در این یادداشت اما میخواهم بگویم با این «شیوه» هم به جایی نمیرسند. 4 برنامه قبلی را ندیدهام اما دیشب می خواستم ببینم دو خانم فریبا عسالوند و فاطمه قاسمپور که هر دو دانشآموختۀ فلسفه و هر دو متعلق به اردوگاه نواصولگراییاند چه میگویند.
همین بای بسمالله میتوان پرسید وقتی بیش از نیمی از زنان و دختران جامعه مثل این دو خانم پوشش کامل سیاه ندارند و به تصریح آقای عبدالله گنجی اصولگرا در مناظره با آقای کرباسچی 20 میلیون دختر و زن ایرانی پوشش حداکثری مورد نظر اصول گرایان را رعایت نمیکنند چگونه انتظار دارند آن جمعیت انبوه و غالب تحت تأثیر حرفهای این دو خانم قرار گیرند؟
هر دو چون پژوهشگر حوزۀ زنان و خانواده هستند وسنتی به مفهوم نمایندگان سابق زن از این طیف نیستند حرفهای قلمبه و سلمبه میزدند و اتفاقا این هم برای اکثریت حامیان این جریان که نیروهای سنتیاند چندان مفهوم نیست.
به عبارت دیگر طبعا برای بیش از نیمی از زنان ایران که مثل این دو خانم پوشش کامل حداکثری و سیاه ندارند جاذبه ندارد و برای همفکران خودشان هم این ادبیات دانشگاهی و اصطلاحاتی چون «جریان مسلط داده» مفهوم نیست.
پس با این شیوه میخواهند کی را قانع کنند؟ بامزه این که یک آقا هم نشسته بود آن وسط. فاقد حداقلهای جاذبۀ اجرا. در حالی که مجری باید خود جذبکننده باشد و بیدلیل نیست که از چهرههای مشهور برای اجرا دعوت میکنند و میتوان حدس زد کسی قبول نکرده است.
نادرست بودن شیوۀ شیوه به این معنی نیست که الزاما صحبتهای دو خانم که اتفاقا به نسبت دیگران در این روزها حرفهای بهتری بر زبان آوردند نادرست است مراد خود برنامه و تک صدایی بودن و دعوت نکردن از دیگران است. وگرنه معلوم است که میهمان نظر خود را می گوید و بعضا فراتر از تبلیغات صدا وسیما هم بود. مثلا خانم عسالوند گفت فیلترینگ راهکار نیست و پرسید چند وقت دیگر که اینترنت ماهواره ای بیاید میخواهیم چه کار کنیم؟
مجری میتوانست از او که به کشورهای مختلف دنیا سفر کرده بپرسد چرا در آن سرزمین ها که از حجاب اجباری خبری نیست عدهای پای حرفهای شما می نشستند و آیا در آمریکا، ترکیه، مالزی، اتریش، تونس، سوییس، لبنان، ایتالیا، واتیکان و آلمان میتوانستید از این شیوه دفاع کنید؟
خانم دیگر نمایندۀ تهران بود. منتها من هم تا به حال نام او را نشنیده بودم!
فاطمه قاسمپور که در غیر رقابتی ترین و سردترین انتخابات مجلس درتاریخ جمهوری اسلامی به عنوان نمایندۀ تهران به مجلس راه یافته اکنون رییس فراکسیون زنان است و هر چند 726 هزار رای آورده ولی افکار چند درصد زنان تهران و ایران را نمایندگی میکند؟
او در این برنامه گفت بعد از راه اندازی کمپین «من محجبهام ولی با گشت ارشاد مخالفم» به فرماندهی نیروی انتظامی پیشنهاد کرده چهره های مؤثر این کمپین را دعوت کند و بپرسد پیشنهاد بدهند بدون گشت ارشاد چگونه نظارت کنند؟
از لحن او پیدا بود که به خواست او عمل نشده و اگرچه قول داد پرونده مهسا امینی را مجلس پی گیری میکند اما توضیح بیشتری در این باره هم نداد.
