پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 18 - ۸ شوال ۱۴۴۵
۰۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۵

خاطرات حضور طلبه‌ها و روحانیون در لشکر 27 زمان جنگ

در طول جنگ، طلبه‌ها و روحانی‌های زیادی داشتیم که هم تبلیغ می‌کردند و هم با بچه‌ها آموزش نظامی می‌دیدند. آن‌ها در کنار بچه‌های رزمنده با هم زندگی یکسانی داشتند. شب عملیات هم همان روحانی با لباس رزم وارد صحنه نبرد می‌شد.
کد خبر: ۴۴۳۵۳۴

به گزارش ایران اکونومیست وقتی که نام سردار جانباز و فرمانده لشکر27 محمد رسول‌الله(ص) را می‌آوری، ناخودآگاه ذهنت پر می‌کشد به روزهای سرد و سخت جنگ‌های کردستان. صفحه‌های تاریخ سال‌های 58 ، 59 و60 را به‌سختی ورق می‌زند. احمد متوسلیان، ابراهیم همت، محمود شهبازی، غلامعلی پیچک، ناصر کاظمی و... چهره به چهره از جلوی چشمانت می‌گذرند. جنگ که در جنوب سرگرفت، ‌محمد کوثری هم همراه بقیه دوستانش به دوکوهه آمد. این فضا، به مرور زمان از او انسانی ساخت که توانست در بُعد نظامی، مدیریتی و اخلاقی رشد کند تا جایی که مدال فرماندهی لشکر27 محمدرسول‌الله(ص) را که بچه‌های استان تهران پشتیبانش بودند به سینه آویز کرد.  جنگ که تمام شد، او هم‌چنان فرمانده بود تا این‌ که نمایندگی مردم تهران، یکی دیگر از فعالیت‌های او در عرصه خدمت شد. مثل همیشه با رویی باز دعوت ما را پذیرفت. تا با او در مورد نقش روحانیت در دوران دفاع مقدس گپی بزنیم.

به عنوان اولین سوال؛ شما به عنوان یکی از فرماندهان جنگ، نقش روحانیت را در دوران دفاع مقدس چگونه می‌بینید؟

از زمانی که جنگ بر ما تحمیل شد، نیروهای مردمی و سپاهی و ارتشی درگیر جنگ شدند. این نیروها دارای ویژگی‌هایی مخصوص خودشان بودند، به‌ویژه در مورد مسائل معنوی. از این جهت حال و هوای خاصی بر جبهه‌ها حاکم بود. همه به فرمان حضرت امام(ره) برای یک هدف گرد هم آمده‌ بودند و می‌خواستند طمع رژیم بعثی صدام را که تا بن دندان مسلح بود، ریشه‌کن کنند. طلبه‌ها و روحانیان هم از این قضیه دور نبودند. آن‌ها هم در صحنه‌های مختلف نبرد دوشادوش بچه‌های رزمنده می‌جنگیدند. البته ناگفته نماند که نقش یک روحانی بین بچه‌هایی که بیش‌ترشان در سن نوجوانی و بلوغ بودند، خیلی مهم بود. آن‌ها، درباره احکام شرعی و مسائلی که به آن‌ها مبتلا بودند از طلبه‌های جوان کمک می‌گرفتند و در خیلی از موارد اخلاقی و اعتقادی هم ‌از آن‌ها راهنمایی می‌خواستند و شبهاتی را که برای‌شان پیش می‌آمد، با ارتباط گرفتن با آنان حل می‌کردند. به عبارتی، نقش یک روحانی در جمع بچه‌های رزمنده‌ای که خیلی از آن‌ها در جنگ بالغ شده بودند و احتیاج داشتند کسی راهنما و مرشد دینی آن‌ها باشد، بسیار مهم بود. آن رزمنده یک مأوا و ملجأ پیدا کرده بود تا موقعی که مسئله‌ای ذهنش را مشغول کرد بتواند با او مشورت کند.

در طول جنگ، طلبه‌ها و روحانی‌های زیادی داشتیم که هم تبلیغ می‌کردند و هم با بچه‌ها آموزش نظامی می‌دیدند. آن‌ها در کنار بچه‌های رزمنده با هم زندگی یکسانی داشتند. شب عملیات هم همان روحانی با لباس رزم وارد صحنه نبرد می‌شد. تنها همان عمامه‌ای که بر سر داشت، باعث می‌شد که بچه‌ها روحیه بگیرند. از روحانی‌ها، بزرگان زیادی هم بودند که در زمان‌های مختلف می‌آمدند و در جمع بچه‌ها حضور پیدا می‌کردند و برای بچه‌ها و فرمانده‌ها کلی صحبت می‌کردند و روحیه می‌دادند.

آن‌موقع که شما فرمانده لشکر27 بودید، حضور طلبه‌ها و روحانی‌ها چطور بود؟

آن ‌زمان بعضی از روحانی‌ها به صورت تبلیغی به لشکر می‌آمدند، مدتی بین بچه‌رزمنده‌ها می‌ماندند، از یک گردان به گردان دیگر می‌رفتند، نماز می‌خواندند و مسائل شرعی و احکام می‌گفتند و در راه رشد فکری و اعتقادی بچه‌ها قدم بر می‌داشتند. تعداد قابل توجهی هم بودند که به عنوان نیروی رزمی تبلیغی بین بچه‌های گردان حضور داشتند. این حضور دایمی، بر جو حاکم بر گردان خیلی تاثیر داشت چون این طلبه‌ها روز و شب خودشان را با رزمنده‌ها می‌گذراندند. بچه‌ها هم به آن‌ها عشق می‌ورزیدند. در واقع یک ارتباط تنگاتنگ بین آن‌ها حاکم می‌شد. روحانی یا طلبه‌ای که با لباس رزم و فقط با یک عمامه که در حقیقت تنها وجه تمایز او با بقیه بود، در صف گردان می‌ایستاد و از صبح شروع می‌کرد و با نیروها نماز جماعت می‌خواند، ورزش می‌کرد، در صبحگاه لشکر شرکت می‌کرد، در آموزش نظامی حضور داشت و تمام کارهایی را که یک رزمنده انجام می‌داد، به‌طور جدی و با نظم و تربیت خاص خودش پیگیری می‌کرد و تازه در شب عملیات هم روحیه و قوتی برای همه بود، می‌توانست بسیار موثر باشد. او در چنین شرایطی واقعا بر دل‌های بچه‌ها حکومت می‌کرد. همه او را در کنار فرماندهی، یک تکیه‌گاه می‌دیدند.

آیا داشتیم کسانی را که هم روحانی باشند و هم فرمانده؟

بله. ما در لشکر به غیر از آن‌هایی که در گردان‌ها حضور دایمی داشتند و روحانی گردان به حساب می‌آمدند، گردان حبیب‌بن‌مظاهر را داشتیم که فرمانده‌اش حاج‌آقای طائب‌پور بود و البته بیش‌تر طلبه‌ها به آن گردان می‌رفتند. آن گردان معروف بود به گردان طلبه‌ها. طلبه‌هایی که در طول عملیات‌های مختلف به این گردان مامور می‌شدند، خیلی هم خوب می‌جنگیدند و زبانزد رزمنده‌ها بودند. حاج‌آقای صفری‌تبار هم که مسئول نمایندگی لشکر بود، واقعا زحمت می‌کشید. بنده خودم می‌دیدم که روحانی‌های دیگر مثل حاج‌آقای کاظمی و بقیه روحانی‌ها چقدر درباره آموزش مسائل شرعی و ارتقای اخلاقی و اعتقادی بچه‌های رزمنده از خودشان مایه می‌گذاشتند.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار