به گزارش اعتماد، روز 17 شهريور ماه سال 90 به كارآگاهان پليس آگاهي خبر
رسيد جواني 20 ساله به نام رضا در جريان يك نزاع خياباني در قلعه حسن خان
به قتل رسيده است. زماني كه ماموران به محل حادثه رسيدند دقايقي از اين
حادثه گذشته بود. رضا به دليل اصابت ضربات چاقو به سينهاش جان باخته و
شواهد حاكي از آن بود جواني به نام ايرج او را كشته است.
تحقيق از
شاهدان نشان داد مقتول و جوان ديگري به نام قاسم با يكديگر درگير شده بودند
اما برادر بزرگتر قاسم به نام ايرج به هواخواهي از برادرش وارد درگيري
شده و اين جنايت را رقم زده است. متهم به قتل پس از ارتكاب جنايت گريخته
بود و هيچ كس نميدانست او كجا پنهان شده است.
ماموران از همه
سرنخهاي موجود براي شناسايي مخفيگاه متهم به قتل فراري استفاده كردند اما
او هيچ ردي از خود بهجا نگذاشته بود. حتي خانواده ايرج هم گفتند بعد از
اين حادثه او را نديدهاند و نميدانند كجا مخفي شده است.
با اين
حال تجسسها در اين باره ادامه يافت تا اينكه سرانجام افسران آگاهي به
اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد او در خانهيي در جنوب تهران پنهان شده
است. به اين ترتيب وي در عملياتي غافلگيركننده بازداشت شد. با آغاز
بازجوييها از ايرج او اتهام قتل را پذيرفت اما ادعا كرد ناخواسته مرتكب
قتل شده است.
او در اعترافاتش گفت: برادرم- قاسم- و رضا با يكديگر
دوست بودند اما آن روز آنها را ديدم كه با يكديگر درگير شده بودند. من
ميخواستم ميانجيگري كنم اما قاسم با قمه به طرفم حمله كرد و من هم در دفاع
از خودم چند ضربه چاقو به او زدم.
متهم به قتل در ادامه صحنه جنايت
را بازسازي كرد و جزييات آن را شرح داد. از آنجا كه همه اطلاعات موجود از
جمله اعترافات متهم بر مجرم بودنش حكايت داشت پرونده اين جنايت خياباني با
صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده
شد.
در جلسه رسيدگي به اين پرونده كه به رياست قاضي نورالله عزيز
محمدي برگزار شد بعد از قرائت كيفرخواست توسط نماينده دادستان اولياي دم
خواستار قصاص ايرج شدند. آنها گفتند ايرج بايد مجازات شود تا ديگران به خود
اين جرات را ندهند كه در خيابان چاقو كشي كنند.
در ادامه قاضي
اتهام قتل عمدي را به ايرج تفهيم كرد و از او خواست به دفاع از خود
بپردازد. ايرج گفت: من اتهام قتل را قبول دارم اما اين كار را در دفاع از
خودم انجام دادم. او ادامه داد: آن روز ديدم رضا و برادرم با يكديگر درگير
شدهاند. تعجب كردم. چون آنها با يكديگر دوست بودند. جلو رفتم تا وساطت كنم
اما رضا فكر كرد من ميخواهم از برادرم طرفداري كنم. به همين دليل با يك
قمه بزرگ به من حمله كرد. او جوان بود و من سعي كردم كنترلش كنم ولي
فايدهيي نداشت. او ميخواست من را با قمهاش بزند. به همين دليل من هم يك
چاقو از جيبم بيرون كشيدم و چند ضربه به او زدم. اگر من رضا را نزده بودم
او من را ميزد. در حقيقت من با اين كار از خودم دفاع كردم.
در
پايان دفاعيات ايرج قضات دادگاه وارد شور شدند و او را به قصاص محكوم
كردند. اين راي با اعتراض متهم به ديوان عالي كشور فرستاده شد اما قضات
شعبه 11 ديوان نيز اين راي را تاييد كردند تا ايرج در يك قدمي چوبه دار
قرار بگيرد.