به گزارش ایران اکونومیست,وي نهمين روز مهرماه ۱۳۵۱ از پدري كارگردان (علي حاتمي) و مادري بازيگر(زهرا حاتمي) در تهران متولد شد و با فيلم «كمال الملك» به كارگرداني پدرش نخستين نقش سينمايي اش را ايفا كرد. وي در نقش كودكي كمال الملك نقاش ظاهر شده و بازي خوبي را ارائه كرد.
اما پس از اين فيلم وي تا سال ها بعد جلوي دوربين نرفت تا اينكه در نقش شاهزاده اي جوان در «دلشدگان» ايفاي نقش كرد و مورد تحسين سينما دوستان قرار گرفت. جالب اينكه حاتمي در برابر همبازي اش(امين تارخ) كه از ستاره هاي دوره خود بود، به اصطلاح كم نياورده و بازي رواني را ارائه كرده است. اما اين نقش آفريني هم نتوانست او را پايبند سينما كند و به بازيگري حرفه اي و تمام وقت تبديل شود كه البته نقش علي حاتمي را نيز در اين امر نبايد ناديده گرفت.
وي پس از نمايش موفق دلشدگان عازم لوزان سوييس شد و در رشته برق به تحصيل پرداخت. با شدت گرفتن بيماري سرطان علي حاتمي، وي تحصيل را نيمه كاره رها كرده و به ايران آمد. در اين حين بازي در يكي از نقش هاي اصلي فيلم ناتمام «جهان پهلوان تختي» را برعهده گرفت كه با مرگ پدر به اجرا جلوي دوربين ۳۵ ميليمتري نرسيد.
در همين ايام داريوش مهرجويي كه از هم دوره هاي سينمايي حاتمي به حساب مي آمد، نقش «ليلا» را در فيلمي به همين نام به او پيشنهاد كرد كه مورد پذيرش او قرار گرفت.
«ليلا» به عنوان يكي از بهترين ملودرام هاي سينماي ايران، فيلمي يگانه در كارنامه بازيگري حاتمي است كه شهرت فراواني را برايش به ارمغان آورد. چهره معصومانه وي كاملا با اين نقش جفت شده و حس همذات پنداري تماشاگران را بر مي انگيخت.
حاتمي با اين فيلم نخستين جايزه سينمايي اش را كه ديپلم افتخار از جشنواره فيلم فجر بود را دريافت كرد كه به سيمرغي ارزشمند در سال هاي بعد تبديل شد.
كمال تبريزي كه با «ليلي با من است» از برخي خطوط قرمز سينماي دفاع مقدس گذر كرده بود، براي روايت داستان عاشقانه اش كه در بستر جنگ اتفاق مي افتاد ليلا حاتمي را برگزيد و زوج سينمايي مناسبي را براي پارسا پيروز فر تدارك ديد.
«شيدا» فيلمي است كاملا متكي بر بازيگر كه درام را پيش برده و در نهايت به تماشاگر شوك شديدي را وارد مي آورد.
اينجاست كه متوجه ارزش حياتي بازيگر در ملودرام عاشقانه «شيدا» شده و انتخاب هاي تبريزي را تحسين مي كنيم حاتمي در نقش شيدا به همان روش غريزي به ايفاي نقش پرداخته و اساسا تكنيك جايگاه چنداني در بازي وي ندارد. به همين سبب هم خامي هايي در بازي اش به چشم مي خورد كه گاه تماشاگر حرفه اي را آزار مي دهد.
«آب و آتش» ساخته فريدون جيراني نخستين فيلم پس از انقلاب است كه نقش محوري اش را زني بدنام برعهده داشته و به همين خاطر نيز واكنش هاي بسياري را برانگيخت.
حضور ليلا حاتمي در اين نقش، يك ساختارشكني كامل بوده كه بسيار ضروري به نظر مي رسيد. ايفاي نقش دخترهاي معصوم به مرور حاتمي را در اينگونه نقش ها كليشه كرده بود كه نقش فوق اين حسن را داشت كه تصوير جديدي از اين بازيگر توانا ارائه دهد.
شجاعت وي در انتخاب اين نقش پيچيده و دشوار قابل ستايش بوده، هرچند كه بازي درخشانش به دليل ضعف هاي ساختاري و فيلمنامه اي پادرهوا به چشم نيامده و آنچنان كه شايسته بود قدر نديد!
سال ۱۳۸۰ سال مهمي در دوران حرفه اي او بوده و نقش هايي متفاوت را به كارنامه اش اضافه كرد.نقش مادري جوان در «مرباي شيرين» ساخته مرضيه برومند، زن جنوبي حامله در «ارتفاع پست» به كارگرداني ابراهيم حاتمي كيا و نقشي كم ديالوگ و خاص در «ايستگاه متروك» اثر عليرضا رئيسيان.
