به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «ظرف کمتر از یک هفته، اتفاقاتی رخ داد که نگرش بخشی از رسانههای رسمی و نزدیک به دولت نسبت به علی دایی تغییر کرد. به معنای واقعی کلمه ما در این مورد شاهد یک رفتار دوگانه و حیرتانگیز بودیم. چند روز پیش زمانی که علی دایی در دو نوبت پیاپی در مورد مرگ یک دانشآموز اردبیلی ادعایی متفاوت با روایتهای رسمی را مطرح کرد، موجی از حملات گسترده علیه او شکل گرفت.
خیلی از همین رسانهها به دایی تاختند و هشدار دادند که مراقب خودش باشد. برخی خواهان محاکمه و مصادره مال و اموالش شدند و بعضی هم در نوشتارهایی پرحرارت خطاب به او اینطور نگاشتند: «آقای گل! مراقب باش پرپر نشوی.» بعد از سپریشدن زمانی کوتاه اما، روی دیگر برخورد این قبیل رسانهها آشکار شد. این بار و همزمان با راهافتادن یک کمپین برای حذف تیم ملی ایران از جام جهانی ۲۰۲۲، برخی رسانههای خارجی مدعی شدند علی دایی نیز جزو امضاکنندگان بیانیه است و حمایتش از تحریم تیم ملی را اعلام کرده؛ آنچه بهسرعت تکذیب شد و شهریار در گفتوگو با یورونیوز با لحنی تند گفت: «بیخود کرده هر کسی گفته من امضا کردهام.» از اینجا به بعد ورق برگشت و بخشی از همین رسانههای رسمی و دولتی از درایت و وطندوستی او تمجید کردند و با آب و تاب اظهاراتش را انعکاس دادند.
نکته اینجاست که علی دایی نه به اندازه تصویری که چند روز قبل در این رسانهها ساخته شد آدم بدی بود و نه به اندازهای که الان قربانصدقهاش میروند مقدس و بیخطاست. همین افراط و تفریطهاست که آدم را هاج و واج میگذارد. همه ما دایی را به عنوان یکی از سرشناسترین و بینالمللیترین چهرههای ایران معاصر میشناسیم. او یک ستاره خودساخته و میهندوست است که در دوران بازی به اندازه خودش از فداکاری برای این کشور دریغ نکرده. به یاد بیاورید که او برای معمولیترین مسابقات هم اردوی بایرنمونیخ و هرتابرلین را رها میکرد تا در خدمت تیم ملی باشد؛ آنچه گاهی از سوی سادهانگاران مایه ملامت شهریار هم میشد اما برای او بازی با پیراهن ایران در اولویت محض بود. دیگر ویژگی این آدم هم صراحت و حقخواهی اوست. جایی که احساس کند حقی در حال پایمالشدن است، بیآنکه نگران تبعاتش باشد واکنش نشان میدهد. خودش هم میگوید تا در مورد چیزی به باور قطعی نرسد اظهار نظر نمیکند.
مجموعه این موارد یعنی علی دایی یک سرمایه مهم اجتماعی است که باید او را جدی گرفت و محترم انگاشت. اگر شبههای دارد، لازم است که با زبان خوش و منطق و استدلال به آن جواب داده شود؛ مخصوصا که به نظر میرسد دایی نمایندگی بخشی از افکار عمومی را هم بر عهده دارد و عدم اقناع او، سرگشتگی گروهی از ایرانیان را به همراه میآورد. این رویه درستی نیست که اگر روزی حرف دایی به مذاقمان خوش نیامد او را از اساس انکار کنیم و روزی دیگر اگر حرف دلمان را زد، کاملا تغییر موضع بدهیم. این درست نیست که حق اظهار نظر اجتماعی یا طرح سوال را برای یکی در قوارههای دایی محفوظ ندانیم اما تلویزیون در مورد مسائل روز با ورزشکاران همسو که از نظر حرفهای در سطحی بسیار پایینتر قرار میگیرند مصاحبههای اختصاصی ترتیب بدهد. ما دو تا علی دایی نداریم؛ یک نفر است که تلخی و شیرینیاش را با هم باید بپذیریم، وگرنه این یک بام و دو هوا فقط مایه خسران اعتبار و اعتماد عمومی است.»