يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۲ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۰

عیدانه با «شیرخدا»/ زندگی به روایت استاد ۸۸ ساله

چه چیز بهتر از اینکه زندگی‌تان با ضرب و آهنگ، ورزش، رادمردی، گود زورخانه، گل‌ و گیاه گره بخورد.
عیدانه با «شیرخدا»  زندگی به روایت استاد ۸۸ ساله
کد خبر: ۴۰۸۱۵۴

به گزارش ایران اکونومیست، به منزل استاد عباس شیرخدا از قدیمی‌ترین‌های ورزش باستانی ایران در طبقه هشتم یک آپارتمان در فاز سوم شهرک اکباتان رفتیم. مردی خوش‌ذوق و سرزنده، خوش صدا و صمیمی با ۸۸ سال سن که علاقه بسیاری به گل و گیاه دارد و گوشه‌ گوشه خانه‌اش را با گلدان‌های بزرگ، کوچک و بسیار زیبا آراسته است. وی در لحظه‌های مختلف این گفت‌وگو تمامی اشعار را با صدای بلند و زیبایش خواند و باعث شد فضای متفاوتی را تجربه کنیم. در ادامه مشروح کامل گفت‌وگو با این استاد برجسته آمده است که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.  

درباره اسم‌تان توضیح دهید.

همه فکر می‌کنند چون ضرب و زنگ می‌زنم نام بنده شیرخدا است اما باید بگویم نام خانوادگی من شیرخدا است و تمام اجدادم نیز شیرخدا بوده‌اند.

از دوران کودکی و مدرسه خود بگویید.

استاد عباس شیرخدا متولد ۱۳۱۲ هستم در بازارچه سعادت هستم. منزل ما از یک طرف به منزل شادروان آقا تختی راه داشت و از یک طرف نیز نزدیک منزل حاج آقا طیب بود. در ابتدا به مدرسه نوبهار زیر بازارچه نو، خیابان محمدیه در مولوی می‌رفتم، آن زمان پسر و دختر با یکدیگر درس می‌خواندند و در یک کلاس حضور داشتند چراکه تعداد مدارس کم بود و باید همگی از فرصت تحصیل بهره می‌بردند. چند ماهی که آنجا درس خواندم و پس از آن ما را به مدرسه سعادت در بازارچه منتقل کردند. زمانی که به این مدرسه می‌رفتم جلوی صف می‌ایستادم و شاهنامه می‌خواندم.

پس از آن به دبستان صبا زیر بازارچه حاج غلامعلی رفتم و تا کلاس ششم آن‌جا تحصیل کردم. کاپیتان والیبال مدرسه بودم و در مسابقات مدارس سرویس که می‌زدیم شروع می‌کردم به شاهنامه خواندن و تیم حریف هول می‌شد و می‌باخت و همواره زمانی که قهرمان می‌شدیم جام قهرمانی را به تیم بازنده می‌دادم؛ علتش هم این بود که از بچگی دوست داشتم به مردم محبت کنم.

معلمی به نام محمدی رضوان داشتم، وی با بچه ها والیبال بازی می‌کرد و تنها معلمی بود که با بچه‌ها قاطی می‌شد، یک ناظم هم داشتیم که شاعر بود و شعرهای بسیار زیبایی می‌خواند و ما نیز با کمال میل گوش فرا می‌دادیم و من همواره محو اشعاری می‌شدم که وی می‌خواند.

 

به‌گردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا/ جواهر خیز وگوهرریز و گوهربیز وگوهرزا

از ناظم مدرسه اجازه می‌گرفتم و در صف مدرسه شاهنامه می‌خواندم. میکروفنی هم وجود نداشت. به تدریج کلاسی ایجاد کردم به نام زورخانه شیرخدا، صبح زود می‌رفتیم و ضرب می‌زدیم و ورزش زورخانه‌ای انجام می‌دادیم. مدرسه که می‌رفتم همواره دوست داشتم شعرهای قشنگ بخوانم و اشعاری که می‌خواندم هرگز تکراری نبود.

