پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 18 - ۸ شوال ۱۴۴۵
۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۴

مانگای اوسامو یا بوستان سعدی؟

کودکان و نوجوانان در نمایشگاه بین‌المللی کتاب به دنبال چه آثاری هستند؟
کد خبر: ۴۳۷۰۳۳

به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه ایران نوشت: «بچه‌ها روی صندلی دور میز نشسته‌ و کتاب‌هایی را که انتخاب کرده‌اند ورق می‌زنند. بعضی را دوست ندارند و کنار می‌گذارند و بعضی را با علاقه نگاه می‌کنند. بعضی هم با پدر و مادر مشورت می‌کنند که بخرند یا نه؟ خردسالان هم کتاب‌هایی با طرح جلدهای پر از نقش و رنگ را در آغوش گرفته‌ و نمی‌گذارند یک لحظه هم از آنها دور شود. غرفه‌های فروش کتاب‌ کودک و نوجوان پر از رنگ‌های زنده و چشمان پراشتیاق کودکان است. دیدن بچه‌هایی که در این روزگار پر از بازی‌های یارانه‌ای و وقت گذرانی در اینترنت بخشی از زندگی را به مطالعه می‌پردازند جذاب و امیدوارکننده است. اما کودکان امروز چه کتاب‌هایی را بیشتر دوست دارند و چطور انتخاب می‌کنند؟ سؤالی که در این گزارش به دنبال آن هستم.

وارد یکی از غرفه‌ها می‌شوم با فروشنده‌ای سر صحبت را باز می‌کنم تا ببینم کودکانی که او در این چند روز دیده دنبال چه کتاب‌هایی هستند. دختر جوان از فروش خوب کتاب‌های «انیمه و مانگا» می‌گوید؛ کتاب‌هایی با داستان‌های ساده اما ماجراجویانه که ژاپنی هستند و کودکان زیادی به عشق خرید آنها به نمایشگاه می‌آیند: «بعضی از بچه‌ها خیلی حرفه‌ای هستند و احتیاج به معرفی کتاب و راهنمایی ندارند. اما بیشتر بچه‌هایی که من دیده‌ام دنبال رمان‌های ترسناک و داستان‌های علمی-‌تخیلی  هستند.»

او از کودکان بالای ۹ سالی می‌گوید که طرفدار رمان‌های عاشقانه هستند: «البته پدر و مادرها نقش ممیزی دارند و وقتی می‌بینند بچه چند جلد از این کتاب‌ها خریده برایشان کتاب‌هایی مانند مثنوی مولانا، شاهنامه، کلیله‌ودمنه و هزار و یک شب را که به زبان کودکانه بازنویسی شده هم می‌خرند و با تأکید می‌گویند باید این‌ها را هم بخوانی.»

مدیر غرفه از راه می‌رسد. تجربیات او هم بر همین نکته تأکید دارد که کودکان کتاب‌های ژاپنی، فانتزی خنده‌دار و علمی-تخیلی را بیشتر ترجیح می‌دهند. بیشتر کتاب‌هایی که در این غرفه می‌بینم ترجمه هستند و کتاب‌های تألیفی - ایرانی هیچ توجهی جلب نمی‌کنند. مدیر غرفه توضیح می‌دهد که بچه‌ها دیگر علاقه‌ای به کتاب‌های ایرانی ندارند و بیشترین فروش برای کتاب‌های ترجمه است.

در گشت‌وگذار بین غرفه‌ها بچه‌ها سرگرم خرید و نگاه‌کردن هستند. غرفه‌ای که نقاشی روی صورت انجام می‌دهد حسابی پرطرفدار است و بچه‌ها را به خودش جذب می‌کند. وارد غرفه بزرگ دیگری می‌شوم که یکی از ناشران قدیمی کتاب است. با مدیر روابط عمومی غرفه سر حرف را باز می‌کنم و او از افت نویسنده‌های کودک ایرانی می‌گوید: «ما هر روز کار پیشنهادی داریم گاهی در طول روز ۱۰۰ تا ۱۵۰ تا کار می‌فرستند که تألیفی است اما از بین آنها یک یا دو کار ارزش چاپ دارد. بیشتر متن‌ها کپی، خالی از محتوا و سر کاری است یا محتوای تکراری دارد. ناشر هم ترجیح می‌دهد کارهایی را منتشر کند که فروش داشته باشد. الان ذائقه بچه‌ها بیشتر به ترسناک و تخیلی گرایش دارد دیگر داستان حسنی و مملی سنخیتی با زندگی آنها ندارد و بچه‌ها هم گرایشی به خرید ندارند.»

