به گزارش ایران اکونومیست، به نقل از خبرگزاری تاس، دیمیتری مدودف، معاون رئیس شورای امنیت در کانال تلگرامی خود در مطلبی با عنوان "پنج نکته در مورد وضعیت بینالمللی" آورده است:
۱. مهمترین اولویت در هر کشوری حفاظت از شهروندان خود و استقلال دولتی است. علاوه بر این، در صورت وجود زمینه، این حفاظت نه تنها در قلمرو خود، بلکه در سایرین نیز امکان پذیر است. دلایل کاملاً واضح است - ترور و کشتار شهروندان این کشور. به عبارت دیگر، هر کشوری حق دارد از نیروی نظامی برای حفاظت از شهروندان خود که در سرزمینهای خارجی در معرض خطر و نابودی قرار دارند، استفاده کند. چنین حقی شامل توانایی اقدام پیشگیرانه، به منظور جلوگیری از کشتار بیشتر، نسل کشی و سایر جنایات علیه شهروندانش است. از جمله - انجام عملیات نظامی تمام عیار به منظور محافظت از دولت و مردم خود. این از مفاد کلیدی منشور ملل متحد و رویه بینالمللی در چنین مواردی است. بسیاری از کشورها از این حق استفاده کردهاند. همه موارد فوق به طور کامل برای فدراسیون روسیه نیز قابل اجرا است.
۲. هیچ کس نتایج جنگ جهانی دوم را زیر سوال نمیبرد. اما باید در نظر داشت که تاریخ به طور اجتناب ناپذیری رو به جلو حرکت میکند. پس از سال ۱۹۴۵، اتفاقات زیادی افتاد که هم توازن قوا در جهان و هم خطوط مرزهای دولتی را به طور اساسی تغییر داد. به همین دلیل است که هر "نتیجه" دقیقاً تا زمانی برای ما قابل قبول است که با منافع اساسی روسیه به عنوان کشور جانشین و از بسیاری جهات وارث تاریخی و اخلاقی امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی در تضاد نباشد. تاکنون حملات مستقیمی علیه شهروندان ما صورت نگرفته است. تا زمانی که کشورهای همسایه، که قبلا بخشی از امپراتوری روسیه یا اتحاد جماهیر شوروی بودند، وارد بلوکهای نظامی متخاصم با ما که نیروهای استراتژیک هستهای آن شهرهای اصلی ما را هدف قرار میدهند، نشوند و تمامیت ارضی ما را تهدید نکنند. اتفاقی رخ نخواهد داد.
۳. همزیستی مسالمت آمیز دولتهای مختلف ممکن و ضروری است. سوال: به چه قیمتی به دست می آید؟ اگر به قیمت امتیازهای بی پایان به سرزمین های تاریخی و رها شدن شهروندانشان باشد، چنین «همزیستی مسالمت آمیزی» یک پنی هم ارزش ندارد. اگر بین این «همزیستی» و حفظ منافع اساسی ملی و نیز جان شهروندانمان انتخابی وجود دارد، باید دومی را انتخاب کنیم. این حفاظت واقعی از منافع ملی است، فقط به شکلی متفاوت، سخت تر، مناسب برای چنین لحظهای. هیچ کس حق کشورش را برای چنین اقداماتی زیر سوال ببرد نمیتواند شهروند وظیفه شناس آن کشور محسوب شود.
۴. تنها یک ابزار جهانی برای حل و فصل اختلافات بین المللی در جهان وجود دارد. سازمان ملل متحد و اسناد اساسی تصویب شده توسط آن. این ابزار جهانی است، اما کامل نیست. مهم است که سازمان ملل اصل اساسی روابط بینالملل را حفظ کند: برابری همه دولتها و الزام به گوش دادن به موضع هر کشور و نه فقط تعداد معدودی. این امر الزام فعالیت سازمان است. وضعیت اعضای دائمی شورای امنیت، اعضای موسس سازمان ملل متحد، نباید مورد بازنگری قرار گیرد، از جمله حق وتوی آنها. میتوان تعداد اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل را افزایش داد، اما اختیارات آنها باید خدشه ناپذیر باشد. در غیر این صورت سازمان ملل با یک بحران سیستماتیک مواجه خواهد شد و در نتیجه این سازمان سرنوشت "لیگ ملتها" را تکرار خواهد کرد. بشریت میتواند بدون سازمان ملل زندگی کند. در بیشتر تاریخ اینطور بوده است. با این حال، قطعاً انحطاط نظام حقوق بین الملل رخ خواهد داد و جهان به توافقات محدود منطقهای و دوجانبه در زمینه مسائل امنیتی باز خواهد گشت.
(لیگ ملتها (۱۹۲۰-۱۹۴۶)، اولین سازمان جهانی بود که نتوانست وظایف مرتبط با تضمین امنیت دسته جمعی را اجرا کند. بعد از جنگ جهانی دوم وظایف این سازمان به سازمان ملل منتقل شد.)
۵. ایده مزخرف غربی «نظم مبتنی بر قوانین» که باید قاطعانه به دلیل غیرقابل دفاع و به شدت مضر بودن برای بشریت رد شود. مورد تایید کسی نیست، محتوای آن کاملا مبهم است و در تعارض با قوانین و نهادهای بین المللی موجود از جمله همان سازمان ملل متحد است. این ایده توسط تمایل وسواس گونه آنگلوساکسونها برای ایجاد پایگاه ایدئولوژیک برای تلاشهای خود برای تسلط بر جهان دیکته شده است. انتخاب بقیه جهان تسلیم شدن به این ایده نیست، بلکه رفتن به راه خود است.