هر دو خانم دانش آموختۀ فلسفه هستند و ادبیات آنها برای دختران و زنانی که مانند آنان از پوشش سراسر سیاه استفاده نمی کنند جذاب نبود و گمان نمی کنم زن سنتی و خانه دار هم چندان از این کلمات قلمبه و سلمبه سر درآورد. جای خالی خانم مریم بهروزی کاملا حس می شد که بخشی از جامعۀ زنان سنتی را نمایندگی می کرد. هر چند بعید می دانم اگر در قید حیات بود نواصول گرایان به او میدان می دادند چون معتقدند دوران اصول گرایی سنتی به سر رسیده در حالی که اتفاقا از منظر سنت قابل فهم تر است تا با ادبیات فلسفی امثال این دو خانم.
این که به جریان آزاد اطلاع رسانی در دنیا بگویی "جریان مسلط داده " هم مشکلی را حل نمیکند. خانم عسالوند البته معترف بود که آنچه "جریان مسط داده" عرضه میکند برای نسل نو جذابتر است. طرفه این که در صدا و سیمایی از "جریان مسلط داده " انتقاد میشد که تمام تلاش خود را برای انحصار و تسلط به کار بسته منتها قافیه را باخته نه آن که دنبال تسلط نبوده است!
منظور از جریان مسلط داده این است که شبکههای اجتماعی و فضای مجازی واقعیت جامعۀ ما نیست و خواسته و ناخواسته هدایت میشود و مجری هم تنها گوش می داد یا تأیید می کرد.
این که در برنامه تلویزیونی هیچ تصویری نشان ندهی و دو نفر پشت یک دکور ابتدایی بنشینند و لاینقطع حرف بزنند چه جذابیتی دارد وچرا فکر می کنند این شیوه جواب میدهد؟ در حالی که از درو دیوار کانال های ماهواره ای رنگ و تنوع میریزد؟ در چه عالمی سیر می کنند اینها؟ لابد میگویید به هر حال بودجه 5 هزار میلیارد تومانی را باید صرف کنند دیگر و اگر برای فرهنگ و سیاست، "آب"ی ندارد برای برخی شاید نان داشته باشد. مراد البته برنامهسازان است نه میهمانان.
البته خودشان هم میدانند تک صدایی است و برای رفع آن یک مشت پیامک آن زیر ریخته بودند تا خیال کنیم برنامه بسته نیست. منتها وقتی باور میکنیم که سراغ طیفهای مختلف زنان بروند. هیچ کس روی خط نیامد تا خانم عسالوند یک ریز حرف بزند و آن دیگری تأیید کند و بعد خانم قاسمپور و این تأیید کند و بامزه این که هر دو از مدرکگرایی انتقاد می کردند و به همدیگر و به مجری مدام دکتر دکتر می گفتند.
خانم رییس فراکسیون زنان مجلس انقلابی در حالی از همکاران مرد خود به خاطر بیتوجهی به سیاستگذاری در حوزۀ زنان انتقاد میکرد که اتفاقا دارند سیاستگذاری می کنند چون کمال مطلوب برای آنها این است که دختران هر چه زودتر ازدواج کنند و به ازای هر فرزندی که میآورند وام و دنا بگیرند!
خانم نماینده مثلا انتقاد میکرد که مدام زنان را تکریم میکنیم و در ستایش مقام مادری میگوییم و بعد وقتی مادر برای دریافت کارنامۀ فرزند خود به مدرسه میرود به او می گویند به پدرش میدهیم نه به شما!
واقعا میتوان پرسید چرا باید دختر و زن جوان ایرانی پای چنین برنامهای بنشیند که تازه در حرف خیلی مترقی و در ظاهر به شدت غیر جذاب بود؟
آن طرف شبکه سه فوتبال زیبای دو تیم بلژیک و هلند را نشان میداد و هر از گاهی به آن کانال سر میکشیدم. همه شاد کنار هم نشسته و فوتبال تماشا میکردند و رنگ و هیجان بود و این سو دو خانم با ادبیات سخت درصدد توجیه بودند.
