يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۶:۲۲

مافیای گاز و اسلحه در کجای جنگ اوکراین قرار دارندمهدی پورصفا

ایران اکونومیست, تهران - ایرنا - در حالی که جنگ در اوکراین با شدت بالایی ادامه دارد به نظر می‌رسد اتحاد مافیاگونه آمریکا و شرکت‌های انرژی و اسلحه‌سازی همچون گذشته به دنبال استفاده از این فرصت برای رسیدن به منافع خود هستند.
مافیای گاز و اسلحه در کجای جنگ اوکراین قرار دارندمهدی پورصفا
کد خبر: ۴۰۶۲۸۰

«دوایت آیزنهاور» رییس‌جمهور اسبق ایالات متحده آمریکا در سخنرانی خداحافظی خود در سال 1961 از عنصر جدیدی در سیاست داخلی و خارجی این کشور سخن گفت. مجتمع‌های صنعتی - نظامی و ضرورت نگهبانی از ساختار سیاسی ایالات متحده در مقابل این که این مجتمع‌های صنعتی - نظامی تبدیل به عنصری تاثیرگذار در این کشور شوند.

  واقعیت این است که از آن زمان تاکنون این مجتمع‌های صنعتی - نظامی نه تنها تبدیل به یک عنصر تاثیرگذار در سیاست داخلی ایالات متحده شده‌اند بلکه ماهیت ارتباط آن‌ها با نهادهای سیاسی در این کشور فراتر از لابی‌های مرسوم شده است.

  با برداشته شدن موانع و محدودیت پرداخت پول از سوی لابی‌های اقتصادی به نهادهای سیاسی عملاً ارتباط این دو تبدیل به یک «ائتلاف مافیایی» شده است. شرکت‌های بزرگ تسلیحاتی، شرکت‌های انرژی، شرکت‌های فناوری اطلاعات و.. همگی چنان ارتباطات عمیقی در کنگره و احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات تشکیل داده‌اند که عملاً سیاست‌های ایالات متحده تبدیل به ترکیبی از منافع این نهادهای مافیایی تبدیل شده است.

  شاید رأی بخش مهمی از مردم آمریکا در سال 2016 به دونالد ترامپ رییس‌جمهور سابق آمریکا به دلیل نفرت از همین ساختار در هم پیچیده کارتل‌های بزرگ تجاری و نهادهای سیاسی قابل تفسیر باشد؛ شعاری که ترامپ مرتباً در میتینگ‌های انتخاباتی بر آن تاکید می‌کرد و شکست خود را در انتخابات سال 2020 به آن نسبت می‌داد، هرچند که خود هم در واقع بخشی از این مافیاها بود.

  رأی 75 میلیونی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 نشان می‌دهد که هنوز بخش قابل توجهی از مردم آمریکا به این مسئله باور دارند که نهادهای سایه در این کشور اصلی‌ترین تاثیرگذاران بر سرنوشت سیاسی آمریکا هستند.

  در این میان و علی‌رغم پیچیدگی ماجرا ردپای این نهادها در برخی از مهم‌ترین ماجراهای سیاست خارجی آمریکا به وضوح قابل مشاهده است.

  * ترامپ و خالی کردن بازار برای شرکت‌های نفتی

  شاید یکی از جدی‌ترین موارد ردپای این تاثیرگذاری را بتوان در ماجرای خروج آمریکا از برجام دید. در حالی که طیف وسیعی از متحدین و حتی محافل داخلی در ایالات متحده مخالف این مساله بودند اما در نهایت این ترامپ در اردیبهشت ماه سال 1397 از برجام خارج و تحریم‌های ثانویه برای ممنوعیت خرید نفت ایران را شش ماه بعد بارگرداند.

  تاکنون ادعاهای مختلفی در خصوص علل این تصمیم ترامپ بیان شده است. از ضعیف بودن توافق تا اطلاعاتی که رژیم صهیونیستی در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای ایران در اختیار آمریکا قرار داده است. در این میان اما نقش انرژی و شرکت‌های تولیدکننده انرژی در آمریکا برجسته‌تر از باقی موارد ادعایی است.

  واقعیت این است که آمریکا تا قبل از به قدرت رسیدن ترامپ در دوره اوباما نیز به خودکفایی کامل در زمینه تولید محصولات نفتی دست یافته بود به‌گونه‌ای که این کشور در سال 2011 برای اولین بار توانست به صادرکننده مطلق فرآورده‌های نفتی تبدیل شود.

