كيهان:هويت و هدف بيداري اسلامي
«هويت و هدف بيداري اسلامي»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛امروز در تهران، همايش «نظريه بيداري اسلامي» از منظر حضرت امام خميني(ره) و حضرت امام خامنه اي -مدظله العالي - برگزار مي شود و يك رخداد مهم منطقه اي به حساب مي آيد. اين همايش نگاهي هستي شناسانه به خيزش ها و قيام هاي اخير كشورهاي اسلامي دارد و از اين رو در نوع خود جديد به حساب مي آيد.
«نظريه بيداري اسلامي» به مرور در ميان نظريه هاي رايج در محيط بين الملل جاي خود را باز كرد و امروز فراوانند كساني كه در كشورهاي مختلف از جمله در ميان غربيان هم از اين واژه (Islamic Awaking) استفاده مي نمايند كما اينكه در كشورهاي عربي عنوان معادل «الصحوه الاسلاميه» جا افتاده است و از آن طرف كم نيستند كساني كه واژه هايي نظير «بهار عربي» و معادل هاي آن را نارسا و انقلاب هاي عربي را بسيار بزرگتر از آن دانسته اند كه با واژه مبهم بهار عربي و... شناسانده شوند. در عين حال ترديدي هم وجود ندارد كه تبيين تئوريك اين انقلاب ها از سوي جمهوري اسلامي به جا افتادن عنوان «بيداري اسلامي» و معادل هاي آن در سطح بين الملل كمك زيادي كرده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در اولين اجلاس بيداري اسلامي فرمودند: «سخن از بيداري اسلامي، سخن از يك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تاويل و تفسير نيست، سخن از يك واقعيت خارجي مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قيام ها و انقلاب هاي بزرگي را پديد آورده و مهره هاي خطرناكي از جبهه دشمن را ساقط كرده و از صحنه بيرون رانده است.» اين «واقعيت خارجي مشهود» دقيقاً يك سال و نيم از بروز آن بصورت انقلاب ها مي گذرد وقتي اولين جرقه آن در روز 62 آذر 98 در تونس زده شد، خيلي از تحليلگران منطقه اي آن را ماجرايي مبهم و با اثرگذاري محدود مي دانستند و حتي بعضي از شخصيت ها و تحليلگراني كه حوادث را همواره با ابزار غرب متر مي كنند، اين انقلاب ها را توطئه آمريكا براي بازسازي سلطه خود در منطقه ارزيابي كرده و به محكم تر كردن روابط ديپلماتيك با رژيم هاي رو به فروپاشي توصيه مي كردند اما مرور تحولات در اين 5/1 سال و دستاوردهاي اوليه اين قيام ها كفايت مي كند تا اين «واقعيت خارجي مشهود» را جلوه هاي بيداري اسلامي ببينيم.
حضرت امام خميني(ره) چند دهه قبل اين بيداري اسلامي را وعده داده و فرموده بودند: «نمي دانند و نمي بينند كه انقلاب اسلامي صادرشده و يا در شرف صدور است و با تأييدات خداوند متعال پرچم اسلام در آتيه هاي نه چندان دور به دست ملت هاي اسلامي بلكه مظلومان تشنه عدالت اسلامي در سراسر عالم به اهتزاز درخواهد آمد (پيام حج، 6 مرداد 1366) و پيش از آن نيز با صراحت گفته بودند: «ما مي خواهيم اين بيداري كه در ايران واقع شد در همه ملت ها و دولت ها ]واقع[ بشود.» (صحيفه نور، ج 51 ص 57، 01/5/06) امام اين حركت را «اميدبخش آتيه روشن» و «وعده خداوند» مي دانستند و مي فرمودند منتظر «انفجار عظيم در توده ها» باشيد. حضرت امام خميني در عين حال بيداري اسلامي را طليعه پيدايي جبهه قدرتمند اسلام در برابر جبهه متحد شرق و غرب مي دانستند و مي فرمودند: «ما بايد خودمان را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامي-انساني، با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود.» (صحيفه امام ج 12 ص 19)
تحولات بزرگ منطقه اسلامي داراي عناصر برجسته اي است در عين حال «مردمي بودن» يكي از مهمترين عنصر شكل دهنده به هويت اين تحولات مي باشد. اين مردمي بودن در واقع وجه اصلي تمايز اين انقلاب ها با حركت هايي است كه با عناوين غيراسلامي، طي 100 سال گذشته در بعضي از كشورهاي عربي مشاهده شده است. كشورهايي كه انقلاب اسلامي را طي ده سال گذشته تجربه كرده اند و كشورهايي كه در آستانه اين تجربه قرار دارند عمدتاً از اواسط قرن 91 تا اواسط قرن 02 ميلادي در اشغال كشورهاي اروپايي- بخصوص دو كشور انگليس و فرانسه- بوده اند. بعد از آنكه به استقلال هاي نيم بندي رسيدند تا زمان وقوع اولين حركت بيداري اسلامي در تونس - آذر 1389- شرايطي را تجربه كردند كه تلفيقي از رژيم هاي وابسته، مستبد و دين گريز بود. در اين ميان و بخصوص در دهه هاي 1330 و 1340 شمسي گروه هايي از نظاميان با توسل به كودتا رژيم هاي جمهوري را جايگزين رژيم هاي پادشاهي كردند كه از جمله بايد به تجربه مصر - 1331- عراق- 1337- ليبي- 1338- تونس- 1333- يمن- 1341- سوريه- 1330- اشاره كرد اما اين رژيم هاي جمهوري در واقع همان رژيم هاي سلطنتي بودند كه توسط نظاميان بازتوليد شده بودند.
انقلاب هاي موجود در كشورهاي عربي با آنچه توسط نظاميان نظير جمال عبدالناصر - 1332 تا 1350- در مصر دنبال شد، تفاوت بنيادين دارد. اين تفاوت در درجه اول به وضع مردم در همراهي و يا عدم همراهي با اين اقدامات برمي گردد. در اتفاقات دهه هاي 1330 و 1340 كشورهاي عربي، مردم بخصوص در هنگام پيدايي اين اتفاقات نظاره گر بودند و سهمي در تحولات نداشتند البته وقتي ناصر به سمت آزادسازي كانال سوئز حركت كرد و يا زماني كه به سمت مبارزه با رژيم صهيونيستي رفت موج قوي حمايت و همراهي مردمي را به همراه داشت. در انقلاب هاي اخير عربي، در مرحله پيدايي از احزاب و جريانات نام و نشان دار چندان خبري نيست بلكه اين احزاب نوعاً در مراحل پس از سقوط رژيم ها جلوه اي پيدا كرده اند اين موضوع به خوبي نشان مي دهد كه بار انقلاب هاي منطقه عربي بر دوش توده هاي مردم قرار داشته و دارد و اين خود از اصالت، عمق و ماندگاري اين انقلاب ها حكايت مي كند. كاملا آشكار است كه مردم از تجربه جنبش هاي چپ و ناسيوناليستي دو دهه مورد اشاره، آموخته اند كه بايد خود در ميدان باشند و سررشته امور را بدست بگيرند.
البته وقتي از نقش اول توده ها در تحولات سخن مي گوئيم از توده اي حرف مي زنيم كه عميقاً به باورهاي ديني خود متكي است و از اين رو شاهد برجسته بودن نمادهاي ديني در اين انقلاب ها هستيم. در اين انقلاب ها مردم شعارها، اهداف و اصول حركت را بر مبناي اصيل ترين و ريشه دارترين اعتقادات خود تعريف و تبيين مي كنند و لذا جز تولد زندگي دوباره اي براساس دين از اين انقلاب ها بيرون نمي آيد.
انقلاب هاي موجود كشورهاي اسلامي با ريشه هاي تاريخي خود پيوند عميقي دارند و اصولا هر حركت مردمي از چنين ويژگي هايي برخوردار مي باشد در حاليكه در حركت هاي حزبي نوعاً يك مانيفيست وجود دارد كه براساس اهداف حزب نوشته شده و نوعاً ارتباطي با گذشته آن ملت ندارد. بر اين اساس حركت يك حزب با مواجه شدن با موانع تغيير مي كند و اين تغيير به تغيير مانيفيست (تغيير هدف) منجر مي شود ولي حركت يك ملت چون ريشه در باورها و اعتقادات دارد در مواجهه با موانع تندتر مي شود و مانع را از سر راه برمي دارد. نگاهي به تحولات مصر و روند عقب نشيني گام به گام شوراي عالي نظامي در برابر مردم، شاهد عيني اين نظريه است.
مردم در اين انقلاب ها اسلام را مي خواهند در منظر مردم منطقه، اين اسلام احيا و تجديدكننده عزت و كرامت ملي آنهاست و آنان را در مقابل دشمنانشان- غرب- بطور مؤثري كمك مي كند و مانع شكست مسلمانان در برابر غرب مي شود. اين آموزه اي است كه در طول حدود 200 سال گذشته بارها تجربه شده و شخصيت هاي مختلفي در اين منطقه اسلامي نظير عمرالمختار، شيخ شامل داغستاني، محمد عبده، سيد جمال الدين اسدآبادي، حسن البنا، عزالدين قسام، احمد ياسين، سيد قطب، ابوالاعلي مودودي هندي، امام موسي صدر، محمدباقر صدر، كاشف الغطا، سيد محمدكاظم يزدي، آخوند خراساني، ميرزاي شيرازي، ملاعلي كني و از همه مهمتر حضرت امام خميني(ره) و حضرت امام خامنه اي (دامت بركاته) پرچم آن را بر دوش داشته اند، بنابراين «بيداري اسلامي» هويت و هدف معلوم دارد.
هويت و هدف اين بيداري «تشكيل حكومت ديني» و «اجراي شريعت» مي باشد اين دو هدفي است كه در طول 200 سال اخير بارها و توسط شخصيت هاي مهم مذهبي منطقه مطرح شده اند يكي از اين شخصيت ها شيخ شامل داغستاني (1212 ق 1287ق) است كه حدود 150 سال پيش در منطقه داغستان، چچن و اينگوش حكومت اسلامي تشكيل و بارها قواي روس را در اين منطقه شكست داد، مي گويد: «از آغاز كارها تا انجام آن جز اجراي شريعت محمدي(ص) و اجراي اصول و قوانين اسلامي هدفي نخواهم داشت... با دوستان خدا برادر و با دشمنان خدا، دشمنم» حضرت امام خميني مي فرمايند: «بزرگان اسلام ما در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكاري ها كردند، تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند امروز وظيفه ماست كه در برابر خطراتي كه متوجه اسلام و مسلمين مي باشد براي تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم».
بنابراين در يك جمله كوتاه مي توانيم بگوئيم اين «بيداري اسلامي» از يك سو روي شانه هاي مردمي قرار دارد كه جز به حاكميت ديني دل نبسته و درمان همه دردهاي خود را در دين جستجو مي كنند و از سوي ديگر عميقاً به تجربه گرانسنگي در جهان اسلام تكيه دارد و شخصيت هاي بسيار بزرگي آن را از زلال معرفت خود سيراب كرده اند و درست به همين دليل است كه جدال 81ماهه غرب و نظاميان وابسته و احزاب لائيك با اسلام گراها در مصر نتوانسته، كمترين انحرافي در مسير حركت مردم ايجاد كند. امروز هم «التحرير» شاهد حضور ميليوني مردمي است كه براي حفظ آرمانهاي انقلابي خود به ميدان آمده اند و همين حكايت در يمن، بحرين، تونس، ليبي، عربستان و... در جريان است.
خراسان:آقاي رئيس جمهور! به اين اساسي ترين مطالبه توجه کنيد!
«آقاي رئيس جمهور! به اين اساسي ترين مطالبه توجه کنيد!»عنوان يادداشت روز وزنامه خراسان به قلم غلامرضا بني اسدي است كه در آن ميخوانيد؛اين جا پايتخت است، نه بسان پايتخت هاي ديگر. اين جا پايتخت است به حرمت آفتابي که هرگز غروب نمي کند و سريري که جز مشهد به جاي ديگر نمي رود چنان که کعبه در مکه ماندگار است و انوار بيت ا... الحرام از آن جا تا اقصاي جهان مي رود. اين جا مشهد است آقاي رئيس جمهور! پايتخت همه جمهوري که شما نه به رياست که به خدمتگزاري آنان افتخار مي کنيد و بايد هم بکنيد چه ملتي که به فرموده امام انقلاب از مسلمانان عهد رسول ا... بهترند خدمتگزاري آنان هم افتخاري بزرگ است.
لذاست که اوتاد و اولياءا... همواره خدمت به زائران امام رضا(ع) و مشهد را هم وظيفه مي دانند و هم سعادت و حالا اين وظيفه براي شما نوشته شده است تا با انجام شايسته آن، سعادت نيز تقديرتان شود.