بنده از کودکی خونم برای ورزش زورخانه‌ای و کشتی می‌جوشید. دو نفر از هم‌دوره‌ای های بنده نیز پهلوان قهرمان رسول میرمالک است و قهرمان دو و پرش روح‌الله رحمانی، خیلی دوست دارم بتوانم سایر هم‌دوره‌های خود را ببینم یا حتی صدای آن‌ها را بشنوم. سیدعباس تبریزی،  غفور بزرگی، محمدعلی جعفری و حسن اسکندری از دیگر دوستان بنده بودند و نمی‌دانم هم اکنون در قید حیات هستند یا خیر اما خیلی دوست دارم اگر فرزندان آن‌ها مصاحبه بنده را می‌بینند یا می‌خوانند با بنده تماس بگیرند تا بتوانم صدای دوستان خود را پس از ۵۰ تا ۶۰ سال بشنوم.

در خانواده خود سابقه شاهنامه خوانی داشتید؟

پدرم ورزشکار و برادر بزرگم جعفر شیرخدا از بهترین حماسه خوان‌های ایران بود و هرکسی در رادیو صدای وی را گوش می‌کرد از جای خود بلند نمی‌شد. برادر دیگری داشتم به نام حاج اصغر که در میدان اعدام، زورخانه داشت و برای ورزش کردن به آنجا می‌رفتم. اکبر شیرخدا دیگر برادر بنده باستانی کار و ورزشکار بود. مرحوم حسن شیرخدا، ناصر شیرخدا و هاشم شیرخدا دیگر برادرم بود که به تازگی فوت کرد. تمامی برادران بنده ورزشکار و شاهنامه‌خوان بودند و خانواده ما اصولا شاهنامه خوان بود و حتی پسرعموهای بنده نوحه‌خوان و مداح بودند و از نام علی و ابالفضل دریغ نمی‌کردند و نمی‌کنند.

بنده هفتاد مرتبه شاهنامه را خوانده ام. به جایی از شاهنامه که می‌رسم ناراحت می‌شوم. زمانی که رستم و سهراب در حال نبرد هستند و رستم سهراب را به زمین می‌زند و وی را می‌کشد. رستم بدون آگاهی از اینکه سهراب پسرش است، پهلوی او را می‌درد و چون سهراب در حال جان دادن است، نشان سهراب را می‌بیند و متوجه می‌شود که او فرزندش است. بعد از آن هم گودرز را سراغ کاووس می‌فرستد تا از او نوشدارو بگیرد و کاووس از این کار سر باز می‌زند. به همین دلیل می‌گویند نوشداری بعد از مرگ سهراب.

خودم نیز کتابی از اشعاری که خوانده‌ام با عکس چاپ خواهم کرد تا مورد استفاده قرار گیرد.

علاقه شما بیشتر به سمت ورزشکار شدن بود یا مرشد شدن؟

مرشد زورخانه خود باید ورزشکار باشد، یه نوچه که می‌چرخد بتواند با وی جفت کند. مرشدهایی هستند که ورزشکار نیستند و می‌توانند جفت کنند اما مرشدهایی که خود باستانی‌کار باشند نوچه که می‌چرخد لذت می‌برد. بنده خودم در باشگاه مهندسی شوش ورزش می‌کردم و مدتی نیز کشتی می‌گرفتم.

از ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای بگویید.

زورخانه جایگاه رادمردی است. ورزش باستانی تنها ورزشی است که در هر حرکت آن اسم مولا علی (ع)، ابالفضل عباس (ع) و ۱۲ امام برده می‌شود و بر جمال علی صلوات می‌فرستند، اگر کسی وارد گود شود برای وی صلوات می‌فرستند، در هر نوع ورزش باستانی نام ۱۲ امام برده می‌شود و در هیچ ورزشی در دنیا تا این حد از ائمه اطهار صبحت نمی‌شود. یک ورزشکار که وزنه بردار است نیز نام مولا علی (ع)، ابالفضل عباس (ع) را به زبان می‌برد اما در ورزش زورخانه‌ای نام بردن از ائمه بسیار بیشتر است.  ورزش باستانی در تمامی شهرهای ایران وجود دارد. در تمامی شهرهای کشور زورخانه وجود دارد و امیدوار هستیم که خیلی بیش از این به زورخانه‌ها برسند و از این رشته پهلوانی و زورخانه‌ای حمایت کنند.

 

از مرحوم تختی خاطره یا خاطراتی دارید که برایمان تعریف کنید؟

آقا تختی هم محلی بنده بود. از زمانی که شادروان تختی مدرسه می‌رفت با وی دوست بودم و با هم به استخر و زورخانه می‌رفتیم اما چرا تختی به زورخانه آمد؟ تختی متوجه شد که در زورخانه مرشدها چقدر قشنگ می‌خوانند، ضرب می‌زنند، اشعار خوب می‌گویند، در زمان شنا رفتن و پا زدن به موقع می‌خوانند و به همین به همین دلیل به زورخانه علاقمند شد.

زمانی که آقا تختی از المپیک آمد نزد وی رفتم برایش خواندم: جهان پهلوان تختی نامدار/ که بود از برای وطن افتخار. اما وی نزد بنده آمد و گفت برای من نخوان. گفتم آقا تختی شما هم قهرمان و هم پهلوان هستید و شما از المپیک تشریف آورده اید و مدال کسب کرده‌اید و اگر از شما نخوانم از چه کسی بخوانم؟ این مرد بزرگ به بنده گلی هدیه کرد و گفت که از مولا علی (ع) بخوان. شرمنده شدم و سرم را پایین انداختم و گفتم بیخود نمی‌گویند آقای تختی.

زمانی که آقا تختی از المپیک آمد نزد وی رفتم برایش خواندم:

جهان پهلوان تختی نامدار/ که بود از برای وطن افتخار

اما وی نزد بنده آمد و گفت برای من نخوان. گفتم آقا تختی شما هم قهرمان و هم پهلوان هستید و شما از المپیک تشریف آورده اید و مدال کسب کرده‌اید و اگر از شما نخوانم از چه کسی بخوانم؟ این مرد بزرگ به بنده گلی هدیه کرد و گفت که از مولا علی (ع) بخوان. شرمنده شدم و سرم را پایین انداختم و گفتم بیخود نمی‌گویند آقای تختی.

تا دنیا، دنیا است و ورزش در این ممکلت وجود دارد نام تختی سرلوحه تمام ورزش ها است. ورزشکاری که نام آقا تختی را به زبان می‌آورد، دروغ نمی‌گوید. وی آن‌قدر آقا و بزرگ و دارای منش پهلوانی بود که بنده به وی خیلی ارادت داشته و دارم هرچند که متاسفانه خیلی زود از بین ما رفت.

یک مورد دیگر نیز وجود دارد که دوست دارم به آن اشاره کنم. آقا تختی قرار بود با یک کشتی گیر روس کشتی بگیرد. این ورزشکار انگشت خود را بسته بود و گویا مصدوم بود. آقا تختی نگاه کرد وقتی دید حریفش مصدوم است از ابتدا تا انتهای کشتی دست وی را نگرفت و درحالی که می‌توانست با گرفتن دست او کار را برای خود راحت کند. بنده چنین جوانمردی‌هایی از آقا تختی دیدم.

جوانمردی از خوی پیامبر است/ جوانمردی از کارها برتر است

فلسفه ورزش باستانی چیست؟

ورزش باستانی حمایت از کهنسالان زن و مرد و کودکان یتیم است. پوریای ولی ورزشکار باستانی بود و هر زمان که می‌خواست به درون گود برود وضو می‌گرفت البته اینجا نیز ورزشکاران با وضو به گود می‌روند. قدیم‌ترها در هر محله‌ای سقاخانه وجود داشت و شمع روشن می‌کردند و مراد می‌گرفتند. می‌گویند روزی پوریای ولی به سقاخانه رفت. دید پیرزنی با آه و ناله می‌گوید ای مولا، ای ابالفضل فردا کمک کن تا فردا شب پسرم موفق شود و در مبازره با پوریای ولی پیروز از میدان بیرون بیاد، خدایا وی را موفق کن چون می‌خواهم دامادش کنم.

پوریای ولی که این جملات را می‌شوند، می‌گوید مادر فکرش را نکن، پسر شما پوریای ولی را زمین می‌زند و داماد می‌شود و اصلا غصه نخور. فردا شب که مسابقه شروع می‌شود پوریای ولی به نحوی کشتی می‌گیرد که شکست بخورد تا حریفش پیروز شود. هر کسی که این مسائل را می‌شوند تحت تاثیر قرار می‌گیرد. آقا تختی نیز از همین نوع انسان‌ها بوده است و این دو نفر در ورزش باستانی سرآمد بوده‌اند.

