هفته گذشته بود که ویدیوهای پسرکم سن و سال در کنار دو دختر نوجوان که آنها را با عنوان خانمیها و ملکههایش صدا میکرد در اینستاگرام حسابی جنجال به پا کرد و توجه رسانهها را به خود جلب کرد. ویدیوهای این پیج به قدری قبح شکنانه و خارج از عرف بود که منجر به یک خشم عمومی شد. مردم اعتراض خود را در سامانه فارس من با ثبت کمپینی که مطالبه اش برخورد با سوءاستفاده جنسی از نوجوانان برای کسب درآمد بود نشان دادند و حالا با اینکه تب خبری پسر جنجالی اینستاگرام با دخالت پلیس فتا فروکش کرده اما امضاهای کمپین هنوز هم در حال افزایش است و این نشان میدهد که مردم، پدرها و مادرها نگرانند. نگران نوجوانان و فرزندانشان.
بیشتربخوانید
هنوز ترکش ویدیوهای سخیف و جنسی پسر کم سن و سال در فضای مجازی از بین نرفته بود که حضور تعدادی نوجوان با شکل و شمایل عجیب و هنجارشکنانه در شیراز باز هم حاشیه ساز و جنجال آفرین شد.
بحث حقوقی و قانونی این ماجرا و ضرورت برخورد قهری با چنین پدیدههایی سرجای خود، اما باید دید این ماجراها از کجا آب میخورد؟ چه میشود که کودکی که تازه قدم به نوجوانی گذاشته با وقاحت جلوی دوربین میایستد و از رابطه نامتعارف همزمان با دو دختر میگوید و اتفاقاً از همین اباحه گری و بالا رفتن فالوئرها کسب درآمد میکند آن هم میلیونی؟! چه میشود که تعدادی نوجوان از دختر و پسر، سعی میکنند گوی سبقت را در هنجارشکنی ظاهری از هم بربابید و با علم به این هنجار شکنی با ظاهری زننده در یک مکان عمومی حاضر شوند. از ظاهر پدیده پسر اینستاگرامی و نوجوانان شیرازی فراتر رفتیم و در تحلیلی روانشناسانه و گفت و گو با «مهدی مسلمی فر»؛ روانشناس و مشاور در این پدیدههای اجتماعی عمیق شدیم.
*یک هفته از وایرال شدن ویدیوهای خارج از عرف پسرنوجوان در اینستاگرام میگذرد و کمپینی که در فارس من در اعتراض به این پدیده ثبت شد همچنان در حال حمایت است. به عنوان اولین موضوع بفرمایید از منظر روانشناسی چرا این ویدیوها منجر به یک خشم عمومی و اعتراض عمومی در همه خانواده ها شد. از خانوادههای مذهبی تا غیر مذهبی! مطالبه همه، برخورد با این نوع هنجارشکنی بود!
یکی از دلایلش این است که ما در روانشناسی اخلاقی و رشد اخلاقی بحثی را داریم به نام فاعلیت اخلاقی؛ فاعلیت اخلاقی یعنی اینکه مهم است یک رفتار اجتماعی مهم از جانب چه کسی انجام شده است! اگر رفتارها و صحبتهای این پسربچه توسط فردی خارجی یا حتی فردی میانسال ایرانی انجام میشد متفاوت بود از اینکه از یک نوجوان ایرانی سر زده است. فاعل این پدیده یک کودک است که در مرحله سن بلوغ قرار دارد. برای همین موضوع مورد توجه و توبیخ قرار میگیرد و وایرال میشود.
