«روی فرش سبز بازی کن»، فلسفه «هوگو میسل» سرمربی تیم ملی اتریش و خالق «واندرتیم» تیم رویایی اتریش در دهه ۱۹۳۰ بود بازی روی زمین، جابهجایی توپ روی زمین و پاسهای کوتاه.
«ویتوریو پوتزو» سرمربی موفق تاریخ فوتبال ایتالیا با فلسفه ایجاد انگیزه و مبارزه تا پای جان، جامهای جهانی ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ را فتح کرد. همین مربی بود که برای نخستینبار به روش نشانه رفتن بازیکن حریف روی آورد و گفت فوتبال فقط بازی کردن تیم خودی نیست، بلکه جلوگیری از بازی حریف هم هست.
معمار فوتبال بریتانیا
با ورود به سالن اصلی ورزشگاه «امارات»، مجسمه نیم تنه برنزی «هربرت چاپمن» اثر «جیکوب اپستین» مجسمهساز مشهور بریتانیایی توجه شما را به خود جلب میکند. مردی که آرسنال را ساخت. معمار فوتبال بریتانیا در فاصله جنگ جهانی اول و دوم که همه چیز را زیرورو کرد و آرسنال بدون جام پوست انداخت تا او به یکی از موفقترین و تأثیرگذارترین مربیهای اوایل قرن ۲۰ در فوتبال انگلستان تبدیل شود.
اعتبار او نه تنها به دلیل کسب افتخار و ارزش برای آرسنال بلکه برای اینکه او را یکی از بنیانگذاران فوتبال مدرن و سبک بازی نوین میدانند. او تاکتیکهای جدید و سبک نوین تمرینها را وارد فوتبال کرد؛ او همچنین ابداعاتی همچون نورافکن و شماره پیراهن را در فوتبال پایهگذاری کرد و افتخارات و تحسینهای زیادی را پس از مرگ به دست آورد.
ساعتی با قُطر سه متر در ورزشگاه هایبری (در لندن) نصب شد و سکوها نو شدند؛ نام ایستگاه قطار «جیلسپی» به ایستگاه آرسنال تغییر یافت. رفتوبرگشت بازیکنان با اتوبوسهای ویژه انجام شد و بازیهای دوستانه با تیمهای خارجی برگزار کرد؛ او بود که به مقامهای اتحادیه فوتبال پیشنهاد ورود همزمان و موازی بازیکنان دو تیم فینالیست جام حذفی را داد.
نخستین مربی بود که ابزار و وسایل جدیدی برای تمرینات تهیه کرد و به بحثهای فنی روز پیش از بازی با حضور بازیکنان روی تخته سیاه و کاغذ روی آورد. برنامهریزی داشت؛ طرح ریخت و تئوریها را اجرا کرد. یک سال پیش از مرگش آستینهای سفید را روی لباس آرسنال آورد؛ همان پیراهنی که بعدها «آلن راجرز» پس از انتخابش بهعنوان سرمربی پرسپولیس از انگلیس برای این باشگاهها آورد!
برنامه ۵ ساله برای ساختن تیمی نو
آرسنال که سال ۱۸۸۶ تاسیس شده بود در سال ۱۹۲۵ «چاپمن» را خواست و او به شرط قبول برنامه ۵ سالهاش برای ساختن تیمی نو، هدایت این تیم را پذیرفت. «چارلی بوکان» مهاجم ۳۴ ساله و بد اخلاق تیم «ساندرلند» نخستین خرید «چاپمن» بود و همین بازیکن در نخستین جلسه تمرین به دلیل اینکه پیراهنش کیفیت نامناسبی داشت تمرین را ترک کرد و «چاپمن» با یک واکنش غیرمنتظره حق را به «بوکان» داد.
حتی او را به عنوان کاپیتان تیمش معرفی کرد و برای نخستینبار در قراردادش بندی را آورد که در ازای هر گل ۱۰۰ پوند بگیرد. چیزی که تازگیها در فوتبال باشگاهی و ملی ما باب شده است! «هربرت چاپمن» درست سه سال بعد «دیوید جک» مهاجم راست تیم «بولتون» را با قیمت نامتعارف آن سالها به بهای ۱۰ هزار و ۸۹۰ پوند خرید که باعث اعتراض مجلس اعیان و انتقاد از ولخرجیها هم شد. در واقع او میدانست دنبال چیست و «جک»، بازیسازی بود که «چاپمن» به شدت برای پیش بردن اهدافش به او نیاز داشت.