امروزه ورزش باستانی رشد کرده و جوانان به این ورزش روی آورده‌اند اما مربیان باید نکات مهم را گوشزد کنند و به جوانان بگویند اگر ورزش می‌کنید به راه درست بروید. من فیلمی دیدم که سه مرشد حضور دارند و ضرب می‌زنند و ورزشکاران پشت به آن‌ها ورزش می‌کنند؛ این غلط است، میان‌دار باید رو به مرشد باشد و مرشد بتواند با وی جفت کند. البته این مسائل را باید مربیان گوشزد کنند که ورزش باستانی کشور بیشتر رشد کند. الحمدلله ورزش باستانی در ایران هر زمانی که فعالیت کرده همواره مقام اول را داشته است و هیچ کشوری به اندازه ایران در ورزش باستانی ورزشکار ندارد.

 

گلریزان به چه معناست؟

در زورخانه گلریزان می‌کنند. البته یک عده گلریزان می‌کنند و معنای این کار را نمی‌دانند. دو نفر با یکدیگر نزاع می‌کنند و به زندان می‌روند و در قهوه‌خانه برای آن‌ها پول جمع می‌کنند تا آزاد شوند، خب فردا روزی مجددا این افراد آزاد و باز هم با دیگران درگیر می‌شوند. گلریزان واقعی در گود زورخانه انجام می‌شود و زورخانه نباید طاق داشته باشد تا زمانی که میل می‌اندازند به طاق برخورد نکند. اگر مستمندی نیازمند کمک بود برای وی از طریق گلریزان پول جمع می‌کنند و کسی نمی‌فهمد ارقام توسط چه افرادی پرداخت شده است. از بالای زورخانه گل می‌ریزند و لُنگی که وسط قرار می‌گیرد با ریختن گل‌ها، مردم پول می‌دهند و به آن گلریزان می‌گویند. هر کسی بگوید گلریزان کرده‌ام و معنای آن را نداد کار درستی انجام نداده است.  گلریزان واقعی در گود زورخانه انجام می‌شود و زورخانه نباید طاق داشته باشد تا زمانی که میل می‌اندازند به طاق برخورد نکند. اگر مستمندی نیازمند کمک بود برای وی از طریق گلریزان پول جمع می‌کنند و کسی نمی‌فهمد ارقام توسط چه افرادی پرداخت شده است. از بالای زورخانه گل می‌ریزند و لُنگی که وسط قرار می‌گیرد با ریختن گل‌ها، مردم پول می‌دهند و به آن گلریزان می‌گویند. هر کسی بگوید گلریزان کرده‌ام و معنای آن را نداد کار درستی انجام نداده است.

ورزش باستانی، سخت است؟

ورزش باستانی از تمامی ورزش‌ها راحت تر است، چون آموزش‌های خوبی داده می شود که ورزشکار می‌تواند به خوبی فعالیت کند. به ورزشکار می‌گویند دستت را بالا بگیر و یک، دو و سه بچرخ یا اینکه دستت را روی تخته شنا بگذار و شنا برو. هر کدام از این ورزش‌ها یک مزیت برای بدن دارد. کسی که ورزشکار نیست با چند چرخش سرش گیج می‌رود و زمین می‌خورد اما یک ورزشکار حتی ممکن است سه تا چهار دقیقه بچرخد و آن به شرطی است که مرشد با وی جفت کند و هماهنگ باشد. مرشد که جفت کند با یک ورزشکار هم مرشد و هم ورزشکار لذت می‌برند. جفت کردن به این معنا است که مرشد با ورزشکار هماهنگ می‌کند و باعث می‌شود ورزشکار بیشتر بچرخد و بیشتر ورزش کند. در زورخانه باید از بزرگترها رخصت گرفت و همواره رخصت گرفتن سرلوحه کارها است و باید به آن توجه ویژه‌ای داشت.

شغلتان چه بود؟

بنده کارمند مخابرات بودم و در باشگاه پیام برنامه اجرا می‌کردم. پس از آن به سازمان صداوسیما رفتم و کارمند رسمی آن بودم و سابقه فعالیتم در این سازمان نیز دو برابر زمانی بود که در مخابرات شاغل بودم و بنده را از طریق سازمان صداوسیما می‌شناسند. در برنامه ورزش و مردم و صبح بخیر ایران اجرا می‌کردم و می‌خواندم. در فیلم قیصر نیز ضرب زده‌ام. در عمرم جز ذکر ۱۲ امام و ۱۴ معصوم بر لب نداشته‌ام و هرگز ترانه نخوانده‌ام.

از خانواده‌تان بگویید.

سه فرزند به نام‌های شیرین و شبنم و فرهاد دارم. چهار نوه دارم به نام‌های حامی، باران، ‌ آفرینش و آرامش. فرزندانم همگی ورزشکار هستند و دامادهایم نیز ورزش می‌کنند. دخترانم نیز ورزشکار هستند و زیاد ورزش می‌کنند. نوه‌هایم نیز زمانی که رادیو را روشن می‌کنم شروع به شنا رفتن می‌کنند. نوه پسرم را زورخانه می‌برم و نوه‌های دخترم را منتظر هستم بزرگتر شوند و بتوانم آن‌ها را نیز به زورخانه ببرم.

همسرتان در قید حیات نیست؟

همسرم فوت کرده‌ است. ۵۰ سال با یکدیگر زندگی کردیم. روحش شاد. از زمانی که وی را از دست دادم حال دیگری داشته‌ام. مهین قربان‌پور برایم انسانی بسیار با وفا و مهربان بود. روزگارم را بدون وی می‌سازم و می‌سوزم و هرچه معیشت پروردگار باشد می‌پذیرم. از زمانی که همسرم فوت کرده است دیگر در صداوسیما حضور پیدا نکرده‌ام و این مسئله به حال درونی‌ام باز می‌گردد.

 

غیر از ورزش زورخانه‌های به کدام ورزش علاقه‌مند بودید؟

بنده رشته وزنه‌برداری را خیلی دوست داشتم. هر زمان که مسابقه وزنه برداری بود برای تماشا می‌رفتم و در ابتدا نیز برای آن‌ها ضرب می‌زدم. مرحوم نامجو چندین سال قهرمان جهان بود. به جز وزنه‌برداری ورزش ژیمناستیک و بوکس را نیز بسیار دوست داشتم. در رشته بوکس اما خدارا خوش نمی‌آید که تا این حد یکدیگر را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و مورد جراحت و خونریزی قرار می‌گیرند.

گویا به گل و گیاه نیز خیلی علاقه‌مند هستید؟

خاطرخواه گل و گیاه هستم. زمانی که در خانه می‌خوانم، می‌بینم که صدای زنگ و ضرب من چقدر حال گل‌ها را خوب می‌کند و باعث رشد آن‌ها می‌شود. باور کنید زمانی که ضرب می‌زنم گل‌ها تکان می‌خورند؛ یا صدای ضرب آن‌ها را تکان می‌دهد یا به خاطر ضرب زدن، گل‌ها نیز ورزش می‌کنند، خدا می‌داند (با خنده).

دلا با کسان آشنایی مکن/ اگر می‌کنی بی‌وفایی مکنری 

خاطره جالبی دارید که برای‌مان تعریف کنید.

قبل‌ترها به جاده قدیم شمران می‌رفتیم و در رادیو برنامه زنده اجرا می‌کردیم. محله ما در مولوی بود و قرار شد به رادیو بروم. برف سنگینی باریده بود و با دست برف‌ها را کنار زدم و خودم را به نزدیکی محلی که قرار بود سوار شوم رساندم. قصد داشتم از جوی آب بپرم که پایم گیر کرد و کفشم را آب برد،  می‌خواستم به منزل برگردم اما دیر شده بود و باید راس ساعت حرکت می‌کردیم، در نهایت با یک کفش خود را به محل اجرای برنامه رساندم و در حال خواندن بودم که پایم می‌لرزید اما سعی کردم بهتر از همه روزها اجرا کنم چون به خودم تلقین کردم که به این سختی خودم را اینجا رسانده‌ام و باید بهترین اجرای خود را داشته باشد.

به عقیده شما مرشد چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

مرشد باید چشمش، دهانش و دستش پاک باشد، مرشد باید آقا باشد و مولا پسند و ابالفضل پسند باشد. سردم نیز همانند منبر است. مرشد کسی است که به زورخانه برود و ضرب بزند و ورزشکاران ورزش کنند اما متاسفانه یک سری مرشدها وجود دارند که دوست ندارم در مورد آن‌ها صحبت کنم و فقط از خدا می‌خواهم که آن‌ها را به راه راست هدایت کند. مرشد باید چشمش، دهانش و دستش پاک باشد، مرشد باید آقا باشد و مولا پسند و ابالفضل پسند باشد. سردم نیز همانند منبر است. مرشد کسی است که به زورخانه برود و ضرب بزند و ورزشکاران ورزش کنند اما متاسفانه یک سری مرشدها وجود دارند که دوست ندارم در مورد آن‌ها صحبت کنم و فقط از خدا می‌خواهم که آن‌ها را به راه راست هدایت کند. بنده از روزی که خودم را شناختم از علی (ع) دم زده ام. هرگاه بیماری را می‌بینم از قمر بنی‌هاشم می‌گویم.

