اما پنداري رييس ناموفق فوتبال تلقي ديگري از مديريت خود دارد كه ميخواهد دوباره خود را نامزد تصدي رياست فدراسيون كند.
علي كفاشيان كه طي اين چهار سال مديريت فوتبال را شوخي گرفت تا با اهمال او و ضعفهاي مترتب بر فدراسيون فوتبال، تيمهاي ملي ما در ردههاي مختلف آسيايي و جهاني بازنده شوند، بتازگي عنوان كرده است كه از لج خبرنگاران نيز كه شده ميخواهد در انتخابات اسفند ماه فدراسيون نامزد شود.
گرچه اصولا كفاشيان بهعنوان يك شهروند حق دارد در اين انتخابات شركت كند، اما با مروري اجمالي به عملكرد چهار ساله خويش، ميتواند او را در تصميمش به تجديدنظر برساند.
البته اگر علي كفاشيان قرار بود غير از فوتبال ايران در كشور ديگري مديريت كند، خيلي پيشتر از اينها مجبور به استعفا ميشد تا كار به اينجا كشيده نشود، اما براستي بايد پرسيد قضيه تيم اميد و افتضاح حادث شده در استفاده از يك بازيكن دو اخطاره نميتوانست منجر به استعفاي رئيس فدراسيون شود؟!
بيشك همين قضيه نيز كه به حذف تيم اميد وجود تمام سرمايهگذاريها در راه حضور در المپيك لندن، انجاميد براي علي كفاشيان كافي است تا ديگر صحبتي از مديريت در فوتبال ايران نكند، اما چون ارزيابي مشخصي از كار مديران ورزش صورت نميگيرد، وي ميتواند مدعي باشد كه در زمان او فوتبال ايران شكوفا شده است!
رشد معكوسي به قيمت حذف از گردونه رقابتهاي جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي و حذف تيمهاي نوجوانان و جوانان از گردونه رقابتهاي آسيايي. بحث فساد در فوتبال نيز كه جاي خود دارد و بياخلاقي در اين رشته تا به آن حد گسترش يافته كه بزرگانش نيز بيمحابا عليه يكديگر تاختن آغاز ميكنند.
نميدانيم شايد همه اينها در ديدگاه رييس فعلي فدراسيون فوتبال اتفاقي ميمون و مبارك است، اما قطعا مردم و مسوولان از اين فوتبال رضايت ندارند.
فوتبالي كه سالانه 400 ميليارد تومان به آن تزريق ميشود، اما خروجياش به اندازه 10 ميليارد تومان نيز نيست و فوتبال نتوانسته است پاسخگوي انتظارها باشد.
به هر حال بايد خدمت علي كفاشيان عرض كنيم كه عرصه مديريت فوتبال عرصه لج و لجبازي نيست، همانگونه كه عرصه شوخي و خنده نيست و شايد همين كوچك شمردن مسووليت از سوي شماست كه فوتبال ايران به چنين وضعيتي دچار شده است، وضعيتي كه نه تنها اميد بخش نيست، بلكه همه را نيز از شرايط خود ناراضي كرده است.