تصاویری از حضور هنجارشکنانه برخی از نوجوانان در شیراز که در دو روز گذشته جنجال برانگیز شد
*بلوغ زودرس و زنگ هشدار
*اثر چنین ویدیوهایی در فضای مجازی چه خواهد بود؟
این پدیده و این دست ویدیوهای هنجار شکن مثل بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر که باعث بلوغ زودرس میشود، خطرناک است و میتواند پیامدهای اجتماعی متعددی داشته باشد. از همه مهمتر اینکه یک زنگ هشدار است برای ما و نشان میدهد آسیبهای اجتماعی که در گذشته بیشتر در حوزه بزرگسال مورد بررسی قرار میدادیم الان به سمت سنین پایینتر آمده است. همان طور که در ماجرای نوجوانان شیرازی و ظاهر آنها و ارتباطشان هم این موضوع قابل بررسی است.
ببینید نسل جدید وقتی دسترسی آزاد به اطلاعات دارند، این دسترسی آزاد چالشها و ارزشهای طبقه قبل و نسل قبل را به چالش میکشد. در هر جامعهای همین طور است. حالا تکلیف ما چیست؟ باید با نوجوانت صحبت کنی که چرا این را میپذیری؟ چرا نمیپذیری؟ چرا این بد است و چرا بد نیست؟ اگر والدین ما مجهز باشند به استدلالهای محکم، منطقی میتوانند کمک کنند به نهادینه شدن ارزشها در ذهن فرزندانشان.
تصاویری از سه نوجوان اینستاگرامی
*وقتی رسانهها مقصرند/ اندر مصائب تولیداتی مثل شهرک کلیله و دمنه
الان ما باید نگران باشیم نسبت به اینکه بخشی از آسیبهای اجتماعی دوره نوجوانی در جامعه از فرهنگ رسانه عمومی ما ناشی میشود. شما ببینید الان فرهنگ رسانه عمومی ما به نقطهای رسیده که خانم برومند سریالی میسازد که در آن مواردی مثل عشق آتشین، رابطههای خارج از چهارچوب و ... را مطرح میکند که این موارد هیچ ربطی به موضوع هویت یابی برای کودکان و نوجوان ندارد. از رسانههای ما بگیرید تا مدارس ما که در بعضی از موارد مثلاً مدیر مدرسه فرهنگ ریاکارانه دارد. ممکن است خودش ماهواره ببیند اما با دانش آموز صحبت میکند که چرا نباید ماهواره دید! وقتی نوجوان با این ارزشهای متضاد مواجه میشود و این تناقضها را میبیند دچار بحران میشود.
*بعد از کرونا و مجازی شدن آموزشها، موبایل و تلفن همراه و فضای مجازی در دسترس بسیاری از نوجوانان و حتی کودکان ما قرار گرفت و اصلاً دور از ذهن نیست که بسیاری از نوجوانهای ما ویدیوهای این پسربچه را دیده باشند و یا شاید او را دنبال کرده باشند. پدر و مادرها در مواجهه با چنین پدیدههایی در فضای مجازی باید چه کنند؟
رسانههای عمومی میتوانند نقش روشنگری داشته باشند. رسانهها با همین مصاحبهها، گزارشها و روانکاوی چنین شخصیتهایی باید نشان دهند که این افراد دچار اختلال سلوک هستند. یعنی در گذشته و کودکیشان مشکلاتی وجود دارد. قطعاً افراد حاضر در این ویدیو در دوره کودکی هنجارشکن بودند و وقتی شرایط زندگی آنها بازنمایی شود و نقابی که زده میشود برداشته میشود، پشت صحنه به ما نشان میدهد که این فرد و دخترانی که در کنار او هستند خانواده مناسبی نداشته و ندارند. در ادامه، این اختلال سلوک و نشانههای آن مورد بررسی قرار میگیرد.
*حذف دنیای مجازی! آری یا نه
در کنار روشن کردن موارد موردی مثل ویدیوی این نوجوان، ما باید نظارت روی کودک و نوجوانمان داشته باشیم. وسایل الکترونیک را در اختیار نوجوان قرار میدهیم و او را رها میکنیم. در دنیای امروز خیلی نمیتوان به حذف دنیای مجازی فکر کرد. همین حالا کودک و نوجوان از طریق بازیهای اینترنی آنلاین میتواند ارتباط برقرار کند با افراد مختلف. باید فرهنگ استفاده از وسایل الکترونیک را به بچههایمان آموزش دهیم.
