عضو فراکسیون انقلاب اسلامی در مجلس هشتم و عضو فراکسیون اصولگرایان در مجلس نهم که با حمایت جبهه پایداری انقلاب اسلامی به مجلس راه یافت، یکی از نمایندگان صریح و انقلابی پارلمان است.
او که سال 1380 دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر را بنیان نهاد، نطق صریحش در مجلس درباره مهدی هاشمی در 28 آذر 91 باعث شد که دادستان تهران در بیانیهای علیه وی اعلام جرم کند.
رسایی به دلیل حضور در دفاع مقدس و کسب افتخار جانبازی، تحصیل دروس حوزوی را به طور جدی از سال 1367 آغاز کرد، دوره سطح را نزد اساتیدی همچون استادی، سید احمد خاتمی، موسوی تهرانی، مسعودی خمینی و محمدی خراسانی به پایان رساند و در درس خارج از آیات عظام مکارم شیرازی، تبریزی، فاضل لنکرانی و علیدوست بهره برد.
او که در زمینه مسائل سیاسی بیش از 15 کتاب تالیف کرده است، در حال حاضر سه سال است که مدیرمسئولی هفته نامه 9 دی را بر عهده دارد و خودش درباره عنوان نشریه اش می گوید: نام 9 دی هر هفته مثل خاری در چشم فتنه گران منتشر می شود.
او که در عرصه سیاسی شاکیان حقیقی و حقوقی مختلفی از محمدرضا رحیمی، جوانفکر، مشایی، رفسنجانی، لاریجانی و علیخانی گرفته تا برخی از نهادها مثل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی یا هیأت نظارت بر مطبوعات دارد، معتقد است هرجا که احساس تکلیف کند، از مواضع خود کوتاه نیامده و سکوت نمی کند.
رسایی در این گفت و گو مطالب مختلفی را درباره انتخابات یازدهم، ریاست جمهوری روحانی، عملکرد 100 روزه دولت، ملاقات هیئت پارلمان اروپا با دو تن از فتنه گران، جبهه پایداری، ماجرای 22 بهمن قم، سفر تبلیغی به آلمان ، شکایت رفسنجانی و پرونده مهدی هاشمی و نطقهای جنجالی اش در مجلس مطرح کرد.
آنچه در ادامه میآید مشروح مصاحبه با حجت الاسلام حمید رسایی است.
انتخابات ریاست جمهوری 92 و پیروزی آقای روحانی را در یک جمله چطور رزیابی میکنید؟
رسایی: انتخابات امسال برخلاف توقعی که برخی مبنی بر عدم مشارکت حداکثری مردم داشتند و معتقد بودند، به دلیل سمپاشی طی 4سال گذشته و ادعای تقلب مردم مشارکت بالایی نخواهند داشت، اما دیدیم که انتخابات بسیار پرشور برگزار شد و مردم نشان دادند که آینده کشور را خودشان رقم میزنند. هرچند آقای روحانی با رای لب مرزی توانست قدرت را به دست آورد و یک اکثریت منسجمی در مقابل به او رای ندادند اما کسانی که شکست خورده بودند، نتیجه انتخابات را پذیرفته و این باخت را بهانه عقده گشایی سیاسی شان نکردند با اینکه زیر سوال بردن هفت دهم درصد رای آقای روحانی راحتتر از زیر سوال بردن 18 درصد رای انتخابات دهم بود که احمدی نژاد بیش از 50 درصد آورد.
آقای روحانی از فضایی که اصولگرایان درباره عملکرد خودشان درست کرده بودند، استفاده کرد. البته وقتی شما به سال های گذشته نگاه می کنید، می بینید که توده های عمومی جامعه معمولا هر هشت سال به دنبال تغییر وضع حاکم رفته اند و چون همه کاندیداهای مطرح، وضع حاکمی را نقد می کردند که خودشان درون آن بودند، کسی مورد قبول توده جامعه قرار گرفت که وضع حاکم را نقد می کرد ولی درون آن نبود.
وعده های آقای روحانی هم تأثیر داشت؟
رسایی: قطعا تأثیر داشت بالاخره آقای روحانی خودش را با پشتوانه ارکان نظام و قابل اعتماد نشان داد به نوعی هم تلاش کرد تا از افراطی گری های اصلاح طلبان خودش را دور کند و عارف را نمادآن نشان دهد. اما از همه مهمتر جمله کلیدی ای بود که او در فیلم خود گفت من میخواهم هم سانتریفیوژها بچرخد و هم کارخانهها؛ این شعار هر چند در پیروزی وی نقش بسزایی داشت ولی قطعا یکی از نقاط آسیب و پاشنه آشیل دولتش هم خواهد بود. یعنی از همین نقطه هم آسیب می خورد.
چرا این شعار را نقطه آسیب می دانید؟
رسایی: طرح موضوع چرخش سانترفیوژها در کنار چرخش کارخانه ها از طرف آقای روحانی به این معنا بود که ایشان و جریان منتسب به ایشان که روزی حتی حاضر شدند در سعدآباد پای تعطیلی آن امضا بزنند و میگفتند که مردم انرژی هسته ای را نمی خواهند و پافشاری روی این موضوع هزینه بسیاری برای ما دارد، دریافتش از بدنه عمومی و توده های جامعه این است که مردم انرژی هستهای را یکی از حقوق حقه خود میدانند، آن را نماد غیرت و غرور ملی خود به حساب میآورند و حاضر نیستند از آن بگذرند و اگر غیر از این بود آقای روحانی شعار چرخش کارخانهها را در برابر چرخش سانتریفیوژها مطرح میکرد اما اینکه هر دو را گفت به این معنا است که آقای روحانی برآوردش از افکار عمومی این بود که تثبیت انرژی هستهای در میان مردم رای ساز است. خب حالا باید آقای روحانی نشان دهد که انرژی هسته ای می چرخد و تحریم ها هم برداشته شده و کارخانه ها هم میچرخد.
با توجه به گذشت بیش از 100 روز از عملکرد دولت یازدهم، ارزیابی شما از این مدت و ارائه گزارش آن توسط رئیسجمهور چیست؟
رسایی: توقع این بود که آقای روحانی همانطور که در تبلیغات انتخاباتی بارها از شبکه تلویزیونی وعده برنامه کوتاهمدت و بلندمدت داده و اعلام کرده بود که در 100 روز در زندگی مردم تحول ایجاد می کند، به آن عمل کند. طبیعی است که بخشی از مردم به این وعدههای روحانی دل خوش کرده بودند و رای دادند. علاوه بر این آقای روحانی در فیلم انتخاباتی خود هم از رهبر معظم انقلاب و سرلشکر فیروزآبادی و وزرای دولت دهم خرج کرد و هم از آقای رفسنجانی استفاده کرد یعنی من کسی هستم که حمایت همه بخش های نظام را به دنبال دارم. خصوصا که بخش های مختلف نظام هم با وی همراهی کردند.
آقای روحانی از جمله شخصیتهایی است که در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی در طول 35 سال گذشته حضور داشته و استفادهای که ایشان از چهرههای موجه نظام از جمله رهبر معظم انقلاب داشت، این اطمینان را به بخشی از مردم داد که وقتی میگوید یک برنامه کوتاهمدت دارم و در 100 روز در مشکلات روزمره مردم را حل و تحول ایجاد خواهم کرد، این کار را میکند لذا بخش عمدهای از مردم به این وعدهها اطمینان کردند.
پس معتقدید که بخشی از جامعه به آقای روحانی رای معیشتی دادند؟
رسایی: هم رای معیشتی و هم رای مبتنی بر حفظ غرور ملی بود، اینکه هم سانتریفیوژها هم کارخانهها بچرخد رای میآورد، فقط معیشتی نیست و حکایت از این دارد که علاوه بر مسئله معیشت، غرور ملی مردم که نماد امروز استقلال این کشور، انرژی هستهای است برای مردم مهم است.
*دولت در 100 روز توقعات را برآورده نکرد
همه منتظر بودند که در این 100 روز اقداماتی صورت گیرد، اما متاسفانه ما در این 100 روز آنچه را که شاهد بودیم نسبت به اتفاقات دولت نتوانست توقعات را برآورده کند البته این به معنای این نیست که دولت در این 100 روز کاری نکرده است چراکه یکسری وظایف برای دولت در سیستم اجرایی تعریف شده است اما بحث بر سر این است که وقتی یک مدیری با این شعار رای میآورد و در رأس قرار میگیرد، باید با یک سری اقدامات، تحول و تغییری ایجاد کند خصوصا آقای روحانی که هم اینها را شعار داده بود و هم مسیرش خلاف جریانی بود که آقای احمدینژاد در آن حرکت میکرد. متاسفانه در این 100 روز ما شاهد تحولی که روحانی وعده آن را داده بود، نبودیم و گزارش آقای روحانی از این نظر کاملا خالی بود و بخش زیادی از گزارش به نفی دولت قبل برمیگشت.
البته طبیعی است هر کس که در رأس قدرت قرار میگیرد در ابتدای کار یکی از اقداماتش میتواند نقد دولت گذشته باشد از این رو نمیتوان به آقای روحانی خرده گرفت اما از این جهت که 80 درصد گزارش ایشان نقد و نفی دولت گذشته بود و هیچ اشارهای به برنامههای آینده دولت یازدهم صورت نگرفت، این نقد به او وارد است ضمن اینکه مردم شاهد تحولی جدی نبودند.
*عامل اتفاقات 100 روز اخیر بیشتر عامل روانی بوده است
یعنی هیچ تحول مثبتی در این 100 روز صورت نگرفت؟
رسایی: عامل اصلی برخی اتفاقاتی که در طول این 100 روز اتفاق افتاده بیشتر عامل روانی بود. طبیعی است جریانی رفته و جریان جدیدی آمده و خونی که هشت سال در بدن جامعه بوده، عوض شده و خون جدیدی تزریق شده است؛ این به صورت طبیبعی نشاط میآورد. هر کس دیگری هم رئیس جمهور میشد این عامل روانی حاکم بود به ویژه این دولت که جریان رسانهای همسو با خودش زیاد دارد، یعنی از شبکههای ماهوارهای تا روزنامههای زنجیرهای و سایتهای خبری همگی در تقویت این عامل روانی مؤثر بودند. اما دولت ارتباطی با تودهها داشته یا چیزی اعلام کرده است؟ ما هیچ حرکت جدی ندیدیم.
شاید مهمترین شوک روانی هم توافقنامه ژنو بود. این توافقنامه هم هر چه بیشتر از آن می گذرد. ابعاد منفیاش بیشتر خود را نشان میدهد. از این رو گزارش 100 روز در راستای وعدههای روحانی نبود و توقعات را برآورده نکرد حتی کسانی که با روحانی هم سو بودند به نقد این گزارش پرداختند و مدافعان آقای روحانی هم از این گزارش راضی نشدند. البته من در همان ایام تبلیغات انتخاباتی هم گفتم که فقط 100 روز طول میکشد تا آقای روحانی و دولتش راه وزارتخانههای خودشان را یاد بگیرند.