نقش درخشانش در ارتفاع پست بيش از ديگر نقش ها مورد توجه قرار گرفته و نامزدي سيمرغ بلورين بهترين نقش اول زن را برايش به ارمغان آورد. اوج بازي وي را در پلان هاي دونفره اش با حميد فرخ نژاد مي توان مشاهده كرد و از ظرافت هاي موجود در آن لذت برد.
همكاري مجدد وي با فريدون جيراني در فيلم «سالاد فصل» به نتيجه درخشاني منجر شده و نقشي با طراوت و تازه را به كارنامه اش افزود. وي در نقش دزدي خرده پا كه درگير ماجراهاي پيچيده مي شود، حضوري متقاعدكننده داشته و مكمل فوق العاده اي هم براي زنده ياد خسرو شكيبايي بوده است.
مسعود كيميايي كه اغلب اوقات بازي هاي درخشاني را از بازيگرانش گرفته، در آغاز دوره جديد فيلمسازي خود براي نقش اول زن فيلمش(حكم)به سراغ حاتمي آمده و اين كاراكتر چند وجهي را به وي واگذار كرد.
دختر معصومي كه بر اثر بلاهايي كه بر سرش آمده به فردي پرخاشگر و خشن تبديل شده و از كشتن آدم ها ابايي ندارد. با اين حال بازي فوق العاده حاتمي مورد توجه مردم و منتقدين قرار گرفته و يكي از اركان موفقيت حكم لقب گرفت.
به موازات فيلم هايي از جنس «حكم» كه گيشه نسبتا خوبي داشته اند، او به بازي در فيلم هاي خاص و كم مخاطب همچون «شاعر زباله ها» و «سيماي زني» در دوردست نخستين ساخته سينمايي علي مصفا همچنان ادامه داده و خود را به فيلم هاي تجاري محدود نكرده است.
حاتمي كه در دو سه سال اخير پركار شده با «هرشب تنهايي» ساخته رسول صدرعاملي، بار ديگر به ژانر ملودرام روي آورده و حضوري تاثيرگذار در نقش زني مبتلا به سرطان دارد.
«بي پولي» ساخته حميد نعمت الله نخستين تجربه حاتمي در گونه آثار كمدي است كه برايش خوش يمن بوده و نخستين سيمرغ جشنواره فجر را برايش به ارمغان آورد. وي در نقش زني عامي كه نداري و بيكاري شوهرش را درك نمي كند، حضوري درخشان داشته و لحظات شيريني را رقم زده است.
چهره گريان و خيس از باران او در حالي كه ناني در دست داشته و از بي پولي اش شكايت مي كند، يكي از بهترين فصول فيلم است كه با بازي خوب، حرفه اي وماندگار او همراه شده است.
«چهل سالگي» و «پرسه در مه» ساخته بهرام توكلي از فيلم هايي هستند كه به سينماي نخبه گرا تعلق داشته و حاتمي نيز به همين دليل ايفاي نقش در آنها را پذيرفته است.
بازي او در «چهل سالگي» كاملا با ريتم كند و دروني فيلم هماهنگ بوده و جلوه خاصي بدان بخشيده است.اما «پرسه در مه» با آن داستان عجيب و پيچيده اش،حاتمي را به چالشي جدي فراخوانده و توانايي هاي وي در بازيگري را به آزمون مي گذارد.
با اين حال حاتمي از اين امتحان سربلند بيرون آمده و نقشي ماندگار را به كارنامه سينمايي پربارش افزوده است.
حاتمي در جشنواره فجر سال ۱۳۹۰، فيلم هاي «جدايي نادر از سيمين» اثر موفق اصغر فرهادي و «سعادت آباد» ساخته مازيار ميري را دارد كه هريك ويژگي هاي خاص خود را داشته و قابليت جذب مخاطب هاي گوناگون را دارند.
وي كه يك بار پيشنهاد فرهادي را براي بازي در «درباره الي» رد كرده بود، اين بار نقش «سيمين» را پذيرفته و بازي رئالي را در اين نقش ارائه كرده است. وي با حذف زوائد و حاشيه ها،نقش خود را به واقعيت نزديك كرده و آن را به باور تماشاگران نشانده است.
كاراكتر او در «سعادت آباد» نيز شباهت هاي بسيار كم رنگي به «سيمين» داشته با اين تفاوت كه نگاه معصومانه حاتمي در اينجا بسيار به كارش آمده و شوك پاياني فيلم را عميق تر كرده است.
او كه در ماه هاي اخير كم كارتر از گذشته شده، «نارنجي پوش» ساخته داريوش مهرجويي را روي اكران داشت كه تنها نقطه قوت فيلم هم بازي او در نقش يك نابغه رياضي است كه براي تصاحب فرزندش به آب و آتش مي زند.
حاتمي سال گذشته با فيلم «سر به مهر» به كارگرداني هادي مقدم دوست در جشنواره فيلم فجر حضور داشت كه هنوز به اكران عمومي درنيامده است.