او پایهگذار سیستم ۵-۳-۲ یعنی دو مدافع، سه هافبک و پنج مهاجم را طراحی کرد و به هنگام دفاع تبدیل به سیستم ۳-۴-۳ و یا ۳-۲-۲-۳ میشد. در سال پنجم، آرسنال نخستین قهرمانی تاریخ خود را پس از گذشت ۴۴ سال از تاسیس در جام حذفی به دست آورد و بعد دو عنوان قهرمانی لیگ را نیز کسب کرد. اقدامات او در آرسنال آنها را تبدیل به تیم فاتح دهه ۱۹۳۰ کرد (کسب پنج عنوان قهرمانی لیگ در یک دهه)؛ اما او زنده نماند تا موفقیتهای آنها را نظاره کند؛ او در سال ۱۹۳۴ و در سن ۵۵ سالگی، بهطور ناگهانی و بر اثر ابتلا به ذاتالریه درگذشت.
فوتبال با فلسفههای مختلف و ذهنهای متفکری که پشت آن هستند، تعریف میشود. پشتِ هر تاکتیک موفقی، یک نوآور وجود داشته و فوتبال کنونی پر از تاثیرات از گذشته است و در این سالها هر سبک جدیدی که میبینیم، در واقع جدید نیست بلکه تغییری در یک سبک قدیمی بوجود آمده است.پدر نوگرایی تاکتیکی فوتبال
تکامل تاکتیکی فوتبال خطی نبوده و در گوشه و کنار جهان توسط مربیها، فرضیهپردازان و بازیکنهای پرشمار به صورت تدریجی در زمینههای مختلف شکل پذیرفته است اما به احتمال زیاد اگر فقط یک نفر، پدر نوگرایی تاکتیکی فوتبال قلمداد شود آن یک نفر کسی نیست جز «ویکتور ماسلوف» هافبک سریع تیم «تورپیدو مسکو» شوروی سابق که پاسهای عرضیاش تماشایی بود.
او خالق سیستم ۲-۴-۴ که برگرفته از سیستم ۴-۲-۴ بود و این سیستم با دو مهاجم و دو وینگر به هنگام حمله اجرا میشد و در هنگام دفاع یکی از وینگرها عقبتر میآمد و به هافبک کمک میکرد اما «ماسلوف» ترجیح داد هر دو وینگر را عقب بیاورد و سیستم ۲-۴-۴ را ابداع کرد و با این روش، درک دفاعی دینامو کیف را بالا برد و رکورد ۱۱ گل خورده در ۳۶ بازی در سال ۱۹۶۷ رقم زد.
تنگ کردن فضا برای حریفان
سیستم منظم و ساعتوار او کاری میکرد که بازیکنانش فضا را برای حریفان تنگ کنند و جلو زمین توپ را از حریف پس بگیرند. اکنون این کار را با نام «پرس» میشناسیم و شاگردان «ماسلوف» در این کار تبحر داشتند. در آن زمان، پرسینگ از مدتها پیش در ورزش رواج پیدا کرده بود. به طور مثال در ورزش هاکی، «توماس پاتریک گورمن» مفهوم پیشگیری را تعریف کرده بود و مهاجمان او موظف بودند با خشونت فضا را از جلو بر حریفان ببندند، پاسها را قطع کنند و مالکیت را پس بگیرند.
کمی زمان برد اما این روش سرانجام موفقیتآمیز شد. بیشتر از هر چیزی، این روش نیازمند یک سیستم ماشینی بود که همه اعضا منظم در آن کار کنند تا جواب دهد. در حالی که بسیاری فکر میکردند انتقال این سبک از هاکی به فوتبال غیرممکن است زیرا تفاوتهای زیادی بین این دو ورزش وجود داشت؛ با این حال پرسینگ در فوتبال هم موفق بود.
امروزه مربیانی مانند «مائوریتسیو پوچتینو» و «یورگن کلوپ» در باشگاههای خود (پاریسنژرمن و لیورپول) سیستمهای پرسینگ خاصی را ارائه میدهند اما شالوده سیستم آنها، دههها پیش پایهگذاری شده بود. بعضیها «رینوس میشل» را موثر میدانند و فاینورد «ارنست هاپل» را مثال میزنند که در سال ۱۹۷۰ قهرمان اروپا شد. با این حال، تاثیر بزرگ «ویکتور ماسلوف» به درستی شناخته نمیشود و شاید حتی فراموش شده اما او شایسته تحسین است.