*علت عجله در پذیرش توافقنامه ژنو 100 روزگی دولت بود
برخی معتقدند که دولت میخواست قبل از اتمام 100 روز به هر قیمتی که شده توافقنامهای را با کشورهای 5+1 امضا کند و به همین دلیل نقدهای فراوانی نیز در حال حاضر به این توافقنامه وارد است نظر شما چیست؟
رسایی: یکی از مهمترین دلایلی که با عجله متن توافقنامه ژنو با ابهامات متعدد به امضا رسید و القا شد که این یک پیروزی بزرگ است، دقیقا به دلیل 100 روزگی دولت بود. اگر این نبود با این اشکالاتی که متن توافقنامه ژنو دارد یا باید بگوییم کسانی که پای میز مذاکره بودند الفبای حقوق هستهای ملت ایران را نمیدانستند و نباید آنها را ژنرال خطاب کرد یا اینکه برای ایجاد موج روانی در آستانه گزارش 100 روز به توافقنامهای تن دادند که میدانستند اشکالات زیادی به آن وارد است.
البته شکل اول این قضیه شاید واقعی نباشد چراکه این آقایان افراد باسابقهای در عرصه بینالملل هستند و آقای ظریف فرد صفرکیلومتری نیست بنابراین به نظر میرسد دولت در صدد ایجاد یک جو روانی در داخل بود چرا که دستش از اقدام خاصی در 100 روز خالی بود برای همین به امضای این توافقنامه تن داد لذا هر روز که میگذرد غیرکارشناسی بودن قرارداد ژنو و اینکه این بازی در این مرحله برد برد نبوده بیشتر خودش را نشان میدهد. البته گره زدن افکار عمومی و حل گرههای اقتصادی مردم با موضوع هستهای، اقدامی بر خلاف امنیت ملی است.
نظر شما درباره دیدار هیئت پارلمانی اروپا با دو تن از فتنهگران، نسرین ستوده و جعفر پناهی چیست و آنها چگونه از این اختیار برخوردار بودند؟
رسایی: آن طور که گفته می شود اینها با دعوت یکی از کمیته های مجلس که ریاستش به عهده آقای جلالی است به ایران سفر کرده اند و البته معلوم نیست که این کمیته مربوط به مجلس هشتم است یا نهم اما به هر حال میزبان باید در جریان برنامه ریزی و ملاقات های اینها باشد. معمولا برای دیدارهایی از این جنس باید با دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات هماهنگی صورت بگیرد.
وزارت خارجه ادعا میکند که فقط در مقدمات سفر نقش داشته اما در جزئیات سفر، این وزارتخانه نقشی نداشته و این از وظایف مجلس است که شاید بیربط هم نگویند؛ البته شاید این هیئت پارلمانی بدون اطلاع وزارت خارجه و کمیته میزبان یا هیئت رئیسه مجلس چنین اقدامی را انجام داده باشند که این موضوع هم محتمل است چرا که ماهیت هیئت پارلمانی اروپا به گونهای است که به دنبال احیای کسانی هستند که با نظام اسلامی مخالفت دارند و از آنها حمایت می کنند. قطعا اینها به دنبال احقاق حقوق ملت ایران نیستند و الا چرا با خانواده شهدای هستهای دیدار نکردند؛ به هر حال چه این دیدارها با برنامه بوده چه خارج از برنامه بوده، میزبان باید پاسخگو باشد که آیا هیئت تخلفی کرده یا مشکل در ناهماهنگی داخلی بوده.
عدهای معتقدند این دیدار در راستای پروندهسازی برای حقوق بشر علیه ایران است نظر شما در این باره چیست؟
رسایی: یکی از تبعات غلطی که توافقنامه ژنو به دنبال خواهد آورد این است که پذیرش این گام غلط و پرهزینه در ژنو ، ارکان دیگر نظام ما را هم درگیر این پرونده می کند. ببینید وقتی ما در موضوع هسته ای به این شکل کوتاه آمدیم و امتیازهای زیادی دادیم و در مقابلش فقط بخشی از تحریم های هسته ای را تعلیق کردیم و حتی اگر همه تحریم های هسته ای را تعلیق می کردیم، در حقیقت میدان فشار از سوی غربی ها را در حوزه حقوق بشر باز کرده ایم تا از آنجا هم فشار بیاورند، بعد دستشان را باز می کنیم تا در خصوص ادعای دروغ حمایت از تروریسم هم بر ما فشار بیاورند. در حقیقت دولت با این وادادگی در موضوع هسته ای در گام های بعد دستگاه قضایی و بعد دستگاه های نظامی ما را درگیر می کند تا طرف غربی روی آنها فشار بیاورد.
حالا وقتی شما به افکار عمومی القا کردید که برای خلاصی از تبعات تحریم ها باید امتیاز داد و عقب نشست، طبعا این فشارها را متوجه دستگاه قضا و نهادهای نظامی می کند تا عقب نشینی کنند.
به هر حال آنها فشار می آورند، راه حل از نظر شما؟
رسایی: من اشاره کردم که گره زدن اقتصاد کشور با موضوع هسته ای یک سیاست گذاری غلط و بر خلاف امنیت ملی است که دولت یازدهم از ابتدا آن را شروع کرد. اما راه حل اصلی همان تاکیداتی است که رهبری معظم انقلاب در دیدارهای مختلف بیان داشتند از جمله در دیدار هفته دولت که ما باید چشم امیدمان را از بیرون مرزها به داخل متوجه کنیم.
به نظر من وزارت خارجه هم در تحمل بار هسته ای ناتوان است و اساسا این موضوعی فراقوه ای است. تبعات هر تصمیم هسته ای به همه ارکان نظام برمی گردد. برای همین تصمیم گیری در خصوص پرونده هسته ای باید مجددا در شورای عالی امنیت ملی که سه قوه و نهادهای نظامی و امنیتی حضور دارند، پیگیری شود.
شما در مجلس نسبت به اهانت رئیس این هیئت نسبت به هاشمی موضع گرفتید که برای طرفداران هاشمی عجیب بود، چرا اینطور موضع گیری کردید؟
رسایی: ما به مواضع و کارهایی که آقای هاشمی بویژه در این چند سال و بعد از فتنه سال 88 کرده، انتقاد جدی داریم و بنده ذره ای هم در آن تردید ندارم. اگر بازهم از من بپرسند، از نطقی که در 9 دی پارسال کردم و خانواده هاشمی از من شکایت کردند، دفاع می کنم و حاضر به عقب نشینی نیستم اما همین من حمید رسایی یک موی هاشمی را بر این کافران شرق و غرب ترجیح می دهم هر چند معتقدم که هاشمی در زمین آنها بازی کرد و در فتنه سال 88 به خودی گل زد. من صد بار دیگر هم می گویم هاشمی به نظام اسلامی ظلم کرد که وقتی دید فتنه گران ولایت فقیه را هدف گرفته اند، چشم هایش را بست و سکوت کرد تا به قول خودش احمدی نژاد را نابود کند اما غیرتم اجازه نمی دهد که ببینم یک اجنبی به همین مسئول خطار کار ما اهانت می کند.
این را از امام یاد گرفتهام که درباره شاه میفرمود که وقتی عکس جانسون را دیده که به شاه بیاحترامی کرد، نتوانست تحمل کند. وقتی امام درباره شاه و یک آمریکایی اینطور موضع می گیرد چرا مثل من باید از اینکه یک زن اجنبی اتحادیه اروپا یک پایش را روی پای دیگرش انداخته و وقتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت می آید، عمدا تکان نمی خورد تا هاشمی را کوچک کند، برآشفته نشوم.
من تعجب میکنم از موضعگیری برخیها مثل آقای زیبا کلام که گفته بی احترامی اروپایی ها به اصولگرایان و امثال رسایی ربطی ندارد، این مسألهای بوده بین هاشمی و نمایندگان اتحادیه اروپا این حرف زیباکلام مثل این است که کسی بگوید آقا این یک موضوع درون خانوادگی بوده! یعنی از نظر اینها هاشمی با اتحادیه اروپایی که ما را تحریم کرده از یک خانواده هستند!
چرا باید آنها به شخصیتهای ما بیاحترامی کنند؟
رسایی: متأسفانه به دلیل وادادگی دولت یازدهم در برابر فشارها نوع دیپلماسی امروز غرب با ما دیپلماسی تحقیر است. قرارداد ژنو هم بر این اساس چیده شده. برای همین هم معتقدم قرارداد ژنو برای ما بازی برد نبود بلکه بازی باخت بود.
شما ببینید آمریکایی ها بعد از این توافقنامه، 19 شرکت ما را تحریم های جدید کردند و تمام تلاش وزارت خارجه ما به جای اینکه اعتراض و حمله به آمریکایی ها باشد، حمله به نمایندگان منتقد و رسانه های خودی داخلی بود و تمام تلاشش توجیه رفتار آمریکایی ها که ثابت کند آنها بر خلاف ژنو کاری نکرده اند! آمریکایی ها و غربی ها وقتی چنین رفتاری را می بینند چرا نباید هوس کنند که ما را تحقیر کنند؟
این خصلت شیطان است، کوتاه بیایی اول تحقیرت میکند بعد پیشروی و یکی یکی ابعاد شخصیتی مثبت آدم را فتح میکند. شیطان بزرگ و جریان استکبار هم همیطور است، کوتاه که آمدی شروع می کند به پیشروی.
با توجه به اینکه اعمال تحریم برای 19 شرکت برخلاف روح حاکم بر توافق ژنو است، به نظر شما اقدام عملی دولت باید در این زمینه چگونه باشد به ویژه اینکه برخی علت وضع این تحریمها را سکوت دولت در برابر اقدامات گستاخانه آمریکا میدانند.
رسایی: خصلت دولتمردان آمریکایی و مستکبرین به تعبیر قرآن، مثل سگ است؛ وقتی سگی دنبال شما میکند، اگر فرار کنید، بیشتر دنبال شما میدود و اگر بایستید او هم میایستد و اگر شما دنبالش کنید فرار میکند؛ به نظرم امام راحل در جایی شبیه این موضوع را درباره دولت آمریکا عنوان کردند؛ در توافقنامه ژنو اگر بخواهیم این مثال را مورد توجه قرار دهیم متوجه میشویم که وقتی این سگ دنبال ما کردند کسانی که پشت میز مذاکره بودند، فرار کردند و این باعث شده که آنها در حال حاضر بیشتر پارس کرده و دنبال ما بدوند.
شاید روندی که در طول 10 سال گذشته در موضوع هسته ای حاکم بود که مقاومت موجود در تیم هستهای سبب شد به نوعی آنها از ما فرار کنند؛ همین موضعی که اخیرا اوباما و برخی از مقامت دیگرشان اعلام کردند که ادامه تحریمهای درباره ایران، اجماع جهانی را میشکست و امکان پذیر نبود و همینطور گفتهاند که تحریمها ایران را از 10 سانترفیوژ به 19 هزار سانترفیوژ رساند. این یعنی اگر بیشتر مقاومت میکردیم امتیازهای بهتر و بیشتری برای مردم میگرفتیم ولی الان اعلام کردهاند که امتیازی ندادیم و جلوی پیشرفت هستهای ایران را هم گرفتیم.