*پدر! مادر! سواد الکترونیکت کو؟
پدر و مادرها باید سواد الکترونیکی خودشان را بالا ببرند. پدر و مادری که نمیتواند تنظیمات یک اپلیکیشن را انجام بدهد طبیعتاً نمیتواند قدرت نظارتی یا کنترلی بر روی فرزند خودش در دنیای مجازی داشته باشد. پس درکنار پیشگیری باید به بهداشت عمومی روانشناسی در فضای مجازی فکر کنیم و این بهداشت عمومی را ارتقا دهیم.
*از جوکر تا نوجوان هنجارشکن اینستاگرامی
*حالا به طور خاص به موضوع روانشناسی این پسر نوجوان و ویدیوهای هنجارشکنانه اش بپردازیم. بعد ازدیدن این ویدیوها همه خانوادهها نگران شدند و برایشان سؤال پیش آمده که چه میشود یک کودک تازه نوجوان شده اینقدر بی پرده و عریان از روابط جنسی و مثلث عشقی حرف می زند؟ این رفتار از کجا ناشی میشود؟ از طرفی حضور آزادانه برخی از دختران و پسران نوجوان در بلوار چمران شیراز نشان میدهد قبح روابط نامتعارف بین این افراد شکسته شده. شما چه تحلیل روانشناسانه ای از این ماجراها دارید دارید؟
من در دو بخش رفتارهای نوجوان اینستاگرامی را ریشه یابی میکنم. از ماجرای این نوجوان به طور خاص و موردی شروع میکنیم تا به نتایج دقیقتر و قابل تعمیم تری در دوره نوجوانی برسیم. لارنس کلبرگ روانشناس برجستهای هست که در حوزه رشد اخلاقی کودک و نوجوان کار کرده است. او در یکی از مراحل رشد اخلاقی کودک ونوجوان موضوع رعایت اخلاق از روی رعایت رسوم و قواعد جمعی برای همرنگ شدن با جماعت را مطرح میکند و اسمش را میگذارد گرایش «پسر خوب دختر خوب» این گرایش یعنی چه؟ یعنی دختر نوجوان، پسر نوجوان برای اجتناب از پذیرفته نشدن و برای اینکه نکند یک وقت در ساختاری پذیرش کامل برایش وجود نداشته باشد ممکن است برای پیوستن به جمعی و گروهی به هنجارها و رفتارهای جمعی و اجتماعی تن بدهد که ممکن است با آنچه در کودکی آموخته است، متضاد باشد.
قضیه را بهتر توضیح دهم. ببینید در سن ۱۴ سالگی هویت در حال شکل گیری است، نوجوان میخواهد ببیند چه کسی است؟ تا الان مثلاً میگفته من بهرام پسر علی هستم. الان در دوران نوجوانی میخواهد هویت مستقلی را برای خودش تعریف کند. در همین دوره ابهام هویت، فرد وارد مرحله اجتماعی شدن میشود. حالا برای آنکه از طرف گروهی مورد تأیید و پذیرش واقع شود تا هویت یابیاش شکل بگیرد، سعی میکند الگوبرداری کند. در این مرحله است که میبینید نوجوانها عکس یک سلبریتی، مثلاً بازیکن فوتبال یا خواننده یا یک بازیگر یا یک نویسنده را روی دیوار میزنند و با این شخصیتها همزاد پنداری کرده و الگوسازی میکنند.