آقاي احمدي نژاد! در اين چند روز از نيازها و مطالبات مشهد و خراسان رضوي کم نگفته اند و کم ننوشته اند و کم هم نشنيده ايد شما، من هم سر بازگويي آن ها را ندارم فقط به انتظار مي نشينيم برنامه هايتان را و چشم مي دوزيم به تحقق برنامه ها که مطالبات را به انجام رساند و ما را بر آستانه تکليف قرار دهد براي انجام وظيفه مشهدي بودن و آفتاب نشين حضرت شمس الشموس شدن.
اما آقاي دکتر! رئيس محترم شوراي عالي انقلاب فرهنگي، يک حرف را اجازه دهيد اين قلم بنويسد و آن اين که «پايتخت معنوي ايران» بايد نه تنها براي ايران که براي جهان، فرهنگ توليد کند، پيام بسازد و بفرستد و هم جامعه را و هم کشور را و حتي جهان را بر اساس فرهنگ رضوي مديريت کند.
آقاي دکتر! بر خلاف بسياري که «مديريت جهان» را تنها يک شعار مي دانند من باور دارم، ما مي توانيم با توليد پيام هاي رضوي، جهان را مديريت کنيم که آيات حق جاري شده در کلام ائمه نه براي يک عصر و يک نسل و يک سرزمين که براي همه زمان ها و زمين ها و عصرها و نسل هاست اگر پيام توليد نکنيم، اگر از آفتاب در آفتاب انوار محمدي و علوي و حسيني و صادقي و رضوي و مهدوي، بهره نگيريم و اگر نتوانيم هندسه انسان کامل را ترسيم کنيم، آن وقت «مديريت جهان» يک شعار خواهد بود، چه ما نه قدرت فائقه نظامي هستيم و نه اقتصادي، اما مي توانيم و بايد قدرت برتر فرهنگي شويم و اين از کشوري با ديرينه سالي ايران با فرهنگ غني اسلامي و ايراني و مخصوصا با درياي معارف رضوي هم برمي آيد و هم انتظار است.
براي تحقق اين انتظار هم همه امکانات بايد فراهم باشد تا صاحب نظران و جستجوگران نور و پژوهشگران فرهنگ رضوي، بتوانند با توليد پيام، قدم هاي بلندي در اين راستا بردارند.
آقاي رئيس جمهور! باور دارم اگر ما بتوانيم در زلال فرهنگ رضوي جان جلا دهيم هم مشکلات جان خودمان و جامعه مان حل خواهد شد و هم خواهيم توانست براي اصلاح جهان قدم برداريم که آن وقت ما «ذات يافته از هستي بخش» خواهيم بود که «توان هستي بخشي مان هم صد چندان خواهد شد».آقاي احمدي نژاد! مشهد و فرهنگ رضوي را دريابيد، آن وقت قله ها زير گام هاي ايرانيان خواهد بود...والسلام
جمهوري اسلامي:كرزاي، پيمان نامشروع با آمريكا
«كرزاي، پيمان نامشروع با آمريكا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛با قطع نظر از پيامدهاي ضدامنيتي كه قرارداد درازمدت كابل ـ واشنگتن براي باقي ماندن نظاميان آمريكائي در خاك افغانستان دارد، اصولاً امضاي چنين قراردادي در شرايطي كه هنوز مدت زيادي از اعتراض شديد مردم افغانستان به قرآنسوزي توسط نظاميان آمريكائي در پايگاه بگرام و همچنين تظاهرات و اعتراضات گسترده آنها به كشتار اعضاي يك خانواده افغاني توسط يك سرباز آمريكائي كه قصد تجاوز به نواميس آنها را داشت نگذشته بود، مايه تأسف و موجب تعجب فراوان است. امضاي اين پيمان باصطلاح امنيتي ولي در واقع استمرار اشغالگري افغانستان توسط آمريكا، به معناي فروش افغانستان به دولتي است كه علاوه بر اشغال افغانستان و ارتكاب جنايات فراوان در دوران 11 ساله اشغال، حتي به مقدسات و نواميس مردم اين كشور نيز رحم نكرده وهر كاري كه خواسته عليه اين مردم و مقدسات و نواميس آنها انجام داده است.
بعد از امضاي پيمان ادامه اشغال نظامي افغانستان توسط آمريكا كه هفته گذشته در سفر شبانه باراك اوباما به كابل و ديدار نيم ساعته وي با حامد كرزاي صورت گرفت، تعدادي از نمايندگان مجلس افغانستان در پاسخ به انتقادي كه نماينده سياسي جمهوري اسلامي ايران به امضاي اين پيمان به دليل مخاطراتي كه براي امنيت ايران دارد بعمل آورد، وي را به دخالت در امور داخلي افغانستان متهم كردند و مسئولان وزارت امور خارجه افغانستان سفير ايران در كابل را احضار و به وي اعتراض كردند. بعضي روزنامههاي دولتي افغانستان نيز با انتشار مقالاتي همان اتهام مداخله را تكرار و تبليغات مسمومي عليه جمهوري اسلامي ايران به راه انداختند. اين اقدامات موجب شد رئيس ستاد افغانستان وزارت امور خارجه كشورمان نيز كاردار افغانستان را احضار و عواقب امنيتي پيمان امضا شده ميان كرزاي و اوباما براي ايران را به وي متذكر شد و تبليغات مسموم رسانههاي دولتي افغانستان عليه ايران را در جهت خلاف روابط دوستانه دو كشور دانست.
درباره اين رويداد، سه نكته مهم را شايسته تذكر ميدانيم:
اول آنكه وزارت امور خارجه كشورمان در قبال امضاي پيمان استراتژيك ميان رؤساي جمهور افغانستان و آمريكا بسيار ضعيف عمل كرده است. احضار كاردار افغانستان به وزارت امور خارجه هنگامي صورت گرفت كه بعضي مقامات و رسانههاي افغاني مرتكب گستاخيهائي عليه ايران شدند و در واقع اقدام وزارت امور خارجه كشورمان نوعي حركت تدافعي بود. حتي در اين حركت تدافعي نيز عليرغم منطق قوي و مستندي كه در اختيار داريم اظهارات نقل شده از رئيس ستاد افغانستان از قاطعيت لازم برخوردار نبود. متأسفانه، اين نوع رفتارهاي تدافعي و ديرهنگام در وزارت امور خارجه كشورمان به يك رويه تبديل شده و مدتي است دستگاه ديپلماسي كشورمان تحرك لازم را در برخورد با رويدادهاي خارجي ندارد.
دوم آنكه ماهيت پيمان استراتژيك ميان افغانستان و آمريكا، يك خيانت به ملت افغانستان است. زيرا نظامياني كه 11 سال است خاك افغانستان را به جولانگاه خود براي ارتكاب جنايات، اهانت به مقدسات و حتي تجاوز به نواميس مردم اين كشور تبديل كردهاند، به موجب اين پيمان اجازه يافتهاند باز هم سالها در اين كشور بمانند و به جنايات و هتك حرمتهاي خود عليه ملت افغانستان ادامه دهند. رئيسجمهور و مسئولان افغاني با توجه به اعتراضات شديد مردم كشورشان به اصل حضور اشغالگران آمريكائي در اين كشور، حق نداشتند چنين پيماني را امضا نمايند. اينكه اوباما نيمه شب از طريق يك پايگاه نظامي به كابل رفته و با عجله و دور از چشم مردم، پيمان را امضا كرد و قبل از آنكه هوا روشن شود از آسمان افغانستان خارج شد، به دليل ترسي است كه از خشم مردم اين كشور داشت. همين واقعيت براي اثبات عدم مشروعيت پيمان استراتژيك امضا شده ميان كرزاي و اوباما كافي است.
متأسفانه مردم افغانستان در تصميمگيريهاي سياسي به حساب نميآيند و اعتراضاتشان كه گوش فلك را كر كرده در اراده حامد كرزاي كه چشم و گوش بسته در خدمت منافع آمريكا قرار دارد هيچ تأثيري ندارد. مقايسه افغانستان با عراق كه هر دو در دهه گذشته توسط آمريكا اشغال شدند به روشني نشان ميدهد كه حكومت افغانستان ارادهاي از خود ندارد. اعتراضات مرم عراق عليه حضور اشغالگران سرانجام موجب پايان رسمي اشغال شد و نظاميان آمريكائي نتوانستند بيش از 8 سال در عراق بمانند در حالي كه اكنون 11 سال است اشغالگران آمريكائي در افغانستان حضور دارند و باز هم براي ادامه اشغال از رئيسجمهور اين كشور امضا گرفتهاند! اين، تحقير رسمي ملت مسلمان افغانستان است و به همين دليل پيمان استراتژيك آمريكا و افغانستان فاقد مشروعيت است.
و سومين نكته اينست كه پيمان استراتژيك افغانستان و آمريكا علاوه بر اينكه ناقض حقوق ملت افغانستان است، ناقض حقوق ملت ايران نيز هست. هر چند حامد كرزاي هنگام امضاي اين پيمان گفت اين پيمان عليه هيچ كشوري از جمله عليه همسايگان افغانستان نيست و با اين جمله ميخواست جمهوري اسلامي ايران را مطمئن كند كه خطري از ناحيه اين پيمان متوجه آن نيست، لكن روشن است كه حضور درازمدت نظاميان آمريكا در منطقه آنهم در كشور اشغال شده افغانستان كه آنها در آن فعال مايشاء هستند، امنيت كليه كشورهاي همسايه را به خطر مياندازد. هم اكنون مردم و دولت پاكستان از آثار مخرب حضور نظاميان آمريكائي در افغانستان دچار مشكلات فراوان هستند و هر روز به حملات هواپيماهاي نظامي آمريكا و كشته شدن غيرنظاميان در نقاط مختلف كشورشان اعتراض ميكنند. بنابراين، نميتوان اين واقعيت را انكار كرد كه حضور نظامي آمريكا در افغانستان، ناقض امنيت همسايگان از جمله ايران است و دولت ايران حق دارد به امضاي پيمان استراتژيك ميان كرزاي و اوباما اعتراض كند.
آنچه در اين ميان اهميت دارد اينست كه مسئولان دستگاه ديپلماسي كشورمان با مسائل مهمي از قبيل پيمان استراتژيك ميان افغانستان و آمريكا برخورد فعال نمايند وهوشيارانه از منافع جمهوري اسلامي ايران دفاع كنند. مردم افغانستان در 11 سال اشغال كشورشان توسط نظاميان آمريكائي شاهد ناامني بيشتر، رشد روزافزون توليد و قاچاق مواد مخدر و انواع عقبماندگيها هستند و باتمام وجود اين واقعيت را لمس ميكنند كه حضور بيگانگان در كشورشان غير از آنكه مشكلاتشان را دو چندان كند نتيجه ديگري نداشته است. بنابراين، دولتمردان افغان بايد در برابر مردم كشور خود و نگرانيهاي همسايگان پاسخگو باشند و براي تأمين استقلال افغانستان و آزادي مردم اين كشور از سلطه آمريكا و ساير قدرتهاي سلطهگر تلاش كنند.
رسالت:اخلاق، سياست وقدرت
«اخلاق، سياست وقدرت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن ميخوانيد؛1. قوانين الهي که در کتب مقدس بويژه قرآن مجيد ذکر شده فقط آياتي مکتوب براي خواندن هر چند گاه يکبار نيست.مومنين نيک مي دانند که اين آيات مکتوب در عالم خلق بويژه زندگي روزانه ما تجلي مستمر دارند.اهل ذکر مي دانند که وعده هاي الهي تخلف نمي کند.اما غفلت، بشر را تا بدانجا مي کشاند که وعده الهي را در جايگاهي چونان وعده هاي بشري مي نشاند و غفلت از آن را جايز مي شمرد.خروج از دايره اهل ذکر و ورود به حلقه وسيع اهل غفلت آدمي را در زمره اصحاب حسرت قرار مي دهد و در اين ترديدي نيست.
2. از اين آيات چه مي فهميم: - مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ (هر که خواهان عزت است بداند که عزت ، همگي از آن خداست سخن خوش وپاک ، به سوي او بالا مي رود و کردار نيک است که آن را بالا مي برد و براي آنان که از روي مکر به تبهکاري مي پردازند عذابي است سخت و مکرشان نيز از ميان برود) سوره فاطر آيه 10
- قُلِ اللَّـهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ? بِيَدِكَ الْخَيْرُ ? إِنَّكَ عَلَي? كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(بگو: «بارالها! مالک حکومتها تويي؛ به هر کس بخواهي، حکومت ميبخشي؛ و از هر کس بخواهي، حکومت را ميگيري؛ هر کس را بخواهي، عزت ميدهي؛ و هر که را بخواهي خوار ميکني. تمام خوبيها به دست توست؛ تو بر هر چيزي قادري.) سوره آل عمران-آيه 26
از اين احاديث چه مي فهميم:
- رسول الله صلي الله عليه و سلم به عبدالرحمن بن سمره نصيحت فرموده گفتند که " يا عبد الرحمن لا تطلب الإمارة ، فإنک إن أعطيتها عن مسألة وکلت إليها و إن أعطيتها عن غير مسألة أعنت عليها " اي عبدالرحمن ! هرگز طلبکار امارت مشو ، زيرا اگر با خواستن به آن نايل گردي به آن موکول ميشوي و اگر بدون خواستن بتو واگذار شود خدا مددکارت مي شود.
- قالَ الإمامُ أبُو مُحَمَّد الْحَسَنِ الْعَسْكَري (عليه السلام): إيّاكَ وَ الاْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما يَدْعُوانِ إلَي الْهَلَكَةِ. ( بحارالأنوار: ج 50، ص 296، ضمن ح 70.)
حضرت امام حسن عسكري( عليه السلام) فرمود: مواظب باش از اين كه بخواهي شايعه و سخن پراكني نمايي و يا اين كه بخواهي دنبال مقام و رياست باشي و تشنه آن گردي، چون هر دوي آن ها انسان را هلاك خواهد نمود.
- امام صادق عليه السلام :مَن طَلَبَ الرئاسةَ هَلَكَ؛ هر كه جوياي رياست باشد، نابود شود.
- قال الامام الصادق - عليه السلام - : اِياکُم وَ هؤُلاءِ الرُّؤَساءِ الَّذينَ يتَرئَّسونَ فَوَ اللهِ ما خَفَقَتِ النِّعالُ خَلفَ رَجُلٍ اِلاّ هَلَکَ وَ اَهلَکَ.«بحار الأنوار، ج 73، ص 150»امام صادق - عليه السلام - فرمود: از رئيس هايي که دوست دارند رياست کنند، پرهيز کنيد. سوگند به خدا، هر مردي کفش ها پشت سر او به صدا در آيند هم خودش هلاک شود و هم آنان که به دنبال او راه مي روند (و او را به رياست قبول دارند).
3. بسيار مي بينيم ، افرادي در سطوح مختلف براي پست و مقام يا رياست هاي ناپايدار ، رسانه ها را محل جولان دنيا دوستي ها و رياست طلبي هاي خويش کرده اند و افرادي دنياطلب تر نيز براي تثبيت قدرت اينان چاپلوسانه به ذکر دلايل برتري اين بر آن پرداخته و آتش جهنم را براي آنها و خويشتن آگاهانه و ناآگاهانه تيز مي گردانند.بي شک غفلت بر اين افراد حاکم است و جهل رياست طلبان به جاي عزت براي آنان در نهايت ذلت به ارمغان خواهد آورد.اين قانون الهي است که عزت از هر چه جز خدا جسته شود؛جوينده را به ذلت مي کشاند.
4. متاسفانه افول اخلاقي و تلاش ها و بيانات غير الهي با لحن چاپلوسانه ارکان سياست ما را به لرزه درآورده است.
آيا نبايد به آنان که در رسانه ها با ادبيات سخيف غير الهي رقيب مسند خويش را به انواع اتهامات از ميدان بدر مي کنند ؛شک کنيم ؛سياست اسلامي ؛سياست اخلاقي و سياست عمل طبق قوانين و آموزه هاي الهي است. قرار است قدرت در خدمت دين باشد نه دين در خدمت قدرت و رياست.آيا سخن امام علي –عليه السلام - راباور نداريم که: مَن جَعَلَ مُلکَهُ خادِماً لِدينِهِ اِنقادَ لَهُ کُلُّ سُلطانٍ، وَ مَن جَعَلَ دينَهُ خادِمَاً لِمُلکِهِ طَمَعَ لَهُ کُلُّ اِنسانٍ.«غرر الحکم، ص 344»: هر کسي که مقام و قدرت خود را در خدمت دين قرار دهد، همة قدرت ها تسليم او خواهند شد و هر که دين را در خدمت مقام خود قرار دهد، همه در او طمع کنند.
5. مسئوليت يکايک ما گريز ناپذير است.بايد چاپلوسي و دنيا پرستي و رياست طلبي در سياست ما به نابهنجاري هاي ناپذيرفتني مبدل شود؛والا اين ويروس اثرهمه اعتقاد و باور و اعمال نيک پاکان ما را نيز از ميان خواهد برد.عجيب است که در برابر دنياطلبيهاي آشکار سکوت مي شود.سکوتي که هيج توجيهي ندارد و حداقل بايد هرآن که را که براي رياست اشتياق نشان مي دهد ؛کناري نهيم تا آتش قدرت طلبي اش فقط او را دچار کند نه ملتي را پس از انتخابات مجلس، انتخابات رياست جمهوري در پيش است از هم اكنون بايد شاخص هاي رفتاري را به گونه اي تنظيم كرد كه عرصه انتخابات رياست جمهوري به ميدان تجلي باورهاي ديني وارزش هاي الهي مبدل شود و ريشه هاي اخلاق را در ميدان سياست مستحكم نماييم . قال الامام علي - عليه السلام - : يستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ. «غرر الحکم، ص 342»امام علي - عليه السلام - فرمود: چهار چيز باعث شکست دولت ها مي شود: ضايع کردن اصول (مسائل مهم) و سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت) و به کار گماردن آدم هاي پست و کنار گذاردن انسان هاي فاضل.
سياست روز:جور در نميآيد!
«جور در نميآيد!»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛بسياري از مسائلي که از سوي برخي مسئولين، نمايندگان شاخص مجلس، برخي وزراي اقتصادي دولت، رئيس دولت، کارشناسان اقتصادي و ... مطرح ميشود، با هم جور درنميآيد.
مثلا بودجه ۹۱ پس از تاخير چند ماهه به مجلس ميرود و بر سر آن بحث و بررسي صورت ميگيرد. کميسيون تلفيق آن را زير و رو ميکند و دست آخر به صحن علني مجلس ميرسد. آنگاه يک عدهاي از نمايندگان مجلس لايحه بودجه ۹۱ کشور را تورمزا ميدانند، يک عدهاي ديگر آن را تورمزا نميدانند!؟
يک عده بودجه ۹۱ را حمايت از توليد کننده تعريف ميکنند، عدهاي ديگر ضد توليدش ميدانند!؟
برخي از نمايندگان وابستگي به نفت در بودجه راافزايش يافته اعلام ميکنند و برخي ديگر ميگويند وابستگي بودجه به نفت کم شده است.
اين تناقض رفتاري و گفتاري در ميان کارشناسان اقتصادي هم ديده ميشود.
اين که چرا اينگونه است؟ يک پرسش اساسي و مهم است که اگر به پاسخ آن برسيم شايد بسياري از گرههاي کور اقتصاد کشور باز شود.
اين گونه گفتارها و رفتارها به همينجا ختم نميشود. از همان ابتداي اجراي قانون هدفمندي يارانهها، برخي کارشناسان اقتصادي و نمايندگان مجلس اعلام ميکردند که با اجراي اين قانون با اين شيوه افزايش تورم شديدي را شاهد خواهيم بود. دولت در مقابل ميگفت که اينگونه نخواهد شد. ۱۴ ماه از اجراي فاز اول قانون هدفمندي ميگذرد، حرف و سخن کدام يک از طرفها درست است يا نادرست، خودتان شرايط را بسنجيد و قضاوت کنيد، تورم افزايش شديد داشته است يا نداشته!؟
از همان ابتدا قرار براين بود که به بخش توليد توجه ويژهاي شود، سخن از تحولي بزرگ در عرصه حمايت از توليد و رونق اقتصادي و اشتغال ميشد، اما با فضاي کنوني و با گذشت ۱۴ ماه از اجراي قانون هدفمندي چنين چيزي اتفاق افتاده است يا نه؟ خودتان قضاوت کنيد.
توليد کنندگان همواره از عدم اختصاص يارانه توليد از درآمد هدفمندي گلايه داشتهاند. آقاي رئيسجمهور هم در يکي از مصاحبههاي تلويزيوني خود گفت که قرار نيست يارانه به صورت مستقيم به توليد کننده پرداخت شود و اين يارانهها از راههاي ديگر در حال پرداخت است.
يارانه توليد پرداخت نشد، همين شد که اگر نگوييم هر روز اما هر از چند گاهي که به يک ماه هم نميکشيد، محصولات توليد داخلي با قيمت و نرخ تازه در مغازهها عرضه ميشود که البته اين روند افزايش قيمتها در سال ۹۱ بيشتر از سال گذشته هم بوده است. گرچه قرار است به گفته مسئولين مربوطه قيمتها تا آخر ارديبهشت پايين بيايد. نه، اينگونه برداشت نکنيد يا تصور نشود که قرار است ارزان شود، توجه کنيد، پايين ميآيد. ارزان شدن با پايين آمدن قيمت بسيار تفاوت دارد.
به اين جا ميرسيم که رئيس مجلس در سخناني ميگويد، هدف دولت افزايش بنزين به قيمت دو هزار تومان و گاز و گازوئيل هم ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصد افزايش يابد. رئيسجمهور هم در پاسخ به اين اظهارات ميگويد، در پايان برنامه (هدفمندي) شايد قيمت بنزين حداکثر به نصف اين مبلغي که شايعه شده است برسد، ميگويند توفان تورم در راه است. اقتصاد در حال متلاشي شدن است. اين ادامه همان طراحي است که ارتباطي به هدفمندي ندارد.
در اين باره مطالب زيادي ميتوان نوشت. پرسشهاي مهم و اساسي زيادي را ميتوان طرح کرد.
ـ چرا اينقدر تناقض در مواضع، گفتارها و تحليلها؟
ـ چرا اينقدر اصرار شديد براي اجراي فاز دوم هدفمندي آن هم يکسره کردن آن در سال آخر دولت نهم؟
ـ چرا...؟
اين قصه سر دراز دارد. مجالي بود باز هم به آن خواهم پرداخت.
حمايت: بزرگداشت زن و فاصله تا عدالت
«بزرگداشت زن و فاصله تا عدالت»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛همانگونه که می دانیم در کشور ما همزمان با سالروز ولادت حضرت زهرا علیها سلام روز زن نامگذاری شده و به همین مناسبت در طول هفته مزبور که امسال از شنبه شروع شده برنامه های مختلفی در بزرگداشت جایگاه زن برگزار می شود همانگونه که معمولاً بدین مناسبت فرزندان از مادران خود نیز تقدیر کرده و روز زن را با عنوان روز مادر معطر و ماندگار می کنند. همزمان با این روز در سطح ملی و جهانی تحولات زیادی در جریان است که از حیث حقوقی شایسته تأمل و بررسی می باشد لیکن نظر به اهمیت نقش زن در هر تحول جامعه بشری، یادداشت امروز به این موضوع اختصاص می یابد.
امید است مرضی خداوند سبحان و مفید واقع شود. نکته اول، زن در همه ادیان و فرهنگ های مختلف موضوع بحث مستقلی است چراکه هم از حیث قابلیت های وجودی و هم نقش هایی که در عرصه فردی و اجتماعی بر عهده می گیرد از جمله نقش بی بدیل مادری، لازم است هر فرهنگ و دینی موضع خود را در مورد او روشن نماید. لطافت وجودی زن و قابلیت های بی نظیر او در شکل دهی به مسیر تحولات جوامع مختلف در طول تاریخ، باعث شده که همواره بحث های مختلف نظری و عملی در مورد زن مطرح باشد.
برخی اندیشه ها در طول تاریخ زن را در جایگاه درجه دومی انسانی قرار داده اند و مبتنی بر چنین نگرشی انواع ظلم و ستم ها را در حق او روا داشته اند و برخی نگرش ها به عکس به نام بزرگداشت زن سعی بسیار کرده اند تا او را در جایگاه مردان قرار دهند و نوعی شبیه سازی نقش های همانند مردان را برای زنان در نظر بگیرند. اندیشه اصیل اسلامی ضمن تأکید بر اینکه زن و مرد از نفس واحد خلق شده و در ریشه انسانی برابر هستند به تفاوت ظرفیت های زن و مرد نگاه کرده و تأکید نموده که زن و مرد مکمّل یکدیگر در نظام خلقت هستند و هر یک نقش های منحصر به فردی در این نظام نیز بر عهده دارند و در کنار یکدیگر می توانند تعادل را در امور مختلف برقرار و زمینه ساز اجرای عدالت باشند.
بنا بر این تفکر، طبیعتاً نگرش ابزاری فعلی غرب به زن به شدت مورد انتقاد اندیشه اسلامی است چراکه بدترین سوءاستفاده ها از جذابیت ها و لطافت های خداداد زن این است که او را وسیله تهییج مردان و لذت جویی آنان قرا ردهیم و نتیجه اینکه در چنین نگرش قابل انتقادی، زنانی بیشتر در سطح عمومی مطرح هستند و الگوی جوانان معرفی می شوند که کام جویی بیشتری برای مردان فراهم آورند ونظام هرزگی و ولنگاری را سیراب تر سازند.