به دریا پا نهاد و تشنه لب بیرون شد از دریا/ جوانمردی ببین، غیرت نگر، همت تماشا کن

روی هم رفته خداوند به تمامی افرادی که به جامعه خدمت می‌کنند ارج می‌دهد و اجازه نمی‌دهد درمانده بمانند.

شما خود را مرشد می‌دانید؟

معمولا به بنده شاهنامه‌خوان و حماسه‌سرا می‌گویند. البته مرشد بودن هم بسیار خوب است و به معنای ارشاد کننده است. نقال‌ها مرشد نیستند و باید به آن‌ها نقال گفت چرا که با مرشد بودن فرق می‌کند. البته بنده دیگر کم‌تر به زورخانه می‌روم که آن هم علت دارد. ضرب بزرگ، آبگاه را اذیت می‌کند و آسیب می‌رساند. علت از دست رفتن برخی مرشدها نیز قرار دادن ضرب در پهلو است و برای جسم ضرر دارد.

در مورد سابقه خود بگویید.

در رادیو کسی را از نظر حماسه‌سرایی نداریم که سابقه‌اش از بنده بیشتر باشد و از سایرین بیشتر خوانده‌ام. زمانی که به رادیو می‌رفتم مرحوم نجفی کرمانشاهی بهترین قرآن‌خوان بود. جناب نیکخو ورزش صبحگاهی اجرا می‌کرد و مرحوم صبحی، صبح جمعه‌ها قصه می‌گفت جمله بچه‌ها سلام را به زبان می‌آورد. حاج آقا راشد پنجشنبه‌ شب‌ها برنامه اجرا می‌کرد. گوینده برنامه محمود سعادت بود و چند نفری نیز بودند که دیگر در قید حیات نیستند.

عالم به علی نازد و مولا به ابالفضل

زمانی که سرگشته می‌شوم به ابالفضل اتکا می‌کنم و محال است کسی خالصانه سراغ ۱۲ امام و ۱۴ معصوم برود و دست خالی بازگردد و مراد وی داده نشود. اگر تمام دنیا جمع شود ما یک مولا علی (ع)، یک حضرت محمد (ع) و یک حسین (ع) داریم.

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

بنده زمان شهادت و تولد حضرت مولا علی (ع) را در رادیو می‌خواندم. مجری برنامه ورزش باستانی اگر آهنگ نداند خواندنش به دل مردم نمی‌نشیند. بنده بسم‌الله را از همایون می‌گویم و زمان سوگواری است شور می‌خوانم. شاهنامه را ۷۰ مرتبه از ابتدا تا انتها خوانده ام و اگر جایی بروم و کسی شاهنامه را اشتباه بخواند گوشزد می‌کنم. این توفیق را داشتم که هر روز صبح، پیام فردوسی را به گوش مردم ایران برسانم.

 

شما خود را مرشد می‌دانید؟

معمولا به بنده شاهنامه‌خوان و حماسه‌سرا می‌گویند. البته مرشد بودن هم بسیار خوب است و به معنای ارشاد کننده است. نقال‌ها مرشد نیستند و باید به آن‌ها نقال گفت چرا که با مرشد بودن فرق می‌کند. البته بنده دیگر کم‌تر به زورخانه می‌روم که آن هم علت دارد. ضرب بزرگ، آبگاه را اذیت می‌کند و آسیب می‌رساند. علت از دست رفتن برخی مرشدها نیز قرار دادن ضرب در پهلو است و برای جسم ضرر دارد.

در مورد سابقه خود بگویید؟

در رادیو کسی را از نظر حماسه‌سرایی نداریم که سابقه‌اش از بنده بیشتر باشد و از سایرین بیشتر خوانده‌ام. زمانی که به رادیو می‌رفتم مرحوم نجفی کرمانشاهی بهترین قرآن‌خوان بود. جناب نیکخو ورزش صبحگاهی اجرا می‌کرد و مرحوم صبحی، صبح جمعه‌ها قصه می‌گفت جمله بچه‌ها سلام را به زبان می‌آورد. حاج آقا راشد پنجشنبه‌ شب‌ها برنامه اجرا می‌کرد. گوینده برنامه محمود سعادت بود و چند نفری نیز بودند که دیگر در قید حیات نیستند.

عالم به علی نازد و مولا به ابالفضل

زمانی که سرگشته می‌شوم به اباالفضل اتکا می‌کنم و محال است کسی خالصانه سراغ ۱۲ امام و ۱۴ معصوم برود و دست خالی بازگردد و مراد وی داده نشود. اگر تمام دنیا جمع شود ما یک مولا علی (ع)، یک حضرت محمد (ع) و یک حسین (ع) داریم.

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

بنده زمان شهادت و تولد حضرت مولا علی (ع) را در رادیو می‌خواندم. مجری برنامه ورزش باستانی اگر آهنگ نداند خواندنش به دل مردم نمی‌نشیند. بنده بسم‌الله را از همایون می‌گویم و زمان سوگواری است شور می‌خوانم. شاهنامه را ۷۰ مرتبه از ابتدا تا انتها خوانده ام و اگر جایی بروم و کسی شاهنامه را اشتباه بخواند گوشزد می‌کنم. این توفیق را داشتم که هر روز صبح، پیام فردوسی را به گوش مردم ایران برسانم.

به موسیقی بیشتر علاقه‌مند هستید یا ورزش؟

هر دو را خیلی دوست دارم. موسیقی و ورزش باید با یکدیگر باشند. زمانی که ورزشکار کنده می‌زند و مرشد می‌خواند و باید اندرز بخواند و ورزشکار گوش می دهد. شاهنامه مخصوص زورخانه است و باید به بهترین شکل از آن در زورخانه استفاده شود.

به نام خداوند هر دو جهان/ خداوند بخشنده مهربان

بعد از آن مرشد زنگ را می زند و ورزشکاران شنا می روند و در این زمان مرشد باید حماسه بخواند.

چنین گفت رستم به اسفندیار/ که کردار ماند ز ما یادگار

همچنین زمانی که ورزشکار با ریتم تند ورزش می‌کند مرشد باید تند بخواند، زمانی که ورزشکار بلند می‌شود مرشد باید پا بزند.  مرشد باید بهترین شعرها را بخواند این مسئله موجب می شود که به دل ورزشکار بنشیند و میل بگیرد.

ملِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی/ نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

چه پیشنهادی برای توسعه ورزش باستانی در کشور دارید.

اگر شهرداری در پارک‌ها به ورزش باستانی بیشتر بپردازد، این مسئله موجب می‌شود علاقمندی به این رشته ورزشی بیشتر شود.

 

مردم ایران به ضرب زورخانه علاقه‌مند هستند؟

ضرب زورخانه ضرب رزم است و اگر به جز ضرب رزم با آن ضرب دیگری بزنند، گناه است. این ضرب، ضرب مولا است و مخصوص پهلوانی است. ضرب زورخانه نوعی عبادت است و مردم ایران باید این موضوع را بدانند.

بله مردم ایران خیلی ضرب زورخانه را دوست دارند. ضرب زورخانه ضرب رزم است و اگر به جز ضرب رزم با آن ضرب دیگری بزنند، گناه است. این ضرب، ضرب مولا است و مخصوص پهلوانی است. صدای این ضرب با سایر ضرب‌ها متفاوت است. ضرب‌های چوبی با ضرب زورخانه فرق می کنند، ضرب زورخانه گِلی و پوستش از پوست بز است. ضرب زورخانه نوعی عبادت است و مردم ایران باید این موضوع را بدانند.

چه توصیه‌ای به جوانان دارید؟

از جوانان خواهش می‌کنم سیگار نکشند. خدا می داند که بنده در تمام عمرم لب به سیگار نزده‌ام. سیگار کشیدن عمر انسان را کم و مغز را زایل می‌کند. از جوانان خواهش می‌کنم که در زنگی خود صادق باشند و افرادی که دروغ نمی‌گویند زندگی بهتری دارند. جوانان باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند. پدران و مادران خیلی برای فرزندان خود زحمت کشیده‌اند و جوانان نباید به پدر و مادر خود درشتی کنند بلکه باید دست و پای پدر و مادر خود را ببوسند. از خداوند می‌خواهم جوانان مملکت را به راه راست هدایت کند. امیدوار هستم تمامی مردم ایران سال خوبی را پشت سربگذارند و سلامت و دلشاد باشند.

دعاگوی این دولتم بنده‌وار/ خدایا تو این سایه پاینده دار

 

 

 

آخرین اخبار