* نسبت بین ما و آمریکا که یک جریان حق و باطل است
این قاعده چگونگی برخورد با شیطان است؛ در قرآن نیز نسبت مومن و شیطان همینگونه است که اگر مومن مقاومت و ایستادگی کند و تن به وسوسههای شیطان ندهد، شیطان دور میشود اما هرچه به وسوسههای شیطان توجه کنیم و تحت تاثیر آن قرار بگیریم، او نیز بیشتر در شما نفوذ میکند دقیقا این نسبت بین ما و آمریکا که یک جریان حق و باطل است، یک جریان رحمانی و شیطانی است وجود دارد. متاسفانه در حال حاضر ما نمی دانیم پای میز مذاکره چه گذشته ...
*هیچ صوتی از مشروح مذاکرات وزارت خارجه با 1+5 به مجلس داده نشده است
یعنی بعد از گذشت این مدت تیم مذاکرهکننده هیچ اطلاعاتی از محتوای جلسات را در اختیار مجلس قرار نداده است؟
رسایی: هیچ صوت یا متنی از مشروح مذاکرات وزارت خارجه با 1+5 به مجلس داده نشده و این ابهامات نمایندگان را بیشتر کرده است خصوصا که همین امروز میشنویم که آمریکاییها اعلام میکنند ما به مسئولان ایرانی تاکید کردهایم آن تحریمهایی در پای میز مذاکره و توافقنامه ژنو تعلیق میشود که مربوط به موضوع هستهای است اما درخصوص حقوق بشر یا تروریسم ما میتوانیم تحریمهای جدیدی علیه شما وضع کنیم و این یعنی تیم مذاکره کننده که به مثابه یک دروازه بان بوده، با حریف توافق کرده تا فقط از یک سوم دروازه خود مراقبت کند و اجازه دهد تا آنها از دو سوم دیگر دروازه استفاده کنند و گل بزنند! آیا چنین مذاکره و مذاکره کننده ای افتخار دارد؟ این نشاندهنده نهایت بیتدبیری و ناتوانی مذاکره کنندگان بوده است.
شما و برخی از نمایندگان دیگر از ابتدا با توافقنامه ژنو مخالفت کردید حتی در هفته نامه 9دی که مسئولیتش با شماست، تیتر زدید این توافقنامه جام زهر است، علت بدبینی همین موارد بود؟
رسایی: شاید فرصت نباشد که الان به شکل تفصیلی به همه موارد اشکالات توافقنامه اشاره کنم اما در هفتهنامه 9 دی این نقد را به صورت تفصیلی و حقوقی انجام دادهایم. ما معقدیم بدبینی رهبر معظم انقلاب یک بدبینی سطحی نیست بلکه هر کس ماهیت کشورهای غربی و به ویژه آمریکا را بشناسد، نمیپذیرد که آنها به دنبال عزت و پیشرفت ما باشند.
* با جو سازی رسانهای هرکس به تیم مذاکرهکننده تبریک نمیگفت احساس گناه میکرد!
متأسفانه وقتی توافقنامه ژنو به امضا رسید، توپخانه رسانهای و تبلیغاتی اینها به شکلی عمل کرد که همه باید احساس پیروزی میکردند و حتی جوی ساخته بودند که اگر کسی به تیم مذاکره تبریک نمیگفت احساس گناه می کرد! فقط چند رسانه و در مجلس هم فقط چند تن از نمایندگان محکم این توافقنامه را نقد کردند.
ما هم برای به هم زدن این جوی که درست کرده بودند، تیتر تیزی را انتخاب کردیم تا برخی را از این خوش خیالی بیرون بیاوریم برای همین پذیرش این توافقنامه را جام زهر دانستیم. البته الان دیگر آن جو حاکم نیست. شما ببینید حتی مراجع عظام تقلید هم که معمولا با تحفظ موضع میگیرند، در دیدار آقای صالحی کاملا منتقدانه موضع علنی گرفتهاند.
نظر شما درباره اظهارات اخیر آقای ظریف که در دانشگاه تهران درباره توازن نظامی ایران و آمریکا مطرح شد، چیست؟
رسایی: آقای ظریف در آنجا تاکید میکند که آمریکاییها از ملت ما میترسند این حرف او درست است و آقای ظریف تاکید میکند که آمریکا از توپ و تانک ما نمیترسد بلکه از ملت ایران میترسد؛ بعد ایشان میگوید آیا از نظر شما آمریکا که میتواند با یک بمب سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد، از تسهیلات نظامی ما میترسد؟
اشکال ما به آقای ظریف در بخش اول نیست چرا که نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمی است و مبتنی بر مردمسالاری دینی و حاکمیت مردم در چارچوب دین است و با اینکه فتنهگران و عناصر داخلی آنها در سال 88 ادعای تقلب کردند اما مردم دوباره به نظام اعتماد کردند و در انتخابات حاضر شدند؛ اما آن جمله آقای ظریف که میگوید «آمریکایی که میتواند...» یعنی آمریکا در ذهن آقای ظریف کشوری است که میتواند با یک بمب، سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد و جمهوری اسلامی در وضعیتی است که با یک بمب همه چیز آن از بین میرود. این نگاه حکایت از وادادگی وزیر امور خارجه به دشمن شماره یک ایران و توان داخلی کشورمان دارد.
متأسفانه صحبت آقای ظریف مورد بهرهبرداری آن سوی مرزها قرار گرفت و گفتند که واقعیت توان دفاعی جمهوری اسلامی همان چیزی است که وزیر خارجه ایران گفت. در حالی که علاوه بر پشتیبانی ملت ایران، جمهوری اسلامی پس از 35 سال آنقدر پیشرفت کرده که آنها نه تنها از ملت شهادت طلب ما به عنوان یک سیستم دفاعی میترسند بلکه از تجهیزات و پیشرفتهایی که در طول این 35 سال داشتهایم، ترس و واهمه دارند.
* سوال از وزیر دفاع درباره اظهارات ظریف پیرامون توان نظامی ایران
بنده در این زمینه سوالی را از وزیر دفاع مطرح کردم که وزیر دفاع به چه دلیل درخصوص صحبتهای آقای ظریف سکوت کرده است و اظهارنظر نمیکند؟ آیا زعم آقای ظریف از توان نظامی حریف ما یک نگاه صحیحی است و واقعا آمریکا چنین قدرتی دارد و نظام جمهوری اسلامی نیز دچار چنین ضعفی است که با یک بمب سیستم دفاعیاش از بین برود؟ حتما در این خصوص وزیر دفاع صحبتهای شنیدنی خواهد داشت که در وقت خود باید ارائه کند.
* اصلاحطلبان مجلس مستقل دوره قبل را قابل انحلال میدانند
آقای رسایی! برخی معتقدند رابطه دولت و مجلس شکرآب شده است، در حال حاضر شکل رابطه مجلس و دولت به چه شکل است؟
رسایی: همین آقایان رفتار مجلس با دولت قبل را رفتاری درخور یک مجلس مستقل میدانستند اما امروز حرف از انحلال مجلس میزنند! این هم از جوکها و تناقضات جریانات سیاسی کشور ماست. به نظرم این که سوال، استیضاح و رای ندادن به یک وزیر را در یک دولت نشانه استقلال و در دولتی دیگر کارشکنی و سنگاندازی تلقی کنیم اوج اخلاق ماکیاولیستی در یک مجموعه است.
ما چه در برخورد با دولت قبل و چه در برخورد با این دولت با اینکه از نظر مشروعیت رای مردمی متفاوت هستند، معتقدیم شاخص قانون است. هر چند برخی از رفتارهای مجلس هشتم یا نهم در برخورد با دولت احمدی نژاد را اشتباه و قابل نقد و برخی از آنها را درست و بجا میدانم اما این ادبیات نشانه بازی با مردم است؛ دولت با هر درصدی بعد از طی مراحل رایگیری، تنفیذ و تحلیف، قانونی میشود و ما موظف به کمک به او هستیم به شرط این که در مسیر شاخصهای انقلاب اسلامی حرکت کند.
الان هم معتقدم رابطه مجلس و دولت به آن معنا شکرآب نشده است و در قضیه آقای طیبنیا مجلس به وظیفه ذاتی خود عمل کرد و پاسخ وی را قانعکننده ندانست کما اینکه بعد از آن وزیر نیرو به مجلس آمد و ما پاسخ او را قانعکننده دانستیم و رای دادیم.
رسایی: این درباره دولت قبل نیز وجود داشت و مجلس دوبار آقای حسینی وزیر اقتصاد را در مجلس به خاطر صحبتهای رئیس بانک مرکزی خواست و یکبار هم به او رای نداد، البته دولت قبل وزیرش نه تهدید به استعفا کرد و نه قهر اما آقای طیبنیا در صحن علنی به خود من گفت که من استعفا میدهم، من یک معلم هستم، اگر قرار باشد هر روز از من سوال شود، نمیتوانم تحمل کنم. من هم به آقای طیبنیا گفتم شما بالاترین رای را از این مجلس آوردهاید چطور آن روز یادتان نبود که معلم هستید و مجلس نیز بالاترین رای را به شما داد، این اقدام مجلس کمک به آقای طیبنیا است تا رئیس بانک مرکزی بیشتر مراقب مصاحبههای خود باشد.
در حال حاضر ارزیابی شما از انسجام اصولگرایان و برنامه آنها برای انتخابات دهم مجلس چیست؟
رسایی: مجلس در حال حاضر یک سال و نیم از عمر خود را طی کرده است به نظرم اینکه از الان بخواهیم به فکر انتخابات دور بعدی باشیم، زود است و ذهنها را از مسیر خدمت رسانی بیرون میکند هرچند که از نظر رقبا انتخابات مجلس برخلاف انتخابات ریاستجمهوری خیلی زودتر کلید میخورد و این به دلیل کثرت کاندیداهاست.البته طبیعی است که جریانات سیاسی در محافل خود اوضاع را رصد کنند. از این منظر نمیتوان اشکالی وارد کرد اما رسانهای کردن این موضوع در این مقطع برای مجموعه قانون گذاری کشور سَمّ است چراکه میتواند هر حرکتی را در مجلس به عنوان یک حرکت انتخاباتی تلقی کند و طبیعی است که با فضاسازیهایی که توسط رسانهها صورت میگیرد، میتواند در رای مجموعه نمایندگان تاثیرگذار باشد.
*جریان اصولگرایی باید حول اصول به وحدت برسد نه اشخاص
فارغ از بحث انتخابات مجلس دهم، ارزیابی شما از عملکرد و برنامه اصولگرایان در حال حاضر چیست؟
رسایی: ما بعد از انتخابات مجلس و انتخابات ریاستجمهوری تجربیات زیادی به دست آوردیم که میتواند برای ادامه مسیر به ما کمک کند یکی از مهمترین تجربیات این است که جریان اصولگرایی باید حول اصول به وحدت برسد نه حول اشخاص لذا یکی از اشکالاتی که وارد است اینکه ما گاهی اصول را رها کرده و همه مباحث را حول یک فرد و یک لیست قرار میدهیم که این لطمه میزند و ما این نکته را در طول این دو انتخابات تجربه کردیم. به نظرم با توجه به عملکرد برخی چهره ها نیاز به یک بازخوانی و آسیب شناسی داریم.
اگر به نمونهای بخواهید اشاره کنید چه چیزی را یادآور میشوید؟
رسایی: نمونه ها و تجربیات تلخ خیلی مربوط به زمان دوری نیست. وقتی وحدت روی افراد شاخص می شود نمونه اش میشود انتخابات ریاست جمهوری که سه نفر با هم وحدت کردند ولی ائتلاف گفتمانی در مناظرهها بین یکی از آنها و کاندیدایی خارج از ائتلاف شکل گرفت ...
منظورتان آقای حداد و جلیلی است؟
رسایی: بله ائتلاف گفتمانی بین این دو شکل گرفت حتی وقتی آقای حداد کنار رفت حاضر نشد تصریح کند به نفع یکی از آقایان قالیباف یا ولایتی کنار میرود چون در مواضع انتخاباتی هم خوانی نمیدید.
یا در انتخابات مجلس وقتی جبهه متحد شکل گرفت، بلافاصله بعد از انتخابات آقای لاریجانی زد زیر میز ائتلاف و آن اتفاقات تلخ در انتخابات هیئت رئیسه مجلس نهم افتاد و حتی تا مرز انحلال فراکسیون اصولگرایان هم پیش رفتند و یک فراکسیونی مخلوطی درست کردند به نام فراکسیون رهروان؛ خب اینها همه محصول ائتلافهای غیر گفتمانی و سیاسی بود.
الان اخباری از جلسات مشترک می رسد؟
رسایی: بله ولی کسانی که در دو مقطع قبلی اعتماد کردند دیگر به این روش و منش اعتماد و اعتقادی ندارند. بعید میدانم مثل آقای حداد از این نوع ائتلاف ها استقبال کند. باید سازوکار را طوری قرار داد که بدنه جریان اصولگرایی اعتماد کند و مثل یک موتور محرک در بدنه فعال شود، البته من امیدوارم که این بار اتفاق بهتری میافتد.
چرا جریان اصولگرایی از لیدر مشخصی برخوردار نیست؟ اما جریان اصلاحطلب وقتی در انتخابات تصمیم گرفت که عارف کنارهگیری کند، عارف کنارهگیری کرد اما با وجود اینکه اصولگرایان از سازوکارهایی چون 7+8 و 2+1 برخوردار بود، هیچکس راضی نشد از قدرت کنارهگیری کند؟
رسایی: به همان دلیلی که عرض کردم. ببینید، ریشه جریان اصولگرایی چیست و اصولگرایی یعنی چه؟ اگر بخواهم اصولگرایی را در یک کلمه تعریف کنم میگویم اصولگرایی یعنی تکلیفگرایی.
حال سوال این است چه جایگاهی میتواند تکلیف تعیین کند؟ آیا رای اکثریت تکلیف تعیین میکند؟ آیا احزاب و گروهها تکلیف تعیین میکند؟ آیا تجمع افراد و شخصیتها بر روی موضوعی تعیین تکلیف میکند؟
آیا نتیجه تکلیف را مشخص نمیکند؟
رسایی: اگر بپذیریم که صرف نتیجه تکلیف را تعیین میکند که باید به مشروعیت اخلاق ماکیاولی تن دهیم، نتیجه محصول و تابع تکلیف است.
ولی رهبری این نظر که ما نباید به نتیجه کار داشته باشیم و فقط تکلیف مهم است را رد کردند ...
رسایی: بله ولی از نظر رتبی، نتیجه فرع تکلیف است. رهبر انقلاب نتیجه را در سایه تکلیف مهم دانستند و الا به قول آیت الله مصباح مگر می شود کسی وارد فعالیت اجتماعی شود و نتیجه برایش مهم نباشد.
پس چه کسی تکلیف را تعیین میکند؟
رسایی: در جریان اصولگرایی فقط یک جایگاه است که میتواند تعیین تکلیف کند و آن هم جایگاه رهبری است؛ تنها مواضع رهبر معظم انقلاب میتواند رأی یک فرد را نسبت به اجتهاد و جمع بندی ای که در موضوعی به آن رسیده تغییر دهد تازه این هم در مقام عمل است یعنی آن فرد شاید در مقام نظر هنوز فکر کند که نظر خودش درست است ولی در مقام عمل اجتماعی باید به آنچه از ولی جامع الشرایط شنیده تن دهد.
ولی این دیدگاه هزینههای یک رفتار اجتماعی را متوجه رهبری میکند.
رسایی: مگر الان غیر از این است! الان در بزنگاه هایی رهبر انقلاب مواضع روشنی دارند، خط قرمز را تعیین می کنند و مردم به حسب تجربه 35 ساله بعد از انقلاب در همان خط حرکت میکنند. اتفاقا نکته بحث همین جاست. ببینید آیا رهبر معظم انقلاب همیشه میتوانند یا صلاح میدانند که در برابر رخدادهای اجتماعی، موضعی صریح و شفاف بگیرند؟ طبیعتا پاسخ منفی است در برخی بزنگاهها شرایط طوری است که ایشان یا صلاح نمیدانند یا شرایط آماده نیست که بتوانند درباره موضوعی اعلام نظر کنند.
در مواقعی که ایشان به صراحت درباره موضوعی تعیین تکلیف کردهاند ما شاهد کمترین اختلاف یا اساساً نبود اختلاف در جریان اصولگرایی هستیم. در این موارد اگر هم کسی نظر مخالفی داشته باشد آن را ابراز نمیکند. اما در مواقعی که رهبر معظم انقلاب یا موضعی نمیگیرد یا شرایط اقتضا میکند که موضعشان را علنی نکنند؛ مثلا درباره این که کدام کاندیدای ریاستجمهوری اصلح است و تنها به بیان ویژگی های فرد اصلح اشاره می کنند با اینکه رهبر انقلاب قطعا اسم یک نفر را به عنوان اصلح در برگه رای خود مینویسد و از نظر ایشان یک نفر است که بهتر میتواند شرایط کشور را برای چهار سال بعد به نقطه اصلی برساند اما فقط شاخصهها را مطرح میکنند.
در این مواقع شاخص هایی مثل این که اکثریت احزاب روی چه کسی به توافق رسیدند، یا اکثریت چهره های مطرح روی چه کسی توافق کردند می تواند به جمع بندی بدنه این جریان کمک کند ولی نمی تواند برای آنها تعیین تکلیف کند که اگر از آن جمع بندی عبور کرد احساس گناه کند. مانند اتفاقی که در انتخابات اخیر افتاد. در این مواقع شما شاهد اختلاف در جریان اصولگرایی هستید که به نظر من این اختلاف نشانه حیات جریان اصولگرایی است.
اگر اینطور باشد ما در اکثر این مواقع باید شاهد اختلاف و درگیری در جریان اصولگرایی باشیم.
رسایی: درگیری و نفی یکدیگر قطعا غلط است ولی اختلاف همانطور که عرض کردم در ذات چنین مواقعی به وجود می آید و شما نمیتوانید با اخلاق پادگانی آن را حل کنید. یعنی بگویید به چپ چپ و توقع داشته باشید که همه به سمت چپ بروند البته این راه حل دارد. اتفاقا هنر ما و ولایت مداری هر کس در این بزنگاهها مشخص میشود، مواقعی که بی سیم ارتباط با فرمانده قطع است و شما در خط مقدم باید تصمیم بگیرید و عملیات کنید، فرق سرباز خوب در همین جا مشخص می شود که چه تصمیمی میگیرد.
پس چرا ما در خواص و احزاب اصلاح طلب شاهد چنین موضوعی نیستیم؟
رسایی: متاسفانه اکثریت جریان اصلاحطلبی نشان داده که چنین تقیدی ندارد. البته به این معنا نیست که همه آنها اینطور هستند ولی به دلیل عملکردی که در سالهای قبل داشتهاند، این نام به این رفتار شهرت یافته...
به چه چیز تقید ندارد؟
رسایی: یعنی پایبند باشد که الزاما شاخصههایی که مقام معظم رهبری مطرح کردهاند را دنبال کنند.
رسایی: چون آنها از ابتدا اصلاحطلبی را به معنای تکلیفگرایی نپذیرفتهاند. آنها خودشان را ملزم به تطبیق افراد بر شاخص ها نمیدانند حتی شاخص های مورد قبول خودشان. آنها پذیرفتهاند که هر چه لیدر گفت یا جمع بندی احزاب بود، باید همان شود. آقای هاشمی میگوید «این» دیگر کسی حق ندارد طور دیگری فکر کند؛ یک نمونه را در برخوردی که با خانم الهه راستگو صورت گرفت دیدیم. آنها گفتند در حالی که احزاب اصلاحطلب در بیرون شورای شهر به این نتیجه رسیده بودند که مهدی هاشمی شهردار شود، تو حق نداشتی به قالیباف رای بدهی.
برخوردی هم که اصلاحطلبان با آقای عارف داشتند از همین جنس بود؟
رسایی: بله آنجا که بحث شاخصهها مطرح نبود و کسی نمیگفت که آقای روحانی از شاخصههای بیشتر و بهتری نسبت به آقای عارف برخوردار است، اصلا دعوا این نبود بلکه به عارف گفتند شما کاندیدای جریانی شدهاید که رای ندارد و جریان اصلاحطلبی در بین مردم آبرو ندارد وقتی که شما مشخصا میگویید نماینده این جریان هستید، معلوم است که رای نخواهید آورد. اینجا حرف از قدرت است و برای رسیدن به قدرت هرچه میگویند باید پذیرفته شود.
در واقع نوعی نظام پادگانی در بین اصلاحطلبان حاکم است در حالی که اصلاحطلب واقعی چنین تفکری ندارد و نباید داشته باشد؛ اصلاحطلب واقعی هم زاد اصولگرایی و اصولگرایی واقعی هم زاد اصلاحطلبی است هر دو تکلیف مدارند. اصولگرایی پافشاری بر ایدئولوژی است و اصلاح طلبی روش رسیدن به این ایدئولوژی.
راه حل جبران تشتت در جریان اصولگرایی را چه میدانید؟
رسایی: در حقیقت مهمترین مشکل ما در این مواقع این است که باید بین تکلیف فردی – که لازمه پاسخگویی هر کس نسبت به اعمالش خودش است - و کار جمعی – که لازمه فعالیت های اجتماعی است – جمع بندی کنیم. برای جمع بندی هم باید جریانات سیاسی، چهره های تاثیرگذار و کانون های مرجع اولا مصادیقی که به جامعه معرفی می کنند، کمترین معایب و بیشترین محاسن را داشته باشند تا با شاخص های تبیین شده توسط رهبری انقلاب قرابت داشته باشد و ثانیا در اقناع افکار عمومی تلاش کنند.
طبیعی است در چنین شرایطی وقتی بدنه اجتماعی ببیند که برای انتخاب، بین دو گزینه قرار گرفته که یکی از 20 امتیاز، نمره 18 میگیرد و دیگری نمره 16 ولی دومی واقعا و به شکل محسوسی مقبولیت اجتماعی دارد،می پذیرد که شرط مقبولیت را به عنوان یک امتیاز در تصمیم خودش دخالت دهد ولی وقتی یکی نمره 16 دارد و دیگری نمره 11 و تازه با زور رسانه ها القا می شود که این نمره 11 مقبولیت دارد، مقاومت می کند و بر روی نظر شخصی و مصادقی که خودش به آن رسیده پافشاری میکند.
* ولایتی با هماهنگی هاشمی رفسنجانی در انتخابات باقی ماند
معتقدید در انتخابات گذشته این اتفاق صورت نگرفت یعنی بر روی مصادیقی تاکید شد که آنها بیشترین عیوب و کمترین محاسن را داشتند؟
رسایی: وقتی برخی از احزاب جریان اصولگرایی در انتخابات قبل پشت سر کسی قرار گرفتند که امروز معلوم شده آن فرد با برنامه جریان اصلاحطلبی و با هماهنگی آقای هاشمی رفسنجانی در رقابت باقی ماند، به نظر شما غیر از این است؟ اگر برگردید و همان ایام را مرور کنید می بینید که برخی از چهرههای دینی مؤثر از این فرد هم حمایت می کردند! حتی برخی از احزاب اصولگرا دیگران را به دلیل عدم حمایت از این فرد متهم کردند...
منظورتان از این فرد آقای ولایتی است؟
رسایی: بله، آقای ولایتی است. او پذیرفته بود که اگر آقای مهدویکنی به او بگوید که کنار بروید، کنار برود اما نرفت.
همه جریانات اشتباهاتی دارند، خب جبهه پایداری هم در انتخابات مجلس از چهره های گمنام حمایت کرد و از برخی رجال امتحان پس داده حمایت نکرد...
رسایی: بله، من هم قبول دارم و حتی به برخی از تصمیم جبهه پایداری اعتراض و انتقاد هم داشتم اما اتفاقی که در انتخابات مجلس شورای اسلامی افتاد این بود که بخشی از لیست جبهه متحد اصولگرایان مورد اعتراض بدنه این جریان بود و بخشی از لیست جبهه پایداری، چهرههای گمنامی بودند که اعتماد بدنه اصولگرایی را جلب نمیکردند، از این رو آرا متشتت شد؛ ممکن است این سوال مطرح شود که چرا لیست جبهه پایداری آنگونه بسته شد؟ این سوالی است که چهره های شاخص و مسئولان پایداری باید توضیح دهند که داده اند اما حداقل جبهه پایداری این ادعا را ندارد که هر چه من گفتم همه باید بپذیرند والا تمام عواقب یک نتیجه به عهده هر کس است که با ما هم نظر نشده و این چیزی است که برخی از دوستان ما می گویند که چون شما به آنچه ما می گفتیم رأی ندادید پس شما علت شکستید، خب طرف مقابل هم همین را می گوید.
*علت جدایی رسایی از جبهه پایداری
علت جدایی شما از جبهه پایداری چه بود؟ با توجه به اینکه گفته شد شما را در شورای مرکزی این جبهه قرار ندادهاند و شما نیز در انتقاد به این حذف از جبهه پایداری خارج شدهاید.
رسایی: جبهه پایداری اصلا حزب نیست که شما با پر کردن یک برگه داخل آن شوید یا خارج شوید. به این معنا من اصلا داخل نشده بودم که بخواهم خارج شوم. جبهه پایداری محصول دغدغه مشترک جمعی از دوستان در یک مقطع از حوادث انقلاب بود که پس از جلسات متعدد و در نهایت در محضر آیتالله مصباح جمع بندی شد و اعلام موجودیت کرد و بعد از مدتی به سمت کار شبه تشکیلاتی رفت به این معنا که شورای مرکزی برای آن درست شد و شاخ و برگ پیدا کرد. بنده نسبت به روندی که منتهی به نتیجه نهایی شد و برخی از افراد مؤثر در آن انتقاداتی داشتم که بیان کردم البته باز چون در نهایت شخصیتی مانند آیت الله مصباح بر تصمیماتشان نظارت داشت، این مجموعه را از دیگر جبهه ها و جریانات سیاسی در جمع بندی تصمیمات سیاسی شان، مطمئنتر می دانم و خودم را به آنها نزدیک میدانم هر چند در روش رسیدن به این جمع بندی، عملکردشان را نقد می کنم. شاید برخی از دوستانی که همین الان هم در شورای مرکزی جبهه پایداری هستند هم همین نقدهای ما را داشته باشند.
چرا از جبهه پایداری خارج شدید؟
رسایی: عرض کردم من داخل نشده بودم تا خارج شوم. این تلقی شما مربوط به تعیین شورای مرکزی پس از فعالیت اولیه میشود؛ چون عرض کردم شکلگیری جبهه پایداری طی جلساتی در خدمت آیتالله مصباح بود که بنده هم جزو چند نفر اصلی آن هسته اول بودم اما بعد ساز و کاری تعیین شد که بر اساس آن شورای مرکزی جدید شکل گرفت؛ نه آن روز که در شورای مرکزی اول بودم برایم خیلی مهم بود و نه وقتی انتخاب نشدم، برایم خیلی مهم بود. هیچ کدام اتفاق نادری در زندگی سیاسیام نبود. آنچه برای من مهم است، شاگردی و بهره مندی از استاد اخلاق و سیاستمدار دینداری به نام آیتالله مصباح است که وقتی در شورای مرکزی جبهه پایداری بودم با الان که نیستم، هیچ تغییری در این رابطه ایجاد نشده و ما همچنان توفیق بهره مندی از محضرشان را داریم.
* احمدینژاد هم به قم میرفت مردم واکنش نشان میدادند
اینکه در گزارش اولیه مجلس در ماجرای 22 بهمن قم اسم شما هم بوده درست است؟
رسایی: خیر، این از جمله دروغ های درگوشی است. گزارش آنها این بود که صحبت برخی از سخنرانان مسجد اهل بیت قم عامل تحریک مردم بوده است، که من گفتم اگر اینطور بوده پس حتما سخنان مقام معظم رهبری بیش از ما تحریککننده بوده! چون که ایشان چند روز قبل از آن حادثه در دیدار عمومی با توجه به دعواها و درگیری هایی که بین احمدی نژاد و آقایان لاریجانی بود، فرموده بودند «اگر کسی اختلافات را به جامعه بکشاند، خائن است»؛ خب وقتی در جلسه استیضاح وزیر کار، آقایان این دعوا را به سطح جامعه کشاندند و آقای احمدینژاد و لاریجانی هر دو مقصر بودهاند، طبیعی است که مردم عصبانی و ناراحت میشوند و واکنش نشان میدهند. حتی اگر احمدی نژاد هم به قم میرفت مردم واکنش نشان میدادند کما اینکه در تهران هم نشان دادند البته مقابل جایگاه مراسم تهران مدیریت شد ولی باز از گوشه و کنار اعتراضی شد.
ولی برخی از اعضای تیم تهیه کننده گزارش، از پشت تریبون مجلس اعلام کردند که امثال شما دخالت داشتید.
رسایی: من همان روز دوم بعد از این اتفاق در مصاحبهای که با خبرگزاری فارس داشتم، این اقدام را خطا دانستم و در هفته نامه 9 دی هم آن را محکوم کردیم و گزارش تهیه کردیم. تا جایی که قبل از موضع گیری رهبری، برخی از هواداران 9دی در قم با نشریه تماس میگرفتند و موضع ما در برابر حادثه 22 بهمن قم را منفعلانه میدانستند و نقد میکردند.
از آن طرف هم نسبت به گزارش به اصطلاح محرمانه مجلس موضع داشتیم - البته محرمانه ای که قرار بود از تریبون عمومی خوانده شود! بنده چند روز قبل از قرائت این گزارش محرمانه از تریبون مجلس، آن را به شکل مستدل، مستند و منطقی در هفته نامه 9دی نقد کردم و تناقضات آن را نشان دادم، طبیعی بود که این دوستان عصبانی باشند، اشتباه آقای لاریجانی این است که در برابر نقدهایی که به عملکرد ایشان می شود، واکنش عصبی و قضایی نشان می دهد بخصوص که وقتی برادر ایشان رئیس قوه قضائیه است، باید سعه صدر بیشتری نشان دهد چون قطعا واکنش های عصبی و قضایی در این موارد، نتیجه و بازخورد منفی دارد.
شما خودتان وقتی نقد میشوید، واکنش نشان نمی دهید؟
رسایی: قضاوت در این باره سخت نیست. شما رسانه ها را مرور کنید ببینید چقدر علیه مثل بنده فحاشی میشود، چقدر اخبار دروغ منتشر میشود، چقدر کامنت های بی ادبانه و جعلی به اسم مخاطب منتشر میکنند و البته در مواقعی نقدهای مستدل و منطقی هم صورت میگیرد اما بنده تا امروز از هیچ کس شکایت نکرده ام جز یک مورد.
آن یک مورد چه بود؟
رسایی: یکی از سایتهای منتسب به یک جریان سیاسی به اصطلاح اصولگرا بود که آنقدر خبر دروغ منتشر کرد، بنده مجبور شدم جوابیه بدهم و وقتی جوابیه را چاپ نکرد، شکایت کردم که در نهایت هم محکوم شد.
یعنی اصلا قائل به شکایت نیستید؟
رسایی: این که میگویند هر چیزی در این دنیا زکاتی دارد، به نظرم زکات شهرت هم نقد است. بالاخره امثال ما که شهرت داریم، تریبون هم داریم، نباید در برابر نقد خودمان واکنش عصبی نشان دهیم. الان فارس با من مصاحبه میکند، رسانههای دیگر مواضع ما را پوشش می دهند، پس ما باید بپذیریم که نقد هم شویم. شاید بخشی از این نقدها غیرمنصفانه و یا به دلیل عدم اطلاع طرف مقابل، غیر واقعی باشد، در این صورت اگر نقد مهمی نبود یا گوینده و منتشر کننده آن مهم نبود، اصلاً نباید واکنش نشان داد و اگر مهم بود باید جواب داد بله اگر حاضر به درج جوابیه نشد.
آقای رسایی شما در تهران منبر هم دارید؟
رسایی: منبرهای مذهبی مدنظرتان است؟
بله منبرهای اخلاقی و مذهبی یا هر منبری که میروید.
رسایی: بله در مواردی که دعوت میکنند و فرصت داشته باشم، منبر هم میروم. یکی از افتخارات و علایق شخصیام این است که کار طلبگی و منبرهای مذهبی خودم را ادامه دهم.
در سال چند منبر در تهران میروید؟
رسایی: بستگی به مناسبتها دارد و البته اختصاصی به تهران ندارد گاهی شده به شهرستان های نزدیک یا دور هم میروم.
با توجه به اینکه شما چنین محدودیتی در داخل کشور دارید و زیاد منبر نمیروید چرا برای سفر تبلیغی به خارج از کشور میروید؟
رسایی: این سفرها محدود است و اصلا حضور تبلیغی بنده در خارج از کشور مربوط به امسال و سالهای نمایندگیام نیست.
*سفرهای خارجیام بر اساس رانت دولتی نیست
یعنی مربوط به قبل از دوران نمایندگی است؟
رسایی: بله. من دو سال جهت تدریس دینی خارج از کشور بودهام و بعد از آن وقتی برگشتم با توجه به دوستانی که در خارج داشتم از سال 80 و 81 برای تبلیغ در مناسبت ها به خارج از کشور هم دعوت شدم. ادعایی ندارم ولی حضورم از این نوع بوده است و قاعدتاً کسانی که دعوت میکنند، یک ویژگی ای میبینند. معمولا به دلیل محدودیت هایی که در انتخاب سخنران خارج از کشور است، معمولا اگر کسی منبر موفقی داشته باشد، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد بنابر این سفرهای بنده بر اساس رانت دولتی نیست.