او از کتاب‌های تألیفی خوبی که فروش داشته‌اند می‌گوید که ذهن کودک را درگیر می‌کنند و موضوعی دارند که برای کودک تازگی دارد مانند «کلاغی لای موهایم»، «شب احمد» یا «مردی که ۱۵ ساله ماند».

غرفه انتشاراتی که وارد آن می‌شوم پر از کتاب‌هایی از نویسندگان ایرانی است اما کم‌بازدید؛ انتشاراتی که روی فرهنگ ایرانی تمرکز دارد. مدیر غرفه هم از علاقه کودکان به کتاب‌های ترسناک و تخیلی می‌گوید که در این غرفه به چشم نمی‌خورند و مشتری‌های این انتشارات هم متقاضی آن نیستند: «ما ترجمه داریم ولی مخاطب ما سمتش نمی‌رود. از تألیفی‌های خوب و پروفروش هم «هتل کله پوک‌ها»، «یک مهمانی یک چیزی»، «دماغ مترسک» و «بهترین هدیه دنیا» هستند که در برابر کتاب‌های ترجمه باز هم کمتر فروش می‌روند. بچه‌ها ماجراجویی دوست دارند. چیزهایی که مشابه خارجی دارد هم دوست دارند و دنبالش هستند.»

دختری هفت‌ساله با علاقه مشغول ورق‌زدن کتابی کنار مادرش است؛ کتابی که به قول خودش چون فیلمش را دیده دوست دارد کتابش را هم بخواند. از مادرش می‌پرسم آیا اجازه می‌دهید خودش انتخاب کند؟ مادر و دختر با هم جواب می‌دهند نه و می‌زنند زیر خنده. مادر ادامه می‌دهد که با توجه به سن فرزندش خودش انتخاب می‌کند چون نمی‌خواهد دخترش کتاب‌هایی را که از سنش بیشتر است، بردارد: «من از قبل دنبال چیزی نبودم آمدم اینجا ببینم چه چیزی پیدا می‌کنم.»

بچه‌ها دور میز ایستاده‌اند و مشغول رنگ‌آمیزی کتاب‌های نقاشی هستند. یکی مدادرنگی را برمی‌دارد و دیگری خیره مانده و کاری نمی‌کند. در این غرفه کتاب‌های تألیفی در کنار کتاب‌های ترجمه به چشم می‌خورند و آنطور که مدیر غرفه می‌گوید سیاست آنها این طور است که به صورت برابر کتاب منتشر کنند: «ما دو مخاطب داریم یکی پدر و مادر و دیگری بچه‌ها، بچه‌ها بیشتر روی جلد و عنوان را نگاه می‌کنند و رنگ‌ها و عنوان‌های هیجانی را بیشتر می‌پسندند. والدین اما بیشتر به پیش‌زمینه یا معرفی روانشناس و بلاگر توجه می‌کنند.»

او با تأکید می‌گوید که فروش کتاب‌های ترجمه با اختلاف بیشتر است: «از ۱۰ عنوان پرفروش ما دو تا تألیف است و باقی ترجمه.»

از نظر او خارجی‌ها نبض کودکان ما را بهتر از فعالین حوزه کودک در داخل گرفته‌ و می‌دانند در ذهن کودکان ما چه می‌گذرد.

ناشر دیگری که غرفه کوچکی پر از عنوان کتاب‌های ترجمه دارد و بی‌حوصله سر از گوشی بلند می‌کند تعریف می‌کند که در کل کارهای ترجمه است که در بازار گل می‌کند: «کارهای داخلی باید پروپاگاندا کنند و کسی پشت کتاب باشد تا پرفروش شود. نویسنده موفق ایرانی آنچنانی هم کم داریم.»

