پادکست
مرد تنهای نیمهشبهای کوفه
قطرههای زهر، آرام و وقیح در رگهای علی جلو میخزد. درد فرق علی اما از درد زخم تنهایی بیست و پنج سالهاش بیشتر نیست. تن او نَه که جانش از تلخند زهر زمانه میسوزد. دنیایی که بدهکاریاش به آل محمد سالها بعد از زور شانههای زمین هم بیرون میزند، پیالههای شیر یتیمان کوفه برای درد جانکاه روح علی افاقه نمیشود. امتی که قرنها بعد باز هم قرار است بر زخم پهلوی فاطمه و فرق شکافته علی گریه کند اما دریغ که زخم تنهایی علی چشم انتظار فهمیده شدن به کران زمانهای است که همه چیزش در سیری تدریجی تغییر میکند، الا حق و حقیقتش.