به گزارش خبرنگار اجتماعی ایران اکونومیست؛ موضوع مهاجرت دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی، نیروی کار حرفهای و متخصص همچون پزشکان و اساتید دانشگاهی همواره یکی از موضوعات داغ و پرحاشیه جامعه ایران بوده است که به دلیل عدم وجود دادههای معتبر و قابل اتکا به طور فزایندهای در معرض گمانهزنیها و اظهارنظرهای غیرمستند قرار داشته است.
مهاجرت همیشه با عناوینی همچون 'مهاجرت نخبگان' یا 'فرار مغزها' و ... در جامعه شناخته میشود که در همه این موارد، اشاره به فرد و نفر است اما در روزهای گذشته اظهارنظری از رئیس سازمان جهاد دانشگاهی منتشر شد مبنی بر اینکه مهاجرت، امروز از نخبگان به شرکتهای دانشبنیان رسیده است!
دکتر 'روح الله دهقانی فیروزآبادی' رئیس سازمان جهاد دانشگاهی گفت: کشورمان از شرکتهای دانشبنیان اسمی و غیراسمی پر شده است البته زیاد به کلمه اسمی اعتقاد ندارم، چرا که تعداد زیادی شرکت دانشبنیان در حال تولید فناوری هستند و شاید عنوان دانشبنیانی هم نداشته باشند.
دهقانی فیروزآبادی با یادآوری زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاریسازی و تولید و بازار تاکید کرد: حالا اینجا اگر به زنجیره مابین تبدیل فناوری به نوآوری طراحی و فکری نداشته باشیم با مشکل مواجه میشویم چرا که در این مرحله دانشمندانی (فارغ التحصیلان دانشگاهی) تربیت کردهایم که در شرکتهای دانشبنیان و فناور در حال تولید فناوری هستند اما در همین جا، درجا میزنند.
وی افزود: چراکه فناوریهای تولیدی آنها باید برای استفاده، تبدیل به نوآوری شود و به دلیل همین مشکل، اتفاقی مانند آنچه که درحال رخ دادن است، خواهد افتاد؛ به طوری که حالا نه مهاجرت نخبگان بلکه با معضل مهاجرت شرکتهای دانش بنیان روبرو شدهایم!
فیروزآبادی تصریح کرد: در حال حاضر کشوری مانند امارات 100 هزار ویزای طلایی به فناوران میدهد و ترکیه و کشورهای دورتر، جوانان ما را جذب میکنند؛ سالهای پیش هنگامی که یک جوان نخبه، تحصیلات خود را به پایان میرساند، به یکی از کشورهای پیشرفته مهاجرت میکرد و ممکن بود در این بین چند دوست خود را نیز برای مهاجرت تشویق کند اما هم اکنون یک شرکت دانشبنیان به ترکیه یا امارات مهاجرت میکند و این مسأله بسیار جای تامل دارد چراکه ممکن است شرکتهای دانشبنیان دیگر را تشویق به مهاجرت کند. علت بروز این مسأله نیز مشخص است چراکه دانشبنیانهای ما فناوریهایی تولید میکنند که در کشورمان مشتری ندارد.
معاون سابق تحقیقات، فناوری و نوآوری دانشگاه آزاد اسلامی گفت: در حال حاضر اگر حواسمان به این خانه خالی که همان اتصال فناوری به نوآوری است، نباشد و پیش از این که این خانه خالی را پر کنیم، فشار بیاوریم برای افزایش و توسعه شرکتهای دانشبنیان در واقع آب در آسیاب دشمن ریختهایم.
با نگاهی به سخنان رئیس جهاد دانشگاهی و با گشت و گذار در میان شرکتهای دانشبنیان و پارکهای علم و فناوری به خوبی متوجه میشویم که بسیاری از این استارتاپها، شرکتهای فناور و شرکتهای دانشبنیان که به هر دلیلی در ایران توفیقی پیدا نکردند، درصدد ایجاد شرایط کاری بهتر در خارج از کشور هستند.
برای بررسی میدانی و مصداقی این مسئله تلخ، به سراغ برخی از شرکتهای دانش بنیانی رفتیم که به نوعی درگیر این مسئله هستند.
مدیرعامل یکی از استارتاپهایی که در حوزه 'اسکنر سهبعدی انسان' کار میکند و قصد مهاجرت از ایران را دارد در گفتوگو با خبرنگار میگوید: سال 1395 بود که به صورت جدی به مطالعه بازارهای آینده پرداختیم. در آن زمان حدود 6 ماه به مطالعه فناوریهای مورد تقاضای آینده و بازارهای فناورانه پیشرو وقت صرف شد و ضمن بازدید از نمایشگاههای بینالمللی و مقالات علمی بیشمار به این نتیجه رسیدیم که 'اسکنر سه بعدی' یکی از 10 محصول فرافناوری و بر روی لبه میتواند باشد که برای تحقیق، توسعه و تولید آن اقدام کرد.
وی گفت: پس از فرصت مطالعاتی با ایجاد تیم ارزیابی فنی، تحقیقات بر روی این محصول را آغاز کردیم و این کار در حاشیه کسب و کار موجودمان نزدیک به یک سال طول کشید زیرا مطالعه درباره آنچه آینده نیاز دارد و جمعآوری تخصصهایی که برخی از آن وجود نداشت و نیروی انسانی بسیار کمی هم که برای توسعه آن یافت میشد در عمل کار خطیری بود تا آنکه بالاخره از سال 1398 تا سال 1399 محصول نمونه اولیه قابل عرضه به بازار ساخته شد.
مدیر این استارتاپ گفت: در این میان علاوه بر سختافزار، نرمافزار آن نیز بر بستر کلاد توسعه یافت و الگوریتمهای هوش مصنوعی برای کاربردهای مختلف از آن شروع به توسعه کرد. در ابتدا قرار بود دستگاه تنها در تولید مجسمههای واقعگرایانه از انسان به عنوان یک کالای لوکس در خدمت جامعه ورزشکار، برای مراسماتی مانند فارغ التحصیلی، کودک و مراسمهای ازدواج کاربرد داشته باشد که استفاده حداقلی از آن بود اما به زودی متوجه شدیم که بهره بردن از دستگاه در این حد قابلیت فاصله زیادی از چشمانداز آن دارد لذا در دو بازار پزشکی و مد و زیبایی به مطالعه پرداختیم. در بازار مد این محصول در کنار نرمافزارهای خود میتوانست به فروش آنلاین پوشاک و نیز سفارشیسازی پوشاک کمک کند و در صنعت پزشکی نیز علاوه بر استفاده در جراحیهای زیبایی، کاربرد وسیعی در ساخت انواع پروتز داشت.
وی گفت: همزمان با ارتقای محصول درصدد برآمدیم تا برای بازار داخلی و خارجی فعالیت خود را شروع کنیم و بتوانیم برای توسعه محصول خود و اخذ تسهیلات، جهت دانشبنیان شدن آن هم گام برداریم. متأسفانه این محصول در کنار دیگر محصولاتی که شرکت برای عرضه ارائه کرده بود و دچار چالش در تأیید بودند و سرو صدایی که در یادداشتها و اعتراضات برای عدم تایید ECU مهندسی معکوس شده شرکت ایجاد شد، این محصول بدون کوچکترین بررسی با بهانه مبتنی بر فناوری نبودن رد شد! که مورد اعتراض ما واقع شد اما هر بار به بهانه نبود نیروی انسانی کافی برای ارزیابی مجدد یا اشکال سامانه یا نرسیدن نامه اعتراض به دست کارشناس و افتادن در لوپ پیگیری بی فایده و ... پیگیری ابتر و ناقص ماند.
مدیرعامل این استارتاپ گفت: با آمدن آقای اسدیفر به مرکز شرکتها و موسسات دانشبنیان معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، قول دادند که مجدد اقدام شده و قول مساعد همراهی دادند و چندین بار نیز نامه درخواست ارسال شد اما از آنجا که عمدتاً بدنه معاونت علمی با معاونت و رئیس مراکز همراه نیستند و کار خود را پیش میبرند، هرگز رسیدگی مجدد انجام نشد و غیر ناامیدی چیزی بر پیکره تیم و دستگاه باقی نماند.
