"سینما" بعنوان یک رسانه تاثیر گذار در قرن حاضر، شایسته تامل در سطوح مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. تجارب کشورهای صاحب سبک در این زمینه نشاندهنده ابعاد گونه گون در این هنر و تلاش پیوسته در جهت هماهنگی کلیه شوون متناظر با آن است بدین سبب محدود و محصور کردن سینما، تنها به سینماگران و مدیران آن چندان منطقی بنظر نمی رسد. بخصوص که اکنون فیلم هایی در جهان تهیه و تدارک می شود که اهدافی کاملا متمایز از چند دهه قبل دارند و بعنوان رسانه ای پر نفوذ رسالت ویژه ای در اقناع مخاطبان یافته اند بی شک سینمای ایران نیز بایستی از سازو کار ملی، منطقه ای و جهانی بهره برد و از همه صاحبنظران در عرصه های متفاوت علمی- فرهنگی- هنری به خوبی استفاده نماید تا بتواند موقعیت خود را تثبیت یا ارتقاء ببخشد. نگاهی به سینمای هالیوود آمریکا، سینمای هندوستان و اروپا بخصوص فرانسه و ایتالیا و اسپانیا و دیگر نقاط جهان نشانگر اهداف بلند مدت در زمینه های اقتصادی- سیاسی و فرهنگی است. دست اندرکاران این کشورها علاوه بر "اقتصاد" که اصلی اساسی است به "فرهنگ" و "سیاست" نیز از دریچه "رسانه" نظر داشته و دارند و این موضوع بطور غیر ملموس اما کاملا حقیقی در تاروپود این صفت وجود دارد. مدیریت این رسانه عظیم اما در ایران دچار سبک ها، روش ها و گرایش های متفاوت و متضاد بوده است که در وهله اول نشاندهنده گسیختگی در سطوح اصلی نظام تصمیم گیری و شاید عدم درک مناسب تاثیر این جادوی قرن است. صرف نظر از حذف برخی ملاحظات در اوایل انقلاب اسلامی که به محدودیت سینما منجر شد در دهه 60 نگاه مدیران نخستین وزارت ارشاد در خلال بیش از ده سال زمامداری اندیشه و فرهنگ بود سینمای انسانی و عاطفی که خلاء آن در جهان احساس می شد مدیران آن دوره با کمک فیلم سازانی که فرصت خاص خذف امور جنسی و خشونت را یافته بودند با موقعیت به دست آمده و تجربه و هنر خود آثاری در این زمینه خلق کردند که زمینه معرفی سینمای ایران به جهان فراهم شد. بعدها هر گروه از مسئولین با نظر و سلیقه و تجربه خود سکان هدایت سینمای ایران را به دست گرفتند بی آن که نشانی از مدیریت استراتژیک رسانه بر تصمیمات آنها سایه انداخته باشد. تا امروز که 35 سال از انقلاب اسلامی می گذرد و اختتامیه جشنواره فجر را شاهد بودیم در حالی که در آغاز این جشنواره از انبوه سلایق و ایده های نو با حضور و تعداد زیادی از کارگردانهای مطرح امروز ایران داده می شد حاصل کار به گونه ای شد که حتی دو کارگردان پرورده انقلاب از حضور در مراسم اختتامیه سرباز زدند آنهم به بهانه کمبود سیمرغ و تندیس هایی که از نظر آنها اندک بوده است! وضع دیگران که توجهی به آنها نشد روشن است با این حال نگاهی گذرا به فیلم های این دوره جشنواره نگاه اصولی فیلم سازان و مدیران آن را به مقوله سینما آشکار می سازد: تکنیک گرایی و یا تسلیم فرهنگ به تکنولوژی. یک سوال پرسیدنی است که چگونه ما از سینمای انسانی به سینمای صنعتگرا و به اصطلاح فنی-حرفه ای رسیدیم؟ آیا تصویر جذاب کوبیدن هلیکوپتر به کوه که به گفته طراحان آن نصف زمان فیلمبرداری فیلم را اشغال کرده است از جمله آمال و آرزوهای سینمای ایران است؟ در این صورت آیا بهتر نیست به کلاسهای سینمای بزرگان هالیوود تاسی کنیم تا کپی برابر اصل باشد؟ آیا موضوع و سوژه فیلم "چ" که خود از نخبگان مکانیک و الکترونیک بود تکنولوژی را به قصد درک فرهنگ ترک نکرد؟ یا در فیلمی که عصاره و اسطوره فضیلت و شجاعت یک دین و ملت را می نمایاند بهره بری از جلوه های متعدد تکنیک در فرم و محتوی به سبک های هالیوود شایسته است؟ بی گمان استفاده از تکنولوژی در مکان و مقام خود بسیار مطلوب و موجه است اما در مواردی که "موضوع" مهم است نه نحوه برخورد ها در صحنه نبرد، چگونه می توان عمق فاجعه را نمایاند؟ گفته اند مخاطب این فیلم -رستاخیز- مردم دیگر کشورها هستند و فروش خوب خارجی نوید سینمای جهانی برای ایران را به ارمغان می آورد. "آینده" این پیش گویی را روشن خواهد ساخت اما آن مردم که با سینمای تکنیکی آمریکا، هند و اروپا آشنایند چگونه در این زمینه ها رقابت می کند علاوه بر این "موضوع" چه می شود؟ آیا آن مردم نیز چون مخاطبان ایرانی از چند و چون واقعه عاشورا آشنایند و "پیام" فیلم را به درستی درک خواهند کرد؟ سینمای ایران در تکنیک البته گام بزرگی به جلو برداشته است و ما از این بابت خرسند و خوشنودیم کاش این موهبت به معنی بی سوژگی و عدم توانایی در تصویر امور متفاوت، متنوع و گستره مضامین انسانی که به وفور در ادبیات و فرهنگ ما وجود دارد نباشد. نکته ای که در دیگر موضوع های فیلم ها مشهود بود هشت سال دفاع مقدس ، صدها هزار رزمنده و میلیون ها خاطره و سوژه گستره کار در این عرصه را بسیار پر دامنه می کند تا دیگر سوژه های تکراری که بارها توسط دیگر فیلم سازان ارائه شده است ملاک و معیار قرار نگیرد. ایجاد فرصت برای جوانان، مدیران و رزمندگانی که خود شاهد و ناظر جریانات متفاوت انقلاب و جنگ بوده اند به تحول اساسی در این زمینه می انجامد. قناعت به وضع موجود و حمایت بی کرانه از افراد مشهور کارساز نخواهد بود. نظام هماهنگ تصمیم سازی و تصمیم گیری در خصوص این رسانه همراه با دیگر عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به رشد و اعتلای سینمای ایران خواهد انجامید.