سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 30 - ۲۰ شوال ۱۴۴۵
۱۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۳

برخلاف انتظاری که وجود دارد؛ چرا دنباله‌ فیلم‌ها در سینمای ایران خیلی نمی‌گیرد؟

سینمای ایران در طول سالیان اخیر، اعتقاد چندانی به تریلوژی نداشته و همواره ساخت دنباله، با هدف جنبه‌های اقتصادی صورت پذیرفته که این تولیدات در اکثر موارد، با اقبال چندانی مواجه نشده است.
کد خبر: ۴۴۹۵۰۴

به گزارش خبرنگار سینمایی ایران اکونومیست، هم‌اکنون چند فیلم بر روی پرده هستند که به‌نوعی دنباله‌رو یا متاثر از فیلم دیگری محسوب می‌شوند. در حال حاضر، سلفی با دموکراسی که می‌توان آن را دنباله‌ای برای دموکراسی تو روز روشن نامید و عوامل نیز در تبلیغات، به این موضوع اشاره کرده‌اند، لامینور که دنباله زنانه سنتوری است و چند می‌گیری گریه کنی ۲ که دومین فصل از این فیلم است، ازجمله این آثار به حساب می‌آیند. البته که در اکران امسال، مرد بازنده که چه در ترکیب بازیگران و چه در فضاسازی روایی و حتی مواد تبلیغی، تاثیر چشم‌گیری از سریال زخم کاری داشته است، ازجمله جدیدترین تلاش‌های سینمای ایران برای ساخت دنباله محسوب می‌شوند.

نکته قابل توجه در این زمینه، عدم‌اقبال چندان مخاطب به این آثار است. رویکردی که در مورد دیگر دنباله‌های سینمایی کشور نیز رخ داده و معدود آثار در این حوزه وجود دارند که توانسته‌‎اند، با خط فکری مستقل، به گیشه طلایی نائل آمده و نام خود را در تاریخ سینمای ایران ماندگار کنند.

این اتفاق در شبکه نمایش خانگی نیز به شکل مستمرتری در طول این سال‌ها تداوم یافته و متاسفانه این بی‌اقبالی سینمایی، به این مدیوم نیز ورود یافته و عمده این آثار، با استقبال چندانی از سوی مخاطبان مواجه نشده‌اند.

عمده دلیل این اتفاق، تلاش برای بازسازی و پروار کردن همان فضایی است که مخاطب در فصل نخست این آثار مشاهده کرده است. در این الگوبرداری، استقلال چندانی نصیب پروژه نشده و در عمده موارد، تیم بازیگران، تفاوت‌هایی با نسخه اولیه کار دارند. در کنار این اصلاحات ساختاری، عمده این فیلم‌ها، با شمایلی از اطمینان بابت استقبال مخاطب جلوی دوربین می‌روند و وام‌خواهی از برند کار، یک انتظار معکوس را در عوامل تولید و مخاطب ایجاد می‌کند چراکه عوامل گمان می‌برند زیر پرچم آن برند، نیمی از مسیر موفقیت را طی کرده‌اند و از دیگر سو، مخاطب انتظار دارد تا کار به‌مراتب بهتری به‌نسبت اثر قبلی مشاهده کند، به همین دلیل، کلیت محتوایی اثر، از فهم مشترکی میان عوامل و مخاطبان برخوردار نیست.

فارغ  از این اتفاق، نبود سیاست‌گذاری بلند یا میان‌مدت برای رسیدن به تریلوژی، سبب می‌شود تا تکلیف بسیاری از پروژه‌ها، در همان مرحله نگارش فیلمنامه مشخص نباشد. بدین‌ترتیب است که در سینمایی که فاصله معناداری تا رسیدن به مرزهای یک اقتصاد صنعتی دارد، تریلوژی محقق نشده و پروژه، تنها شمائل مشترکی از فضای کار و احیانا بازیگرانی است که در این آثار حضور می‌یابند.

حال اگر از ایرادهای ساختاری عبور کنیم، جریان سیال داستانی، یا از پوسته فصل نخست آثار خارج شده و یا در مرحله‌ای، متوقف مانده است. اصلی که اصولا در بسیاری از تریلوژی‌ها و اسپین‌آف‌های سینمای جهان تکرار شده است، پویایی داستان و ورود به مراتب و مراحل نفس‌گیرتر و خلاقانه‌تری است که سبب بسط داستان و مواجهه بازیگران در موقعیت‌هایی گوناگون است. روندی که علیرغم ظاهر ساده و متداول آن، امر بسیار مهمی است که در بسیاری از دنباله‌های وطنی مشاهده نمی‌شود.

این اتفاق به‌اندازه‌ای از حساسیت برخوردار است که بسیاری از کمپانی‌های فیلمسازی هالیوودی، غالبا از ورود به تریلوژی و اسپین‌آف خودداری کرده و این امر را با وسواس بالایی دنبال می‌کنند. به همین دلیل است که عمدتا در میان ساخت یک دنباله، فاصله زمانی نسبتا زیادی به چشم می‌خورد.

بنابراین باید در شاخصه‌های صنعتی شدن سینمای ایران، فارغ از وجوه مالی و پتانسیل‌های لجستیکی، به موارد محتوایی و فرامتنی از جمله برخی سیاست‌گذاری‌ها در زمینه ارتقای کیفی دفاتر تولید و شرکت‌های فیلمسازی و رسیدن به شکل مدونی از ساخت دنباله در سینما رسید تا این روند، از شکل عادت‌گونه کنونی که تنها به عنوان اهرمی برای کسب درآمد بیشتر از یک برند امتحان‌پس‌داده‌شده است، فاصله گرفته و به نرم حرفه‌ای و استاندارد بین‌المللی خود برسد.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار