديد به نام «ورود به منطقه مصونيت» در حال نشستن به جاي آن است.
از بيش از دو سال پيش به اين سو، غربي ها بارها گفته اند نگراني اصلي آنها درباره برنامه هسته اي ايران اين نيست كه ايران سلاح هسته اي بسازد و با آن غرب را هدف قرار بدهد، بلكه نگراني اصلي آنها اين است كه ايران در وضعيتي قرار بگيرد كه تمام قابليت هاي لازم، براي ساخت سلاح هسته اي هر زمان كه اراده كرد، را در اختيار داشته باشد. اين نقطه اي است كه اصطلاحا «وضعيت آستانه اي» ناميده ميشود.
ايران متقابلا همواره استدلال كرده است كه هيچ گونه قصد يا طراحي براي ساخت سلاح هسته اي ندارد و صرفا در حال توسعه برنامه اي صلح آميز با هدف توليد انرژي است اما غربي ها به دلايل عمدتا سياسي و نه فني و اطلاعاتي هرگز اين موضوع را نپذيرفته اند.
ارزيابي هاي اطلاعاتي آمريكا، اسرائيل و اروپا درباره برنامه هسته اي ايران هم از دو سال پيش به اين سو، در واقع ارزيابي هايي درباره زمان رسيدن ايران به وضعيت آستانه اي بوده است نه ارزيابي از زمان ساخته شدن سلاح هسته اي توسط ايران.
در خلاصه ترين تعريف ممكن، غربي ها گفته اند منظورشان از وضعيت آستانه اي وضعيتي است كه در آن ايران براي ساخت سلاح هسته اي جز تصميم سياسي به چيز ديگري نياز نداشته باشد.
ارزيابي هاي اطلاعاتي آمريكا بويژه ارزيابي سال 2011 مي گويد هدف اصلي برنامه هسته اي ايران رسيدن به وضعيت آستانه اي است. اگرچه ميان ديدگاه اسرائيلي و ديدگاه آمريكايي درباره تعريف فني وضعيت آستانه اي تفاوت وجود دارد، ولي اگر بخواهيم ديدگاه هاي هر دو طرف را در اين باره تلفيق كنيم، مشخصات زير براي آنچه غرب آن را قرار گرفتن برنامه هسته اي ايران در وضعيت آستانه اي مي خواند، قابل استخراج است:
1- ايران حدود 150 كيلوگرم اورانيوم 20 درصد غنا در اختيار داشته باشد.
2- ايران نصب ماشين هاي نسل 2 و 3 را كه داراي قدرت غني سازي 5 برابر بيشتر از ماشين هاي نسل اول هستند در نطنز نصب كند.
3- ايران دانش لازم براي طراحي كلاهك هسته اي را به دست آورده باشد.
4- ايران موشك هاي داراي برد و توان حمل كافي براي ميزباني كلاهك هاي متنوع را در اختيار داشته باشد.
ارزيابي هاي اطلاعاتي غربي مي گويد اگر ايران اين 4 عامل را در كنار هم توسعه بدهد، در وضعيت آستانه اي قرار گرفته است، يعني وضعيتي كه هر زمان اراده كرد قادر خواهد بود در كوتاه ترين زمان ممكن به يك كشور داراي سلاح هسته اي تبديل شود.
همين جا بسيار مهم است تاكيد كنيم كه ايران اساسا اين نوع تحليل فني از برنامه هسته اي و موشكي خود را قبول ندارد. غربي ها برنامه هاي هسته اي، موشكي و ماهواره اي ايران را اجزاي يك پروژه واحد تصور مي كنند ( و به همين دليل در گزارش نوامبر 2011 آمانو براي نخستين بار از مفهومي به نام «موشك هسته اي» (nuclear missle) سخن گفته شده است) در حالي كه ايران عقيده دارد اين برنامه ها، پروژه هايي اساسا مجزا هستند كه هر كدام هدف خاص خود را تعقيب مي كند و هيچ پروژه اي هم در ايران وجود ندارد كه مستلزم تلفيق هر سه حوزه موشكي، ماهواره اي و هسته اي با هم باشد.
با اين وجود، غرب هرگز در موقعيتي قرار نداشته است كه تكليف خود را با مفهوم آستانه به لحاظ اطلاعاتي روشن كند.
دسته اي از ارزيابي هاي اطلاعاتي غربي درباره برنامه هسته اي ايران تاكيد مي كنند اين برنامه همين الان در وضعيت آستانه اي قرار دارد بنابراين اولويت راهبرد غرب بايد خارج كردن برنامه ايران از وضعيت آستانه اي باشد. پيشنهاد ايده هايي مانند مبادله دقيقا با همين هدف انجام گرفت. منابع غربي در سال 2009 به آشكارترين وجه ممكن گفتند كه هدف از پيشنهاد مبادله در واقع نه عرضه سوخت راكتور تهران به ايران بلكه تهي كردن انبار مواد هسته اي غني شده ايران و در نتيجه خارج كردن آن از وضعيت آستانه اي بوده است.
مهم است توجه كنيم تهيه كنندگان اين نوع از برآوردهاي اطلاعاتي مي گويند اين بحث بيهوده است كه ايران كي به آستانه خواهد رسيد چرا كه اين امر همين الان اتفاق افتاده، بلكه بحث اصلي اين است كه ايران چه زماني از آستانه عبور خواهد كرد. به عبارت ديگر غربي ها مي خواهند بدانند آن چه شرايطي است كه اگر محقق شود ايران تصميم خواهد گرفت پا را از آستانه فراتر بگذارد و عملا برنامه خود را به سمت اهداف مورد ادعاي آنها پيش ببرد؟ در اينجاست كه جامعه اطلاعاتي غرب با مفاهيم بسيار پيچيده اي تحت عنوان «محاسبات راهبردي ايران» و همچنين «مكانيسم تصميم سازي استراتژيك در ايران» رويارو مي شود؛ مفاهيمي كه هرگز قادر نبوده يك درك منسجم از آنها به دست بياورد.
دسته اي ديگر از ارزيابي هاي اطلاعاتي اما عقيده دارند هنوز زمان اندكي تا رسيدن ايران به آن نقطه باقي مانده بنابراين غرب بايد تمام انرژي خود را بر كند كردن مسير حركت ايران و اگر مقدور بود بازداشتن كامل آن از رسيدن به وضعيت آستانه اي قرار بدهد. به راه افتادن موج عمليات اطلاعاتي عليه برنامه هسته اي ايران و همچنين تشديد تحريم ها عليه ايران دقيقا با همين هدف انجام شده است.
اين نوشته در اين باره بحث نمي كند كه كدام يك از اين ارزيابي ها صحيح است چرا كه در واقع مباني اي كه اين ارزيابي ها بر آنها استوار شده، مباني گمراه كننده اي است.
اولا؛ در غرب تا آنجا كه به برنامه هسته اي ايران مربوط است، هيچ تفكيكي ميان دو پديده «غني سازي صلح آميز» و «غني سازي تسليحاتي» انجام نمي شود، گويي اساسا چيزي به نام غني سازي صلح آميز وجود ندارد و هر نوع فعاليت غني سازي ضرورتا داراي اهداف نظامي است.
ثانيا؛ پيش فرض تمام ارزيابي هاي اطلاعاتي درباره برنامه هسته اي ايران اين است كه نيت اصلي از توسعه اين برنامه در واقع متفاوت از آن چيزي است كه رسما گفته مي شود، اما جامعه اطلاعاتي آمريكا نه هرگز زحمت آن را به خود داده است كه دقيقا استدلال كند چرا ايران بايد درباره هدف واقعي خود پنهان كاري كند و ايران از اين پنهان كاري چه سودي مي برد و نه قادر به عرضه شواهدي متقاعدكننده درباره وجود يك جنبه نظامي در برنامه هسته اي ايران بوده است.
با وجود اينكه غربي ها هنوز نتواسته اند يك ديد روشن از جنبه هاي مختلف اين بحث عرضه كنند، نشانه هايي وجود دارد كه ثابت مي كند مفهوم وضعيت آستانه اي در حال كهنه شدن است و استراتژيست هاي غربي در حال تلاش براي جايگزين كردن آن با مفهوم ديگري به نام «ورود به منطقه مصونيت» هستند.
اين اصطلاح نخستين بار توسط اسرائيلي ها به كار برده شده است. مقصود از منطقه مصونيت، رسيدن برنامه هسته اي ايران به نقطه اي است كه اولا با ايجاد يك بازدارندگي قدرتمند از موجوديت نظام در مقابل دست اندازي خارجي صيانت مي كند و ثانيا با تجميع انواع پدافندهاي عامل و غير عامل، خود برنامه هسته اي در وضعيتي قرار مي گيرد كه در مقابل هر نوعي از تهاجم خارجي مصونيت پيدا مي كند.
آخرين ارزيابي ها كه مي توان آن را از لابلاي انبوه تحليل هاي منابع غربي درباره برنامه هسته اي ايران بيرون كشيد، نشان مي دهد از ديد غرب ويژگي هاي منطقه مصونيت برنامه هسته اي ايران چنين است:
1- ايران براي رسيدن به اين منطقه نيازي به احداث تاسيسات مخفي ندارد. همانطور كه موسسه علوم امنيت بين المللي اكتبر گذشته در يك گزارش ويژه نوشت ايران مي تواند در همين تاسيسات آشكار خود به آن نقطه برسد.
2- مهم ترين عاملي كه مي تواند برنامه ايران را در منطقه مصونيت قرار بدهد، انتقال غني سازي 20 درصد به فردو است يعني همان اتفاقي كه ظاهرا از يكي دو هفته پيش پايان يافته و با آغاز عمليات تزريق گاز به ماشين هاي سانتريفيوژ، نهايي شده است. از ديد طرف غربي، فردو جايي است كه برنامه ايران درون آن براي هميشه «مصون» از تهديد بيروني خواهد بود و بنابراين با انتقال برنامه به فردو پرونده حمله به تاسيسات هسته اي ايران براي هميشه بسته مي شود.
3- و آخرين نكته اين است كه ظاهرا راهبردي ترين نگراني غرب در مقطع فعلي اين است كه دو پديده همزمان اتفاق بيفتد: عميق شدن نفوذ استراتژيك ايران در منطقه در اثر روي كار آمدن اسلام گرايان و ورود برنامه هسته اي ايران به منطقه مصونيت. اسرائيلي ها بويژه عقيده دارند روزي كه اين دو عامل با هم تلفيق شود، ديگر همه گزينه ها براي به عقب بازگرداندن ايران پايان يافته است.
سوال اين است: غربي ها مي دانند بايد از چه چيزي نگران باشند، اما آيا اين را هم مي دانند كه بايد با اين نگراني خود چه كنند؟
رسالت:بازخواني جايگاه و منزلت زن
«بازخواني جايگاه و منزلت زن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛سومين نشست انديشههاي راهبردي جمهوري اسلامي به تعامل فكري و بررسي ابعاد مختلف موضوع زن و خانواده اختصاص يافت. چهارشنبه گذشته اين نشست در محضر مقام معظم رهبري برگزار شد و نخبگان و انديشمندان چكيده مقالات و مطالب خود را عرضه كردند.
اهميت نشستهايي از اين دست آن است كه نظام در مقام تأسيس است. نظامي كه ميخواهد الگو باشد بايد در اين جايگاه حرفي براي بشريت بويژه مسلمانان داشته باشد.
اولين نشست انديشههاي راهبردي كه به موضوع «الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت» اختصاص داشت، بازخواني الگوي انقلاب اسلامي و بازتوليد انديشهاي است كه بر مبناي آن بتوان مدل اسلامي ـ ايراني پيشرفت را ارائه داد. اگر اين مدل از تئوريهاي ذهني بيرون نيايد و حالت عملي به خود نگيرد ما در مقام تأسيس نخواهيم بود. دومين نشست انديشههاي راهبردي به موضوع «عدالت» اختصاص يافت كه چندي پيش نشست آن برگزار شد. انقلاب در خصوص مفهوم «عدالت» در تئوري و اجرا بايد حرف خود را داشته باشد. اين مفهوم در برنامهريزيها و اجراء بايد خود را نشان دهد به گونهاي كه مردم آن را در زندگي روزانه و در مناسبات سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... خود حس و لمس كنند.
سومين نشست كه اختصاص به زن و خانواده داشت تلاشي از اين دست بود كه تصويري از زنِ امروز در جامعه ايراني و خاستگاههاي آن بيان كند.
ديدگاههاي مطرح در اين نشست بويژه از سوي بانوان جالب و شنيدني بود. جايگاه زن در جامعه ما در يك صد سال اخير دچار دگرگونيهاي بنيادين بوده است. زنان در سه جنبش مشروطه، مليشدن صنعت نفت و نهضت امام خميني(ره) نقش كليدي و ممتاز داشتهاند.
اولين تلاش زنان در تعاملات سياسي و اجتماعي خود طي سه دهه گذشته قرار گرفتن در جايگاه انساني در كنار مردان بود.
امروز ما با تصويري از زن در جمهوري اسلامي روبهرو هستيم كه پابهپاي مردان در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در جايگاه انساني خود ارزيابي ميشود و حتي در عرصههاي علمي جلوتر از مردان حركت ميكند. انقلاب اسلامي در مقام تأسيس ميتواند اين افتخار را داشته باشد كه زن تراز اسلام و انقلاب ـ فارغ و متمايز از ارزشهاي پذيرفتهشده جوامع غربي و مدرنيته و ادعاهاي پوسيده آرمانهاي فمينيستي ـ با معيارهاي قرآني و منطبق بر فرهنگ مكتب اهل بيت را ارائه داده است. به همين دليل سهم زنان در پيشرفت كشور يك سهم ممتاز و بيبديل است. اگر زنان در جامعه انقلابي ما چنين جايگاهي نداشتند، پيشرفتهاي همهجانبه كشور در قلمروهاي مختلف اساساً ممكن نبود.
زن در جامعه ما از يك طرف با گفتمان انقلاب اسلامي همراهي ميكرد و از سوي ديگر با گفتمان غربي و فمينيستي به عنوان غيريت گفتمان انقلاب درگير بود. انبوه زنهاي چادري در تظاهرات و همايشهاي عظيم ميليوني خبر از تولد هويتي جديد از زن ايراني بود كه اين هويت امروز به عنوان يك الگوي موفق حضور در صحنههاي سياسي در بيداري اسلامي منطقه تجلي دارد.
زن ايراني و مسلمان با بازيابي هويت حقيقي خود دست به تقويت و استحكام خانواده به عنوان اولين سلول اجتماعي زنده در جوامع اسلامي زد و آن را از خطر تندبادها و توفانهاي ضد ارزشي كه در جوامع غربي و فمينيستي بنيان خانواده را در معرض هدم و نابودي قرار داده مصون نگه داشت.
اگر همين فداكاري و آگاهي را براي زن امروز مسلمان ايراني درك كنيم كافي است كه به ارزش و منزلت زنان ايرانزمين پي ببريم. امام با درك چنين منزلتي از زنان در جامعه امروز ايران واقعاً ارزش بسياري براي زنان قائل بود براي همين همواره به ستايش نقش زنان در انقلاب در مقاطع مختلف تفوه ميفرمود.
امروز دهها شبكه ماهوارهاي در غرب دستاندركار انهدام نهاد خانواده در جامعه ايراني و اسلامي ماست. امروز دهها گروه و جماعت فمينيستي در داخل و خارج مشغول هويتزدايي از زن مسلمان ايراني هستند. با اين همه لشكركشي غرب به مرزهاي عفت، پاكدامني و حيا، در جامعه ما زنان در صف اول مبارزه با اين بيفرهنگيها و تهاجم به ارزشهاي الهي در كشور ايستادهاند.
امروز زن ايراني در زير سقف كارگاههاي صنعتي، آزمايشگاهها، پژوهشگاهها و نيز در مزارع كشاورزي، ادارات و همينطور همزمان با آن در زير سقف خانواده، رسالتي را بر دوش دارد كه زن تراز مكتب اهل بيت عليهم السلام را به عنوان يك الگوي اسلامي تبليغ و ترويج مينمايد.
زنان عليرغم اين حضور گسترده در اجتماع، مسئوليت همسري و مادري خود را فراموش نكردهاند و براي همين مورد حقد و حسد مكاتيب غربي و انديشههاي فمينيستي قرار گرفتهاند.
ازدواج امروز در جامعه يك امر مقدس است و مردان و زنان مؤمن به آن اهتمام ويژه دارند.
اكثريت مردم ما امروز متوجه امر قدسي ازدواج و تشكيل خانواده هستند. تهديدهاي جدي و فرصتهاي زودگذر در قلمرو خانواده را خوب ميدانند و ميشناسند لذا اميد دارند دولت و نظام با اهتمام به موضوع «فرهنگ»، مردم را در آسيبشناسيهاي فرهنگي و خطرات در برابر خانوادهها ياري كنند.
به هر حال سومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع زن و خانواده فرصتي است كه نخبگان جامعه به گفتمان صيانت از جايگاه زن و خانواده در جامعه ما بپيوندند و با حضور آسيبشناسانه خود بر غناي بحثها بيفزايند و دولت و دستاندركاران فرهنگي هم در اجرا كمك كنند تا مشكلاتي كه دشمنان نظام در اين رهگذر پديد آوردهاند برطرف شود.
سياست روز:آيا داوطلبان از فرصتهاي برابري برخوردارند؟
«آيا داوطلبان از فرصتهاي برابري برخوردارند؟»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن ميخوانيد؛
يکم) سخنگوي شوراي نگهبان در پاسخ به سوالي درباره اين ادعا که ميزان ثبتنامکنندگان اين دوره از انتخابات مجلس در مقايسه با دوره قبل کاهش داشته است، تصريح کرد: اگر چه مرجع رسمي اعلام آمار، وزارت کشور است اما ميتوان در اين زمينه يک مقايسه احتمالي انجام داد. در انتخابات مجلس هشتم، حدود ۷ هزار و ۶۰۰ نفر ثبت نام کردند. و در اين دوره براساس آمارهاي اعلام شده، ۵ هزار و چهارصد نفر، در دوره قبل حداقل مدرک تحصيلي لازم براي ثبتنام، کارشناسي بود و ميزان افرادي که با مدرک کارشناسي ثبت نام کردند حدود ۲ هزار و ۸۰۰ نفر بودند. اما اين بار با مصوبه مجلس، حداقل مدرک، کارشناسي ارشد است و اگر اين ۲۸۰۰ نفر را به آمار فعلي اضافه کنيم بيشتر خواهد شد(۱) ولابد اگر تعداد افرادي که در دوره هفتم مجلس با مدرک فوق ديپلم ثبت نام کرده بودند به آمار ثبتناميها اضافه کنيم خيلي بيشتر خواهد شد.
درحالي که اولا در کدام کشور مترقي دنيا که تجربه ممتد دموکراسي دارد و يا بر اساس کدام نظريه سياسي حتما بايد تعداد ثبتنام کنندگان بيشتر باشد. ثانيا تعداد ۵ هزار و ۴۰۰ نفري که در اين دوره ثبتنام کردهاند براي تصاحب هر کرسي مجلس، نوزده نفر با همديگر رقابت خواهند داشت ثالثا يکي از کارهاي خوبي که هنگام نامنويسي داوطلبان در اين دوره صورت گرفته بود دقت دستگاه اجرايي و نظارت به هنگام دستگاه ناظر بود از به زحمت افتادن جمعي از شهروندان که در دورههاي قبل به علت نقص پرونده رد ميشدند جلوگيري به عمل آورد. جا دارد از هر دو مجموعه تا اينجاي کار تقدير شود. رابعا با اصلاح قانون انتخابات و ارتقاي سطح تحصيلات داوطلبان تا مقطع کارشناسي ارشد و استقبال قشر تحصيل کرده برگزاري انتخابات در ايران اسلامي به سمت عقلانيت سوق پيدا کرده است.
دوم) با قطعي شدن ثبت نام ۵ هزار و ۴۰۰ نفر در نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، بررسي صلاحيتها در هياتهاي اجرايي آغاز شده است. با دعوت فرماندار حوزه انتخابيه ـ البته بعد از هماهنگي و تاييد هيات نظارت حوزه مربوطه ـ ۳۰ نفر از معتمدين محلي در کنار هم جمع ميشوند تا در حضور هيات نظارت بر انتخابات، هشت نفر را از بين خود انتخاب نمايند اين تعداد به علاوه رئيس ثبت احوال و دادستان و يا نماينده وي به رياست فرماندار، هيات اجرايي حوزه انتخابيه را تشکيل ميدهند. هياتهاي اجرايي با استعلام از مراجع چهارگانه (امنيتي، انتظامي، قضايي و هويتي) براساس قانون انتخابات کشور خود نيز به تحقيقات محلي ميپردازند. با دريافت پاسخ استعلامها و گزارش بررسيهاي ميداني در خصوص صلاحيت داوطلبان تصميمگيري ميشود.
گرچه تمام اين فرآيند زير نظر استصوابي هياتهاي نظارت که منصوب هيات مرکزي و بالطبع شوراي نگهبان هستند انجام ميشود اما نتيجه نهايي با رعايت سلسله مراتب بايد به تاييد هيات مرکزي نظارت و شوراي نگهبان نيز برسد. پرونده داوطلب با طي پروسه طولاني و بررسيهاي دقيقي که در مراحل مختلف امنيتي، قضايي، انتظامي، هويتي و محلي انجام ميپذيرد لذا جايي براي عوامل استکبار باقي نخواهد ماند بنابراين تمام کساني که موفق به طي طريق و تاييد و يا احراز صلاحيت خود ميشوند عوامل نظامند و راي به هر يک از آنها قانوني خواهد بود.
