شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۲ آبان ۱۴۰۱ - ۲۰:۳۵

احمد زیدآبادی، مناظرۀ شنبه‌شب و سندروم استکهلم

اصل صحبت‌های زیدآبادی مهم بود که نه چنان ساختارشکنانه بود که به آقای کوشکی آتو بدهد و نه چنان منفعلانه که به بخشی از یک پروژه بودن متهم شود.
احمد زیدآبادی، مناظرۀ شنبه‌شب و سندروم استکهلم
کد خبر: ۵۲۷۹۱۸

به گزارش ایران اکونومیست، عصر ایران نوشت: «حضور احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر منتقد، - ولی معتقد به روش‌های مسالمت‌آمیز - در مناظرۀ تلویزیونی شنبه‌شب شبکۀ چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران با محمدصادق کوشکی، تحلیلگر اصولگرا، که در طیف راست رادیکال هم تعریف می‌شود با واکنش‌های متفاوت روبه‌رو شده است.

در نگاه موافقان از هر فرصتی باید بهره جُست و آقای زیدآبادی هم از این فرصت برای بیان دیدگاه‌های خود بهره برده است و مهم تریبون است و مخاطبان، نه رسانۀ گفتگوکننده و میزبان. همچنین طبیعی است که مخاطب یک برنامۀ تلویزیونی از شمار خوانندگان روزنامه و اعضای کانال تلگرامی بسیار بیشتر است و مهم‌تر اینکه هواداران طرف مقابل هم که شنونده و بینندۀ آن‌اند و حال که چنین است چرا نباید از این امکان استفاده کرد و همان سخنان را با جمعیتی به‌مراتب بیشتر در میان گذاشت؟

مخالفان اما فضا را دوقطبی‌تر از آن می‌دانند که بتوان در میانه ایستاد و حضور منتقدان و روزنامه‌نگاران مستقل در یک برنامۀ تلویزیونی را به منزلۀ مشروعیت‌بخشی به رفتار و گفتار رسانۀ رسمی در مقابل نیروهای مستقل می‌دانند و معتقدند وقتی دوباره کاملا مسلط شوند، باز همین آش و همین کاسه خواهد بود و اصطلاحاً مَرکب‌شان که از این پُل هم بگذرد بعید نیست چهار تا اتهام تازه هم بر اساس همین سخنان به زیدآبادی و همفکران او وارد کنند.

در میان واکنش‌ها اما یکی متفاوت‌تر و بگذارید بگویم تکان‌دهنده‌تر بود. درست همان لحظه که برنامه تمام شد و به گمانم دقایقی از بامداد یکشنبه دوم آبان ۱۴۰۱ نگذشته بود که دیدم یکی از دوستان پیام گذاشته آقای زیدآبادی هم مثل دیگر اصلاح‌طلبان به «سندروم استکهلم» مبتلاست. چون پیام گذارنده را به ادب و اخلاق و نگاه حرفه‌ای می‌شناسم از این موضع شگفت‌زده شدم. البته در اصطلاح «سندروم استکهلم» هم کاملا دقت نکرده بودم چون ذهنیتم تنها بر پایۀ کلمۀ اول (سندروم) بود.

«سندروم استکهلم» اصطلاحی است دایر بر دلسوزی گروگان برای گروگان‌گیر که در روانشناسی رایج شده و مناسبت آن هم یک اتفاق در سوئد است. اینکه پس از یک عملیات گروگان‌گیری در بانکی در استکهلم سوئد و در دادگاه گروگان‌های سابق حاضر نشدند علیه گروگان‌گیران شهادت دهند. البته روشن است که قصد ارزش داوری و اتهام‌افکنی در میان نیست و جنبۀ گذشت مد نظر است.

آیا دلسوزی برای کشور و تلاش برای جستجوی راهی مسالمت‌آمیز به رغم تجربۀ سال‌ها زندان و محروم‌شدن از تدریس و کار پژوهشی - هر چند اجازۀ کار مطبوعاتی به‌تازگی داده شده - و کینه به دل نداشتن از طرف مقابل و حتی دلسوز و نگران آنان بودن و در این فقره با وجود اطلاع از تعلق فکری و سیاسی طرف مقابل به رادیکال‌ترین طیف اصول‌گرایان ابتلا به «سندروم استکهلم» است و آیا جامعه تا این حد دوقطبی شده که یا باید ادبیات صداوسیما را به‌کارگیری یا کاملا آنطرف باشی و با ادبیات تلویزیون ایران‌اینترنشنال سخن بگویی و هیچ راه سومی باقی نمانده است؟

فارغ از اینها بهتر نیست بر سر آنچه گفته شد تأمل شود و نه این موضوع که سزد منتقدان صداوسیما در این رسانه حاضر شوند یا نه؟

شاید اگر به پیشنهاد ساده و عملی احمد زیدآبادی در خود برنامه عمل شده بود و در همان سامانه پیامکی سؤالی طرح می‌شد تا مشخص شود بینندگان به نظرات کدام طرف بیشتر تمایل دارند و کدام دیدگاه را به برآیند خواست خود نزدیک‌تر می‌دانند نیازی به بحث‌های بعدی هم نبود.

از نظر این نویسنده البته اصل حرف مهم است نه پخش‌کننده و احمد زیدآبادی شنبه‌شب سخنان مهم و صریحی را بر زبان آورد ولو کمی با دستپاچگی و نگرانی که دلیل آن هم مشخص است. یکی نجابت ذاتی کویرزادگان و رجحان قدرت قلم او بر بیان و البته اینکه طرف مقابل بیشتر از مجری برنامه در صداوسیما حضور دارد؛ کمااینکه در همان شب‌های اول که غلامحسین کرباسچی را دعوت کرده بودند و دیدند عبدالله گنجی زیاد به او گیر نمی‌دهد روی خط تلفن آورده شد.

آری، اصل صحبت‌های زیدآبادی مهم بود که نه چنان ساختارشکنانه بود که به آقای کوشکی آتو بدهد و نه چنان منفعلانه که به بخشی از یک پروژه بودن متهم شود. با این همه اما اصطلاح «سندروم استکهلم» ذهنم را درگیر کرده است و کاش با آن مواجه نشده بودم ولو در مَثَل مناقشه نباشد... .»

 

آخرین اخبار