به گزارش ایسنا، فرهاد عشوندی با این مقدمه در خبرآنلاین نوشت: «بعد از سی سال بیمهری مسئولان والیبال کشورش، خولیو که ترک دیار کرده بود، نمیتوانست دست رد به سینه مردمش بزند، پس، از فدراسیون و مردم ایران عذر خواست و قصد رفتن کرد. او اگرچه کارش را نیمهتمام گذاشت اما رویایی را برای ما ایرانیان رنگ حقیقت بخشید که پیشتر باورش نداشتیم.
والیبال ایران با او بال گشود و به جمع قدرتهای جهانی پیوست. مردی که روز ورود به ایران که درست همزمان با روز ورود سرمربی تیم ملی فوتبال یعنی کارلوس کیروش بود، با بلیت کلاس اکونومی به تهران آمد و خیلی خاکی توانست خود را در دل همه ورزشدوستان ایرانی جا کند، حالا در روز رفتن میتواند سینه سپر کند و فارغ از همه نتایجی که به دست آورده بگوید به کمک همکارانش در تیمهای مختلف لیگی، 20 جوان با کلاس والیبال جهانی را به ورزش ایران هدیه کرده است، رسم بردن بزرگان را به والیبالمان آموخته و پولی که گرفته را نه فقط شاگردانش که همه ما ایرانیها باور داریم حلال به دست آورده و نوش جانش است.
او این بار برای خداحافظی میآید تا اگر برای استقبالش گاو و گوسفندی به پایش قربانی نکردیم، اقلا برای او در روز بدرقه، خوشبدرقه باشیم. او میآید که طلب بخشش کند برای رفیق نیمهراه بودن و چه خوب است که ما به رسم ادب، دستش را گرم بفشاریم و به پاس سه سال تلاش صادقانه در راه اعتلای ورزش کشور عزیزمان، قدردانش باشیم.
او که اینقدر در قلبمان جا باز کرده تا همه برای رفتنش غمی در دل احساس کنند، خود را یکی از ما میداند و میخواهد مشاور والیبالمان باقی بماند. چه خوب که او را یکی از خود بدانیم و برای این همه تلاش، انگ «اجنبی» را از پیشانیاش برداریم و ایرانیاش بخوانیم. او که نشان داد مستشاری همهاش به جیب زدن پول و رفتن نیست. اینکه میتوان پدر بود و پدرانه به پای فرزندان سوخت و زیر پرچم جنگید.
پس برای او و برای همه آن حس خوب بردها، شادیها و «مچکریم»ها، چه خوب است اگر شما رئیسجمهور مردم عزیز ایران، او را یک ایرانی بدانید و شهروندی افتخاری را هدیهاش کنید.»
فراموش نکنیم این کشور پذیرای مهاجرانی با ارزش از دیرباز بوده و ما هم نادیده می گیریم مهاجرت هایی را که موجب سرافکندگی باعث و بانی امر شد.