چنین زنانی در بِرَندهای تجاری مختلف نیز به کار گرفته می شوند تا تولیدات نظام سرمایه داری را تبلیغ کنند و باعث شوند که مخاطبان در سراسر جهان مصرف کننده محصولات مزبور بوده و با پول خود توان کارتل های تجاری در خدمت نظام سلطه را تقویت نمایند.جالب است گردانندگان این الگوسازی فرهنگی جهانی، هیچ گاه سعی نمی کنند شخصیت های زن برجسته فکری اخلاقی خود که با رعایت حریم های اخلاقی موفقیت های بزرگ را بدست آورده اند را برای جهانیان معرفی کنند. همین نگرش ویرانگر لذت جویانه از زن باعث شده که در سطح جهانی نظام خانواده به شدت متزلزل شود و هر روزه واردات فرهنگی غرب، حریم های اخلاقی و انسانی را در هم شکنند و اباحه گری و لذت جویی مبتنی بر استفاده ابزاری از زن را توسعه دهد.
روز بزرگداشت زن فرصت مغتنمی است تا این واقعیات تلخ را بازشناسی کنیم و ابعاد و ریشه های آن را بشناسیم و مراقب باشیم که خود اسیر این گردونه ویرانگر فکری و فرهنگی نشویم. چندین سال است بحث آسیب های اجتماعی در کشور ما بحث داغی است و یکی از محورهای این آسیب ها وضعیتی است که از حیث اخلاقی و رفتاری در عملکرد برخی جوانان بروز یافته و در حال رشد است. چنانچه همین روزها برخی ناظران از بروز این جلوه ها در نمایشگاه کتاب تهران گلایه کرده و آن را مورد نقد قرار دادند.
در قبال این جلوه ها لازم است به نقد و ارزیابی مبانی فکری و جغرافیایی صدور اندیشه های ولنگارانه بپردازیم و برای مخاطبان مختلف خصوصاً جوانان عزیز شفاف سازی کنیم که ثمره نگرش ابزاری به زن در دنیای امروز چه شده است و آخر مسیر تقلیدی برخی از این عزیزان به کجا منتهی می شود و آیا بهتر نیست قبل از این تجربه های شکست خورده و خلاف کرامت انسانی، خود مبتنی بر هویت ملی و فرهنگی و دینی و تجربه های موفق زن در سراسر جهان ، رفتارها و الگوهای خود را ترسیم کنیم؟ خلاصه اینکه به عنوان نکته اول باید توجه داشت که بحث زن در جامعه داخلی را بدون توجه به فضای بین المللی نگرش به زن در جهان معاصر وابزارهای تبلیغی وترویجی مربوطه نمی توان ساماندهی کرد.
اگر درک درستی از فضای جهانی داشته باشیم بجای بد وبیراه گفتن صِرف به دیگران از خود می پرسیم که ما در قبال این وضعیت چه کرده ایم وتا چه اندازه توانسته ایم الگو های موفق ارائه کنیم وکار آمدی دیدگاه خود را به مخاطبان خصوصا جوانان جامعه خود اثبات نمائیم.
نکته دوم اینکه از حیث حقوقی در یک جامعه قانونمند طبیعتاً باید زمینه رشد و بروز خلاقیت ها متناسب با ظرفیت های افراد برای آنان فراهم باشد و این زمینه رشد شخصیت مادی و معنوی افراد ربطی به جنسیت و زن و مرد بودن ندارد بلکه باید تناسب با ظرفیت ها و هدف گذاری های متناسب رشد و تعالی افراد داشته باشد.
با لحاظ این فرض مبنایی، واقعیت این است که هنوز در خیلی از حوزه ها زنان امکان بهره مندی شایسته برای رشد و تعالی خود را ندارند و این اختصاص به کشور واحدی ندارد بلکه در سراسر جهان این معضل دیده می شود.برای رفع این معضل، جوامع مختلف چاره جویی هایی کرده اند مثلاً امکان مشارکت سیاسی به عنوان رأی دهنده یا نماینده مردم درجایگاه های مختلف اداره امور جامعه یکی از محورهای این چاره جویی هاست، فراهم سازی امکان تحصیل برابر در رشته های علمی مختلف، فراهم سازی حضور زنان در مشاغل شایسته و متناسب با مسئولیت های آنان در خانواده، تأمین زمینه های لازم حفظ سلامت زنان در ابعاد مختلف، حمایت از حقوق زنان در چارچوب خانواده و موارد متعدد دیگر مشابه، راهکارهایی هستند که امروزه در کشورهای مختلف برای تأمین زمینه لازم رشد مادی و معنوی شخصیت زن اتخاذ شده و می شوند.
روز زن فرصت مغتنمی است تا این راهکارها را دقیق تر وفنی تر بشناسیم و بررسی کنیم که در کدام کشورها دستاوردهای بهتری حاصل کرده اند و تجربه آنها قابل استفاده است یا حتی در سطح ملی بررسی کنیم که در کدام منطقه کشور تجربه حاصله موفق تر بوده تا به کلیت کشور تعمیم دهیم.
نکته سوم اینکه اگر راهکارهای ارتقای جایگاه زن در جامعه را به درستی بشناسیم و سپس وضعیت موجود جامعه را با آن راهکارها و معیارها تطبیق دهیم، درخواهیم یافت که در عمل هنوز نارسایی ها و مشکلات متعددی مشهود است. هنوز در بسیاری از حوزه ها فرصت های برابر برای شکوفایی ظرفیت های خداداد زن متناسب با کرامت او فراهم نیست .
هنوز در بسیاری از امور، مردان در سطح جامعه برای زنان تصمیم می گیرند و خود زنان حضور موثر ندارند که دیدگاه خود را بیان کنند و مدیریت های کلان با ترکیب آرای زن و مرد انجام پذیرد. هنوز در بسیاری جوامع زنان نمی توانند از حقوق انسانی خود درخانواده ها به درستی بهره مند شوند و انواع خشونت ها و بی مهری ها و مسئولیت های مضاعف را متحمل می شوند.
روز زن فرصت شایسته ای است که این دردها و مشکلات عینی را مد نظر قرار دهیم و برای رفع آنها چاره جویی های شایسته را مد نظر قرار دهیم. به عنوان مثال در کشور خود ما اخیراً انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد. در مرحله اول و دوم انتخابات تعداد بسیار محدودی از زنان به مجلس راه یافتند و بیش از 90درصد ترکیب مجلس را همچنان مردان به دست آوردند.
این امر را باید کالبدشکافی کرد. چرا مردم بیشتر به زنان رأی نداده اند؟ آیا زنان قوی و کارآمد کاندید نبوده اند؟ آیا احزاب و گروه های سیاسی زنان را در حاشیه قرار داده و بیشتر روی کاندیداهای مرد مانور داده اند؟ آیا رسانه ها و وسایل تبلیغی اهمیت حضور زنان در این عرصه را دست کم گرفته اند؟ آیا زمینه های فکری و فرهنگی مردم باعث شده که حضور زنان در مجلس به عنوان نماینده ملت را چندان موثر ارزیابی نکنند؟ به هرحال این کالبدشکافی ها از آن جهت مهم است که تا شناخت خوبی از عوامل وریشه های این وضعیت به دست نیاید نمی توان گام مفیدی برای بهتر شدن برداشت.
قطعاً در مجلس اگر حداقل 50 خانم حضور داشته باشند خود باعث تقویت نگاه کلان در بسیاری از خانم های جامعه می شوند و قطعاً در فرایند قانونگذاری نیز زنان دغدغه های خود را بیشتر مطرح می کنند و درچنین بستری که مشارکت مکمل زن و مرد در عرصه تصمیم گیری کلان جامعه فراهم باشد قطعاً قانونگذاری ها تناسب بیشتری با نیازهای جامعه و دغدغه های مردم خواهد داشت.
سخن آخر
بزرگداشت زن در جهان امروز بدون توجه به آسیب ها و مشکلات و چالش های فراروی کرامت انسانی زن بیشتر جنبه شعاری و تبلیغی به خود می گیرد. همچنین توجه به آسیب ها و چالش ها اگر توام با اتخاذ راهکارهای مناسب در جهت رفع آنها مبتنی بر زمان بندی دقیق و با لحاظ منابع و امکانات مربوطه نباشد باز درد دل کردن و ذکر مصیبت است که تکرار آن جز ملال نتیجه ای در برندارد. برای اتخاذ راهکارهای مناسب رفع مشکلات فراروری جایگاه واقعی و منزلت انسانی زن، مشارکت و همفکری همه صاحبنظران و اهل فکر امری ضروری است. امروزه جامعه حقوقی و فقهی در حیطه های مختلف مربوط به حقوق و مسئولیت های زن حرف های گفتنی بسیار دارد.
لازم است نهادهای حاکمیتی از ظرفیت های جامعه حقوقی و فقهی و سایر رشته های علمی مرتبط بهره بیشتری ببرند و این گونه نباشد که تصمیم گیری های آنان در محافل علمی مطرح و باعث تعجب باشد که چرا و بر چه مبنای علمی و کارشناسی چنین تصمیماتی اتخاذ شده است. امید آنکه هر روز روز رعایت منزلت انسانی و تکریم جایگاه متعالی خلیفه الهی در این جهان باشد چه آنکه زن مورد نظر قرار گیرد و چه مردان جامعه و هر دو با هم روند توسعه و تعالی جامعه بشری را عادلانه و اخلاقی ارتقا بخشند.
آفرينش:افغانستان و تهران، چالشها و نوعي نگاه بدبينانه به ايران
«افغانستان و تهران، چالشها و نوعي نگاه بدبينانه به ايران»عنوان يادداشت سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛در يك هفته گذشته روابط تهران و كابل تحت تاثير برخي وقايع و رخدادها همراه بوده است. رخداد هايي كه هر چند برخي از آنها بيشتر رويكردي رسانهاي و مغرضانه داشته است اما بايد گفت بي گمان اين چالش ها و مشكلات خود به نفع دو كشور همسايه و هم فرهنگ نمي باشد. در اين بين بايد گفت اگر نگاهي به يك هفته اخير روابط ايران و افغانستان داشته باشيم چند متغير خود نمايي ميكند .
نخست آنكه در يك هفته اخير برخي از رسانههاي افغانستاني رويكردي ضد ايراني به خود گرفته و در اظهاراتي چند انتقادات تند و تيزي از تهران تحت تاثير برخي از اخبارو تحولات داشته اند.از يك سو برخي از اين رسانهها خبري را منتشر كردند مبني بر اينكه سفير ايران در ديدار با رئيس مجلس سناي افغانستان با لحن تهديدآميزي به پيمان راهبردي افغانستان با آمريكا واكنش نشان داده و آنرا دخالت ايران در امور داخلي افغانستان عنوان كرده اند.
از سوي ديگر نيز جدا از بازداشت عبدالواحد حکيمي خبرنگار خبرگزاري فارس از سوي عوامل امنيتي افغانستان برخي از جريان ها و رسانه هاي افغانستاني به طرح موضوع مهاجران افغانستاني و طرح ايران درمورد ساماندهي اتباع غير مجاز پرداخته و به ايران حمله كرده اند. در اين بين بايد گفت در واقع اين چالش ها و مشكلات با امضاي پيمان راهبردي امريكا با افغانستان بيشتر شده پيماني كه بسياري از قدرتهاي خارجي مانند روسيه و جناح هاي سياسي و تهران با آن مخالف بوده و آنرا مغاير امنيت ملي خود مي دانند.
دوم انكه در ماه هاي گذشته نيز با انتشار برخي اخبار در سطح داخل ايران درمورد نوع برخورد با برخي از مهاجران افغانستان در اصفهان و مازنداران در واقع اين امر موجب واكنش رسانه هاي افغانستاني شد. واكنش هايي كه در واقع با نگاهي بدبينانه با رويكرد ايران در قبال مهاجران افغانستاني نگاه ميكرد و عملا توجه خاصي به اينكه ايران طي سه دهه گذشته به رفع مشکلات اتباع افغان داشته را نميكرد و صرفا از مجازات مجرمين و متخلفين افغان در ايران انتقاد مي كرد.
در واقع در مقابل رويكرد ضد ايراني اين رسانه ها بايد گفت بي گمان اكنون بيش از 3 ميليون مهاجر افغانستاني در ايران زندگي ميكنند که تنها حدود يک ميليون نفر از آنها به صورت قانوني حضور دارند. در اين بين بنا به آمارهاحدود 12 تا 15 درصد جمعيت کشور افغانستان در ايران به سر برده و همزمان نيز ايران روزانه مبلغ چهار دلار را براي هر تبعه افغان هزينه ميکند. جدا از اين نيز بايد به تحصيل 4 هزار دانشجو و 316 هزار دانش آموز افغان در دانشگاهها و مدارس ايران و بهره مندي از امکانات تحصيلي، بهداشتي، فرصتهاي شغلي، نيز اشاره کرد. در اين حال بايد گفت بي گمان برخي از مغرضان روابط دو كشور با ناديده انگاشتن اين امر صرفا به مجرمان افغانستاني و مجازات آنها در ايران ميپردازند .