یعنی شما موفقیت خودتان در منبرهای خارج از کشور را دلیل سفر اخیر به آلمان میدانید؟
رسایی: منظورم کل سفرهاست. من در فرانکفورت آلمان که یک حسینیه شخصی یکی از ارادتمندان ایرانی به اباعبدالله است چندینبار حضور پیدا کردم و بار اولی که به آنجا رفتم و صحبت کردم برای آنها جذاب بود. برای همین چندبار فقط همان جا دعوت کردند؛ البته در مواردی هم برخی کشورها به مسافران عادی ویزا نمیدهند ولی ما که راحت میتوانیم ویزای برخی کشورها را به دلیل جایگاه اداریمان بگیریم، سازمان فرهنگ هماهنگ میکند و ما به سفر تبلیغی اعزام میشویم تا در ایام مثل عاشورا و تاسوعا یا شبهای قدر و رمضان، برنامه ایرانیان مقیم، بدون سخنران نباشد.
آیا این به نظر شما رانت نیست؟
رسایی: معلوم است که رانت نیست. رانت یعنی سوء استفاده از جایگاه حقوقی به نفع جایگاه حقیقی. ولی برای مثال من که وقتی طلبه عادی هم بودم چنین موقعیت و سفرهایی داشتهام چه استفاده شخصی ای صورت گرفته است؟
این سفرها مزاحم کار مجلس نیست؟
رسایی: در دوره نمایندگی سفرهایی که من رفته ام همزمان با ایام تعطیلی جلسات و کار مجلس بوده البته همه ساله هم نبوده برخی از سالها به این نوع سفرها رفتهام. وقتی که به این سفرها میرویم کلی کار مرتبط با نمایندگی هست که انجام میدهیم؛ از ملاقات با ایرانیها تا برخی ملاقات های سیاسی که با هماهنگی سفارتخانه انجام میشود.
*ماجرای انگشتنگاری از رسایی در سفارت آلمان و صحبت با سفیر
گفته شد برای سفر اخیرتان به آلمان برای اخذ ویزا انگشتنگاری شدید، چرا اعتراض نکردید؟
رسایی: همان ابتدا اعتراض کردم اما وزارت خارجه توضیح داد که این کار رفتاری سیاسی نیست بلکه اداری است، فقط درباره ایران نیست بلکه نسبت به همه کشورهای دیگر هم هست و ما هم رفتار متقابل می کنیم. بنده هم بررسی کردم دیدم درست می گویند برای همین اعتراض علنی نکردم.
میتوانستم داد بزنم که آقای روحانی شما قرار بود به پاسپورتهای ما عزت ببخشید، ولی الان انگشت نگاری می شویم، میتوانستم از این داستان بهرهبرداری سیاسی کنم، ولی انصاف و واقعیت این نبود. وزارت خارجه گفت مثل این است که بگویند عکستان را باید خودتان تحویل بدهید یا باید حضورا امضا کنید، در حقیقت رفتاری برای تحقیر سیاسی نبود.
البته ما شنیدیم که با برخی از نمایندگان دیگر هم این رفتار صورت گرفته است؟
رسایی: بله در طول این مدت بیش از دهها تن از نمایندگان حتی برخی از اعضای هیئت رئیسه مجلس هم برای سفرها کاری یا شخصیشان انگشتنگاری شدند حتی در همین قضیه انگشتنگاری سفارت آلمان اسم یکی دیگر از نمایندگان مجلس در کنار نام من در خبرها بود ولی در تیتر این خبر که خیلی بازتاب هم داشت، فقط اسم بنده را زدند که رسایی انگشت نگاری شد.
خودتان فکر میکنید چرا اینطور است؟
رسایی: نمیدانم شاید لطفی است که رسانهها به بنده دارند خصوصا رسانههای اصلاحطلب و افراطی چون اکثر آنها چنین کاری را کردند و کامنت های توهین آمیز میگذاشتند. شاید هم چون تا وقتی قطار حرکت نمیکند کسی به او سنگ پرتاب نمیکند. به هر حالا بنده با صراحت حرفم را در نقد و نفی جریان اصلاحطلب و افراطی میزنم، رسانهای به نام 9 دی داریم که هر هفته مانند خاری در چشمشان فرو میرود. بدیهی است که آنها هم اینطور حمله کنند، خیلی برایم مهم نیست.
یعنی برای بقیه مهم است؟
رسایی: بله برای برخی مهم است. در همین موضوع انگشتنگاری سفارت آلمان، بنده شرط کردم که به دلیل جایگاه حقوقیام باید مقدماتی رعایت شود تا در سفارت حضور پیدا کنم که واقعا هم رعایت کردند ولی تا قبل از آن اینطور نبود. یکی از نمایندگان محترم با این که خودش برای من تعریف کرد که چند ماه قبل از من در ورود به سفارت آلمان چقدر معطل شده بود و از این وضع اعلام نارضایتی می کرد، وقتی رسانه ها زوم کردند روی این اقدام، موضوع انگشت نگاری خودش را تکذیب کرد! من از ایشان پرسیدم که مگر شما خودتان به من نگفتید که چطور انگشت نگاری شدید، پس چرا تکذیب کردید؟ جواب داد مگر ندیدی چه کامنتهای توهین آمیزی برای تو نوشته بودند!
در مجلس هم مثل مطبوعات گاهی چنان فضایی میسازند که کسی جرأت حرف زدن پیدا نکند اما بنده و برخی از دوستان دیگر جایی که باید حرفمان را بزنیم، میزنیم و تحت تأثیر این فضاسازیها قرار نمیگیریم. البته این دوست نماینده این را هم گفت که من انگشت نگاری را تکذیب نکردم بلکه در مصاحبهام گفتم که بنده قصد سفر تبلیغی ندارم. درست هم میگفت این شیطنت خبرگزاری خانه ملت بود که برای آن مصاحبه این تیتر را انتخاب کرده بود ولی به هر حال به دلیل فضای سنگینی که ساخته بودند، حاضر نشد این تیتر غلط را اصلاح کند.
آقای رسایی گفته میشود وقتی امثال شما با یک طرح در مجلس مخالفت یا موافقت میکنید، نتیجه عکس می دهد، این برداشتی درستی است؟
رسایی: من نمیدانم این ادعای شما را بر چه اساسی میشود ثابت کرد. چه کسی گفته اگر رسایی یا برخی از دوستان دیگر در مجلس با طرحی موافقت کنند، رای نمیآورد یا بالعکس. همین چند روز پیش در بحث فوریت ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان بنده به عنوان موافق صحبت کردم که رأی آورد و موارد متعدد دیگری هم هست البته در مواردی هم رأی نیاورده مثل بسیاری از نمایندگان دیگر. بستگی به فضای مجلس و طرح پیشنهادی دارد.
پس این ادعایی که مخالفان شما مطرح میکنند، را قبول ندارید؟
رسایی: این فضایی است که برخی از همان رسانههای اصلاحطلب یا برخی از نمایندگان یک جریان خاص در مجلس درست میکنند و الا واقعیت این نیست. مثلاً آقای مطهری با طرحهای متعددی موافقت کرده اما نمایندگان رای ندادهاند یا طرحهایی بوده که بنده موافقت کردم و رای آورده است، در همین طرح اخیری که گفتم آقای مطهری مخالف فوریت بود و نظر ایشان رای نیاورد. نمونههایی بوده که در مجلس به من یا همکاری میگویند شما صحبت نکنید، آقای حداد عادل صحبت کند، رای میآورد. ایشان صحبت کرده و رای هم نیاورده است.
برخی از منتقدان شما معتقدند که وقتی شما به عنوان نمایندهای با طرحی موافقت میکنید آن طرح رای نمیآورد؛ اساسا چرا برخی از دوستان اصولگرای مجلس آن تحرک و جنب و جوش را ندارند، مثلا برخی از تذکرات همیشه از زبان شما مطرح میشود؟ خودتان پیش دستی میکنید؟
رسایی: بنده هم اگر نکتهای را بیان میکنم فکر میکنم وظیفهام این است؛ اگر فرد دیگری بیان کند چه ضرورتی دارد از زبان مثل بنده یا چند نفر دیگر بیان شود ولی وقتی بیان نمیشود و افکار عمومی توقع طرح آن را دارد چه باید کرد؟ مگر ما اصولگرایان مشهوری در مجلس نداریم که در بزنگاههای حساس که باید موجی درست کنند یا در مقابل موجی بایستند، هیچ تحرکی ندارند، مگر آنها تریبون ندارند؟ مگر فرصت نطق ندارند، مگر فرصت تذکر و حرف زدن ندارند ولی یا این موضوعات را مهم نمیدانند یا اگر مهم میدانند وظیفه خودشان را بیان آن نمی دانند.
* 400 روز از پرونده مهدی هاشمی گذشت
بالاخره هر کس برای خودش وظیفه ای تعریف میکند. بنده فکر میکنم در این مواقع باید تذکری را بدهم ان شاءالله برای خدا این تذکر را هم میدهم.
من از اینها ناراحت نیستم همانطور که گفتم آن جایی که وظیفه بدانم کارم را انجام خواهم داد و ملاحظه کاری نمیکنم که آیا رسانه ها خوششان میآید یا بدشان میآید، این کارم رأی آوری دارد یا ضد رأی می شود. آنچه بین خودم و خدای خود میفهمم بیان میکنم. نمونه آن نیز پرونده مهدی هاشمی است که حدود 400 روز است از این پرونده میگذرد و به ندرت دیدهاید در مجلس صدایی بلند شود و به این پرونده اعتراضی شود که دستگاه قضایی کجای کار هستید؟ فقط چند نماینده هستند که هر از گاهی این موضوع را دنبال میکنند. مردم با خودشان میگویند اگر فرزند یک نانوا هم بود همینطور با او رفتار میشد؟ چرا این فرد وقتی فرزند هاشمیرفسنجانی است باید پروندهاش اینگونه باشد؟ برخی از چهرههای اتو کشیده اصولگرایی حاضر نیستند این تذکرات را در مجلس مطرح کنند.
چرا؟
رسایی: به دلیل اینکه یکدفعه هجمه سنگینی در رسانهها یا برخی مواقع از تریبون مجلس روی آنها صورت میگیرد و برخی از دوستان تحمل این هجمهها را ندارند. شما در همین جریان اخیر اهدای بن کارت تأمین اجتماعی هم نمونه ای را دیدید. همه میدانند که این فضاسازی رسانههای اصلاح طلب دروغ و بازی است اما هیچکس حاضر نبود تذکر بدهد چون میگفتند، تذکر بدهیم خودمان را متهم به دریافت بن میکنند.
اما بنده در مجلس گفتم هر نمایندهای که تخلف کرده باید با او برخورد شود اگر مرتضوی هم تخلف کرده باید با او برخورد شود اما اینکه گرفتن بن کارت توسط نمایندگان خلاف باشد، اینطور نیست خصوصا که مبالغی که به نماینده یا دفتر نمایندگان تحویل میشود، مبلغ هنگفتی نیست. در همه دوره ها بوده این هم به دلیل مراجعاتی است که مردم دارند و اعتمادی است که این نهادها به نمایندگان دارند. در حالی که رسانهها به دروغ تیتر زدند، رسایی گفته چرا اسم نمایندگان را میخواهید افشا کنید؟
شما نگفتید که مبلغ ناچیز است؟
رسایی: چرا، واقعا هم این مبالغ به نسبت کل بودجه کمکی که این نهادها برای کمک در اختیار دارند ناچیز است اما من نگفتم اسامی نمایندگان را منتشر کردید چون اصلا اسمی از نمایندگان منتشر نشده بود. اسم برخی افراد دیگر بود که انتشار آن تا قبل از اثبات جرم در دستگاه قضایی درست نبود.
یعنی به نظر شما این، نه فساد بوده و نه عیبی داشته است؟
رسایی: مجلس با عجله یا بدون عجله گزارشی تهیه کرده، درست یا غلط دستگاه قضایی باید بررسی کند و نظر نهایی را بدهد. چه نماینده فساد کرده چه مرتضوی و چه هر کس دیگر، قطعا باید برخورد شود ولی بعد از اثبات نه الان که هر روز آقای محجوب با رسیدن تکذیبیه ها می گوید بله ما قبول داریم در این جا اشتباهی رخ داده است.
* صریحترین موضع را درباره جریان انحرافی داشتهام
آقای رسایی شما در صحبتهای خودتان اشاره کردید که ساکت نیستید اما چه میشود که به شما ساکت انحراف میگویند؟
رسایی: این هم از طنزهای این سالهاست؛ اولا اصطلاح ساکتین فتنه بر اساس یک واقعیت خارجی بود که از زبان رهبری انقلاب مطرح شد. علاوه بر این، بنده صریحترین موضع را درباره جریان انحرافی داشتهام و تنها کسی بودم که در صداوسیما و در مقابل جوانفکر درباره مواضع این جریان و فرد مورد حمایت آنها مناظره کردم در هفته نامه 9 دی هم تا به حال نشده در برابر موضوع فتنه و انحراف کوتاه بیاییم.
* لفظ کاسب فتنه برای کاهش حساسیتها نسبت به فتنهگران است
بحث کاسب فتنه که برخی نمایندگان در زمان رایگیری کابینه مطرح کرد، چطور؟
رسایی: اینکه دیگر خودش یک کاسبی بود. همان کسی که به ما میگفت کاسب فتنه، خودش یک در مواجهه با رسانه های اصولگرا علیه فتنه گران موضع میگیرد و در مصاحبه با رسانه های اصلاح طلب به آنها می گوید که اینقدر به آقای روحانی فشار نیاورید تا بتواند در فضای آرام و بدون سر وصدا رئوس فتنه را از حصر دربیاورید. بنده همان موقع هم در صحن علنی گفتم که اگر قرار باشد هر کس علیه فتنهگران صحبت کند ما او را کاسب فتنه بدانیم پس مقام معظم رهبری که همیشه علیه فتنهگران صحبت میکنند را باید چه بگوییم؟ این چه حرف اشتباهی است که میزنید؟ و این حرف بیجایی است که از دهان برخی در میآید تا حساسیتها را نسبت به فتنه و حامیان فتنه کم کنند.
سوال اصلی من این است؛ از وقتی که بحث ساکتین فتنه مطرح شده انشقاقی در بدنه اصولگرایی پیش آمد؟.
رسایی: بالاخره اتفاق مهمی در تاریخ انقلاب افتاد، عدهای از فتنه تا بن دندان حمایت کردند و عدهای علیرغم تذکر رهبری در آن مقطع سکوت کردند؛ ما که نمیتوانیم چشممان را ببندیم و اینها را نبینیم.
البته خود رهبری نیز گفتند که این موضوع ساکتین فتنه نباید به چماقی تبدیل شود.
رسایی: من چنین صحبتی را به صراحت از رهبر انقلاب نشنیدم.
آقای صفارهرندی این را نقل قول کرده بود.
رسایی: بله شاید ایشان به کسانی چنین چیزی را فرموده باشند اما علنی نفرمودهاند و مقام معظم رهبری بارها فرمودهاند که رهبری حرف درگوشی با کسی ندارد و مواضع اش برای عموم را علنی مطرح می کند. شاید ایشان در مقطعی به کسی یا کسانی رفتاری را تکلیف کنند، در این موارد وظیفه آنها با دیگرانی که چنین تکلیفی به آنها نشده متفاوت است.
قاعدتاً بنده نقل قولهای علنی رهبری را مد نظر دارم یا بیاناتی که ایشان خطاب به مسئولین به صورت غیرعلنی توصیه هایی میفرمایند. اصل بحث درست است که ما نباید افراط کنیم؛ مهم این است که اگر کسی در مقطعی اشتباه کرد باید اشتباهش را اصلاح کند. اما اگر بر آن اشتباه اصرار دارد نباید توقع داشته باشد که نقد نشود. من بارها گفته ام که شاید ما که در مقطعی درست عمل کردیم، در مقطع دیگری خود ما اشتباه کنیم و آنهایی که در موارد قبلی مردود شدند، درست عمل کنند. زهیر بن قین در صفین امیر المومنین ر ا یاری نکرد ولی در عاشورا جزو خواص تاریخ ساز شد و شمر در صفین جانباز شد ولی در کربلا مردود شد.
دوستانی که می گویند در فتنه اتفاقاتی افتاد و نباید آن را در این سطح پیگیری کرد، حالا چهار نفر هم سکوت کردند که کردند رهایش کنید، چطور از قصه خانه نشینی احمدی نژاد نمیگذرند؟ بنده و دوستان دیگر در قصه خانهنشینی احمدینژاد از جمله کسانی بودیم که چندینبار به همراه برخی از دوستان با آقای احمدینژاد صحبت کردیم و بعد از آن هم دیگر با احمدی نژاد مانند سابق تعامل نکردیم چون آن اتفاق را کوچک نمیدانستیم. حالا آن دوستان هم حتی اگر بپذیرد که اشتباه کرده نباید توقع داشته باشد که این رفتار را با یک اشتباه کردم پاک کنیم و فراموش کنیم.
همان ایام در مجلس عدهای طرح عدم کفایت احمدینژاد را در دستور کار خود قرار داده بودند و اتفاقا همان کسانی بودند که در فتنه سکوت کرده بودند. من به آنها گفتم شما چرا از دست احمدینژاد ناراحت هستید؟ گفتند به خاطر اینکه در مقابل رهبری ایستاده و حرف آقا را گوش نمیدهد؛ به آنها گفتم این کار او واقعا غلط است، اما شمایی که این موضوع را علنی کرده و طرح عدم کفایت سیاسی احمدینژاد را دست گرفتهاید، گوش به توصیه رهبری کرده اید؟ گفتم برخی از شماها خودتان پیش از این در فتنه گوش به حرف رهبری دادید و موضع علنی گرفتید؟ همان ایام به همه ما گفته شده بود که در برخورد با موضوع خانه نشینی احمدی نژاد نباید موضوع را علنی کرد و تاکید شده بود که هر کس به هر صورتی او را قانع کند البته احمدینژاد بعدها در توجیه رفتارش گفت من خانهنشین نبودم و دورکاری میکردم ولی بدیهی بود که کسی این رفتارش را فراموش نکند.
پس ساکتین فتنه را اصولگرا میدانید؟
رسایی: من نه این که الان بگویم بلکه در همان ایام بارها و بارها گفته ام که چهرههای اصولگرایی را که به رفتارشان و سکوت و مواضع دوپهلویشان در فتنه 88 نقد داریم را خارج از جبهه اصولگرایی نمیدانیم و قطعا این دوستان را بر برخی از افراطیون جریان اصلاح طلبی ترجیح میدهیم همانطور که به احمدی نژاد بابت رفتارهای دو سال آخر نقد جدی داریم ولی او را خارج از جریان اصولگرایی نمیدانیم.
باتوجه به اینکه در پرونده مهدی هاشمی، شما یکهتاز پیگیری این مساله هستید در حال حاضر این پرونده به کجا رسیده است؟
رسایی: نتیجه آن را باید دستگاه قضایی گزارش دهد طبق پیگیریهایی که انجام دادم، خود دستگاه قضایی قبول دارد موضوع خیلی طولانی شده و افکار عمومی مطالبه دارد. اخیرا با قاضی پرونده هم جلسه ای داشتم. تا اینجایی که میدانم آقای آملی به دنبال خارج کردن پرونده از این وضعیت هستند.
*شکایت رفسنجانی مربوط به بعد از انتخابات مجلس هشتم است
رسایی: قصه شکایت خانواده آقای رفسنجانی از بنده مربوط به مجلس نهم است.
قبل از انتخابات پروندهای نداشتید؟
رسایی: چرا بالاخره بنده چون در کار رسانهای هستم از بنده هم شکایت شده اما تاکنون هیچ شکایت جدی که منعی برای حضورم در انتخابات باشد، نداشتهام.
شاکیان شما تا به حال چه کسانی بودهاند؟
رسایی: افراد مختلفی بودهاند؛ از آقای رحیمی و جوانفکر و مشایی تا آقای هاشمی و لاریجانی و علیخانی و برخی از نهادها مثل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی یا هیأت نظارت بر مطبوعات.
نتیجه شکایت ها چه شده؟
رسایی: برخی موارد را خودم هم پذیرفتم که اشتباه از 9 دی بوده که رضایت دادند، در برخی موارد تبرئه شدیم و مواردی هم در جریان است.
بحث دریافت پول از مراجع که گفته می شود از سوی شما صورت گرفته بود، ماجرایش چیست؟
رسایی: پول گرفتن از مراجع افتخار است. ما از اول طلبگی از مراجع پول گرفتهایم آن چیزی که عیب است پول گرفتن از مخالفین و معاندین مراجع است که ما تاکنون از آنها پول نگرفتهایم.
*ماجرای پول گرفتن از مراجع توسط رسایی
پولهایی که تاکنون از مراجع گرفتهاید چه شده است؟
رسایی: مگر شهریه را چه کار میکنند! نمی دانم منظورتان چیست ولی پولی که من گرفته ام، شهریه طلبگی بوده که خرج زندگی ام کرده ام.
یعنی برای شخص خودتان بوده است؟ اینها برخی صحبت هایی است که در بین اصحاب رسانه مطرح می کنند.
رسایی: مراجع پول هنگفت به کسی برای کار شخصی نمی دهند؛ نمیدانم این خبرهای جهت دار چیست که درگوشی به این و آن میگویند؟ من اصلاً از مراجع پولی غیر از شهریه طلبگی ام دریافت نکردهام و آنها هم چنین پولی به کسی نمی دهند اگر هم بدهند که جرم نیست حتما با شرایطی و دلایلی پرداخت می شود که حساب و کتاب خودش را دارد.