اما نکته اینجاست که این الگوسازی همیشه به صورت مستقیم انجام نمیشود. گاهی به شکل برعکس اتفاق می افتد. با این پیش زمینه ذهنی در نوجوان که من میخواهم چیزی باشم که دیگری نیست و بقیه نیستند. حالا در ادامه میگوییم که چه کسانی و چه گروهی این هویت یابی را به صورت برعکس و از طریق رفتارهای ضداجتماعی بودن انجام میدهند. اگر این حس در نوجوانی ادامه پیدا کند، درمان و چاره جویی نشود در بزرگسالی میتواند یک شخصیت ضد اجتماعی را شکل دهد. مثل آنچه در فیلم جوکر میبینیم.
*ریشه ضد اجتماعی شدن کجاست؟/ ملکههای ویدیو از کجا میآیند؟
*با توجه به توضیحات شما و بررسی رفتارهای این نوجوان در فضای مجازی میتوان گفت او هم دقیقاً هویت یابی را از طریق رفتارهای ضد اجتماعی انجام میدهد، ریشه این ضداجتماعی شدن کجاست؟ یا به بیانی دیگر در همه نوجوانان نیازمندی به توجه وجود دارد. چه اتفاقی می افتد که بعضی از نوجوانان به صورت سالم و کارآمد با مشکلات دوران نوجوانی سازگاری پیدا میکنند و بعضی به صورت ناسالم و ناکارآمد؟
این موضوع بر میگردد به پیش از دوره نوجوانی. اگر قرار باشد در دوره کودکی و پیش از نوجوانی تأمین شدگی عاطفی نداشته باشیم یعنی مشکلاتی را در دوران کودکی داشته باشیم که نتوانستیم از آن عبور کنیم؛ مشکلاتی مثل طلاق، سوگ، مشاهده خیانت پدرو مادر و خیلی از مسایلی که این تأمین شدگی را مخدوش کند فرد در دوره نوجوانی دچار چالش میشود.
چنانچه در یکی از پستهای پیج این پسر بچه میبینیم که نوجوان ایستاده است و از مادری که ندارد گلایه میکند و میگوید که من هنوز هم بدون تو احساس تنهایی میکنم. پس ما در این پرونده با نوجوان یا کودک نوجون شدهای طرف هستیم که احساس تنهایی از دست دادن مادر یا فقدان مادری را دارد و این ضعف در جایگاه مادری تبدیل میشود به دو فرشته، یا به قول خودش دو ملکه که در ویدیوها کنارش دیده میشوند. این ضعف دوران کودکی تبدیل میشود به یک رفتار اغراق شده و افراطی برای تأمین جنبههایی که از روان عاطفی مادر برایش تأمین نشده است. حالا ما نمیدانیم دلیل این فقدان مادری چه بوده است. اما وقتی این کودک نوجوان شده به اینها اشاره میکند و از آن طرف کلمات اغراق شدهای مثل سلطان، ملکه و کلماتی که ادبیات قدرت را نشان میدهد به کار میبرد، به ما هشدار میدهد که در دوران کودکی این نوجوان، عقده حقارت و کمبودهایی وجود داشته است.
*همه مشکلات با بستن پیج حل میشود؟
*آنچه در این میان اهمیت پیدا میکند این است که ما چطور باید ساختارهای خانواده یا بنیانهای خانواده را تقویت کنیم که چنین اتفاقاتی برای کودک و نوجوانمان نیفتد؟
خیلیها نوشته بودند ما دوست داریم پدر و مادر این کودک و دختران حاضر در ویدیوهایش را ببینیم. اصلاً باید سؤال کنیم که آیا پدر و مادری در کار است؟ آیا اصلاً اگر هم در کار باشد آن والد جایگاه پدری یا مادری داشته است؟ ببینید ما با مشاهده این پدیدهها معمولاً به طرف حذف نشانه میرویم، می گوییم پیج این پسربچه باید بسته شود. درست! باید بسته شود، چون آسیب زننده است. اما این فقط یک مرحله است. اینطور نیست که اگر این پیج بسته شود همه مشکلات حل میشود و خیالمان راحت شود و همه چیز گل و بلبل میشود. مسئله آنجاست که این پسر بچه و پدیدههایی از این دست در فضای مجازی، یک فرد یا یک نفر نیستند. به عبارتی این ویدیوها بروز و ظهور آسیبهای اجتماعی جامعه است که در فضای مجازی خودش را نشان میدهد. راه را اشتباه نرویم. تحلیلهای ما نباید یک سویه باشد. فقط فضای مجازی عامل این گونه آسیبها نیست. اینها آسیبهای اجتماعی هستند که در جامعه وجود دارد و فضای مجازی ابزاری میشود برای انتشار آنها.