با این همه اوج استیصال صدا و سیما قابل درک بود. چون اگر برنامه دربارۀ گشت ارشاد یا مهسا یا اعتراضات است در زمینه باید تصویر میگذاشتند. اگر انتقادی است از این همه زن صاحب نطر یکی را دعوت می کردند و هیچ یک از این اتفافات رخ نمی داد.
با این همه پیدا بود هر دو خانم که تحصیل کرده هستند از این وضعیت رنج می برند و احتمالا خانم عسالوند بیشتر چون به کشورهای مختلف سفر کرده ولی کاش مجری از او می پرسید اگر در همایش بعدی در اتریش یا آلمان از شما بپرسند کدام بهتر است چه پاسخی دارید: این که ما اینجا با اختیار نشسته ایم یا با اجبار و زور پاسبان - با تصور انان - میخواهید این مفاهیم را به هموطنان خودتان القا کنید؟
انصاف باید داد که دو میهمان خصوصا خانم عسالوند منصفتر و با گنجینۀ لغات بیشتری بودند تا مجری که انگار تنها برای خوشایند مدیر و تهیه کننده سخن میگفت با ادبیاتی بسیار سیاسی و شناخته شده متعلق به اقلیت.
مشکل اصلی اصولگرایی ایرانی با موضوع زنان این است که اگر تنها به وجه مادری توجه کند باید بساط دانشگاه و کنش گری رابرچیند و مشخص است که شدنی نیست و اگر بخواهد به امثال این خانمها میدان بیشتر بدهد از زبان اینها همه حرفهای آنان خارج نمیشود و از جریان مسلط داده و کنشگری و سیاستگذاری میگویند نه توصیه به ازدواج زودهنگام و فرزند آوری فراوان.
این یادداشت اما به قصد نقد اظهارات این دو خانم خصوصا فریبا عسالوند نیست چرا که به عنوان صاحبنظر شناخته شده است. دیگری هم به صفت خودش و نه به عنوان نمایندۀ زنان تهرانی که اکثرشان به او رأی ندادهاند بخشی از زنان که احتمالا بین 15 تا 20 درصد جامعه خاصه در شهرهای بزرگ را نمایندگی میکنند بلکه برای طرح این موضوع است که اگر برنامه تلویزیونی است چرا فیلم و تصویر دیگری غیر از سیمای سه نفر نداشت؟ اگر رسانه، ملی است چرا تنها افکار 15 تا 20 درصد را بازمیتاباند و چرا از هیچ منتقد گشت ارشاد یا هنرمندان سرشناس زن دستکم روی خط تلفن دعوت نشد؟ اگر سیاسی است و حجاب را نشانه به قصد تضعیف نظام میدانند چرا دو پژوهشگر زن و فلسفه خوانده را دعوت کردند و سراغ سیاسیون و امنیتیها نرفتند؟
بخشهای پایانی «شیوه» را البته ندیدم چون برای خوابی آرام نیاز داشتم از زیباییهای فوتبال بین بلژیک و هلند لذت ببرم خاصه آن صحنۀ آخر برگردان و البته نمیدانم چرا کسی باید بینندۀ «شیوه» باشد وقتی نه برای دختر مدرن ایرانی جاذبه دارد نه برای زن سنتی که 12 شب غذای فردا را بار گذاشته و به "جریان مسلط داده" - اصطلاح مورد علاقه خانم عسالوند- کاری ندارد.
مشکل اصلیشان با دهه هشتادیها این است که برای آن دسته که در خانوادههای غیر اصولگرا بزرگ شدهاند این حرفها جذابیت ندارد و هر قدر هم از خواص غذایی با کدوی آبپز بگویید باز هم مرغ سوخاری و پیتزا را ترجیح میدهند. ذائقهها تغییر کرده و این تغییر ذائقه را نمیتوان به تمامی به توطئه "جریان مسلط داده" نسبت داد.