سوم) حضور آزادانه و انتخاب آگاهانه با داشتن شرايط برابر براي انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان شروط اساسي براي برگزاري يک انتخابات آزاد شمرده ميشود. اگر از برخي عملکردهاي نه چندان قابل دفاع دستگاههاي اجرايي و نظارتي برگزار کننده انتخابات در ادوار گذشته که دلخوريها و رنجشهايي را به واسطه اعمال سليقههاي شخصي و برخوردهاي فراقانوني در پي داشته است بگذريم ممکن است عدهاي به خاطر مواضع و عملکرد نادرست خود در دورههاي قبلي به خصوص تندرويهايي که در جريان فتنه ۸۸ دست داشتهاند به خاطر ترس از رد صلاحيتها از ثبتنام در اين دوره از مجلس خودداري کرده باشند وگرنه هيچ گونه منعي براي عدم نامنويسي افراد وجود نداشته است. اگر تضييع حقوقي در اين مرحله صورت گرفته باشد يقينا شوراي محترم نگهبان با رسيدگي به موقع فرصت از دست رفته را جبران خواهد نمود.
چهارم) انتخاب آگاهانه در سايه شناخت صحيح و درست انتخابکنندگان از انتخاب شوندگان حاصل ميشود. حال حکومت در جهت بالا بردن سطح آگاهي شهروندان از توانمنديها و ويژگيهاي داوطلبان چه انديشيده است و چه فرصت و يا امکاناتي را در اختيار افرادي که براي داغ کردن تنور انتخابات وارد عرصه رقابتهاي انتخاباتي شدهاند، قرار ميدهد. داوطلبان نابختيار در فرجه زماني يک هفتهاي (هشت روزي) که قانون براي تبليغات تعيين کرده است چه معجزه و يا حرکت خارقالعادهاي ميتوانند از خود نشان دهند تا نظر خلقالله را به خود جلب کنند.
آيا واقعا کانديداها از فرصتهاي برابري براي معرفي خود برخوردارند. مديراني که براي حضور در انتخابات از مسئوليتهاي اجرايي و تقنيني و يا قضايي و ... استعفا دادهاند. تا شش ماه قبل تمام امکانات مادي و معنوي دستگاه مربوطه و تبليغي و رسانهاي کشور از رسانه ملي گرفته تا رسانههاي محلي و خبرگزاريها و نشريات را ولو براي غيرتبليغات؟! در اختيار داشته با سايرين که از هيچگونه امکانات عمومي و دولتي در اختيار نداشتهاند، برابرند؟ بديهي است تا زماني که قانون انتخابات از جامعيت لازم براي ايجاد فرصتهاي برابر برخوردار نگردد بايد شاهد پهن شدن سفرههاي رنگين به بهانههاي مختلف و حضور کانديداها در مراسمهاي شادي و عزاداري به شکلهايي که دون شان نمايندگي بود و در روزهاي پاياني تبليغات نيز از توزيع هدايا و مايحتاج عمومي گرفته تا وعده و وعيدهاي غيرعملي و خارج از حيطه اختيارات نمايندگي باشيم و در نهايت در روز اخذ راي نيز لابد خريد راي امري اجتنابناپذير خواهد بود.
پنجم) آنچه که مسلم است قانون انتخابات کشور از اشکالات عديده ساختاري و کارکردي برخوردار است که متاسفانه نه دولت و نه مجلس در فرصتهايي که در اختيار داشتند با کارهاي مهم اجرايي؟ و تصويب قوانين مهمتر؟ اجازه نداد تا قانون جامعي را براي برگزاري انتخابات که شرايط لازم را دارا باشد تدوين نمايند. پيشنهاد ميشود در اين دوره از انتخابات هياتهاي اجرايي و يا خيرين راي ساز پس از تاييد نهايي و انتشار ليست واجدين صلاحيت اقدام به چاپ کتابچههايي براي معرفي کانديداهاي حوزه انتخاباتي خود بنمايند و دراختيار شهروندان عزيز قرار دهند تا حداقل آشنايي با داوطلبان نابختيار پيدا کنند.
۱)سايت شوراي نگهبان ۱۰/۱۰/۹۰
مردم سالاري:فرهنگ اوليه
«فرهنگ اوليه»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد؛. . . « و سواران رفته بودند با پيادگان تا حسنک را بيارند. چون از کران بازار عاشقان درآوردند و (حسنک) ميان شارستان رسيد، ميکائيل ، بدان جا ، اسب بداشته بود ; پذيره وي آمد و وي را مواجر خواند و دشنام هاي زشت داد. حسنک در وي ننگريست و هيچ جواب نداد . عامه مردم او (ميکائيل) را لعنت کردند. بدين حرکت ناشيرين که کرد و از زشت ها که بر زبان راند... »
نوشته بالا از شاهکار نثر تاريخي زبان فارسي به نام تاريخ بيهقي است و حکايت دولتمرد مقتدر هزار و چند سال پيش است که به پاي «دار»ش مي برند تا به سزاي شجاعت و پايمردي خويش برسد! تا ديگران بياموزند که پيامد «نه» به سلطان مسعود غزنوي، مرگ و تحقيرش اين چنين است و از طرفي برخورد دو فرهنگ است. فرهنگي که خاستگاه آن، ادب و متانت است و جواب ابلهان خاموشي است و تعبير آيه شريف «سلام»... و فرهنگ ميکائيل است که واداشته حکومت و برخاسته از فرهنگ نوکري و مامور بي اراده معذور و چماقداري عمل زده و بي تعقل!
و آينه عبرت ماست که در حوادث دنيا و به قول فردوسي حکيم، در هنگامه ننگ و نبرد و تنگناهاي زندگي، متانت و شهامت و فرهنگ والا و سنجيده خود را از دست نگذاريم تا ادب رفتاري و بيان فاخر ما براي آيندگان به يادگار بماند و به قول «کليله و دمنه» اين مثل بدان آوردم که گله مندي از شيوه بيان و عمل ناستوده ما نقل محافل است و همه را به ستوه آورده و جوانان به گرته برداري از ادب ناهنجار گفتاري و کرداري ما مشغول اند و مثل ما تحمل سخن موافق را هم ندارند چه برسد به آن که در عرض بايستيم و انتقاد کنيم!
ديگر واژه هاي کاربردي ماست که امروزه «ادبيات» ش مي گويند و پيوسته شکوه دارند که ادبيات گفتاري فلان شخصيت مطلوب نيست و آن ديگري واژگاني را به کار مي برد که تناسبي با موقعيت شغلي اش ندارد . بايد گفت که هر کس لغت نامه ذهني و به اصطلاح زبان شناسان «واژگان پايه » اي دارد که در بيان مقاصد خود به کار مي گيرد. بديهي است که اين واژگان پايه از محيط خانوادگي و تربيتي نشات مي گيرد و به خاستگاه فرهنگي برمي گردد. به عنوان نمونه، مي توان واژگان پايه را در دو کتاب «جاي خالي سلوچ» محمود دولتآبادي و «زندگاني من » عبدالله مستوفي مقايسه کرد. در کتاب نخستين کلمات رد و بدل شده در منحط ترين وضع اخلاقي خويش و در دومي زبان فاخر است و بيان احترامآميز. بنابراين واژه هاي کاربردي هر کسي برخاسته از فرهنگ تربيتي اوست و به دوران خردسالي برمي گردد و به آن زماني که شاکله شخصيتي اش شکل گرفته است و بر آن تغييري نيست. به قول سعدي :
هر که در خرديش ادب نکنند
در بزرگي فلاح از او برخاست
چوب تر را هر چه خواهي هيچ
نشود خشک جز به آتش راست
پس بايد تمامي همت برنامه ريزان و طراحان اصول تربيتي و مجريان اين وادي پرورشي بر اين باشد که بنياد فرهنگ اوليه نوباوگان و کودکان و نوجوانانمان بر آن استوار است اصولي که حاصل آن رفتار نيک و شايسته است. آن رفتاري که انسان را به سعادت و کمال مي رساند و از انحطاط ويرانگر اخلاقي بازمي دارد. آن انحطاطي که هر روز در صفحه حوادث روزنامه ها مي خوانيم و حسرت مي خوريم که چرا براي برخوردهاي خود و حل مشکلات موجود با ديگران راه منطقي و درست انتخاب نمي کنيم. آن همسرکشي ها، آن اسيد پاشيدن ها و فرزند آزاري ها، بازتاب نکوهيده همان رذيلت هاي اخلاقي است که از همه قابل انتقادتر برخورد ناصواب بعضي از مسئولان و هتک حرمت نسبت به هم است که چون از فرهنگ ثانوي شغلي و مسندنشيني خود نزول مي کنند.
اين حقيقت فرهنگ اوليه ظاهر مي شود که روزهاي گذشته شنيديم و تاثر و تاسف همگان هنوز باقي است و آن برخوردها نه با پادرمياني خيرخواهانه بلکه گاهي با درج و نقد خبر و حمايت آن چناني و غيرحقوقي نمي خواهد ختم به خير شود! در حالي که قرآن کريم و سيره رسول اکرم (ص) و امامان همام (ع) و روايات عبرت آموز آنان راه تعالي را به ما نموده و گذشت و فروتني و حق شناسي و وفاي به عهد و نيک کرداري را در برابر بدي ها آموخته است. به اميد تعامل فرهنگ اوليه با فرهنگ ثانويه نه تقابل آن.
تهران امروز:... تا شانه نحيفي خرد نشود
«... تا شانه نحيفي خرد نشود»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم عليرضا دبير است كه در آن ميخوانيد؛آن ساعتهايي كه ترافيك محدوده پل ابوسعيد دچار گره كور ميشد، مردم كلافه و نگران راهي براي فرار پيدا نميكردند و تمام محاسبات زماني روزشان به هم ميخورد حتما به اين فكر نميكردند كه اين پل ناتمام كجاي جغرافياي سياسي اين مرز و بوم قرار دارد!
آن زمان هم كه برف ميباريد و برخلاف عادت، طبيعت شهر در پاييز دچار يخبندان ميشد، كارگران با حرارت دهانشان دستها را گرم ميكردند و در اوج بالا گرفتن مسائلي چون آلودگي هوا، خشت روي خشت ميگذاشتند باز حتما كسي در انديشه سياستورزي و خداي نكرده سياستبازي نبود.
باري روي زمين افتاده بود كه نتيجهاش روي زمين ماندن بار مردم بود. ترافيك به سختي در هم تنيده ميشد و دندان هم قادر به باز كردنش نبود. خاطرات هميشگي اين درهم فشردگي را همكاران من در شورا و شهرداري حتما بيش از ديگران به خاطر دارند. آنها كه مسير هر روزشان خيابان بهشت بود و ميديدند كه فاصله چند ده متري يك زيرگذر تا اين محدوده با چه مرارتي سپري ميگشت.
امروز راهي ديگر گشوده شده به نشانه آن قول كه ديگر راهي در تهران بسته نميماند، باري از دوش مردمان برداشته شده به بركت آن دستهايي كه كار ميكنند نه بازي، سنگي از سر راه برداشته شده به حرمت شانههايي كه زير فشار تاب و تحمل ميآورند تا شانه نحيف كس ديگري خرد نشود.
افتتاح پل تقاطع ابوسعيد و وحدت اسلامي اتفاقي نيك و فرخنده است خصوصا اگر اين پيشبيني هم درست از آب درآيد كه: با افتتاح اين پل ديگر توقف ترافيكي در اين مسير نداشته باشيم و به هر ميزان كه از زيرگذر حسنآباد خودرو حركت كند اين سازه كشش لازم را براي مواجهه با آن داشته باشد.
حمايت:سوزاندن فرصتها
«سوزاندن فرصتها»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در روزهاي اخير فلسطين شاهد تحولاتي جديد بوده است كه در طول 15 ماه گذشته نظير آن مشاهده شده است. هفته گذشته در اوج مخالفت مردم و گروههاي فلسطيني ،نماينده تشكيلات خودگردان با نماينده رژيم صهيونيستي در اردن ديدار كردند. اين ديدار به بهانه آغاز روند صلح خاورميانه در حالي برگزار شد كه برخي منابع خبري از ديدار ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان با پرز رئيس صهيونيستها در 16 فوريه خبر دادند.
هرچند كه بانيان اين نشستها بر اين ادعايند كه تحركات آنها در چارچوب صلح خاورميانه و كمك به مردم فلسطين بوده اما بررسي روند تحولات فلسطين و منطقه حكايت از حقيقتي ديگر دارد و آن فرصت سوزيهاي بسياري است كه در اين مذاكرات در قبال فلسطين صورت گرفته است چرا كه اولا در روزهاي پيش از برگزاري اين نشست، گروههاي فلسطين از جمله حماس و فتح براي تشكيل دولت وحدت ملي و پايان دادن نهايي به چالشهاي پيش روي به توافق رسيدند.
توافقي كه ميتواند قدرت مقاومت در برابر دشمنان را افزايش داده و گامي باشد براي تحقق حقوق ملت فلسطين. برگزاري مذاكرات سازش عملا اين فرصت را از ميان برده و عملا كاركردي به نفع صهيونيستها شده كه روند آشتي ملي را مغاير با اشغالگري خود ميدانند. ثانيا صهيونيستها در ماههاي اخير به دليل بيداري اسلامي منطقه، اعتراضهاي جهاني به اين رژيم و نيز بحرانهاي داخلي در انزواي شديد قرار گرفته است.
رويكرد تشكيلات خودگردان به روند سازش فرصت براي صهيونيستها است تا ضمن سرپوش نهادن بر اشغالگريها و جناياتشان، در مسير خروج از انزواي جهاني قرار گيرند. آنها ادعاي حركت در مسير صلح و ثبات در منطقه را مطرح ميكنند تا با اين بهانه از انزوا خارج گردند.
ثالثا،با اوج گيري بيداري اسلامي در منطقه گرايشات ملتها به حمايت از فلسطين ابعاد گستردهتري به خود گرفته كه نمود آن را در سفر دورهاي هنيه نخست وزير مردمي فلسطين به تركيه، تونس، مصر ميتوان مشاهده كرد. در صحنه بينالملل نيز ملتها حركتهاي بسياري در حمايت از فلسطين داشتهاند به گونهاي كه حتي يكي از اركان شعارهاي جنبش ضد وال استريت در آمريكا را ضديت با صهيونيستها تشكيل ميدهد. رويكرد تشكيلات خودگردان به سازش به نوعي تضعيف جايگاه مقاومتي فلسطينيها در ميان ملتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي است كه تهديدي براي حمايت جهاني از فلسطين است.
صهيونيستها برآنند تا چنان وانمود سازند كه خواستههاي فلسطينيها براي مقداري آب و نان است كه در مذاكرات رفع ميگردد لذا دليلي براي بينالمللي شدن مساله فلسطين وجود ندارد. آغاز مذاكرات در حالي كه صهيونيستها حتي لغو شهرك بازي را اجرا نكردهاند پيامدهاي سنگيني براي فلسطين دارد.
در جمع بندي كلي از آنچه ذكر شد ميتوان گفت رويكرد تشكيلات خودگردان و اردن به روند سازش نه تنها دستاوردي براي فلسطين ندارد بلكه با نابود ساختن فرصتهاي موجود، ميتواند پيامدهاي منفي بسياري براي فلسطين به همراه داشته باشد در حالي كه ادامه مقاومت و خودداري از سازش ميتوانست دستاوردهاي بسياري براي فلسطين به همراه داشته باشد.
آفرينش:آرامش نياز جامعه امروز
«آرامش نياز جامعه امروز»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛ارزنده ترين و مهمترين نياز بشر از ابتدا تا کنون مولفه " آرامش" بوده است. اين مولفه حالتي کلي است که در برگيرنده شرايط سياسي، اقتصادي و اجتماعي است که حکومت ها همگي در جهت دست يابي به آن هستند و ميزان موفقيت آن ها در اين امر بسته به ميزان رضايت مردم جامعه از وضعيت زندگيشان مي باشد. مسلما هيچ گاه نمي توان انتظار داشت که آرامش در تمامي جنبه ها به يک جامعه حکمفرما شود . اما ميزان کاهش فشارها براي رسيدن به نقطه ايده آل بسيار مهم است. در حال حاضر کشورما به سبب افزايش فشارها از سوي کشورهاي غربي از آرامش قابل قبولي در عرصه هاي سياسي و اقتصادي برخوردار نيست. عدم آرامش مناسب در اين عرصه ها سبب برهم ريختگي اجتماعي نيز گرديده است. افزايش جرائمي چون دزدي، خفت گيري، کيف قاپي، فروش موادمخدر و... همگي از نابساماني وضعيت زندگي مردم نشأت مي گيرد.
بروز آشفتگي ها در بازار ارز و طلا آن هم در زماني که بازارهاي جهاني به سبب تعطيلات سال نو تعطيل مي باشد نشان از اين دارد که يک نگراني و علت رواني پشت اين قضيه نهفته است. مردم آرامش و ثبات اقتصادي را در جامعه احساس نمي کنند و نسبت به آينده نگراني دارند. بروز حوادثي همچون فساد مالي اخير نيز عاملي مزيد بر علت شده تا اعتماد مردم نسبت به وضعيت نظام اقتصادي کشور دچار چالش گردد. لذا هرکسي با اندک سرمايه اي که در دست دارد به فکر کسب سود بيشتر افتاده است و اين مي شود که امروز شاهد آن هستيم. هم اما در مورد وضعيت سياسي هم نگراني هايي به سبب عدم ثبات و آرامش احساس مي شود. ايجاد تنش هاي بيهوده و جبهه گيري هاي گروهي و شخصي سبب شده تا انسجام و وحدت سياسي کشور دچار اختلال گردد. البته تمام اين تنش ها به سبب عدم رعايت قانون حاصل شده است. اينکه افراد خود را مقابل قانون موظف ندانند و هدف خاص خود را پيگيري کنند، ضربات سنگيني بر وجهه سياسي کشور وارد کرده است. متاسفانه اين رويکرد خود محورانه افراد باعث درگيري سياسي ميان احزاب و گروه هاي مختلف گرديده است.
درگيرهاي دولت و مجلس بر سر عدم تحويل به موقع بودجه براي تصويب و به تاخير افتادن بررسي بودجه براي سال آينده و درنظر گرفتن بودجه "دو دوازدهم" براي سال جديد، همه نشان از بي نظمي و بي برنامگي است که سراسر چالش را براي ما به همراه خواهد داشت.عدم هماهنگي ميان دولت و مجلس براي اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه ها باعث افزايش گمانه زني ها و دست يازيدن به اختلافات ميان سياسيون کشورشده است. يا درمورد انتخابات هم همينطور مي باشد.
سمت گيري هاي نادرست حزبي، تخريب شخصيتي زحمتکشان نظام و سياه نمايي کارنامه افراد نزد افکار عمومي، آن هم به سبب رسيدن به مناصب قدرت، امري ناشايست مي باشد که تاکنون حاصلي جز انشقاق و تفرقه ميان مردم و گروه هاي سياسي به همراه نداشته است.در وضعيت کنوني که کشورمان در آن قرار گرفته، ضروري ترين نياز ما " آرامش" و ثبات در عرصه هاي مختلف سياسي و اقتصادي مي باشد. نبايد فراموش کرد که آرامش و ثبات در کشور همانند يک حلقه به هم پيوسته مي باشد. لذا با اختلال دريکي از مولفه ها ديگر اعضا هم دچار آسيب مي شوند که مهمترين نمود آن در عرصه اجتماعي حاصل مي شود. آسيب هاي اجتماعي به صورت مستقيم مردم را مورد هدف قرار مي دهد و آرامش آنان را سلب مي کند و از اعتماد آنها نسبت به مسولان سياسي و اقتصادي کشور کاسته خواهد شد. نبايد از پتانسيل مردم به عنوان مهمترين پشتوانه نظام اسلامي غافل شد.
فرهيختگان:دانشگاه آزاد رونقبخش فرهنگ و اقتصاد کشور
«دانشگاه آزاد رونقبخش فرهنگ و اقتصاد کشور»عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم بهمن اخوان است كه در آن ميخوانيد؛ دانشگاه آزاد اسلامی بهعنوان بزرگترین دانشگاه حضوری جهان، از مهمترین دستاوردهای گرانقدر انقلاب اسلامی محسوب میشود که هماینک با تربیت یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر دانشجو و چهار میلیون نفر فارغالتحصیل، بار نیمی از آموزش عالی کشور را به دوش میکشد.
۳۰ سال پیش، این دانشگاه با کمک یک میلیون تومانی حضرت امام خمینی(ره)، حمایتهای آیتالله هاشمیرفسنجانی و مدیریت مدبرانه دکتر جاسبی، کار خود را آغاز کرد و پلههای پیشرفت و ترقی را پشتسر نهاده و روز به روز در حال رشد و تکامل است. با تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی، سالیانه از خروج میلیونها دلار ارز از کشور جلوگیری شده است و دیگر خانوادهها دغدغه دوری فرزندانشان را ندارند چراکه این دانشگاه علم و دانش را همگانی کرد و به اقصی نقاط این مرز و بوم کشاند. با تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی بسیاری از شهرستانهای محروم و نقاط دورافتاده، دچار تحولات مثبت اقتصادی و فرهنگی شدند و بیتردید میتوان گفت که رشد چشمگیری کردند. از بعد فرهنگی میتوان گفت تاسیس این دانشگاه، فرهنگها را به یکدیگر نزدیک کرده و رونق اقتصادی و فرهنگی به شهرها و شهرستانهای کوچک بخشیده است.
دانشگاه آزاد اسلامی برای انقلاب اسلامی مثمر ثمر بوده و تحولات شگرف عمیقی را در کشور ایجاد کرده است.
کسب رتبههای برتر در زمینههای علمی، پژوهشی، فرهنگی و ورزشی از سوی دانشگاه آزاد اسلامی نشان از مدیریت صحیح، برنامهریزی درست، حضور نیروهای کارآمد و تربیت دانشجویان نخبه و متخصص در این مجموعه آموزشی عالی دارد.
امروزه بیشتر انتقاداتی که به دانشگاه آزاد اسلامی وارد میشود از سوی کسانی است که هیچگونه شناختی از این مجموعه آموزش عالی ندارند. دانشجویان کشور، نخبگانی هستند که متعلق به نظام جمهوری اسلامی ایرانند و باید از سوی دولت حمایت شوند تا فشار زیادی به مردم و خانوادهها وارد نشود. بدیهی است حمایت دولت و مجلس از دانشجویان در رابطه با بحث شهریه میتواند، بار مالی زیادی را از دوش خانوادههای ایرانی بردارد.
در شرایط کنونی واردکردن دانشگاه آزاد اسلامی به مسائل حاشیهای ابداً به نفع مجموعه آموزش عالی کشور نیست و به هیچوجه عاقلانه نیست که در بحث مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی، فردی یا سلیقهای برخورد شود.
نادیده گرفتن زحمات ۳۰ ساله دکتر جاسبی، ناسپاسی بزرگی است به مجموعه آموزش عالی کشور. بخش عظیمی از موفقیتهای دانشگاه آزاد اسلامی، مرهون ثبات مدیریت این مجموعه است. مدیران گمنام دانشگاه آزاد اسلامی به هیچوجه، دنبال پست و مقام و شهرت نبودهاند و همیشه مخلصانه برای پیشرفت و توسعه این مجموعه تلاش کردهاند. متاسفانه اخیرا دانشگاه آزاد اسلامی از سوی برخی از افراد مورد بیمهری و کملطفی قرار گرفته است و بهراحتی کارهای بزرگی که در این مجموعه صورت میپذیرد را زیر سوال میبرند. بهتر است این افراد به خود بیایند و به خدماتی که دکتر جاسبی به مجموعه آموزش عالی کشور کردهاند بیندیشند. دکتر جاسبی سرمایه فکری کشور و مغز متفکر دانشگاه آزاد اسلامی است که یقینا تجربههای وی در زمینه مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی، میتواند به پیشرفت روزافزون این مجموعه کمک شایانی کند.
ابتكار: سياستمداران وگاف هايشان
«سياستمداران وگاف هايشان»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛گاف، اشتباه اجتماعي يا ديپلماتيک است که گاهي از زبان سياستمداران و سران کشورها سرميزند، سياستمداران و گافهايشان همواره با يکديگر همراه بودهاند و کمتر سياستمداري ديده شدهاست که در طول حيات حرفهاياش گاف ندادهباشد. انتخابات رياستجمهوري آمريکا، صحنه نمايش گاف سياستمداران آن کشور است؛ گاهي گاف يک سياستمدار روابط کشورش با کشور ديگري را تا مرحله بحران پيشبردهاست. گاف خانم رويال، نامزد رياستجمهوري فرانسه در حمايت از استقلال ِبک خشم مردم کانادا را برانگيخت؛ يا گافي که وزير بهداشت وقت ژاپن، مرتکب شد و زنان را ماشين جوجهکشي توصيف کرد، باعث ايجاد موجي از اعتراض و انتقاد در ميان زنان سراسر جهان شد.
ميزان گافهايي که در ديدارها و مذاکرات ديپلماتها بروز ميکند، قابل شمارش نيست؛ گافهاي سياستمداران تابهاندازهاي هست که در طول سال، دفتر خاطرات خبرنگاران کنجکاو را پر کند؛ تاحدي که برخي رجال سياسي در امر لغزشهاي طلايي و داشتن گاف شهره هستند. برلوسکني، نخستوزير سابق ايتاليا، از اين قماش است.
سخنان فيلابداهه جرجدبليو بوش، ريسجمهور سابق آمريکا نيز مملو از گاف بود، بهطوريکه اگر کسي گافهاي او را جمعآوري ميکرد، خود کتاب قطوري ميشد، البته بازار گاف در محافل سياسي آمريکا، هميشه داغ است.گاف يکي ديگر از نامزدهاي جمهوريخواهان آمريکا، براي رياستجمهوري سال دوهزار و دوازده، نشان داد که لابيهاي بانفوذ در اين کشور، افرادي ناآگاه را براي رياستجمهوري انتخاب ميکند.
ميشل باکمن، يکي از نامزدهاي رياستجمهوري در همايشي در آيووا، درباره تنشهاي کنوني بين کشورهاي غربي و بهويژه آمريکا با ايران، اظهار داشت که اگر وي اکنون رييسجمهور آمريکا بود، سفارتخانه آن کشور در تهران را تعطيل ميکرد؛ اين درحاليست که سالهاست سفارتخانه آمريکا در ايران بسته است!
انگلستان
سخنان گوردون براون نخستوزيروقت انگليس که به صورت ناخواسته پخش شده بود بحثبرانگيز شد؛ براون مجبور شد بابت"خشک مغز" خواندن يك طرفدار حزب کارگر عذرخواهي کند؛ ولي او تنها سياستمداري نيست که چنين اشتباهي مرتکب شده است. جان ميجر- در سال ميلادي در بحبوحه جدال شديد در درون حزب محافظهکار انگليس بر سر روابط اين کشور با اتحاديه اروپا، جان ميجر، نخستوزير وقت خشم خود از سه وزير کابينه را در پايان مصاحبهاي تلويزيوني بروز داد. وي که به سياستمداري ملايم معروف بود در پايان اين مصاحبه متوجه نبود که هنوز ميکروفونها باز هستند و در کمال تعجب همگان اين سه وزير را"حرامزادههايي لايق به صليب کشيدن" توصيف کرد. ميجر در ادامه در مورد عملکرد خود به عنوان نخستوزير گفت که چگونه آدم وارفتهاي مثل من ميتواند در همه زمينهها پيروز شود. پرنس چارلز- وليعهد انگليس در مصاحبهاي در سال ميلادي در مورد خبرنگار امور سلطنتي پايگاه خبري بيبيسي گفت: اين مرتيکه لعنتي را واقعا نميتوانم تحمل کنم. منظورم اين است که او واقعا افتضاح است. واقعا ميگويم. جانشين تخت و تاج پادشاهي انگليس اين جملات را بدون آنکه بداند ميکروفونها باز هستند، گفت و فيلم آن ضبط شد.
آمريکا
درسخنان جورج بوش، رئيسجمهوري پيشين آمريکا نيز نمونههاي فراواني از اين دسته گل به آب دادنها وجود دارد، ولي شايد يکي از بهترين نمونههاي آن لحظه استقبال از توني بلر، نخستوزير وقت انگليس در اجلاس سران گروه هشت 8 بود که اين عبارت را در تاريخ حک کرد:"هي بلر، اوضاعات چطوره؟" اين قطعه فيلم کاملا واضح نيست و برخي منکر ميشوند که بوش اين کلمات را بيان کرده است اما در ادامه اين مکالمه رئيسجمهوري وقت آمريکا در مورد اعمال فشار به سوريه براي متوقف کردن حملات حزبالله به اسرائيل صحبت کرده و ميگويد:"نکته اين است که کاري که آنها بايد انجام دهند راضي کردن سوريه است که حزبالله از اين کثافتکاريها دست بردارد." در همين لحظات توني بلر که در مقابل دوربين رسانهها هوشياري فوقالعادهاي داشت، متوجه خرابکاري جورج بوش ميشود و ميکروفونها را قطع ميکند. دسته گل ديگر رئيسجمهوري پيشين آمريکا در دوران کارزار انتخاباتي در سال ميلادي اتفاق افتاد. بوش بدون آنکه بداند صدايش ضبط ميشود در حمله به يکي از خبرنگاران سرشناس روزنامه نيويورک تايمز گفت: او"يک عوضي درجه يک است." سپس ديک چني، معاون رئيسجمهوري در پاسخ به او ميگويد: «آره يکي از اون اصليهاشه.» جورج بوش بعدها خيلي ساده انتقادها در اين مورد را رد کرد و گفت: من يک آدم صريحاللهجه هستم و هر چه که به نظرم برسد ميگويم. رونالد ريگان-رئيسجمهوري اسبق آمريکا که به فردي شوخ و اهل تمسخر معروف بود، در لحظات آماده شدن براي يکي از سخنرانيهاي راديويي خود در سال ميلادي، گفت: ملت شريف آمريکا، امروز در نهايت مسرت به شما اعلام ميکنم که با تصويب فرمان جديد، روسيه را براي هميشه حذف خواهيم کرد. ما بمباران روسيه را ظرف پنج دقيقه آينده آغاز خواهيم کرد. جسي جکسون-در سال ميلادي نيز جسي جکسون، از رهبران سرشناس حقوق مدني سياهپوستان آمريکا مجبور شد از گفتههاي خود در مورد اوباما، رئيسجمهوري کنوني آمريکا که در آن زمان از کانديداهاي حزب دموکرات براي انتخابات رياستجمهوري بود، عذرخواهي کند. جکسون پيش از شروع برنامه تلويزيوني در حاليکه ميکروفونها باز بودند با يکي ديگر از ميهمانان اين برنامه در مورد تاکيد باراک اوباما بر اهميت اخلاقيات براي سياهپوستان صحبت ميکرد. وي با حرارت ميگفت، مشکل نه اخلاقيات و مذهب بلکه بيکاري، اقتصاد و گسترش جرايم است. اين باراک به شکل تحقيرآميزي در مورد اعتقادات مذهبي خود با سياهپوستان حرف ميزند.
فرانسه
ژاک شيراک- رئيسجمهوري وقت فرانسه در سال ميلادي هنگام گفتوگو با رهبران روسيه و فرانسه، گفت: تنها کاري که آنها (انگليسيها) براي کشاورزان اروپا انجام دادهاند، بيماري جنون گاوي است.» وي در ادامه صحبتهاي خود در مورد انگليس گفت: «بعد از فنلاند آنها بدترين غذاها را دارند و هيچکس نميتواند به مردماني که يک چنين آشپزي و خوراک بدي دارند، اعتماد کند.» ژاک شيراک اين جملات را بدون آنکه بداند ميکروفونها باز هستند، گفت. سخنگوي دولت انگليس بعدا در واکنش به افشاي اين دسته گلهاي شيراک در برابر ميکروفونهاي باز، گفت: چيزهايي هست و حرفهايي گفته ميشود که آدم بهتر است اصلا در مورد آنها اظهارنظر نکند. مطالعه آرشيو گاف هاي سياستمداران شخصيت واقعي و بدون روتوش آنها را نشان مي دهد. نگاه به اين گافها دلهرهآور و تحقيرآميز است. البته سيستمي که ميتواند با چنين آدمهائي دنيا را اداره کند، غرورآفرين است!!
دنياي اقتصاد:شرايط تثبيت بازار ارز
«شرايط تثبيت بازار ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است كه در آن ميخوانيد؛بازار ارز ايران روزهاي تاريخي را سپري ميكند. چند ويژگي بازار ارز در روزهاي گذشته را ميتوان تشخيص داد: كاهش ارزش ريال ايران نسبت به ارزهاي معتبر با شدتي قابل اعتنا مهمترين اين رويدادها بود.
سردرگمي تصميمسازان اقتصادي و مجادله سياسي ميان برخي اقتصاددانان مجلس و دولت از ديگر ويژگيهاي روزهاي گذشته بود. در چنين وضعي بود كه برخي تصميمهاي مهم در حوزه سياسي – اقتصادي اتخاذ و شرايط را از التهاب به سوي ابهام كشاند. رييس بانك مركزي ايران كه بالاترين مقام اجرايي و سياستگذاري در بازار ارز است، در روزهاي سپري شده برخي نكات را يادآور شده كه محل اعتناست و بايد به آن توجه كرد.
محمود بهمني، رييس كل بانك مركزي ضمن تكرار وعدههاي قبلي مبني بر اينكه قيمت ارزهاي معتبر كاهش مييابد، اما حرف تازهاي نيز بر زبان آورد. او براي نخستين بار به آنچه كارشناسان و اقتصاددانان بارها بيان كرده و توصيه ميكردند كه بازار ارز بايد تثبيت شود، نزديك شد. بهمني به اين نتيجه رسيده است كه جلوگيري از ايجاد التهاب و تنش در بازار ارز و اتخاذ سياستهاي تثبيت كننده در حال حاضر حتي از كاهش نرخ برابري ارزها در برابر ريال اهميت بيشتري دارد.
اگر وي و ساير مسوولان دولتي به اين باور رسيده باشند كه ارادهگرايي و ديكته به بازار ارز حتما به نتايج دلخواه آنها منجر نميشود، گام بزرگي برداشته شده است. در اين صورت ديگر لزومي ندارد كه يك مقام ارشد دولتي، رسانهها و نهادهاي خصوصي و برخي نمايندگان را متهم كند كه آنها موجب افزايش قيمت ارزهاي معتبر شدهاند. روزهاي نه چندان روشن در بازار ارز را ديده و شاهد پيامدهاي منفي آن بر شهروندان بودهايم، اما باقيماندن در گذشته دردي را دوا نميكند و باري از اندوه و حسرت نميكاهد و بايد به آينده نگاه كرد و بازار ارز را به آرامش واقعي رساند. در اين صورت چه بايد كرد؟
دانش اقتصاد و تجربه جامعه بشري نشان ميدهد كه به لحاظ تكنيكي و سياستهاي اقتصادي برگرداندن آرامش به بازار ارز كار دشواري نيست و براي ايجاد تعادل در آن ميتوان از دانش و تجربه انباشت شده استفاده كرد. آنچه اما ميماند و بسيار دشوار و سخت است، متقاعد شدن مسوولان سياسي – اقتصادي براي استفاده از اين تجربه و دانش بشري است. واقعيت اين است كه مقامهاي مسوول ايران در دولت و بانك مركزي آرزوهايي در حوزههاي گوناگون دارند و مي خواهند بخشي از آرزوهايشان را با استفاده از جادوي ارز به دست آورند.
به طور مثال ميخواهند شهروندان چشم و گوش خود را در برابر تغييرات نرخ ارز بسته و تقاضايي براي خريد ارز نداشته باشند يا اينكه بازار كالا را با ارزي كه به طور نسبي و با دستكاري ارزان شده است، متعادل و قيمتها را در اندازهاي كه ميخواهند به تعادل برسانند. رييس كل بانك مركزي نيك ميداند اين آرزوهاي بزرگي است كه اندام و جسم بازار ارز توانايي حمل آن را ندارد و نميتوان به شهروندان اندرز داد كه ارز نخواهيد يا به طرف عرضه دستور داد كه از ظرف تواناييهايش خارج شود. روزهاي آرامش در بازار ارز زماني ميرسد كه همه متغيرهاي تاثيرگذار بر نرخ دلار با اين بازار سازگار شوند.