به گزارش ایران اکونومیست, مارک فیتز پارک میگوید: بعید است ایران در مذاکرات با 1+5 پیشنهادی را
بپذیرد که شامل محدود شدن برنامه هستهای و حق غنیسازی این کشور باشد.
البته اگر ایران این موضوع را بپذیرد و قبول کند که رآکتور اراک را نیز
متوقف کند،این آغاز خوبی خواهد بود اما ایران میخواهد قابلیت هستهای خود
را حفظ کند و آمریکا مصمم است تا این توانمندی را از ایران بگیرد بنابراین
پیدا کردن نقطه مشترک، مستلزم کوتاه آمدن است و من شک دارم که هیچ یک از
دو وزیر خارجه آماده عقبنشینی از مواضع خود باشند.
رادیو فرانسه نیز با ادعای این که برنامه اتمی ایران در 10 سال گذشته
پیچیده شده و حل نگرانیهای موجود درباره آن ظرف 6 ماه عملا ناممکن است،
گفت: روحانی در ترسیم فرصت سه تا شش ماهه برای حل برنامه اتمی ایران یا
خودش را به ناآگاهی میزند یا این که خیلی به این مسئله خوشبینانه نگاه
میکند.
تحلیلگر این رادیو گفت: «من تصور نمیکنم روند نزدیکی دو کشور و سرعت رفع
اختلافات در حدی باشد که با نشستن وزرای خارجه دو کشور در این فرصت کوتاه
نتیجهای حاصل شود.
اگر انتظار داشته باشیم که اوباما برای برداشتن تحریمهایی که علیه ایران
اعمال میشود کنگره را هم در طول سه ماه آینده به خط کند تا تحریمها را
لغو کنند، باز این نوعی خامی و خوشخیالی خواهد بود.»
رضا تقیزاده گفت: با وجود حسننیت و آغوش بازی که دولت روحانی باز کرده
اوباما در برخورد با کنگره قادر به کاهش سریع فشارهای مالی و اقتصادی نیست.
اما بیبیسی از زاویه دیگری به دور جدید مذاکرات پرداخت و گفت: کاترین
اشتون پس از مذاکره با هیئت ایرانی گفت در بسته پیشنهادی 1+5 تغییری ایجاد
نشده است، این بستهای است که در آلماتی 2 به ایران تسلیم شد و محتوای آن
خیلی چشمگیر نبود به دلیل اینکه تنها برداشتن طلا از فهرست تحریمها، تحویل
قطعات هواپیما و قطعات یدکی از این دست را شامل میشد، در حالی که انتظار
ایران تخفیف تحریمها بود.
بانک مرکزی یا بنگاه تجاری شخصی آقای وزیر؟!
از سوی دیگر، اظهارات غیرمترقبه رئیس بانک مرکزی در مخالفت با کاهش قیمت دلار با شگفتی و اعتراض اقتصاددانان مواجه شده است.
دکتر غلامحسین خورشیدی دراینباره به «فردا» گفت: آقای سیف (رئیس بانک
مرکزی) یک مدیر بانکی است! حقیقتا من یک مقداری تعجب کردم چرا ایشان چنین
صحبتی میکنند. شاید ایشان به بانک مرکزی مانند یک بانک تجاری نگاه میکنند
چون سابقه مدیریتی ایشان در بانکداری تجاری بوده است. ایشان باید تفکر
خود را تغییر دهند. توجه کنید که بانک مرکزی به تعبیر معمول یک بانک نیست
ما در تعریف آکادمیک نیز بانک مرکزی را بانک بانکها یا به تعبیری بانک
کنترلکننده سیاستهای پولی میدانیم و به عبارتی دیگر بانکی است،
فرابانکی. حال اگر بخواهید یک تفکر بانکی معمولی را در بانک مرکزی حاکم
کنید قطعا با مشکلات متعددی روبرو خواهیم شد.
وی افزود: بانک مرکزی را باید به عنوان نهادی نگاه کرد که از سر منافع
اجتماعی و منافع بینالمللی ایران باید وظایف خود را انجام دهد اگر با این
دید به بانک مرکزی نگاه کنیم ریاست محترم بانک مرکزی در زمینه جلوگیری از
کاهش نرخ ارز حرف منطقی نزدهاند. نرخ ارز هر چقدر در کشور ما کاهش پیدا
کند اعتبار سیاسی و اقتصادی ما را در سطح جهانی افزایش میدهد حتی اگر
منافعی هم از افزایش نرخ ارز عاید کشور شود این منافع خیلی کم ارزشتر از
منافعی است که باعث میشود حیثیت سیاسی و اقتصادی کشورمان در جهان با
افزایش نرخ ارز ابعادش کم اهمیت شود چون اندازه نرخ برابری ریال با ارزهای
بینالمللی شاخصی است برای سنجش اعتبار سیاسی و اقتصادی کشور در سطح
بینالمللی حال با چنین شرایطی رئیس کل بانک مرکزی که باید حافظ این اعتبار
در سطح جهانی باشد خلاف این عمل میکند و من به عنوان یک اقتصاددان
نمیتوانم این عملکرد آقای سیف را توجیه کنم.
همچنین دکتر محمدابراهیم یاوری استاد دانشگاه شهید بهشتی در نامهای
انتقادی نوشت: بزرگواران اقتصاددان، اقتصاد خوانده و غیراقتصادی که دست بر
قضا و به دست سرنوشت از زمره ژنرالهای دولت تدبیر و امید شدهاید! دقت
داشته باشید که کوچکترین حرف و اعلام موضع شما چه از نوع سنجیده و چه از
نوع نسنجیده آن میتواند اقتصاد کشور را دچار نوسانات سهمگینی کند.
وی مینویسد: شما که بیشتر از بنده و بسیاری از همکاران بنده، معتقد به
اقتصاد آزاد و باز گذاشتن دست عوامل اقتصادی بازار هستید؛ پس دلیل
مداخلههای بجا و نابجا در مورد نرخ ارز برای چه منظور صورت میگیرد؟
اینکه به محض اینکه اقتصاد داخلی ما شاهد افزایش ارزش پول ملی میشود و
کاهش نرخ دلار نوید اصلاح قیمتها را میدهد، چرا بعضی از این ژنرالها به
مذاقشان خوش نمیآید و بلافاصله وارد میدان میشوند و با ارائه تئوریهای
من درآوردی نوید افزایش مجدد قیمتهای غیرواقعی ارز را میدهند؟
یاوری نوشت: اگر خدای ناکرده منافع شخصی، حزبی و یا گروهی ایجاب میکند که
در پی افزایش نرخ ارز باشید بهانه دیگری دست و پا کنید چون شرط لازم جهش
صادراتی، اصلاح ساختارهای نابود شده تولید است؛ تولیدی که گل سرسبد آن
خودروهای غیراستاندارد میباشد و تا روزی که صنعت و تولید ما صنایع
خودروسازی را با همه پشتیبانیهای منطقی و غیرمنطقی تحمل میکند و از بابت
حفظ غیرعقلایی این صنعت دهها هزار بیمار را روانه گورستان و دهها هزار
انسان سالم را روانه بیمارستان میکند نشان میدهد که هیچ هدف جدی برای این
اصلاح وجود ندارد و قطعا به دنبال جهش صادراتی بودن در حد قصه و داستان
باقی خواهد ماند.