به گزارش ایران اکونومیست, متولد بيست و دوم بهمن ۱۳۲۹ محله بازار تهران. مدرك تحصيلي اش ديپلم فني است. سال ۴۷ وارد عرصه هنر شد و سال ۵۰ با نمايش «آسيد كاظم» به طور حرفه اي هنر بازيگري را تجربه كرد. در دوران كودكي خيلي به شغل خلباني علاقه داشت. سه ماه در دانشگاه پاريس درس خواند، اما به دليل مشكلات مالي به كشور بازگشت. آن زمان هزينه تحصيل در كشور فرانسه نزديك به دو هزار تومان بود. سال ۶۵ ازدواج كرد و يك دختر به نام نيكي دارد كه ۲۴ ساله است.
با خواب و زياد خوابيدن ميانه خوبي ندارد. سحرخيزي را خيلي دوست دارد. هميشه نگران آينده دخترش است. از اينكه زود به آدم ها اعتماد مي كند ضربه هاي زيادي خورده است. سال ها قبل همسرش را از دست داده است. به خاطر بازي در فيلم «مسافران» به كارگرداني بهرام بيضايي برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مكمل مرد از جشنواره فيلم فجر شد و براي «سگ كشي»، «جنگ نفتكش ها» و «سايه هاي هجوم» كانديداي بهترين بازيگر اين جشنواره بوده است.
در دوران كودكي سينما زياد مي رفت و عاشق فردين بود، اما اهل تئاتر نبود. ورودش به دنياي بازيگري كاملاً اتفاقي بود. سال ۴۷ با يكي از دوستانش كه در تئاتر حضور داشت به تماشاي نمايشي رفت و همانجا به او پيشنهاد شد نقش كوچكي را بازي كند. چندي بعد يكي از بازيگران اصلي آن نمايش قهر كرد و رفت و او نقش اصلي را بازي كرد و اين نخستين كار تئاتري او محسوب مي شود. قبل از اينكه وارد عرصه تئاتر شود، در شركت مرسدس بنز كار مي كرد. اولين كار سيمايي اش فيلم «شهر قصه» در سال ۵۲ بود و قصه آن ورود يك فيل به شهر قصه بود و حيوانات مختلف در آن حضور داشتند.
به زراعت و كشت و كار علاقه خاصي دارد. دخترش مي گويد: «وقتي مادرم از دنيا رفت پدرم هم برايم مادر بود و هم پدر. هميشه در روز مادر به اولين كسي كه تبريك مي گويم پدرم است.» ۱۳ تير ماه امسال نشان نمادين به او اعطا شد با عنوان نخستين «شهربان يارشهر تهران». اين افراد با ارائه گزارش تخلفات ساخت و ساز در شهر تهران به شركت هاي شهربان و حريم بان حافظ شهر خواهند بود.
سال ۴۲ بعد از بازي در نمايش «آسيد كاظم» چند ماهي بيكار بود و حتي تصميم گرفت از دنياي بازيگري خداحافظي كند و براي ادامه تحصيل به آلمان برود. روزي كه براي خداحافظي با دوستانش به خانه تئاتر رفت، زنده ياد جمشيد لايق به او گفت با منوچهر انور تماس بگير با تو كار دارد. تماس گرفت و او را براي بازي در فيلم «شهر قصه» دعوت كرد و بعد ديگر عطاي آلمان رفتن را به لقايش بخشيد. در دوران جواني شش ماهي را به كلاس هاي بازيگري هنرهاي دراماتيك دانشگاه تهران رفت. دوست ندارد تنها دخترش وارد عرصه بازيگري شود.
در فيلم «جنگ نفتكش ها» ۴۵ روز از كشتي خارج نشد و مدام مشغول كار بود. در مصاحبه اي از حضور بازيگراني چون محمدرضا گلزار و مهناز افشار به شدت انتقاد كرد. در خانواده اي شلوغ و پر جمعيت چشم به دنيا گشود كه وضع مالي شان هم اصلاً تعريفي نداشت. بسيار واقع بين است. از با مردم بودن لذت مي برد و زياد از اينكه به بازيگري به سينما روي آورده حس خوبي ندارد. هميشه شكرگزار خداوند است و دوست ندارد مجيز كسي را بگويد. چند سال پيش در شهر مشهد مقدس موقع خريد خانه سرش را حسابي كلاه گذاشتند. دوست دارد تا موقعي زنده بماند كه بودنش باعث آزار كسي نشود. ورزش جزو لايفنك صبح هاي اوست.
از طرفداران قديمي تيم استقلال است. اولين فيلمي كه ساخت دو سال در محاق توقيف بود. نسبت به تئاتر تعصب خاصي دارد. با سختي و مرارت زيادي بزرگ شده و آنچنان كه بايد و شايد به جايگاهي كه حقش است نرسيده. در دوران تحصيل، درسش زياد تعريفي نداشت و بچه درسخواني محسوب نمي شد. در سال هاي نوجواني و جواني از فوتباليست هاي كم و بيش حرفه اي بود. بدون رودربايستي حرفش را مي زند. اين طور نيست كه جلو كسي تعريفش را بكند و پشت سرش از او بدگويي كند.
از ميان سازها ويلن و پيانو را خيلي دوست دارد. كارگرداني به او حس خوبي مي دهد. تا به حال در فيلم هاي «شهر قصه»، «عبور از ميدان مين»، «زخمه»، «تفنگدار»، «يوزپلنگ»، «تنوره ديو»، «آوار»، «گل مريم»، «تشكيلات»، «تيغ و ابريشم»، «روزهاي انتظار»، «فاني»، «ساوالان»، «كشتي آنجليكا»، «ريحانه»، «در مسير تندباد»، «سايه هاي هجوم»، «بيا با من»، «راز خنجر»، «سگ كشي»، «قلب هاي ناآرام»، «تقاطع» و... بازي كرده است. سال ۸۸ فيلم «قلب هاي ناآرام را به عنوان كارگردان در كارنامه اش به ثبت رساند.
روزهاي زندگي/ شماره ۴۳۱