به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه همشهری با این مقدمه نوشت: «ذهن بسیاری از ما پر است از کارهایی که باید انجام میدادیم. اما سالهاست فقط در اندیشه آنیم؛ این خواستهها میتوانند از تصمیم برای کاهش وزن تا داشتن برنامه ورزشی منظم، یادگیری یک زبان جدید، ادامه تحصیل و ... متغیر باشند. اما یک چیز در همه آنها مشترک است و آن هم «خواستن» است، یعنی با وجود اینکه به نظرمان میرسد با تمام وجود خواهان دستیابی به آنها هستیم اما نتوانستهایم به هیچیک دست یابیم.
سدی در مقابل موانع
امیر خلعتبری، روانشناس و مشاور، در مورد اینکه آیا واقعاً خواستن، توانستن است میگوید: «توجه داشته باشیم وقتی واقعاً چیزی را بخواهیم تواناییهایی نیز در خودمان شناسایی میکنیم که شاید هرگز در خود سراغ نداشتهایم. در واقع هیچکس نمیتواند برای رسیدن به چیزهایی که واقعاً میخواهیم جلودار ما باشد. اما مشکل اینجاست که وقتی انگیزه لازم برای اهداف خود نداریم نمیتوانیم سدی مقابل موانع ایجاد کنیم، یعنی در بسیاری موارد یا خیلی زود در مقابل سد اول تسلیم میشویم.»
این درست مانند آن است که هیچکس نمیتواند جلودار تلاش ما برای نجات جان کسی باشد که عمیقاً دوستش داریم. برای نجاتدادن او فقط تلاش میکنیم؛ بدون اینکه شرایط سخت مسیر، آبوهوای نامناسب یا مشکلات مالی بتوانند لحظهای ذهن ما را به هم بریزند و ما را از ادامه مسیر منصرف کنند.
شناخت واقعی خود، خواستهها و ترسهایمان
خلعتبری نخستین گام برای دستیابی به اهداف را شناخت واقعی افراد از خودشان و خواستههایشان میداند. به عقیده او ما معمولاً چنین شناختی را از خود نداریم و هنگامی که نمیتوانیم به خواستههایمان دست یابیم خود را بیعرضه و ناتوان میپنداریم. گاهی نیز ریشه خواستهها و انتخابهای ما ناشی از ترسهای ما هستند، نه خواستههای واقعیمان. همانگونه که در بسیاری موارد از ترس اینکه نکند در آینده نتوانیم به آنچه میخواهیم دست یابیم به هر آنچه در دسترسمان است رضایت میدهیم اما وقتی اینگونه عمل میکنیم همیشه در حسرت آنچه واقعاً خواهان آن هستیم باقی خواهیم ماند. بنابراین اینکه ما پس از شناخت ترسهایمان آگاه باشیم خواسته واقعی ما چیست موضوع بسیار مهمی است که معمولاً نادیده گرفته میشود.
مرور عملکرد در گذشته
بهترین کار برای شناخت واقعی خود، آن است که جستوجوی عمیقی در گذشته خود از کودکی تا به حال داشته باشیم و ببینیم چه زمان توانستهایم به خواستههایمان دست یابیم؛ برای دستیافتن به آنها چگونه عمل کردهایم. معمولاً برای چیزی که واقعاً برایمان مهم بوده تمام تلاشمان را به کار برده و به آن دست یافتهایم. در واقع وقتی ما تمام و کمال چیزی را طلب کنیم و مشتاق آن باشیم فقط به فکر آن نیستیم بلکه با آن زندگی میکنیم؛ ضمن آنکه فقط دوستداشتن کافی نیست بلکه خواستن ما باید با تمام وجود باشد.
خواستن، توانستن نیست
خلعتبری میگوید که هر نوع خواستن به معنای توانستن نیست، چون خواستن فقط آغاز و مقدمهای برای کسب توانایی و سپس تلاش و داشتن صبر و حوصله برای رسیدن به اهداف است. اما دانایی و توانایی ما در صورتی درست عمل میکند که «خواستن» ما واقعی و از صمیم قلب باشد؛ آنگونه که بتواند جسم و روح و روان را برای گامبرداشتن در مسیر رسیدن به آن هدف هماهنگ کند؛ درست مانند زمانی که میخواهیم حتماً در امتحان مهمی موفق شویم و تمام تلاش خود را در راستای رسیدن به آن به کار میبندیم و با تلاش زیاد، همه موانع را از پیش پای خود برمیداریم و اجازه نمیدهیم سختی مسیر، ما را ناامید و متوقف کند. در واقع میزان «انگیزه» عامل بسیار مهمی است. مثلاً ممکن است همه ما بخواهیم شغل خوبی داشته باشیم اما واقعاً چند نفر از ما حاضر است برای رسیدن به آن تخصص و توانایی لازم را کسب و حتی کار فعلی خود را که هیچ وقت آن را دوست نداشته، ترک کند؟ ما در بسیاری مواقع حتی نمیخواهیم غرور خود را زیر پا بگذاریم و در واقع غرور ما مهمتر از خواسته ما خواهد بود.
خواسته یا عقده، مسئله این است
به گفته این روانشناس توجه به این نکته بسیار ضروری است که ما بتوانیم تشخیص دهیم اهداف مورد نظر ما حاصل خواستههای واقعی ما هستند یا ناشی از عقدههای ما. مثلاً شاید همه ما خواهان داشتن خانهای بزرگ و زیبا و ماشین آخرین مدل باشیم ولی با بررسی زیاد متوجه میشویم گاهی خواستههای ما واقعی نیستند و با توجه به شرایط بیرونی و همچنین مشکلات خود ما و ناتوانیهای گذشته در به دست آوردن آنچه خواهان آن بودهایم و همچنین نداشتههای زیادی که در ما ایجاد عقده کردهاند، چنین خواستههایی داریم؛ ضمن آنکه ما هیچگاه به خاطر عقدهها و ناتواناییهای وجود خود تن به تلاش زیاد برای رسیدن به اهدافمان نمیدهیم. در واقع انگیزه و خواستن واقعی برای رسیدن به جایی که خواهان آن هستیم و قبلاً آن را نداشتهایم، ما را تبدیل به فردی میکند که قبلاً نبودهایم. به این ترتیب ما برای رسیدن به اهداف خود باید تغییر کنیم. تغییر هم کار آسانی نیست و قطعاً برای تغییر باید تلاش و انگیزه لازم را داشت.»