  با این حال ترامپ به عنوان حامی اصلی صنایع فسیلی اهداف گسترده‌تری در ذهن داشت. توسعه صنایع نفتی در آمریکا به خصوص «نفت شیل» نیازمند بازارهای جدید بود و از آنجا که بازارهای داخلی آمریکا به نقطه اشباع رسیده بودند باید این بازارها در خارج از آمریکا مشتری جدید پیدا می‌کرد.

  ترامپ به دنبال رقابت با سایر کشورهای نفتی بود و نفت شیل آمریکا مسیری سخت برای رقابت با تولیدکنندگانی داشت که سال‌ها مشتریان ثابت در بازار نفت برای خود داشتند. از همین رو بود که سیاست ترامپ برای هدف قرار دادن کشورهای نفت‌خیز در دنیا آغاز شد.

  لیبی اولین قربانی بود که در میان شعله‌های دوباره جنگ داخلی غرق شد و اندک تولید نفت آن کمتر از قبل شد. در حالی که رقبا مشغول تلاش برای تصرف این کشور بودند، تولید نفتی با افت بیشتری روبه‌رو شد.

  قربانی بعدی سیاست جدید دولت ترامپ کشور ونزوئلا بود. بهانه تحریم ونزوئلا هم حمایت از احزاب اپوزوسیون در این کشور بود. ونزوئلا یک‌بار از کودتای سخت نظامی در این کشور به سلامت گریخته بود اما این بار حمایت از اپوزوسیون بهانه جدیدی برای اعمال تحریم‌های جدید در این کشور بود.

  در حالی که ونزوئلا خود از مشکلات فراوان در حوزه اقتصادی و فرسودگی زیر ساخت‌ها رنج می‌برد، تحریم‌های آمریکا و محدودیت‌های جدی در فروش نفت به سرعت صادرات نفت ونزوئلا را با مشکل روبه‌رو کرد. از آنجا که ونزوئلا برای افزایش نفت بسیار سنگین خود نیاز به استفاده از محصولات شیمیایی داشت، محدودیت صادرات این مواد به سرعت باعث شد تا صادرات نفت این کشور با کاهش بیشتری رو به‌رو شود.

  جانشین نفت ونزوئلا در بازار مشخص بود. شرکت‌های آمریکایی به سرعت جای نفت این کشور را گرفتند.

  قربانی بعدی این سیاست ایران بود. ایران به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت دنیا محموله‌های نفتی خود را به بسیاری از کشورها از جمله کره جنوبی، هندوستان و چین صادر می‌کرد. در این میان اعمال تحریم‌های ترامپ و خروج از برجام فرصت ویژه‌ای برای نفت سبک آمریکا فراهم کرد.

  به عنوان مثال کره جنوبی تلاش فراوانی کرد تا از یک معافیت حداقلی برای واردات نفت ایران برخوردار شود اما آمریکایی‌ها تنها خواستار این بودند که کره جنوبی در پالایشگاه‌های خود نفت تولید شده در آمریکا را جایگزین نفت ایران کند.

  همین اتفاق در مورد هندوستان و ژاپن به عنوان مشتریان بزرگ نفت ایران اتفاق افتاد و هر چقدر از تولید نفت ایران در بازار کاسته می‌شد نفت تولیدی در ایالات متحده جای آن را پر می‌کرد. به این ترتیب سیاست خارجی آمریکا به عنوان یک ابزار برای تأمین منافع نفتی شرکت‌ها آمریکایی به‌کار گرفته شد.

  در دوران دونالد ترامپ همزمان با افزایش 4 میلیون بشکه نفت تولیدی در شرکت‌های شیل نفت، تقریبا همان میزان از صادرات نفت ایران، ونزوئلا و لیبی در بازار حذف شد.

  نفوذ گسترده شرکت‌های انرژی در دولت ترامپ تا پایان دولت او و شکست در انتخابات سال 2020 ادامه یافت. اگرچه به نظر می‌رسد که در قالب سیاست دوران سبز حمایت از شرکت‌های نفتی و تولید کننده نفت پایان یافته و تمرکز به سمت شرکت‌های تولید کننده انرژی سبز رفته اما دولت بایدن هم به «موضوع گاز» بی‌علاقه نیست.

  دلیل این علاقه را می‌توان در وهله اول در مشارکت پسر وی «هانتر بایدن» در شرکت «بوریسما انرژی» در اوکراین دانست؛ شرکتی که قرار بود بر روی تولید و انتقال گاز در اوکراین متمرکز باشد. حالا هم به نظر می‌رسد که دولت آمریکا حضور جنگ اوکراین را فرصتی جدی برای تصرف بازار گاز اروپا برای شرکت‌های آمریکایی می‌داند.

  * گاز و اسلحه در کجای جنگ اوکراین قرار دارند

  از زمان دونالد ترامپ، آمریکا تبدیل شدن به عنوان یک قدرت بزرگ برای تولید گاز به عنوان یک هدف راهبردی در برنامه خود قرار داده بود. بر اساس برنامه‌ریزی‌های فعلی قرار است تا آمریکا به ظرفیت تولید نزدیک به 130 میلیون تن ال.ان.جی دست پیدا کند.

  ترامپ تمرکز خود را بر روی بازار شرق آسیا به خصوص چین گذاشته بود و در توافقنامه سال 2019 برای حل مشکل کسری تجاری دو طرف، چین برای کاهش این کسری متعهد به خرید سالانه 20 میلیارد دلار ال. ان.جی از آمریکا شده بود.

  حالا به نظر می‌رسد که دولت بایدن در راستای تضعیف روسیه به دنبال تصرف بازار گازی اروپاست. از سوی دیگر اروپایی‌ها که سودای حدف کامل سوخت‌های فسیلی از سبد انرژی خود را داشته‌اند حالا به نظر می‌رسد که قصد دارند تا گاز طبیعی را در دسته انرژی‌های تجدیدپذیر قرار دهند.

  هم‌اکنون آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن صادرات خود را در بازار گاز مایع افزایش دهند. در سال 2021 صادرات گاز مایع 26 درصد بود اما هم اکنون این رقم به نیمی از واردات گاز مایع این کشور رسیده است.

  جنگ در اوکراین می‌تواند زمینه برای جایگزینی کامل صادرات گاز روسیه به اروپا فراهم کند. شاید این مسئله در کنار سایر عوامل راهبردی بتواند توضیح درستی در حمایت تمام‌عیار آمریکایی‌ها از نئو نازی‌ها و دولت‌های غرب گرا فراهم کند.

  البته در مقابل روسیه هم بر روی صادرات بیشتر گاز به چین از طریق خط لوله قدرت سیبری متمرکز شده است اما بازار اروپا چیزی نیست که مسکو بتواند از آن چشم پوشی کند.

  شاید در آینده جنگ گاز جایگزین جنگ نفت شود. علاوه بر گاز بحث صادرات سلاح نیز می‌تواند در آینده نزدیک به بازار جدید آمریکا در اروپا تبدیل شود. می‌تواند در آینده نزدیک این انتظار را داشت که کشورهای اروپایی مبالغ بیشتری برای سلاح هزینه کنند.

  به عنوان مثال آلمان به صورت ویژه اختصاص 100 میلیارد یورو را به نوسازی تسلیحاتی این کشور اختصاص داده است. سایر کشورهای اروپایی نیز به دنبال افزایش بودجه‌های نظامی خود برای آمادگی بیشتر تسلیحاتی هستند و به نظر می‌رسد بخش اعظم این خریدها به سمت شرکت‌های آمریکایی منحرف شود. این سود گسترده می تواند رضایت بیشتر لابی‌های اسلحه‌سازی که به طور سنتی طرفدار جمهوری‌خواهان هستند را نیز فراهم کند.

  در اوکراین، بسیار فراتر از آن چیزی که به نظر می‌رسد پای روابط مافیاگونه شرکت‌های بزرگ آمریکایی با دولت این کشور در میان است؛ روابطی که ادامه این جنگ خانمان‌سوز در گرو روابط آن‌ها است.

  * دولت مافیایی آمریکا

  اگرچه ارتباط بین نهادهای اقتصادی و دولت‌ها چیز عجیبی نیست اما هیچکس نمی‌تواند این نکته را از نظر دور کند که آمریکا سطح جدیدی از این روابط را در سطح دنیا به منصفه ظهور رسانده است. ارتباطاتی که بیشتر مبتنی بر روابط غیر شفاف و مخفیانه، تبادل امتیازات مالی سنگین و همچنین روابط فامیلی پشت‌پرده است؛ چیزی که تنها می‌توان در روابط مافیایی آن را پیدا کرد. روابطی که حالا به دنبال گسترش جنگ در اوکراین است تا برای گاز و اسلحه آمریکا مشتریان جدیدی پیدا کند.

آخرین اخبار