وی ادامه داد: در سال 1400 اسکنر انسان جز 20 استارتاپ برتر با حمایت صندوق شکوفایی ریاست جمهوری و کمیسیون فاوای اتاق بازرگانی ایران عازم جیتکس دوبی شد و مورد استقبال شرکتهای خارجی زیادی واقع شد حتی یک شرکت آلمانی تفاهمنامه همکاری امضا کرد و پس از آن ایمیلهای زیادی بابت ارائه فناوری به کشورهایی مانند امارات، آلمان و کانادا صورت گرفت؛ لیست حمایتها از کمکهای بلاعوض در طراحی و توسعه دستگاه تا ایجاد تیم توسعه بازار بین المللی بسیار وسوسهبرانگیز بود.
مدیرعامل این استارتاپ گفت: در این مدت تا تیر ماه 1401 این محصول مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و با کمک همین تیمهای متخصص بینالمللی در حال حاضر این محصول، مورد تقاضای جهانی جهت تشخیص زودهنگام سرطان پوست است که با کمترین رقیب امکان توسعه بازارهای بین المللی را دارد، بازارهای بینالمللی که برند ایرانی در آن جایی ندارد اما تخصص ایرانی حرف اول را میزند؛ دستگاهی که نسبت به نمونه امریکایی خود یکسوم قیمت است و با فناوری خاص خود در مسیر ثبت اختراع جهانی است.
وی تصریح کرد: این اسکنر در بسیاری از رویدادها، برنامههای تلویزیونی، سمینارها و جلسات معرفی، شرکت کرد و بسیار مورد تشویق حضار واقع شد اما این تشویق در حد کف زدن باقی ماند تا آنکه کاناداییها بدون آنکه بدانید چگونه به این مرحله رسیدهاید با دهها جلسه 'کوچ' و مشاوره علاوه بر کمک در توسعه بازار بینالمللی و برگزار رایگان جلسات معرفی در سطح بینالملل و آموزش تخصصی تجارت جهانی، راه را برای مهاجرت باز کردند و سرمایهگذاران بزرگی از این پروژه استقبال کردند. جهت سرمایهگذاری این پروژه به تعداد زیادی از سرمایهگذاران داخلی پیشنهاد شد عدهای که از درک فناوری آن عاجز بودند، عدهای هم به دنبال سهمخواهی یا نوشتن صدها کاغذ باطل برای ارائه پیشنهادات فنی مالی بودند اما این طرح شاید نهایتاً با 10 صفحه پروپزال در کانادا پیش رفت و برای آنها، مهم اثبات بازار بود که مورد تأیید قرار گرفت.
مدیرعامل این استارتاپ گفت: 4 سال ماندیم و سعی کردیم دستگاه در همین کشور توسعه پیدا کند و با برند ایرانی به فروش بینالمللی برسد؛ ما در ایران باید بازیهای خاصی را بلد می بودیم اما ما به عنوان تیمهای فنی و مهندسی، معنای بیزینسها و شوهای تولید داخلی و موج سواری بر آن را بلد نبودیم!
وی خاطرنشان کرد: برای شناسایی مهاجرت استارتاپها به خصوص محصولات فناورانه لازم نیست تحقیقات وسیعی انجام شود؛ دنبال استارتاپهای زیرزمینی نگردید بلکه وارد مراکز رشد و مراکز شتابدهی و کارخانههای نوآوری شوید. در پوشش یک فرد معمولی، از صبح تا عصر فناوران دور هم در حال تمرین زبان برای امتحان آیلتس هستند و برنامههای مهاجرت را مرور میکنند. طوری که به آنها مراکز شتابدهی مهاجرت گفته میشود! برای تیمهای تخصصی و محصولاتی که هزینه نیروی انسانی و فناوری آنها در همین کشور ایجاد شده و توسعه یافته است و حالا که باید تبدیل به ثروت ملی شود، مهاجرت میکنند.
مدیرعامل این مجموعه استارتاپی گفت: از آن مهمتر، عدم پیشبینی درست اقتصادی از آینده ایران که برای هر صاحب کسب و کاری لازم است چشمانداز مبهمی را ایجاد میکند که نگرانی و ترس از آن بیشتر از آینده نامعلوم مهاجرت است؛ واقعیت این است که به دنبال فرش قرمز در ایران نبودیم در اینجا هم کارهای خوبی در معاونت و صندوق نوآوری و شکوفایی انجام میشود مواردی که خیلی شبیه آن چیزی است که در کانادا انجام میشد اما واقعیت امر آن است که در ایران کاغذبازی خستهات میکند و ما دیگر وقت و حوصله برای این موارد نداریم و میخواهیم مشغلهمان توسعه محصولمان باشد.
اما 'علیرضا کلاهی' فعال حوزه استارتاپی و عضو کمیته سرمایهگذاری صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر سرو(بزرگترین صندوق بورسی ایران) نیز در گفتوگو با خبرنگار میگوید: موضوع مهاجرت استارتاپها در امتداد پدیده مهاجرت یا فرار مغزها است که یک بخش آن اجتماعی و یک بخش آن اقتصادی است؛ اینکه از مهاجرت مغزها به مهاجرت شرکتها و استارتاپها رسیدهایم، بسیار پدیده خطرناکی است ضمن آنکه این یک مسئله چندوجهی است. ما حتی اگر فاکتورهایی مثل ناهنجاریهای اجتماعی را درنظر بگیریم خود آن انگیزهای برای مهاجرت است.
کلاهی ادامه داد: اکوسیستم استارتاپی ایران با تشکیل یکسری VCهای (سرمایهگذاری خطرپذیر) موفق مثل آمدن سرمایهگذاریهای خارجی آغاز به کار کرده و یک هیجانی را ایجاد کرد که نه تنها جلوی خروج افراد کارآفرین و نخبه را گرفت بلکه بسیاری از نخبگان ایرانی نیز به ایران بازگشتند و در همین سازمانها مشغول به کار و فعالیت شدند چرا که هم یک فرصت رشد فردی خیلی خوب و هم یک فرصت رشد اقتصادی را مشاهده میکردند.
این فعال حوزه استارتاپی گفت: بسیاری از استارتاپها در آغاز کار فقط به دلایل اقتصادی کار خود را شروع میکنند و از یکجایی به بعد با خلق یکسری سازمانهای ارزشمند، بزرگ و معروف به دنبال موفقیت و ارضا شدن فردی و شخصیتی هستند. یکی از موضوعات مهمی که این روند را متوقف کرد، ایجاد برخی مزاحمتها برای استارتاپها به ویژه متوقف کردن ورود استارتاپهای بزرگ به بورس است.
کلاهی ادامه داد: در هر صورت، رشد این شرکتها و انگیزه جوانان نخبه ایرانی برای ایجاد این شرکتها نیاز به سرمایه دارد و سرمایهگذار برای ورود به این حوزهها نیاز به انگیزه دارد. اگر به پرچمداران استارتاپی خودمان با ارزشگذاریهای منطقی توجه کنیم، یکی از شرکتهای معروف تاکسیرانی اینترنتی یا یکی از شرکتهای معروف فروش محصولات، باید به ارزش 2 تا 3 میلیارد دلار عرضه شوند؛ اگر این شرکتها به بورس آمده و به این اعداد برسند جامعه سرمایهگذاری ایران نشان میدهد که موفقیت صرفاً در فولاد، پتروشیمی و معدن نیست بلکه در حوزه شرکتهای دانشبنیان نیز میتوان به اعداد قابل توجه رسید.
این فعال حوزه استارتاپی ادامه داد: به احتمال زیاد در این صورت روند ورود سرمایهگذاری داخلی به حوزه استارتاپی شروع میشود. بحثی که مبنی بر اقتصاد 'ملکبنیان' میکنیم، یک واقعیت است؛ نسبت کل ارزش املاک و مستغلات به تولید ناخالص ملی 6 به یک است و در آمریکا در محدوده 2 به یک است و این به ما نشان میدهد که سرمایه در کشورمان وجود دارد اما بخش خصوصی و افراد سرمایهدار ایران خیلی جای امن و مولدی برای سرمایه خود نمیبینند و برای همین سرمایه خود را به یک بخش سنتی و غیرمولد به نام 'ملک' بردند و تمام سرمایههای مملکت در آنجا قفل شده است.
یکی از شرکتهای دیگری که امروز به صورت کامل از ایران مهاجرت کرده است یک استارتاپ و شرکت دانشبنیان در حوزه گردشگری سلامت است، شرکتی که ماهانه فقط 500 میلیون تومان به کارمندان خود حقوق پرداخت میکرد. مدیرعامل این شرکت دانشبنیان در سال 1400 در مصاحبهای که با داشته است میگوید: بزرگترین دغدغه من این است که پول و ارز وارد کشور شود و این شعار نیست، امروز نفت بسیار کم صادر میشود درحالی که هر گردشگر سلامت که وارد کشور میشود معادل 40 الی 50 بشکه نفت ارزآوری دارد و هر گردشگر سلامت نیز سه برابر گردشگر معمولی ارزآوری برای کشور به همراه دارد. امروز نفت را اگر بفروشیم پول آن چطور وارد کشور میشود؟! اما گردشگر سلامت ارز خود را با چمدان وارد کشور میکند!