آن چیزی که باید اصلاح شود ساختارهایی هست که خانواده آسیب پذیر درست میکند. ما باید به این مسائل به صورت ریشهای نگاه کنیم و نباید جزیی نگر باشیم. ما در این پدیده فقط با چند نوجوان طرف نیستیم. این یک تفکر است و شما نشانههای این تفکر را در ابزار و ادوات و استودیو و دوربین پهبادی میبینی و مشخص میشود که در پشت صحنه این ویدیوها یک شبکه ماجرا را کنترل میکند و این نشان میدهد این کودک نوجوان شده، یک مجری است، یک فرد آسیب دیده، فریب خورده، که به عنوان یک بازیگر در این میان ایفای نقش میکند.
* ادبیات محصولات رسانهای!
ما باید واقعیتها را ببینیم. چون ندیدن این پدیدهها باعث میشود حرکتهای اجتماعی شکل نگیرد. همین الان که این مسئله وایرال شد باعث شد وحدت رویهای شکل بگیرد و همه مطالبه کنند و پلیس فتا دخالت کند.
بنابراین اگر موضوع را به صورت فردی ببینیم باعث میشود از کل غافل شویم. از تأثیر تولید محصولات فرهنگی در کشور غافل میشویم. ما از مدرسه موشها داریم میرسیم به اثر جدید خانم برومند با این ادبیات رکیک و تکیههای کلامهایی که بین بچههای ما رایج میکند.
*از ابتذال ویدیوی پسراینستاگرامی تا نوجوانان بلوار چمران شیراز
* در پرداختن به ماجرای این نوجوان اینستاگرامی، موضوع مهم دیگر توجه به زیرساختهای روانشناسی است. اینکه نیاز نوجوان به دیده شدن چطور در خانواده ما و جامعه باید تأمین شود؟ نوجوان ما قرار است سراغ چه تریبونی برود که بتواند عرض اندام کند و هویت اجتماعی خودش را شکل بدهد؟ ماجرای خیابان چمران و نوجوانهایی که همه با ظاهرهای عجیب و غریب در آن ظاهر شده بودند، اهمیت این الگویابی، میل به دیده شدن و رفتار کردن برخلاف هنجارهای اجتماعی را نشان میدهد.
ببینید ما در روانشناسی مراحل رشد مرحلهای را داریم که به آن دوره سخت کوشی در برابر حقارت یا دوره مدرسه و اجتماعی شدن اولیه گفته میشود که در ۶ سالگی تا ۱۲ سالگی اتفاق می افتد.در این دوره، دنیای اجتماعی کودک از خانواه فراتر میرود و او با مدرسه و اجتماعی که از جنس خودش و خانوادهاش نیست مواجه میشود.
این دوره آغاز آموزش الگوهایی است که پیش نیاز بزرگسالی است. در این دوره بچهها مواجه میشوند با اینکه ضعیف هستند یا قوی هستند، باهوش هستند یا نه. یک جور مقایسه عمومی و اجتماعی بین بچهها خارج از فضای خانواده اتفاق می افتد. برای همین به آن می گوییم دوره سخت کوشی در برابر احساس حقارت. در این دوره کودک باید از طریق یادگیری و تلاش، شایستگی خودش را در جامعه ثابت کند و در مقایسه با دیگران این احساس ارزشمندی را در خودش ایجاد کند. اگر به هر دلیلی نتواند این کار را انجام دهد دچار احساس حقارت میشود و این میتواند یکی از ویژگیهای مخرب این سن و سال و دوران مدرسه باشد که ممکن است کودکی تصور کند که من بیرون از محیط خانه یک فضای ناامنی را تجربه میکنم که بی کفایت هستم و این بی کفایتیها در او احساس گناه و حقارت ایجاد میکند و این احساس در او ممکن است باقی بماند.