دفاع چهار نفره خطی
سیستم ۲-۴-۴، جدا از نیاکان و مبتکران آن، این روزها جایگاه خاصی در فوتبال مدرن دارد. رومانتیکها از تاکتیکهای به کار گرفته شده در ۲-۴-۴ انتقاد میکنند اما این سیستم بدون شک در نتایج تاثیرگذار بود. ۲-۴-۴ سبب شد تعادل مناسبی بین فاز دفاعی و هجومی برقرار شود زیرا هافبکهای بیشتری برای انتقال توپ در زمین حضور داشتند. ۲-۴-۴ باعث شد فوتبال بیشتر از تکیه بر خلاقیتهای فردی، به سمت و سوی کارآمدی پیش برود و یک تیم بسازد.
نکته جالب اینکه «بوریس آرکادیف» سرمربی تیم «دینامو مسکو» شوروی سابق در دهه ۱۹۴۰ و پس از پایان جنگ جهانی دوم و نویسنده کتاب «تاکتیکهای فوتبال» که تمرینات تیمش را مبتنی بر اهمیت ضد حمله در فوتبال، بالا بردن قدرت بدنی و سرعت و از طرفی بازیکنها در هنگام بازی باید از منطقهای به منطقه دیگری میرفتند و چهار بازیکن از پنج مهره هجومی به هنگام دفاع به عقب برمیگشتند بنا نهاده بود، خالق سیستم ۴-۲-۴ و نخستین مربی که دفاع چهار نفره خطی را ابداع کرد.
معمار مجارستان جادویی
«فوتبال را روی تخته سیاه بازی نمیکنند. فوتبال را در میدان بازی میکنند اما فوتبال روی تخته سیاه شکل میگیرد با توصیف و تحلیلی تاکتیکها و برنامهها، موفقیت در فوتبال با ترکیب فرضیهها از یک سو و نمایش بازیکنان در میدان از سوی دیگر کسب میشود.» این فلسفه مربیگری «گوژتاو سبس» معمار مجارستان جادویی دهه ۱۹۵۰ است.
در واقع مجارستان با فلسفه این مربی و با اجرای سیستم ۴-۲-۴ از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۶ حرف اول را در جهان زد و با کسب ۴۲ پیروزی و ۷ تساوی و تنها ۲ شکست در آن سالها لرزه بر اندام تیمهای بزرگ انداخت. از جمله پیروزهای بزرگ او ۶ بر ۳ مقابل انگلیس در ومبلی و ۷ بر یک برابر همین تیم در بوداپست در سال ۱۹۵۳ و برتری ۸ بر ۳ مقابل آلمانغربی در جامجهانی ۱۹۵۴. برزیل نیز در سال ۱۹۵۸ با هدایت «ویسنته فئولا» توانست با استفاده از این سیستم برای نخستینبار قهرمان جامجهانی شود.
فلسفههای مختلف و ذهنهای متفکر
فوتبال با فلسفههای مختلف و ذهنهای متفکری که پشت آن هستند، تعریف میشود. پشتِ هر تاکتیک موفقی، یک نوآور وجود داشته و فوتبال کنونی پر از تاثیرات از گذشته است و در این سالها هر سبک جدیدی که میبینیم، در واقع جدید نیست بلکه تغییری در یک سبک قدیمی بوجود آمده است.
تکامل، بخش جداییناپذیر زندگی است و فوتبال در قرن بیستم به شدت تکامل پیدا میکرد. با این حال وقتی یک قطعه هنری را میبینید، نباید ریشههای آن را از یاد ببرید. «یوهان کرایف» یکی از مبتکران اصلی فوتبال مدرن است اما شخص دیگری همچون «رینوس میشل» سرمربی آژاکس که توتال فوتبال را بوجود آورد نیز پیش از این اسطوره هلندی وجود داشتهاند. «پپ گواردیولا» و اعتقادش به فلسفه توتال فوتبال، عصر طلایی بارسلونا را رقم زد که شاید هرگز تکرار نشود را مرهون تلاشهای «یوهان کرایف» است.
ادامه دارد ...