مدیرعامل این استارتاپ میگوید: پُشت واژه استارتاپ یک کلیدواژهای نهفته است که مخرب است و صنعت قبلی را کاملاً تخریب میکند و از بین میبرد مثلاً شرکت 'اوبر' بسیاری از تاکسیهای خیابانی را جمع کرد و امروز نیز بسیاری از آژانسهای تاکسی تلفنی جمع یا غیرقابل کاربرد شده اند یا خرید و فروش دیجیتال بسیاری از سوپرمارکتها را تحت شعاع قرار داد در واقع ماهیت استارتاپ مخرب است! و در درون خود نوآوری دارد البته میتوان به جای واژه 'مخرب' واژه 'دگردیسی' یا آغاز فصل جدید را به کار برد. نوآوری تک بُعدی نیست به عنوان نمونه در استارتاپ ما با 4 وزارتخانه درگیر هستیم امروز در یک سوپرمارکت با یک یا نهایت دو صنف درگیر هستید اما در هنگام بروز نوآوری بسیاری از مجموعهها و سازمانها درگیر پروسه مجوز میشوند در حالی که درکی از موضوع ندارند و با هم هماهنگ نیز نیستند.
وی ادامه میدهد: امروز در هنگام ثبت شرکت باید به روزنامههای کثیرالانتشار مراجعه میکنیم که رویهای بسیار قدیمی است، شرکت ما تغییر آدرس داده و اسفند ماه سال گذشته آدرس عوض شده است و در کسبوکار ما اینطور است که اگر نفس بکشیم میراث فرهنگی باید تایید کند و هنوز نتوانستیم آدرس خود را تغییر بدهیم درحالی که نزدیک به 5 ماه گذشته است و زمانی که آدرس را نمیتوانیم تغییر بدهیم رهن جای دفتر قبلی را قادر به دریافت آن نیستیم چرا که میگویند که باید مفاصای بیمه را بیاورید و مفاصای بیمه هم میگوید که باید مامور بیمه باید دفتر جدید را مشاهده کند و برای مراجعه مامور نیز باید ثبت شرکت باشد که ثبت شرکت را نیز باید میراث فرهنگی تایید کند! و امروز ما در میراث فرهنگی قفل شدهایم.
به گزارش ؛ همانطور که از محتوای این سخنان برمیآید بروکراسیهای اداری ساده که باید به راحتی حل شده و مسیر کارآفرینی و نوآوری استارتاپ را تسهیل کند، خود گریبانگیر این شرکتهای نوآور و فناور میشود و در درازمدت نیز منجر به خستگی این استارتاپها و شرکتها و در نهایت منجر به مهاجرت آنها خواهد شد.
قطعاً خسارتهای پدیده مهاجرت شرکتها و استارتاپها بسیار بیشتر از مهاجرت فردی خواهد بود؛ نخستین مورد این است که در مهاجرت شرکتها، دستهای از افراد متخصص و نخبه از کشور خارج میشوند که ضرر آن به کشور به نسبت مهاجرت فردی بسیار زیاد است.
خسارت بعدی از دست رفتن یک فناوری جدید است که توسط یک تیمی از نخبگان ایجاد شده است که برای رسیدن به این نقطه نیز، زحمات زیادی کشیده شده و هزینههای هنگفتی هم صرف شده است که با سوء مدیریت به راحتی ظرفیت این فناوری که میتوانست در اختیار کشور قرار بگیرد به راحتی در اختیار بیگانگان قرار خواهد گرفت.
موضوع بعدی رقم اشتغالی است که آن استارتاپ یا شرکت فناور برای نخبگان و فناوران ایرانی ایجاد کرده است که با مهاجرت آن، تمام افراد شاغل در آن استارتاپ یا شرکت دانشبنیان از کار بیکار خواهند شد یا اینکه همراه آن شرکت مهاجرت خواهند کرد!