معمولاً افرادی که اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارند و روابط هنجارشکنانه برقرار میکنند کسانی هستند که در این مرحله دچار مشکل بودند. در موردکودک اینستاگرامی با مجموع شواهدی که در این پرونده وجود دارد این احتمال به شدت حاکم هست. در نتیجه میتوان گفت بذرهای هویتی که در نوباوگی کاشته میشود، در طول مرحلههای بعدی در نوجوانی اگر به یکپارچگی و یک سری معیارهای ارزشمند نرسد، دائم فرد احساس سردرگمی و بی هویتی میکند که میتواند این بی هویتی را در قالب شکستن هنجارها جبران کند.یعنی فرد به جای تقویت احساس ارزشمندی هنجارها و قوانین را میشکند. شورش میکند و تمایل پیدا میکند به ضد اجتماعی شدن و قیام. با رفتارهای غیر عرف و هنجار شکنانه سعی میکند برای خودش هویتی درست وپا میکند که از این احساس سردرگمی خارج شود. رفتار این پسر، ماجرای مادرش، ادبیاتی که به کار میبرد، خالکوبی هایی که دارد مدام نشان میدهد که میخواهد هویت برای خودش ایجاد کند. انفکاک بین خودش و جامعه خودش را نشان میدهد.
تغذیه روانشناسی کودکان ما از رسانهها
*حالا چرا این پدیدهها اینقدر مهم است؟ چرا نباید در برابر ویدیوهای این چنینی و بازنشرشان در فضای مجازی سکوت کنیم یا روشنفکرانه عمل کنیم. بگوییم خوب آسیب هست دیگر!
ببینید اگر این آسیبها قرار باشد ادامه پیدا کند و با آن مواجه و برخورد نشود میتواند فردی را حاکم کند در جامعهای که نیاز به قدرت و دیده شدن دارد.
ما نسلی را داریم که الان بدون هیچ قانون و ضابطه از طریق رسانهها تغذیه روانشناسی میشوند. الان بچههای ما از دختر کفشدوزکی الگو میگیرند. متاسفانه این الگوها الگوهای کارشناسی شده و ضابطه مندی نیست، بلکه الگوهای در دسترس است. این الگوها قدرتشان خیلی بیشتر از معلمی که است که در زمستان سر صف برای بچهها باید و نباید تعریف میکند.
بازیگر فیلم سینمایی، سریالهایی که پخش میشود، این محتواها شاکله غذای روانشناختی و موقعیتهای آینده بچههای ما را شکل میدهد. پس در این نسل، در این فضا و جامعه، زمینه اینکه افراد به این گونه موارد گرایش پیدا کنند هست. حالا میخواهد یک ترامپ هنجار شکن در آمریکا باشد یا بازیکن هنجار شکن. هنجار شکنی میتواند به یک ارزش تبدیل شود برای کسانی که نیاز دارند در برابر احساس حقارت و هویت اجتماعی پیدا نشده ملجأ و تعریفی برای خودشان پیدا کنند. پس از کنار هیچ یک از این آسیبها نباید به راحتی گذشت. باید به فرزندانمان کمک کنیم که دوران هویت یابی را به سلامت بگذرانند. ظاهر متفاوت نوجوانهای خیابان چمران شیراز را هم میتوان با همه این تحلیلهای روانشناسی بررسی کرد و بیش از پیش به اهمیت فضای مجازی و کنترل فرزندانمان در این فضا توجه کنیم.
منبع : فارس