توجه به مساله کتاب و کتابخوانی باعث میشود که جامعه در بسیاری از حوزهها رشد کند. این مساله مهم از دوران قاجاریه بیش از پیش مورد توجه روشنفکران قرار گرفت به طوری که یکی از اصلیترین دغدغههای روشنفکران و مصلحان این دوره رهایی ایرانیان از جهالت با استفاده از گسترش علوم و معارف و ترغیب جامعه به خواندن کتاب بود. آنها مساله تعلیم عمومی ملت را اساسیترین مساله کشور میدانستند و راه برونرفت از این جهل را گشایش مراکز فرهنگی بیان میکردند، برای نمونه «سید حسن تقیزاده» از متجددان متاخر عصر قاجاریه، معتقد بود این موضوع هزار مرتبه مهمتر از اصلاحات سیاسی و دولتی است. او بر این باور بود که «امالمعایب علتالعلل بدبختی ها، ... بی سوادی عامه است».[۱]
روشنفکران این دوره اساس تعلیم و آموزش نوین را آخرین راه نجات ایران میدانستند و یکصدا به این نتیجه رسیده بودند که تا علوم و مراکز علمی ترتیب صحیحی پیدا نکند، همه کارهای آنان نقش برآب است زیرا در طول تاریخ هر وقت درصدد اصلاح مملکتی برآمدند، نخست معارف آن را اصلاح کرده و توسعه دادهاند چون که علم مایه ثروت، قدرت دولت و ملت دانسته میشد. بدین ترتیب آنان چاره اساسی حل این مشکل را در توجه به معارف و به ویژه کتاب و کتابخوانی ذکر میکردند.[۲]
بدون شک این مساله مهم در این عصر که روزگار دانش، تعقل، فرهنگ و تکنولوژی است، بیشتر باید مورد توجه مسؤولان و آحاد جامعه قرار گیرد. چرا که کتاب از بهترین وسایل ایجاد ارتباط به شمار میرود به بیانی دیگر، حتی در روزگار رادیو، تلویزیون، ماهواره، رایانه و اینترنت، هنوز هم سخن مکتوب یا همان کتاب، وسیله بسیار خوب و ارزشمندی برای انتقال دانشها، گسترش بینشها و القای مفاهیم است.
در این زمینه، یکی از برنامههای خانه کتاب و ادبیات ایران در سی و سومین نمایشگاه بینالمللی کتاب، برگزاری نشستهای تخصصی با عنوان «مجموعه گفتوگوهای آینده اینجا است...» بود. در یک بخش از این مجموعه گفتوگوها
«مهدی پورمحمد» عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی و مغز دانشگاه شهید بهشتی به موضوعهایی همچون تاثیر کتاب در سرمایهشناختی جامعه، تاثیر کتاب خواندن منظم در شبکههای مغز، علومشناختی و آینده صنعت نشر کتاب پرداخت.
در ادامه گزیدهای از متن این نشست آورده میشود.
نسبت شناخت و کتاب
علومشناختی و فناوریهای آن از حوزههای بسیار جدید دانش به شمار میآیند که به دلیل اهمیت روزافزون آن مورد استقبال بسیاری از دانشجویان و استادان قرار گرفته است. بدون شک علومشناختی میتواند تعاملات بینرشتهای را فراهم کند و همانگونه که کمال خرازی مدرس دانشگاه به درستی اشاره میکند: تعامل هرچه بیشتر میان رشتههای مختلف باعث میشود تا هویت جدیدی به عنوان علومشناختی محقق شود که علومشناختی این شرایط را فراهم میکند تا تعاملات بینرشتهای بیشتر شکل بگیرد.
در دنیای امروز با توجه به اینکه افراد بالندگی شناختی بیشتری پیدا کردند و نسبت به موضوعهای اطراف خود حساسیت بیشتری دارند، باید بدانیم، بهتر است که چه مطلبی را بخوانیم. از جمله استادان حوزه علومشناختی مهدی پورمحمد است که در خصوص نسبت شناخت و کتاب بیان میکند: وقتی از کتاب و ذهن مشترک با هم صحبت میکنیم منظور ما این است که پدیده بلافصلی که در محیط ما وجود دارد یا یک پدیدهای مانند افسانه و اسطوره که ما به آن دسترسی نداریم در حقیقت در ذهن ما مفهومسازی میشود. مفهومسازی که ما از آن صحبت میکنیم تنها مقوله زبانی نیست و در این انقلاب شناختی آن چیزی که مهم است آن شیوه مفهومسازی است که ذهن بشر انجام میدهد.
زبانشناسی شناختی به دنبال این بود که بشر چگونه مفهومسازی میکند و در زبانشناسی شناختی به این نتیجه رسید که ما وقتی مفهومسازی کنیم در واقع از استعاره استفاده میکنیم. این رویداد مفهومسازی ما را عوض میکند اما بحث استعاره چگونه با واقعیت میتواند همگام باشد؟ آیا واقعیت است وقتی ما چیزی را از طریق چیز دیگری درک میکنیم این موضوع از طریق خودش درک نشده است؟
در زباشناسی شناختی قایل به این هستند که استعاره همان حقیقت است اما خوب از منظر دیگر پدیدههای مختلف طیف گستردهای را در بر میگیرد. بنابراین در تمام این مفاهیمی که ما میسازیم باید خیلی دقیق باشیم و دقت کنیم که چون ما مخاطب این مفهومسازیهای انجام شده قرار میگیریم تا چه اندازه آن را قبول کنیم.
زبان یک خصیصه خاص دارد و آن این است که ما آن را مسلم فرضشده قلمداد میکنیم یعنی ما با یک سرعت بسیار زیادی واژهها را پردازش کنیم در این راستا ممکن است در هر دقیقه ۱۵۰ واژه را با هم تولید کنیم. بعضی انسانها ۳۰۰ واژه را با هم پردازش میکنند به بیان دیگر از میان چند ده هزار واژه به آن دسترسی پیدا میکنند و تا سطح آویزش به آن میرسند و آن را تولید میکند و آنقدر این با سرعت عجیب شکل میگیرد که ما آن را مسلم فرض کردیم اما زمانی که با شرایط خاص مواجه میشویم یک واژه ممکن است فراموش شود آن وقت است که تازه به پیچیدگیهای زبان پی میبریم.
درباره درک متن هم ما آن را مسلم فرض شده در نظر بگیریم در صورتی که یک فرآیند بسیار پیچیدهای است که ابتدا از سطح ادراکی ما شروع میکنیم. پس از گذراندن این مراحل به سطح انسجامی در متن دست یابیم تا به یک مفهوم و معنا دسترسی پیدا کنیم در طول این جریان شما میبینید واژهها چند مفهوم دارند اکنون این واژه آیا آن معنی را که مدنظر متن نیست، پردازش میکند یا خیر؟
بنابراین برای خواندن یک متن لازم است که فرایندها بالا را طی کنیم تا به یک خوانش اولیهای از کتاب برسیم بعد از این مرحله تفسیر و بازنمایی تحت تاثیر آن دانش دائرةالمعارفی از جهان و تجربههایی که فرد دارد، قرار میگیرد در حقیقت ما با خوانندههایی از متن و کتاب روبه رو هستیم که با دانش دائرةالمعارفی مختلفی متن را خوانش میکنند و از آن تفسیری به دست میآورند. این امر باعث میشود تا تفسیر ما از متن و خواندن آن متفاوت شود.
تاثیر کتاب خواندن منظم در شبکههای مغز
خواندن یکی از پیچیدهترین فرآیندهای پردازشی در مغز است یعنی زمانی که ما کتاب میخوانیم و با کتاب همراه هستیم در وهله نخست شمار واژگان عمومی و تخصصی زیادی به ذهن راه پیدا میکنند و در واقع دانش ما نسبت به آن حوزه افزایش مییابد این خود میتواند تاثیر بلندمدت و هم تاثیر کوتاهمدت در نواحی شناختی مغز داشته باشد.
خواندن منظم میتواند تاثیر خیلی خوبی را در تاخیر انداختن دمانس مغزی داشته باشد در یک مطالعه بر روی حدود ۱۵ هزار فرد در سن ۶۵ سالگی دیده شده که این افراد وقتی که به طور منظم و روزمره مجله روزنامه و کتاب میخوانند کمتر دچار زوال عقل میشدند و در واقع احتمال ریسک ابتلا به آلزایمر در آنها کاهش مییابد.
یک نکته مهم این است که همه میدانند که کتاب خواندن مفید است اما در دنیای امروز با توجه به اینکه افراد بالندگی شناختی بیشتری پیدا کردند و نسبت به موضوعهایی که در اطراف خودشان است، بیشتر حساسیت دارند، باید بدانیم چه چیزی بهتر است بخوانیم. این مسالهای است که باید همه به آن عطف توجه داشته باشند.
بنابراین از دو بُعد میتوان به سرمایه شناختی پرداخت یکی از این جهت که افراد سالم وقتی که کتاب میخوانند این توانمندی شناختی آنها توسعه مییابد و یکی اینکه از بعد بالینی که از ابتلا به زوال عقل جلوگیری میکند.
فناوریهای شناختی نوین، صنعت نشر را در جنبههای مختلف از جمله تولید آثار، بازاریابی و قیمتگذاری تحت تاثیر قرار دادهاند آنها رقیبانی برای نیروهای انسانی نیستند بلکه این تکنولوژیها با تسهیلگری زمان را برای رسیدن به هدف کمتر میکنند. تاثیر کتاب در سرمایه شناختی جامعه
سرمایه میتواند نمودهای مختلفی داشته باشد و یکی از نمودهای آن تواناییهای شناختی مردم جامعه است. آن افرادی که پدیدآورنده محصولی به نام کتاب هستند، سرمایهشناختی برای جامعه محسوب میشوند و بخصوص در قالب یک کتاب آنچه در مغزش هست و در واقع حاصل تجربههای خودش است به نگارش در میآورد و در اختیار افراد قرار میدهد. بنابراین نویسندهها، مترجمها، تصویرگران و حتی ناشران توسعهدهنده سرمایه شناختی جامعه هستند و در بُعدی از سرمایه قرار دارند.
وی در خصوص تاثیر کتاب در سرمایه شناختی جامعه بیان میکند: اگر از افراد نام یکی از کتابهایی را که بر آنها تاثیر بیشتری گذاشته است، بپرسند، بیشتر آنها از یک کتاب نام میبرند و این نشان میدهد که در واقع آن کتاب آنقدر از نظر محتوا و متن قدرتمند بوده که توانسته روی کارکرد و حتی ساختار مغز تاثیر بگذارد و این مهمترین سرمایه شناختی است که کتاب میتواند به زندگی انسان بدهد. یا اینکه خوانندهای که کتاب خاصی را انتخاب میکند، خودش سرمایه شناختی است چون قرار است تحت تاثیر قرار بگیرد در واقع تعاملهایی که بین متن و خواننده به وجود میآید، خودش ارزشمند است.
تاثیر فناوری شناختی در صنعت نشر
فناوریهای شناختی نوین، صنعت نشر را در جنبههای مختلف از جمله تولید آثار و مارکتینگ(بازاریابی) و قیمتگذاری تحت تاثیر قرار دادهاند، آنها رقیبانی برای نیروهای انسانی نیستند بلکه این فناوریها، تسهیلگری میکنند و در واقع برای رسیدن به هدف زمان را کمتر میکنند و حتی برای نمونه ناشران به خوبی میتوانند از این ابزار برای فرآیندهای مختلف کاری و اجرایی خودشان در تولید و نشر استفاده کنند.
ضرورت توجه به تنوع موضوعی در کتابهای کودکان و نوجوانان
یکی از اهداف اصلی ما برای آموزش کودک این است که بهوسیله کتابخوانی تاثیرات مثبتی بر وی گذاشته شود. در حقیقت از این طریق انتظار میرود که کودک در دورههای سنی مختلف به رشد شناختی از جنبههای گوناگون دسترسی یابد. البته کتابهای داستان تنها برای سرگرمی نیستند، بلکه باید آثار مختلفی از جمله تقویت حافظه برای کودک داشته باشد.
خواندن کتاب باعث رشد هیجانی کودک خواهد شد و همچنین با تقویت قوه تخیل کودک، او قادر خواهد بود تا این داستانها را ببیند. از طرف دیگر کودک برای درک توالی داستانها نیاز به یک توجه و تمرکز دارد که این امر به افزایش تمرکز کودک هم میانجامد. همانگونه که مشاهده شد، خواندن کتاب برای کودک مزیتهای جانبی بسیاری دارد که سبب رشد عملکرد شناختی او میشود.
پینوشت:
[۱]. روزنامه کاوه، ۱۳۳۹ق، سال ۵، شماره ۱، ص۱۱.
[۲]. برای اطلاع بیشتر در این خصوص ر. ک فرشته جهانی، آشنایی ایرانیان با دستاوردهای فرهنگی آمریکا و تلاش برای الگوپذیری از آن، جستارهای تاریخی، سال ۱۲، شماره ۱، تابستان ۱۴۰۰.