آنچه مشخص است در واقع رويكرد بدبينانه و صرف برخي از رسانه هاي افغانستاني در حالي است كه بسياري از مقامات و رسانههاي افغانستان در سطح رسانهها و نشستهاي منطقهاي و بينالمللي اقدامات ايران را مورد قدرداني قرار مي دهند و به روابط برادرانه بر پايه اشتراکات عميق تاريخي، فرهنگي و اجتماعي دو كشور توجه دارند .
در اين ميان بايد گفت اكنون هر چند برخي از اختلافات و چالش ها بر سر روابط دو كشور و نوع نگاه هاي مختلف بر سر موضوعات امنيتي و سياسي و ... و جود دارد اما بايد گفت با توجه به وجود پيو ندهاي گوناگون نبايد اين روابط تحت تاثير اين چالشها و موانع كه گاه ريشه در اختلاف افكني برخي از كشورها و طرف هاي خارجي است قرار گيرد.
تهران امروز:چند نكته درباره سدسازي
«چند نكته درباره سدسازي»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر اسماعيل كهرم است كه در آن ميخوانيد؛سد گتوند درحالي هزينههاي بسياري روي دوش مردم منطقه و محيطزيست كشور گذاشته كه دوران سدسازي در دنيا سپري شده است. ما زماني قهرمان سدسازي شديم كه دنيا در حال جمع كردن پرونده سدسازي است. آمريكا بزرگترين سد خود را تخريب كرد، چون ساخت اين سد به نابودي يكي از مهمترين تالابهاي آن منجر شده بود.
آمريكا در طول 13 سال 430 سد را تخريب كرد. آلمان هم تمام سدهاي بزرگ را جمع كرد. امروز كشورها يا سد نميسازند يا اگر مجبور شوند، در نهايت تاج آن را 15 متر در نظر ميگيرند نه مثل سد گتوند كه تاج آن 180 متر ارتفاع دارد يا كارون كه بالاي 170متر ارتفاع دارد.
البته موضوع سد گتوند با همه سدسازيهاي كشور فرق دارد. سدگتوند علاوه بر هزينههايي كه همانند ساير سدها بر كشور وارد كرد، هزينههاي منحصر به خود را به دنبال داشته كه غيرقابل جبران است. اين پروژه برخلاف نظر تمام متخصصان كشور ساخته و آبگيري شد.
زماني كه سد را ساختند، گنبدهاي نمكي دور از رودخانه بودند و اصلا ربطي به آن نداشتند. سد را ساختند و شروع به آبگيري كردند. آب درهها و دشتها را گرفت و به گنبدهاي نمكي رسيد. هزاران تن نمك در آب حل شد. كارون شور شد. زمينهاي كشاورزي به خطر افتاد و دهها مشكل ديگر.
به هر حال، محصولات و گياهان تحمل شوري واسيديته را ندارند. مثلا اگر شوري آب و زميني كه در آن پنبه كشت ميشود، يك درجه بيشتر شود، پنبه از بين ميرود. گندم و ساير محصولات هم تاحدي ميتواند شوري را تحمل كنند. البته وضعيتي كه امروز گتوند بهوجود آورده، در حد يك فاجعه است! چون الان شوري آب آنقدر بالا رفته كه اين آب را نه ميتوان براي آبياري محصولات استفاده كرد و نه حتي ميتوان به خورد آدمها داد. اين سد بازهم ضربههاي زيادي به منابع طبيعي، محيطزيست، كشاورزي و ساكنان آن خواهد زد. بنابراين اين سد بايد جمع شود. آبگيري آن كار از اساس غير كارشناسي بود.
سدي كه ساخت آن 7 سال طول كشيد، حالا بايد جمع شود، همانطور كه حداقل 15 سد اطراف درياچه اروميه بايد جمع شود. مجريان طرحها و سدسازان بايد ساخت سدهاي بزرگ را فراموش كنند. اما متاسفانه ما هنوز به اين تفكر نرسيديم و محيطزيست و منابع طبيعي كشور بايد همچنان هزينه ناكارآمدي برخي از مسئولان را بدهند.
جوان:مذاكرات بغداد فرصت براي ايران يا غرب؟
«مذاكرات بغداد فرصت براي ايران يا غرب؟»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دكتر يدالله جواني است كه در آن ميخوانيد؛مذاكرات هستهاي بين ايران و گروه ۱+۵ در استانبول، بازتاب متفاوتي در رسانههاي داخلي و خارجي پيدا كرد و اين تفاوت به خاطر رويكرد جديد غرب به موضوع هستهاي ايران نسبت به رويكردهايش در مذاكرات قبلي بود.
در رويكرد جديد غرب آنچه برجستگي يافت، پذيرش حق ملت ايران در برخورداري از انرژي هستهاي در چارچوب معاهده NPT بود. نظر به اينكه در مذاكرات استانبول، طرف غربي به كليات بسنده و از ورود به جزئيات پرهيز كرد، قضاوت در اين خصوص كه اين رويكرد جديد، جنبه تاكتيكي دارد يا اينكه تحول اساسي در نگرش غربيها ايجاد شده، به آينده موكول شد. مذاكرات بغداد از اين جهت، از اهميت بالايي برخوردار است. در اين مذاكرات مشخص خواهد شد كه رفتار غربيها در استانبول، رفتاري تاكتيكي بوده يا خير؟
در روزهاي اخير برخي مقامات امريكايي و اروپايي به طرح موضوعاتي در قبال فعاليتهاي هستهاي ايران و ادامه فشارها و تداوم و تشديد تحريمها پرداختهاند كه نشان ميدهد غربيها گويا قصد دارند در همان مسير پيشين حركت كنند. به عنوان نمونه خانم هيلاري كلينتون وزير امور خارجه امريكا با اشاره به فعاليتهاي هستهاي ايران با تأكيد بر استراتژي فشار چندبعدي بر جمهوري اسلامي ميگويد: «ما به طور پيوسته در حال بررسي چگونگي به كارگيري ديپلماسي چند بعدي هستيم. ايجاد و حفظ يك ائتلاف براي اعمال فشار بر ايران و منزوي كردن آن يك نمونه به شمار ميرود.
ما در ديپلماسي عمومي خود از تمامي راهكارها، از ماهواره و تلويزيون و توئيتر گرفته تا پست به روش سنتي استفاده كرديم. ما بار ديگر با مؤسسههايي مانند آژانس بينالمللي انرژي اتمي ارتباط برقرار كرديم. ما تمامي اعضاي شوراي امنيت شامل روسيه و چين را متقاعد كرديم تا سختگيرانهترين تحريمهايي را كه تاكنون اعمال شده است عليه ايران تصويب كنند و فشار عليه ايران را افزايش دهند. اما دريچه گفتوگو هنوز باز است و ما به طور فعال در حال پيگيري راهكارهاي ديپلماتيك هستيم.»
براساس گزارش راديو آلمان، وزير خارجه امريكا از چين درخواست كرد در برخورد با ايران در جبهه مشتركي با اين كشور بماند و با تحريم نفتي ايران همكاري كند. براساس اين گزارش، كلينتون بر اين نكته تأكيد دارد كه اتحاد عمل ميان كشورهاي ۱+۵، بهترين راهحل مسئله اتمي ايران است. فشار امريكاييها بر ديگر كشورهاي خريدار نفت ايران مانند هند و ژاپن، نشان دهنده تداوم استراتژي امريكا در مقطع قبل از مذاكرات استانبول ميباشد. «گيدو وستروله» وزير خارجه آلمان نيز براساس گزارش منتشر شده از سوي خبرگزاري فرانسه، ضمن تأكيد بر حمايت كشورش از رژيم صهيونيستي، وضعيت هستهاي ايران را «خطري عظيم» خواند و خاطرنشان كرد: «جامعه جهاني بايد مانع دستيابي ايران به اسلحه اتمي شود.»
سفر خانم كاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا به سرزمينهاي اشغالي فلسطين و ديدار با مقامات رژيم صهيونيستي در آستانه مذاكرات بغداد و چگونگي بازتاب اين سفر در رسانههاي غربي، همگي اين گمانه را تقويت ميكند كه غربيها همچنان به سياست گفتوگو براي فشار ميانديشند و اين سياست تا تبديل شدن به سياست گفتوگو براي همكاري فاصله دارد.
اگر صحت اين گمانه در مذاكرات بغداد تقويت شود، بايد گفت از فرصتهاي فراهم شده در مسير مذاكرات هستهاي بين ايران و گروه ۱+۵ به خوبي استفاده نشده. از قديم گفتهاند عاقل آن است كه از فرصتها به خوبي استفاده كند، زيرا فرصتها همانند ابر بهاري زودگذرند. در تفكر و مديريت راهبردي امروزين نيز استفاده از فرصتها به يك اصل حاكم تبديل شده و همه استراتژيستها بر اين اصل تأكيد دارند. اما در بحث ما سخن اصلي در اين است كه كدام طرف مذاكره بايد از اين فرصت استفاده نمايد.
به عبارت ديگر، مذاكرات بغداد و پيش از آن مذاكرات ايران با آژانس بينالمللي انرژي هستهاي در وين براي ايران يك فرصت تلقي ميشود و يا آن را بايد فرصتي براي غرب به شمار آورد؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد گفت كه طي قريب يك دهه گذشته در بحث هستهاي ايران، آيا اين جمهوري اسلامي بوده كه در تنگنا قرار گرفته يا اين غربيها بودند كه با رفتاري غيرعقلايي و كاملاً سياسي، خود را در تنگنا و بنبست قرار دادند؟ واقعيت امر اين است كه طي ۱۰ سال گذشته، غربيها هر كاري كه ميتوانستند براي جلوگيري از هستهاي شدن ايران انجام دادند و لكن امروز جمهوري اسلامي يك كشور داراي چرخه سوخت است. جمهوري اسلامي در شرايط كنوني، نهتنها به دليل هستهاي شدن، بلكه به دلايل گوناگون داراي موقعيت ارتقا يافته در سطح منطقه و جهان است و غرب بايد از اين پس براي تنظيم سياستهايش در قبال ايران به اين موقعيت راهبردي توجه كند.
گرچه ممكن است سياستمداران و دولتمردان امريكايي و اروپايي به خاطر برخي ملاحظهكاريها و مصلحتانديشيها، حاضر به پذيرش جايگاه ايران به عنوان يك قدرت نوظهور نباشند، لكن صاحبنظران و انديشمندان غربي، اعترافات بسياري در اين خصوص داشتهاند و براساس نگرش واقعبينانه، دولتمردان خود را به اتخاذ راهبردهاي جديد در قبال ايران توصيه ميكنند.
به عنوان نمونه، چندي قبل «مؤسسه مطالعات راهبردي» امريكا (SSI) در تحليلي كه به قلم سه نفر از استراتژيستهاي خود نگارش شده بود، با اشاره به موقعيت ايران مينويسند: «امريكا بايد آماده رقابتي تمامنشدني با ايران در سطحي گسترده و در زمينههاي گوناگون باشد.» نويسندگان اين تحليل، ضمن هشدار نسبت به مخاطرات رويارويي با ايران، به دولتمردان امريكا توصيه ميكنند: «كنار آمدن دوستانه با ايران و همپيمانان اين كشور در خليج فارس براي امريكا بسيار كمهزينهتر و داراي خطر كمتر است.» مشكل اصلي غربيها در موضوع هستهاي ايران، چشم بر بستن بر واقعيات است. آنها غرب چند دهه گذشته را كه سرمست از قدرت بود در محاسبات خود مورد توجه قرار ميدهند و به ملت بزرگ ايران نيز به همان چشم سابق نگاه ميكنند! نه غرب، غرب ديروز است نه ملت ايران، آن ملت گذشته است.
با انقلاب اسلامي و در پرتو نظام ديني با محوريت ولايت فقيه، ملت ايران متحول شده و اكنون با اعتماد به نفس و توانمنديهاي غيرقابل توصيفي كه دارد،اساساً در برابر هيچ مانع و مشكلي احساس رسيدن به بنبست در او شكل نميگيرد. با توجه به پيشرفتهاي سالهاي اخير در ايران و از جمله در موضوع هستهاي و با توجه به بيداري اسلامي در منطقه و همچنين با توجه به بحران غرب در سالهاي اخير، مردم ايران بيش از هر زمان ديگر نسبت به غلبه بر مشكلات و موانع و عبور از تمامي چالشها، فشارها، تهديدات و تحريمها، به پيروزي و موفقيت خود اميدوارند.
آن كه در موضوع هستهاي ايران از منظر ملت ايران در بنبست قرار گرفته و بايد از فرصت مذاكرات در بغداد با نگرش مبتني بر واقعيت بهره ببرد، غرب ميباشد؛ غربي كه در آستانه تحولات ناشي از بيداري ملتهاي غربي قرار گرفته است. چند روز پيش رهبر حزب استقلال انگلستان با نگاهي عميق و واقعبينانه نسبت به اعتراضات مردم در كشورهاي اروپايي و امريكا گفت: «با روند نارضايتيهاي جمعي، احتمال انقلاب در كشورهاي اروپايي وجود دارد.» همگان با معناي انقلاب آشنا هستند.
انقلاب در كشورهايي رخ ميدهد كه مردم آن از وضع موجود ناراضي باشند و اين نارضايتي آنچنان فراگير، عميق و گسترده باشد كه براي تغيير آن وارد صحنه شوند. با اين وضعيت تزلزلگونه در حكومتهاي غربي به دليل نارضايتيهاي عمومي مردم،بسيار تعجببرانگيز است. وهم و خيالي كه گريبانگير دولتهاي غربي شده، و اينگونه ميپندازند كه با اعمال فشار، تهديد و تشديد تحريمها، ميتوانند نظام ديني كه پشتوانه اصلياش، مردم هميشه در صحنه ميباشند را ميتوانند از پاي درآورند.
ملت ايران طي ۳۳ سال گذشته نشان داده همواره در صحنههاي دفاع از انقلاب حضوري هوشمندانه خواهد داشت و به طور قطع اين حضور در صحنههاي آتي نيز استمرار خواهد يافت. بنابراين بايد گفت، مذاكرات بغداد، فرصتي براي غربيها ميباشد كه با استفاده از اين فرصت و با جبران اشتباهات گذشته و از طريق گشودن باب گفتوگو و همكاري با ايران به جاي سياست گفتوگو و فشار، خود را از بنبست خودساخته رها سازند.
شرق:با كدام اعتبار؟
«با كدام اعتبار؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم بايزيد مردوخي است كه در آن ميخوانيد؛بودجه سندي است كه ساختار و محتواي آن را تجربه تاريخي ملتها، علم ماليه عمومي و قوانين هر كشور تعيين كرده و ابزاري است براي تنظيم دخل و خرج و حسابدهي به ذينفعان (مردم و نمايندگان آنها). بودجهنويسي از ثمرات انقلاب مشروطيت بود و طرح مقدماتي نخستين بودجه مملكتي كه تهيه و به مجلس داده شد، در شوال 1325 هـ .ق (108 سال پيش) و يك سال بعد از صدور فرمان مشروطيت به تصويب رسيد. اين بودجه 12 كرور تومان كسري داشت. فرآيند بودجهنويسي طي اين دوره طولاني، همواره در جهت ارتقاي كيفي سند بودجه جريان داشته به طوري كه از سال 1344 بودجه برنامهاي تهيه و تصويب شد و بودجه شركتها و بانكهاي دولتي و سازمانهاي وابسته به دولت هم براي نخستينبار در بودجه كل كشور منعكس شد.
در دوره برنامه سوم توسعه نيز (1383-1379) عملياتيكردن بودجه در دستور كار قرار گرفت كه متاسفانه رها شد و به نتيجه مطلوب نرسيد. در لايحه بودجه سال 1391 كل كشور، اين دستاوردهاي تاريخي بودجهنويسي كامل نشده يا مشاهده نميشوند. مهمترين كمبودهاي اين لايحه از نظر ساختاري به شرح زيرند:
1- بودجه سند مالي اقدامات و فعاليتهايي است كه دولت در «برنامه سالانه» خود پيشبيني ميكند و به تصويب مجلس ميرساند لايحه بودجه سال 1391 فاقد برنامه سالانهاي است كه بايد به جامعه و نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي ارايه ميشد. لايحه بودجه فاقد برنامه سالانه را نه ميتوان ارزيابي كرد و نه تصويب كرد. دولت در قانون اساسي و در برنامه پنج ساله وظايفي دارد كه هر سال بخشي از آن وظايف بايد تحقق پيدا كند. بيبرنامگي بودجه سال 1391، تنها اين پيام را ميرساند كه حتيالامكان وضع موجود حفظ شود كه با توجه به نرخ بالاي بيكاري و تورم، بهرهبرداري پايين از ظرفيتهاي توليدي و نرخ پايين سرمايهگذاري و تشكيل سرمايه در اقتصاد، بعيد به نظر ميرسد.
2- بودجه سال 1391، بودجهاي است كه قابل مقايسه با هيچ ماخذي نيست. لايحه بودجه هر سال بايد دربرگيرنده ارقام بودجه سه سال باشد كه به كمك آن هر ناظر و هر كارشناس و بهويژه نمايندگان مجلس ميتوانند درك درست و قضاوتي نزديك به واقع از سال بودجه، به دست آورند. ارقام عملكرد يكسال قبل (1389) به اضافه ارقام مصوب بودجه سال 1390 مهمترين اطلاعات را براي داوري در مورد ارقام بودجه سال 1391 در اختيار مجلس قرار ميدهند كه متاسفانه در لايحه بودجه سال 1391 تنها ارقام همان سال ارايه شده و امكان مقايسه وجود ندارد. تنها راهي كه براي ارزيابي چنين بودجهاي باقي ميماند روش تقويم مستقيم است كه خارج از توان هر مجلس و هر پارلماني در دنياست و مستلزم صرف سالها وقت و صدها كارشناس و حجم عظيمي از اطلاعات و دادههاي مربوطه است. دولتها همواره به كمك سازمان برنامه و بودجه كشور قادر به انجام چنين كاري بودند. بنابراين بهتر است لايحه بودجه را نه به عنوان يك سند مالي و اقتصادي بلكه به عنوان يك سياهه نگاه كرد.
نكات قابل تامل در لايحه بودجه سال 1391
1- در راستاي اعمال حق مالكيت و حاكميت بر منابع نفت و گاز 5/14درصد از جمع ارزش نفت خام و ميعانات گازي صادراتي به اضافه مبالغ واريزي نقدي بابت خوراك پالايشگاههاي داخلي و ميعانات گازي تحويلي به مجتمعهاي پتروشيمي و ساير شركتها، به عنوان سهم شركت ملي نفت ايران اختصاص پيدا ميكند تا تمامي مصارف سرمايهاي شركتهاي تابعه وزارت نفت و تمامي مصارف هزينهاي (جاري) آن شركتها از اين محل تامين شود (قسمت 1-1) نظر به اينكه قدر مطلق اين سهم كه تنها به يك بخش از اقتصاد كشور اختصاص دارد، قابل مقايسه با سهم ساير بخشها نيست و با وجود آنكه بر پايه موافقتنامههاي مبادله شده بين شركتهاي تابعه وزارت نفت از يك طرف و معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رييسجمهور از طرف ديگر، هزينه خواهد شد، اطلاع مجلس از اقلام هزينهها كه فقط عناوين آنها در لايحه آمده است (مصارف سرمايهاي، مصارف هزينهاي مانند بازپرداخت تسهيلات بيع متقابل، بازپرداخت تسهيلات، توليد، حفظ سطح توليد و برداشت صيانتي، افزايش توليد نفت و گاز طبيعي، سرمايهگذاري، هزينه صادرات) ضروري است.
2- به صندوق توسعه ملي اجازه داده است تا پنجميليارد دلار تسهيلات به پيمانكاران خصوصي و سرمايهگذاران غيردولتي طرحهاي نفت و گاز، وام و تسهيلات ارايه دهد. (قسمت 1-1بند ژ). اين مجوز خلاف چند اصل در قانون صندوق توسعه ملي است: يكم، در صورت صدور خدمات فني- مهندسي ميتوان تسهيلات ارزي داد و دوم اعطاي تسهيلات صندوق توسعه ملي فقط به صورت ارزي است و سرمايهگذاران استفادهكننده از اين تسهيلات اجازه تبديل ارز به ريال داخلي را ندارند (تبصره 3 ماده 84 قانون برنامه پنجم توسعه).
3- به شركتهاي تابعه وزارت نفت اجازه داده است از محل منابع صندوق توسعه ملي نسبت به اجراي پالايشگاه آناهيتا و پالايشگاه ميعانات گازي ستاره خليجفارس، اقدام كنند (قسمت1-1 بند ژ) اين مجوز مغاير با يكي از اصول بنيادي صندوق توسعه ملي است كه به موجب آن استفاده از منابع صندوق براي اعتبارات هزينهاي و تملك داراييهاي سرمايهاي و بازپرداخت بدهيهاي دولت به هر شكل ممنوع است (تبصره 1 ماده 84 قانون برنامه پنجم توسعه).
4- درآمدهاي صادراتي نفت و ميعانات گازي مازاد بر ارقام مندرج در قانون، از مهرماه 1391 به بعد، 5/14درصد آن به سهم شركت دولتي ذيربط اضافه ميشود و معادل ريالي باقيمانده با تصويب هيات وزيران به 22مورد مذكور در اين قسمت (از تقويت بنيه دفاعي تا كمك به اماكن زيارتي و عتبات عاليات) اختصاص مييابد (قسمت 1-2) اصل اين تصميم يعني واريز 5/14درصد مازاد درآمد صادراتي به حساب شركت دولتي ذيربط در وزارت نفت، در صورت تصويب سهم 5/14درصدي وزارت نفت طبق قسمت (1-1) بلامانع خواهد بود. اما توزيع آن پيش از تصويب هيات وزيران بين 22مورد مصرف، نياز به تصويب قانونگذار هم دارد.
5- بانكهاي عامل موظف شدهاند، به طرحهاي بالادستي صنعت نفت داراي توجيه فني، اقتصادي و مالي، تسهيلات ارزي و ريالي به متقاضيان پرداخت كنند (قسمت 1-3). ذكر بانكهاي (عامل) مبهم است و معلوم نشده كه كدام بانك عامل است و بهعلاوه اگر منظور متقاضيان بخش خصوصي است بايد تصريح شود؛ زيرا طرحهاي بالادستي صنعت نفت انحصارا توسط بخش دولتي اجرا ميشوند و در اين مورد نميتوان بانكها را موظف كرد.
6- حداقل دو ميليارد ريال تسهيلات از محل صندوق توسعه ملي براي حملونقل بهويژه حملونقل عمومي و قطارهاي شهري اختصاص مييابد (قسمت 6-3). اگر منظور طرحهاي سرمايهگذاري بخش خصوصي داراي توجيه فني-اقتصادي است، بايد تصريح شود. زيرا حملونقل هم جزو اولويتهاي صندوق توسعه ملي براي اعطاي تسهيلات سرمايهگذاري است در غير اينصورت نميتواند تسهيلات ارزي اعطا كند.
7- شركتهاي آب و فاضلاب و شهرداري براي توسعه مترو، قطارهاي شهري و حملونقل عمومي و تاسيسات آب و فاضلاب شهري و ساير طرحها و پروژهها ميتوانند از تسهيلات صندوق توسعه ملي استفاده كنند (قسمت 6-3) صندوق توسعه ملي مجاز به دادن تسهيلات به اين طرحها نيست.
8- بعضي از عبارات لايحه بودجه 1391 مبهم و گاه از نظر انشايي نادرست هستند كه در عمل اجراي احكام قانونبودجه را دچار مشكل خواهد كرد.
9- به طور عمده در لايحه بودجه 1391، تنها استراتژي توسعه اقتصادي-اجتماعي كه ميتوان به طور ضمني استنباط كرد «استراتژي توزيع قبل از رشد» است در حالي كه رويكرد منطقي در شرايط فعلي، انتخاب «استراتژي توزيع همراه با رشد» ميتواند موثر باشد. به دليل اتخاذ «استراتژي توزيع قبل از رشد»، عمده قسمتها و بندهاي لايحه ناظر به تكليف يا مجوز دريافت تسهيلات از بانك مركزي، نظام بانكي و صندوق توسعه ملي است. صدور اوراق مشاركت نيز بخش ديگري از نيازهاي اين استراتژي و از نظر تامين منابع را ارضا ميكند.
9-1- مجموع تكاليف بانك مركزي و نظام بانكي در لايحه بودجه، بالغ بر 680هزار ميليارد ريال به شرح زير است:
- مبلغ 400هزار ميليارد ريال تضمين اوراق مشاركت طرحهاي وزارت نيرو، نفت، راه و شهرسازي، دفاع، ارتباطات، صنعت و معدن و تجارت (قسمت 11-1).
- تسهيلات خريد مسكن به صد هزار نفر از جانبازان 25درصد و بالاتر (حدود 30هزار ميليارد ريال) (قسمت 14-4).
- تسهيلات قرضالحسنه براي پرداخت ديه و تعهدات مالي زندانيان مبلغ 500ميليارد ريال (قسمت 15-8).
- مبلغ شش هزارو 200ميليارد ريال براي اشتغال مددجويان سازمان زندانها (قسمت 1-1 بند ز).
- مبلغ 10ميليارد دلار تسهيلات براي طرحهاي توسعهاي نفت، گاز، پالايش و پخش پتروشيمي (115هزار ميليارد ريال) (قسمت 1-1 بند ز).
- مبلغ 30هزار ميليارد ريال تسهيلات به شركتهاي گاز استاني (قسمت 1-4).
- مبلغ پنجميليارد دلار به منظور افزايش سهم تسهيلات ارزي بخش غيردولتي به صورت سپردهگذاري در بانكهاي عامل يا بانكهاي خارجي توسط بانك مركزي (57هزار ميليارد ريال) (قسمت 8-1 بند الف).
- مبلغ 40هزار ميليارد ريال تسهيلات براي خريد گندم توليد داخلي (قسمت 9-3).
9-2- مجموع تكاليف صندوق توسعه ملي در لايحه بودجه هفت تا 10ميليارد دلار به شرح زير است:
- مبلغ پنجميليارد دلار تسهيلات به پيمانكاران خصوصي و سرمايهگذاران غيردولتي طرحهاي نفت و گاز (قسمت 1-1 بند ژ).
- مبلغ نامعلومي براي اجراي پالايشگاه آناهيتا و پالايشگاه ميعانات گاز ستاره خليجفارس به صورت تسهيلات به شركتهاي تابعه وزارت نفت (قسمت 1-1 بند ژ).
- حداقل مبلغ دوميليارد دلار تسهيلات براي توسعه مترو، قطارهاي شهري و حمل و نقل عمومي و تاسيسات آب و فاضلاب شهري و ساير طرحها (قسمت 6-3).
10- احكام غيربودجهاي در لايحه به شرح زير:
- قسمت 8-9 لايحه، درصورت ضرورت نياز به قانون جداگانه دارد.
- قسمت 8-7 لايحه، بخشودگي مالياتي و افزايش سرمايه دولت در ايدرو به ميزان بدهي مالياتي ايدرو (سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران)
- قسمت 12-7 لايحه،
- قسمت 13-6 لايحه،
11- اولويتهاي امور در لايحه بودجه سال 1391 به شرح زير است:
- امور اجتماعي و فرهنگي با 47درصد كل اعتبارات هزينهاي و سرمايهاي (اولويت يكم)
- امور دفاعي و امنيتي با 6/16درصد كل اعتبارات هزينهاي و سرمايهاي (اولويت دوم)
- امور اقتصادي با 9/14درصد كل اعتبارات هزينهاي و سرمايهاي (اولويت سوم)
- امور عمومي با 8/5درصد كل اعتبارات هزينهاي و سرمايهاي (اولويت چهارم)
باقيمانده اعتبارات هزينهاي و سرمايهاي كه معادل 5/15درصد كل است اختصاص به رديفهاي متفرقه دارد.
12- اولويتهاي بخشي و اختصاص اعتبارات سرمايهاي در امور اقتصادي در لايحه بودجه سال 1391 به شرح زير است:
- حملونقل با 5/30درصد (اولويت يكم)
- منابع آب با 7/23درصد (اولويت دوم)
- مسكن و عمران شهري و روستايي با 6/21درصد (اولويت سوم)
- كشاورزي و منابع طبيعي با 8درصد (اولويت چهارم)
- انرژي با 7/7درصد (اولويت پنجم)
- صنعت و معدن با 8/4درصد (اولويت ششم)
- ارتباطات و فناوري اطلاعات با 7/1درصد (اولويت هفتم)
- بازرگاني و تعاون 2/1درصد (اولويت هشتم)
- محيطزيست با 7/0درصد (اولويت نهم)
13- اعتبارات يارانهها در لايحه بودجه سال 1391 در 21مورد جمعا معادل 138هزارميليارد ريال است و به مواردی تعلق میگیرد که در جدول به آن اشاره شده است. به اين ترتيب ملاحظه ميشود كه در لايحه بودجه سال 1391، براي پرداخت نقدي جبراني حذف يارانههاي فرآوردههاي نفتي، برق و آب و... اعتباري پيشبيني نشده است.
*در نگارش اين مختصره، ماخذ لايحه بودجه 1391 است و تغييرات بعدي آن در دسترس نبوده است.
مردم سالاري:سفرهاي استاني، از تبليغ تا عدالت
«سفرهاي استاني، از تبليغ تا عدالت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميد رضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد؛دولتمردان دولت نهم، در روزهاي تبليغات انتخابات رياست جمهوري دهم اصرار داشتند که فعاليتهاي دولت، تبليغاتي نيست. اما همان زمان در سفرهاي تبليغاتي به استانهاي مختلف، سيديهاي تبليغاتي عملکرد دولت در سفرهاي استاني با تيراژ وسيع بين مردم توزيع ميشد تا ادعاي دولت مبني بر خدمت بدون منت يا خدمت بدون تبليغ با ابهامات جدي مواجه شود.
رويکرد تبليغاتي دولت در سفرهاي استاني، اخيرا در قالب تبليغات صدمين سفراستاني و ايجاد ستاد پاسداشت با تبليغات گسترده تلويزيوني بارديگر آشکار شده تا بازهم ادعاي خدمت بيمنت در تناقض با تبليغات گسترده دولتيها قرار گيرد. اما تبليغاتي بودن سفرهاي استاني دولت، تنها نقطه ضعف اين سفرها نيست. چرا که به اعتقاد من سفرهاي استاني، عدالت دولت را نيز زير سوال ميبرد.
دراين موضوع ترديدي نيست که حضور در شهرهاي مختلف کشور ميتواند نگرش دقيقتري از وضعيت ساير نقاط کشور به مديران دولتي بدهد اما به راستي آيا لازم است که اين سفرها چهاربار با تمام اعضاي کابينه براي تمام استانها تکرار و درمصوباتي در قالب پروژه سفرهاي استاني خلاصه شود که به سختي ميتوان آن را پروژه ناميد؟ شايد هم تعريف پروژه در دولتهاي نهم و دهم متفاوت از دولتهاي قبل است. اما آنچه عدالت در سفرهاي استاني را زير سوال ميبرد، سهم مردم تهران از سفرهاي استاني است. جمعيت ثابت تهران- بدون شهرهاي اطراف، از ورامين و اسلامشهر گرفته تا پرند و پرديس و...- حدود ده ميليون نفر است که حدود 15 درصد از جمعيت کشور را شامل ميشود.
دولت در سفرهاي استاني خود، استان تهران را صرفا در شهرهاي اطراف پايتخت خلاصه ميکند و طي هفت سال گذشته مردم شهر تهران به عنوان پايتخت ايران، از سفرهاي استاني و پروژههاي مصوب اين سفرها که در ساير شهرها و استانهاي کشور و حتي شهرهاي اطراف تهران به قول دولتيان، محسوس و ملموس بوده، سهمي نداشتهاند.
آيا آقاي احمدينژاد فکر مي کند «برکات سفرهاي استاني» که بر آن تاکيد مي کند، بين مردم شهر تهران به عنوان پايتخت ايران و ساير شهرها و استانهاي کشور به عدالت تقسيم شده است؟پاسخ از منظر فردي که بيرون از دولت به ماجرا مي نگرد قطعا منفي است چرا که به عينه آشکار است 10 ميليون نفر از جمعيت شهر تهران هيچ سهمي از سفرهاي استاني نداشتهاند.
در مورد دليل بيتوجهي دولت به شهر تهران و شهروندان پايتخت نميتوان به صراحت موردي را ذکر کرد چرا که اين امر فراتر از گمانهزنيها است اما شايد يک گمانه اين باشد که دولت از بدو روي کارآمدن، چندان به حمايت مردم تهران نيازي احساس نمي کرد و در انتخابات رياست جمهوري دهم هم خيلي روي راي مردم پايتخت حساب نکرده بود.
البته اين يک گمانه است، اما گمانهاي نزديک به واقعيت ميتواند باشد که دولت احمدي نژاد در برنامههاي خود سهم چنداني براي مردم تهران در نظر نگرفته است و اين مصداقي روشن از ناديده گرفتن اصل عدالت در سفرهاي استاني براي پايتخت نشينان است.
ابتكار: از مرگ 2000 توماني تا تب 1000 توماني
«از مرگ 2000 توماني تا تب 1000 توماني»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيدعلي محقق است كه در ان ميخوانيد؛لايحه بودجه 91 با چندين ماه تأخير، در آخرين روز کاري هفته گذشته از کميسيون تلفيق وارد صحن علني مجلس شد و اهالي بهارستان پس از تصويب کليات بودجه، در حال بررسي جزئيات پول توجيبي دولت براي اداره مملکت در ماههاي باقيمانده سال هستند.
بودجهاي که سرنوشت آن مثل هميشه به تکليف قيمت کالاي سرنوشت سازي به نام بنزين گره خوردهاست، گويي اگر گشايشي در کار اين يک قلم حامل انرژي حاصل شود، گره از کار بودجه، دولت و مردم نيز باز خواهد شد. از اين رو در هفتهاي که گذشت، همه خبرهايي که از بهارستان و پاستور به بيرون درز کرد، بوي بنزين ميداد.
هفت روز پيشتر، در حالي که چانهزني دولت و مجلس بر سر اجرا يا عدم اجراي فاز دوم هدفمندي داغ شده بود ناگهان زمزمهاي هشدارگونه از بهارستان رسانهاي شد که «ملت چه نشستهايد که دولتيها به دنبال 2000 توماني کردن قيمت بنزين هستند»! در مقابل، پاستورنشينها هم بيکار ننشستند و اعلام کردند: «ملت در جريان باشيد که دولت ميخواهد يارانه نقدي را چندبرابر کند اما مجلس چوب لاي چرخ ميگذارد»! اين وسط هم، مردم متحير بودند که هشدار رئيس خانه ملت را جدي بگيرند يا گلايههاي رئيس دولت را؟!
درنهايت چانهزنيها درباره بودجه، فاز دوم هدفمندي يارانهها و قيمت بنزين تا پايان هفته به طول انجاميد. بازار شايعه و زمزمه در اين مدت همچنان داغ بود و هر دم از باغ بهارستان تازهتر از تازهتري ميرسيد. روزي خبري منتشر شد مبني بر اينکه «حداکثر افزايش قيمت حاملهاي انرژي 20 درصد خواهد بود»؛ روز بعد عدهاي گفتند که مطابق مصوبه مجلس، دولت اجازه ندارد قيمت انواع فراوردههاي نفتي را از ميزان 90 درصد قيمت تحويل روي کشتي در خليج فارس گرانتر عرضه کند، گروهي ديگر هم به مدد محاسبات و چرتکه انداختن، از احتمال افزايش تا 70 درصدي قيمت بنزين خبر دادند.
اين روند همچنان ادامه دارد و خبرهاي متناقض يکي پس از ديگري به بيرون درز ميکند و بوي بنزين همچنان همه جا را فرا گرفتهاست. در همين رابطه احمد توکلي رئيس مرکز پژوهشهاي مجلس و منتقد سرشناس سياستهاي اقتصادي دولت با انتشار گزارشي از رايزنيهاي انجامشده بين گروه منتخب مجلس با رئيسجمهور، از تصميم احمدينژاد براي يکسره کردن اجراي قانون هدفمندي يارانهها خبر داد و با اعلام آغاز احتمالي فاز دوم هدفمندي از اول ماه خرداد، سناريوهاي پيش روي بنزين در گام دوم هدفمندي يارانهها را آشکار کرد.
براساس اين برآورد، درصورت تصويب پيشنهاد درآمد64 هزار ميليارد توماني کميسيون تلفيق بودجه، قيمت بنزين سهميهاي به اندکي بيش از 600تومان به ازاي هر ليتر و درصورت تصويب پيشنهاد 135 هزار ميليارد توماني دولت، اين نوع بنزين به 1050 تومان خواهد رسيد. هرچند تعيين قيمت فرآوردههاي نفتي و ساير حاملهاي انرژي بر عهده دولت است اما تعيين سقف درآمدهاي ناشي از اجراي فاز دوم هدفمندي يارانهها در بودجه، شيب افزايش قيمتها را قابل محاسبه و گمانهزني نمودهاست. کمااينکه توکلي هم بر همين اساس از بنزين سهميهاي600 تا 1000 توماني خبر ميدهد.
اما در ادامه کنش و واکنشهاي دولت و مجلس بر سر قيمت بنزين، روز جمعه نوبت به محمود احمدينژاد رسيد. او در صدمين سفر استاني خود براي رئيس مجلس و ديگر نمايندگان مخالف اجراي فاز دوم هدفمندي شمشير را از رو بست و حتي برخي را دروغگو خواند. رئيسجمهور در انتقاد از سخنان رئيس مجلس که از احتمال افزايش قيمت بنزين به 2 هزار تومان در صورت تصويب پيشنهاد دولت خبر داده بود، اظهار کرد که قيمت بنزين حداکثر در پايان برنامه به نصف مقدار ادعا شده يعني حداکثر1000 تومان ميرسد. البته رئيسجمهور مانند هميشه با زيرکي خاص خود معلوم نکرد که منظور از پايان اجراي طرح هدفمندي چيست و چه زماني خواهد بود. احمدينژاد همچنين نگفت که نرخ هزار توماني وعده داده شده، براي بنزين آزاد خواهد بود يا نيمهيارانهاي.
اگرچه هنوز هيچ چيز قطعي نشدهاست اما از لابه لاي اختلافنظرها و جدالهاي لفظي دولت و مجلس چند نکته را ميتوان دريافت. اولين نکته اين است که توليدکنندگان و مصرفکنندگان جامعه، چه بخواهند و چه نخواهند، دولت حداقل يک گام ديگر قيمت حاملهاي انرژي و ساير کالاهاي اساسي را افزايش خواهد داد.
حتي اگر کمر طبقه متوسط جامعه زير فشار ناشي از اجراي اين فاز خرد شود، رئيس دولت همچنان بر خواسته خود مبني بر اجراي صريح و سريع فاز دوم هدفمندي اصرار دارد، کمااينکه عليرغم همه هشدارها و مقاومتها، روز جمعه درجمع مردم خراسان اعلام کرد که يک قدم از هدف خود عقب نخواهد نشست و به هر طريق ممکن و خيلي سريع گام تازه را کليد خواهد زد.
نکته ديگر اين است که با وجود همه انتقادات تند و تيز نمايندگان در بحبوحه انتخابات مرحله اول و دم مجلس، بهارستانيها دست از مقاومت برداشتهاند و ريش و قيچي را به شرط رعايت برخي ملاحظات به دست خود دولت سپردهاند. شواهدي مانند اظهارات توکلي، مصباحي مقدم و ديگر نمايندگان حکايت از آن دارد که ماحصل چانهزنيها و ميانجيگريها چيزي غير از اين نبودهاست. بنابراين بيراه نخواهد بود اگر بگوييم احمدينژاد زيرکانه از هشدار لاريجاني درباره بنزين 2000 توماني، بيشترين استفاده رواني را کرد تا مردم را با کمترين عوارض اجتماعي به تب بنزين 1000 توماني راضي کند.
همانطور که مردم پس از صعود يک شبه سکه و دلار تا ارقام نجومي 950 هزارتومان و 2 هزارتومان چند روز بعد به راحتي با ارقام 700 هزار و 1700 تومان کنار آمدند، اکنون نيز به مدد جنگ زرگري بهارستان و پاستور اذهان عمومي کاملا براي بنزين 1000 توماني مهيا خواهد شد.
در اين بين، قشر توليدکننده و طبقه متوسط که بخش موثر و فعال جامعه هستند، به فاصله يک سال، يک بار ديگر بايد خود را براي ورود به روزهاي غير قابل پيش بيني در اقتصاد کشور آماده کنند و به اصطلاح بايد کمربندهاي خود را محکم نمايند!...
دنياي اقتصاد:نكتهاي مبهم در حذف يارانهها
«نكتهاي مبهم در حذف يارانهها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر محمدمهدي بهكيش است كه در آن ميخوانيد؛دولتهاي قبلي و حتي قبل از انقلاب واقف بودند كه يارانهها بايد حذف شوند تا اخلال درقيمتها-در مرحله اول-از بين برود و سپس در مرحله دوم قيمتهاي جديد بتوانند در بستر رقابتي جامعه علامتدهي درست به مصرفكنندگان و سرمايهگذاران داشته باشند.
در نتيجه سرمايهگذاري و توليد در زمينههاي مزيتدار كشور افزايش مييابد و سرمايهگذار و جامعه هر دو از منافع آن بهرهمند ميشوند (توجه داشته باشيم كه سرمايهگذاري در زمينههاي فاقد مزيت ممكن است با قيمتگذاري غلط براي سرمايهگذار سود داشته باشد، ولي به نفع جامعه نيست.) دولتها ميدانستند كه اگر اين فرآيند به درستي طي شود، افزايش سرمايهگذاري، توليد و اشتغال در مرحله دوم، زيانهاي كاهش اشتغال و توليد در مرحله اول را جبران خواهد كرد و علاوه بر آن رهاوردي مثبت براي رفاه بيشتر جامعه به همراه خواهد داشت؛ به خصوص اگر منابع آزاد شده دولت صرف گسترش زيرساختها شود.
ولي همه آنها نگران آن بودند كه ممكن است كاهش توليد، اشتغال و افزايش قيمتها در مرحله اول حذف يارانهها آنچنان جدي باشد كه جامعه نتواند به اميد بهبود شرايط اقتصادي در مرحله بعدي، سختيها را تحمل كند يا شرايط را براي اجراي مرحله بعدي آماده نميديدند و بنابراين دست به اجراي آن نزدند؛ هر چند برنامههاي توسعه و كارشناسان اصرار به چنين امري داشتند.
اما در شرايط حاضر كه فعاليتهاي اقتصادي- بهخصوص توليد و اشتغال- به دليل محدوديتهاي خارجي تحت فشار است، طبيعي است كه مشكلات اوليه حذف يارانهها وضعيت اقتصادي مردم را بدتر ميكند و هزينه تحمل آن از طرف جامعه بيشتر از شرايط عادي ميشود. مهمتر آنكه در شرايط حاضر، اجراي مرحله بعدي كه افزايش توليد و اشتغال در بستر رقابتي است و لازمه آن خصوصيسازي واقعي است قدري دور از دسترس به نظر ميرسد.
نظريههاي اقتصادي و تجربيات كشورهاي ديگر كه اين مسير را پيمودهاند، همگي دلالت بر آن دارد كه در مسير حذف يارانهها (كه آن را هدفمند كردن ناميدهاند) ضروري است فشار بر جامعه در مرحله حذف يارانهها از طريق تدريجي كردن آن كاهش يابد؛ ولي مهمتر آنكه براي تسهيل در افزايش سرمايهگذاري، توليد و اشتغال كه قرار است در مرحله بعدي صورت پذيرد، لازم است شرايط اقتصادي- سياسي به ترتيبي تنظيم شود كه اين امر به سرعت عملي گردد. به عبارت ديگر، مجموعه شرايط داخلي و بينالمللي بايد به ترتيبي سازمان يابد كه كاهش توليد و اشتغال در مرحله حذف يارانهها با افزايش آنان در مرحله بعدي شروع سرمايهگذاري رقابتي به سرعت جبران شود و جامعه احساس كند كه پس از پايان دوره تعديل، شرايط بهتري نسبت به گذشته دارد.
اگر رفع محدوديتهاي بينالمللي و برقراري فضاي رقابتي در كشور به سرعت قابل تحقق باشد، عجله در حذف يارانهها را ميتوان توجيه كرد و بنابراين بحث كارشناسي فوق محلي براي طرح ندارد؛ ولي اگر شرايط آن است كه كارشناسان در سطح جامعه به اطلاعات آن دسترسي دارند، تعجيل در حذف يارانهها در شرايط حاضر سياسي- اقتصادي كشور، توجيه علمي ندارد؛ زيرا هزينه مرحله اول آن بيشتر از شرايط عادي است و رهاوردهاي مورد انتظار در مرحله دوم آن در دسترس نزديك نيست و بنابراين مشكلاتي كه به بار ميآورد بيشتر از منافعي است كه بر اساس نظريههاي اقتصادي مورد انتظار است.
نكته آخر آنكه ممكن است حذف يارانهها در كشور هيچ يك از اهداف اقتصادي فوق را دنبال نكند و بلكه به دلايل سياسي به اجرا گذاشته ميشود كه اگر اين چنين است طرح استدلال اقتصادي بيمورد خواهد بود و بهتر است جامعه در جريان قرار گيرد تا ابهام و سرگرداني كارشناسي موجود مرتفع شود.
جهان صنعت:اصل 44 چالش جدید دولت و مجلس
«اصل 44 چالش جدید دولت و مجلس»عنوان سرمقاله روزنامه جهان به قلم هادی مومنی است كه در آن ميخوانيد؛ تصویب قسمتی از لایحه بودجه که در آن وزارت اقتصاد دولت احمدینژاد ملزم شده است تمامی سهام شرکتها و سازمانهای دولتی را به بخشخصوصی واگذار کند، میتواند یک هشدار جدی از سوی مجلس هشتم به دولت دهم باشد، چراکه اجرای سیاستهای کلی اصل «44» از ابتدا تاکنون با چالشها و حاشیههای متفاوتی در عرصه اقتصادی کشور مواجه بوده است، از طرفی چون این بار برچسب الزام نیز بر آن نهاده شده و به لایحه بودجه نیز مرتبط است عملا راههای مقاومت و فرار دولت را با سختی مواجه کرده است.
اگر انتقال تمامی سهام و مالکیتهای شرکتهای دولتی در سطوح حقوقی و مدیریتی به درستی و شفاف به بخشخصوصی صورت پذیرد و در سویی دیگر شبهدولتیها نیز از این فرصت همانند همیشه به نفع خود استفاده نکنند ، میتواند هم یک گام به سوی کوچکسازی دولت در اقتصاد کشور تلقی شود و هم بخشخصوصی فرصت فعالیت در فضای دولتی اقتصاد را پیدا کند.
به هر ترتیب باید منتظر ماند تا واکنش دولت دهم به این تصمیم مجلس را طی روزهای آینده مشاهده کرد اما آنچه مشخص است اجرای سیاستهای اصل «44» که از آن بهعنوان راهبردیترین برنامه توسعهای اقتصاد ایران نام برده میشود دیر یا زود باید به سرانجام برسد تا اقتصاد دولتی و متکی به نفت به یک اقتصاد مستقل و شکوفا در همه ابعاد تبدیل شود.
گسترش صنعت:بانک مرکزی را دست کم نگیرید
«بانک مرکزی را دست کم نگیرید»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم حسین عادلزاده است كه در آن ميخوانيد؛بیستوسومین روز اردیبهشت ماه امسال برای بازار ارز و سکه و البته پرونده نزول قیمتها نقطه عطف به شمار میرفت. دیروز قیمت سکه که تجربه یک میلیون تومانی هم داشت سری به کانال ۵۰۰ هزار تومان زد اما دوباره به مدار ۶۰۰ هزار تومان بازگشت این در حالی بود که بعد از مدتها دلار هم به کمتر از هزار و ۶۰۰ تومان رضایت داد و یکی از شدیدترین نزولهای ارزش را پشت سر گذاشت.
بانک مرکزی از سال ۹۰ که قیمتها رکوردزنیهای متوالی را آغاز کرده بود آستینها را بالا زد تا به اوضاع سر و سامانی بدهد این تلاشها هم اگرچه بعد از نزدیک به یکسال و دیر به نتیجه رسیده است.
به عبارت دیگر با افزایش تقاضا و رشد حبابگونه قیمت سکه، بانک مرکزی برای کنترل بازار این کالا و کاهش حجم نقدینگی سرگردان در جامعه اقدام به پیش فروش سکه کرد.
اما به دلیل شایعاتی مبنی بر تحویل ندادن این سکهها در دو هفته ابتدایی استقبال نشد اما این بانک در سه ماه به طرز زیرکانهای کاری کرد که خریداران سکههای پیش فروش شده با میل خود سکهها را به خود بانک بفروشند یا اوراق مشارکت بخرند. براساس آمار، بانک مرکزی نزدیک ۹ میلیون سکه پیشفروش کرد که معادل ۸۰ تن از ۱۰۰تن ذخیره طلای کشور بود.
در چنین شرایطی منتقدان معتقد بودند که انتقال ذخیرهطلایی خزانه به خانههای مردم چندان روش منطقی نیست. اما با همین روش سوی دیگر بانک مرکزی با مهار قیمت دلار و کاهش التهاب بازار و ازطرفی با کمک کاهش قیمتهای جهانی طلا، قیمت سکه را کاهش داد تا خریداران سکههای پیش فروش شده با میل خود طلاهای خریداری شده را پس دهند.
آنچه که مشخص است اینکه در حال حاضر ۷۰ درصد معاملهگران سکه در بازار و بورس کالا در انتظار رسیدن قیمتها به کف و بعد خرید سکه هستند چراکه همچنان این ذهنیت وجود دارد که به دلایل مختلف از جمله افزایش نرخهای جهانی و بالا رفتن میزان تقاضا در بازار داخلی سکه دوباره گران خواهد شد.
البته دلار همچنین وضعیتی خواهد داشت هرچند پیشبینی میشود که نرخ دلار در پی مذاکرات هستهای ایران با گروه ۵+۱ تا یکهزار و ۴۰۰ تومان پایین بیاید اما انتظار میرود دوباره به مرز یکهزار و ۸۰۰ تومان بازگردد و به تبعآن سکه نیز بار دیگر به کانال ۸۰۰ هزار تومان بازگردد.
البته در سوی دیگر این پیشبینی افت شدید تا مرز هزار و ۲۰۰ و کمتر از آن هم به تازگی طرفدارانی پیدا کرده گروهی که معتقدند امکان احیای ریال وجود دارد.
حسین عادلزاده