*داستان بنهای وزارت ارشاد
داستان بنهایی که از ارشاد گرفته بودید چیست؟ منظورم شکایتی است که مربوط به موضوع ارشاد قم و سازمان بازرسی و مسئله بن کتاب بود و در برخی از سایت ها گاهی مطرح می شود است؟
رسایی: زمانی که بنده مدیرکل ارشاد قم بودم در آخرین سال دولت آقای خاتمی مبلغ بنی که وزارت ارشاد به طلبهها اختصاص میداد حدود 100 میلیون تومان بود، بنده در آن زمان با وزارت ارشاد رایزنی و پیگیری کردم و این مبلغ را به چندین برابر افزایش دادم. در دوره آقای صفار یارانه کاغذ نیز برداشته شده بود و ما این میزان اهدای بن به طلاب سراسر کشور را به یک میلیارد و 800 میلیون تومان رساندیم که این یکی از افتخارات دولت نهم برای گسترش فرهنگ کتابخوانی بود. البته این نوع مساعدت ها به دانشجویان هم میشود.
از این مبلغ هم یک میلیارد و 600 میلیون تومان آن تقدیم مسئولان حوزه علمیه قم شد تا همزمان با نمایشگاه کتاب در بین طلاب توزیع شود. 200 میلیون باقیمانده هم براساس توافقنامه ای که بین اداره ارشاد قم و معاونت فرهنگی ارشاد قم بود، برای حمایت از به موسسات فرهنگی و کتابخانهها و مراکز تحقیقاتی که مرکز کشوری آن در قم است در اختیار بنده به عنوان مدیرکل ارشاد قم بود.
طبق دستور العمل این مبالغ باید به شخصیت های حقیقی و حقوقی اهدا میشد که مبلغ از 200 میلیون تومان، حدود پنج میلیون آن به کلیه کارکنان اداره ارشاد اهدا شده بود. این موضوع با فضاسازی یکی از رسانه های قم مواجه شد که خودش با جعل مهر اداره ارشاد در سال 85 از یکی از بانک ها 500 میلیون تومان وام گرفته بود که بنده پیگیر موضوع بودم تا با آن متخلفین برخورد قانونی صورت گرفت. همین نشریه محلی تیتر زد «رسایی یک میلیارد و 800 میلیون تومان بن را حیف و میل کرد» و به دنبال آن برخی سایت های هم سو با آن همین تیتر را به سطح رسانه های مجازی کشاندند. بنده البته در همان ایام پاسخ این شیطنت را دادم و از آن رسانه هم شکایت کردم و در دادگاه محکوم هم محکوم شد. البته سازمان بازرسی قم هم همین را پرونده سازی کرد هر چند مسئول مربوطه این کار بعدها برکنار شد اما به هر حال موضوع حقوقی شد.
نتیجه نهایی این پرونده چه شد؟
رسایی: بنده در دادگاه حاضر شدم و دفاعیاتم را ارائه دادم. چند بار پرونده رفت و آمد و در نهایت بسته شد و بنده هم محکوم نشدم.
ساختمان هفتهنامه 9 دی که میگویند متعلق به اوقاف است موضوعش چه بود؟
رسایی: اوقاف در خیابان ایران ساختمان سه طبقه قدیمیای دارد که در حال ریزش است؛ یک طبقه آن را ما برای 9دی اجاره کرده ایم مثل دو طبقه دیگر که در اجاره دو خانواده دیگر است و البته به زودی جابجا می شویم.
با توجه به اینکه گفته میشود آقای رسایی اهل ساده زیستی است این سوال مطرح بود که چرا ایشان ماشین مگان سوار میشود؟
رسایی: ماشین قبلی بنده سمند بود که به دلیل دردپا باید ماشینی با دنده اتوماتیک سوار می شدم، دیدم که تنها خودروی 206 و خودروی مگان از این ویژگی برخوردار است که البته گفتند 206 در شأن لباس طلبگی نیست و خیلی ماشین اسپورت و جوانانهای است از این رو در بین سایر ماشینها مگان را انتخاب کردم؛ آن زمانی که بنده مگان خریدم قیمتش حدود 30 میلیون بود و اختلاف قیمتش با پژو پارس یا سمند حدود 7 یا 8 میلیون تومان بود. بعدها ماشین گران شد و الان مگان به حدود 88 میلیون تومان رسیده. بنده همان ایام که قیمتش رو به افزایش بود – یک سال قبل – آن را فروختم و الان پژو سوار می شوم.
* برادرزادهام با یک فرد عادی برایم تفاوتی ندارد
داستان برادرزادهتان که آقای جلالی در مجلس مطرح کرد، چه بود؟ این سوال مطرح است که آیا آقای رسایی برای کس دیگری به جز برادرزادهاش همین طور واسطه می شد؟
رسایی: اولا واسطه هیچ کس نشدم. برای من هم هیچ فرقی ندارد کمااینکه یکی از کسانی که در کهریزک کشته شد، خانوادهاش به اولین کسی که زنگ زدند بنده بودم و من نیز همان موقع پیگیری کردم و با نیروی انتظامی آقای احمدیمقدم و معاون پارلمانی تماس گرفتم و موضوع را پیگیری کردم. در قصه برادرزادهام هم بنده هیچ تلاشی برای آزادی او نکردم...
یعنی توصیه هم نکردید؟
رسایی: خیر حتی برای آزادی او توصیه هم نداشتم اما زمانی که آزاد شد شنیدم که رفتاری که با او صورت گرفته، خارج از ضابطه بوده و من مستندات آن را گرفتم و زمانی که دیدم صحت دارد برای حفظ آبروی نیروی انتظامی به مسئولان نیروی انتظامی خبر دادم و پیگیر این موضوع شدم.
اصل موضوع چه بود؟
رسایی: اخوی بنده مدیر پروژه آزاد راه قزوین -رشت بود و فردی که در نیروی انتظامی این رفتار را با برادرزاده بنده داشت، پدرش در آن پروژه زمین معارضی داشت که همین موضوع دلیل اختلاف با اخوی ما به عنوان مدیر پروژه شده بود و متأسفانه همین باعث شده بود تا آن عامل نیروی انتظامی زمانی که متوجه شده بود فرد بازداشتی پسر مدیر پروژه آزادراه است با او از سر لجاجت رفتار خارج از ضابطه و تند روی داشته باشد که بازرسی نیروی انتظامی پس از بررسی و قطعیت موضوع برخورد کرده بود.
درباره منابع مالی هفته نامه 9دی هم ایشان ادعاهایی مطرح کرد.
رسایی: من همان ایام هم از آقای جلالی بابت این بد اخلاقی سیاسیشان تشکر کردم. چون اینها حرفهایی بود که اینها درگوشی به این و آن می گفتند ولی طرح آن در ایام بودجه که حدود 30 میلیون بیننده داشت، خدمتی به ما بود. بنده توضیحات خودم را دادم، اخوی بنده هم جوابیه اش از تریبون مجلس خوانده شد و از همه مهمتر معرفی هفته نامه 9 دی بود. چون جوابیه این هفته نامه هم همان ایام قرائت شد و همین اقدام آقای جلالی باعث شد تا فروش ما به شکل قابل توجهی بیشتر شود و تیراژمان افزایش پیدا کند.
آقای رسایی به عنوان سوال آخر، تکواژههایی را مطرح میکنم که لطفا در حد یک کلمه به آنها پاسخ دهید.
امام خمینی(ره)
رسایی: کسی که به همه ما هویت ملی و دینی داد
مقام معظم رهبری
رسایی: همان خمینی است ولی 37 سال جوانتر
آیتالله مهدویکنی
رسایی: پر کننده جای آیت الله مشکینی در ریاست خبرگان
آیتالله مصباح یزدی
رسایی: نماد سیاست عین دیانت
محمود احمدینژاد
رسایی: کسی که به جنگ خودش رفت
مشایی
رسایی: همه چیز احمدی نژاد به پایش قربانی شد
غلامحسین الهام
رسایی: حقوقدانی صادق در کنار احمدینژاد
انتخابات 92
رسایی: حقانیت نظام جمهوری اسلامی
حسن روحانی
رسایی: سرهنگی که میگوید حقوقدانم
عارف
رسایی: سیاستمدار بی اراده که مثل یک سرباز با اشاره سرهنگ ها کنار رفت
جلیلی
رسایی: نماد مقاومت در موضوع هستهای
محسن رضایی
رسایی: بیشتر ایشان را با آن هزار تومانی که در مناظره ها نشان داد به یاد می آورم
ولایتی
رسایی: سرباز آقای هاشمی (با توجه به عملکردش در انتخابات)
حدادعادل
رسایی: رئیس مجلسی که اصولگرا باقی ماند
قالیباف
رسایی: مدیری که با افتخار گفت تکنوکراتم
غرضی
رسایی: عامل تنوع انتخابات سال 92
مهدی کوچکزاده
رسایی: اصولگرایی که زیاد حرص و جوش میخورد
سیدمحمد خاتمی
رسایی: نماد اصلاحات آمریکایی
محمدرضا خاتمی
رسایی: برادر نماد اصلاحات آمریکایی
حزب منحله مشارکت
رسایی: حزب امنیتی منحل شده
موسوی خوئینیها
رسایی: همان مرد خاکستری
مجلس هشتم
رسایی: در برخی از بزنگاهها رفوزه شد
مجلس نهم
رسایی: ابتدای کار است و نمیتوان درباره آن قضاوت کرد
علی لاریجانی
رسایی: اصولگرایی که یادش رفت اصلاحطلبان میگفتند سیمای لاریجانی تعطیل باید گردد
فاضل لاریجانی
رسایی: با شنیدن اسمش همه پرسیدند آیا لاریجانیها برادر دیگری هم دارند!
صادق لاریجانی
رسایی: قاضی القضاتی و فقیهی که پرونده مهدی هاشمی پاشنه آشیل دوره مسئولیتش است
سعید مرتضوی
رسایی: سیبل امروز اصلاح طلبان برای انتقام از دادگاه های مطبوعات البته باید پاسخگوی اشکالات دوره مدیریت اجرایی اش باشد
علی مطهری
رسایی: شخصیتی حرّ ولی بدون تحلیل و مورد سو استفاده اصلاح طلبان آمریکایی
فتنه 88
رسایی: کودتایی که نظام روش نمیشود عوامل اصلی آن را معرفی کند
میرحسین موسوی
رسایی: سمبل عاقبت به شری در سیاست
کروبی
رسایی: بعد از مناظره های سال 88 مایه سرافکندگی مجمع روحانیون
هاشمی رفسنجانی
رسایی: سیاستمداری که خیلی ها از او میترسند و او از خانمش میترسد (این را طبق خاطرات خودش گفتم)
مهدی هاشمی
رسایی: محاکمهاش عیار عدالت در نظام جمهوری است
فراکسیون رهروان
رسایی: فراکسیونی مخلوط با روکش اصولگرایی
فراکسیون اصولگرایان
رسایی: فراکسیونی با ظاهر و باطن اصولگرایانه اما کم تحرک
الهه راستگو
رسایی: کسی که یکبار دیگر دروغگویی مدعیان اصلاحطلبی و آزادی اندیشه را به رخ آنها کشید
9 دی
رسایی: نقطه جوش مردم در برابر فتنه
حمید رسایی
رسایی: طلبهای سروپا تقصیر که تلاش میکند هرجا هست وظیفه دینی و انقلابی اش را درست انجام دهد
نلسون ماندلا
رسایی: نماد مقاومت در برابر استعمار