پدری همراه فرزند غرفه کتاب‌های آموزشی را جست‌وجو می‌کند و خیلی آرام و هم سلیقه با هم کتاب انتخاب می‌کنند. پدر تعریف می‌کند چون پیش از زبان بازکردن فرزندش برای او کتاب می‌خوانده حالا علاقه‌مندی بیشتری برای کتاب‌خواندن دارد: «سعی می‌کنم کتاب‌هایی را به او پیشنهاد بدهم که هم مرتبط با درس باشد و هم آموزنده. الان هم خودش گفت این کتابی را که در مورد حالت‌های مایع، گاز و جامد است برای من بخر! البته به سلیقه خودش هم احترام می‌گذارم و اگر کتاب خوبی انتخاب کند برمی‌دارم.»

مادر که مشغول بررسی کتاب‌هاست با کتابی برمی‌گردد و با هیجان موضوعات پشت آن را می‌خواند تا رضایت پسر و پدر را جلب کند. نام کتاب «امان از این چیزها» است: «آیا موقع امتحان استرس دارید؟ با دارودسته‌های مدرسه چطور برخورد کنیم؟ نگرانی دارید؟ با زورگوها در مدرسه چکار کنیم؟ این خیلی کتاب خوبی است چون در مورد چیزهایی حرف می‌زند که کمتر در مدرسه در مورد آن با بچه حرف می‌زنند و خیلی خوب است بچه در مورد آنها ذهنیت داشته باشد.»

پدر و مادرها با سبد دور صندلی نشسته‌اند و کتاب‌هایی را که بچه‌ها انتخاب کرده‌اند، چک می‌کنند. خردسالی دو کتاب در دست گرفته و یکی را هم در دهانش گذاشته و یکی را هم روی زمین می‌کشد. تصورش از کتاب عروسک‌هایی است که در خانه با آنها بازی می‌کند. مادری که مشغول خرید همراه نوجوانش است با خنده می‌گوید: «دنبال کتابی برای کودک چهار ساله‌ام می‌گردم که کمتر حرف بزند.»

از نوجوانش می‌پرسم دنبال چه کتاب‌هایی است؟ عینکش را روی دماغ بالاتر می‌گذارد و می‌گوید: «من خودم انتخاب می‌کنم چون موضوعات مورد علاقه‌ام را می‌دانم. بیشتر کتاب داستان و علمی دوست دارم ولی دوستانم بیشتر کمیک می‌خوانند. اصلا هم سراغ کتاب‌های کارتونی و ترسناک نمی‌روم چون اهل این داستان‌ها نیستم. خیلی بچگانه است.»

بیشتر غرفه‌ها پر از کتاب‌های ترجمه است. البته در بعضی از آنها کتاب‌های پرفروشی در مورد قهرمانان ایرانی یا فرهنگ‌نامه‌هایی در مورد اختراعات هم به چشم می‌خورد.

یکی از مؤلفین کتاب کودک که بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب منتشر کرده است حرف‌های ناشران در مورد افت نویسنده‌های ایرانی را می‌پذیرد اما از نظر او که نمی‌خواهد نامش گفته شود، دلیل این اتفاق سلسله‌جریاناتی است که به اینجا ختم شده که بازار کودک در دست کتاب‌های ترجمه باشد: «یکی از دلایل افت در این زمینه بعضی از ناشرانی هستند که حق تألیف ناچیزی در چاپ اول به مؤلف می‌دهند و سعی می‌کنند در چاپ‌های بعدی سود کامل را از آن خود کنند. برای همین بازار کتاب کودک بجز چند اسم معروف نویسنده مهم دیگری ندارد. چاپ‌های مجدد کتاب‌های قدیمی هم باعث می‌شود نویسندگان ایرانی به‌روز نباشند.»

او یکی دیگر از علل افت آثار تألیفی در بازار را نبود کار کارشناسی دقیق می‌داند: «متأسفانه در حوزه کتاب کودک بیشتر به وزن و قافیه و چهارچوب‌های ادبی سطحی دقت می‌شود تا محتوای تولید شده و همین باعث شده بسیاری فکر کنند به صرف پدر و مادر بودن و شناخت کودک می‌توانند در این زمینه تولید داشته باشند و مؤلف باشند.»

 

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار