والت در ابتدای این یادداشت نوشته است: تمام نشانهها مبنی بر آن است که رئیسجمهور جدید ایران به دنبال توافقی بر سر برنامه هستهای این کشور با ایالات متحده بوده و اختیار کافی برای مذاکره را نیز دارد. مثل روز روشن بود که تندروها در آمریکا و اسرائیل، احتمال رسیدن به چنین توافقی را به دلایل مختلف رد میکنند. در واقع، تنها 10 دقیقه بعد از آنکه «حسن روحانی» به ریاستجمهوری رسید، آنها وی را «گرگی در لباس میش» توصیف کردند و گفتند هیچچیز تغییر نکرده است. بعدتر، زمانی که روحانی اقداماتی را در راستای مصالحه انجام داد، منفیبافهایی مثل «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل، پاسخ وی را با گذاشتن شروطی دادند که میتواند هر توافقی را به هم بزند. دیگر مقامهای اسرائیلی هم گفتند که زمان مذاکره به سر رسیده و اکنون دیپلماسی تنها هدر دادن وقت است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه این افراد همانهایی هستند که مدتها برای ترغیب آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران تلاش کردهاند، نوشته است این افراد موضعی متناقض دارند، از یکسو عنوان میکنند برای آنکه بتوان ایران را بر سر میز مذاکره آورد باید به این کشور از طریق تحریمها فشار آورد و از سوی دیگر حالا که ایران راضی به مذاکره شده، به دنبال تسلیم کامل ایران هستند. والت در این باره نوشته است: اگر این جنگطلبها در اظهاراتشان صادق بودند، باید حداقل به ما توصیه میکردند که به دقت به احتمال دستیابی به نتیجه بنگریم، اما آنها به جای این، تلاش میکنند تا اطمینان یابند که ایالات متحده به درخواستهای خود برای تسلیم کامل ایران (و حتی تغییر نظام ایران) ادامه میدهد. این رفتار، بیانگر تمام آنچیزی است که باید در مورد صداقت آنها بدانید، و به همین جهت هست که «باراک اوباما» نباید کوچکترین اعتنایی به آنها داشته باشد.
نویسنده این یادداشت در ادامه به میزان صداقت طرف ایرانی برای دستیابی به توافق میپردازد. وی در این مورد در پاسخ به این سوال که آیا باید تلاشهای روحانی برای دستیابی به توافق را جدی تلقی کرد یا خیر، میگوید به عقیدهاش باید این تلاشها و پالسهای ارسال شده را جدی گرفت. به عقیده وی، مواضع مقامات و سران ایرانی و همچنین انتصابهای جدید در تیم دیپلماسی ایران، نشان میدهد که ایران در رویکرد خود برای دستیابی به توافق جدی است.
وی در ادامه با اشاره به تحولات داخلی ایران بعد از روی کار آمدن «حسن روحانی» مینویسد: آیا اینها به این معنی است که توافقی در راه است؟ نمیدانم. اما میتوان اطمینان داشت که این یک فرصت واقعی است: رهبران کنونی ایران در رویکرد خود برای دستیابی به توافق صادق هستند، و به دنبال جلوهگری و فریب دادن ما نیستند. البته آنها در عین حال به سادگی هم تسلیم نمیشوند، ضمنا عزم صادقانه داشتن به این معنی نیست که آنها برای امتیاز دادن مقاومتی هم نمیکنند. این امکان هم وجود دارد که ایران و آمریکا مذاکرات را آغاز کنند، گزینههای متعددی را هم بررسی کنند، اما نهایتا به توافقی دست نیابند. این تلاشها قطعا با اقدامات تندروهایی که از هر فرصتی برای سنگاندازی در مسیر مذاکرات استفاده میکنند نیز همراه خواهد بود. بنابراین، این موضوع بیش از هر چیز به این بستگی دارد که اوباما و روحانی تا چه حد بتوانند جو داخلی در کشورهای خود را مدیریت کنند و به افراد ذینفع توضیح دهند که دستیابی به توافق تقریبا به نفع همه است.
والت در پایان مینویسد: گمان شخص من این است که روحانی در حال حاضر در مقایسه با اوباما به نسبت کار سادهتری در پیش رو دارد. چراکه اوباما احتمالا با مخالفتهای اسرائیل، حامیان اسرائیل در داخل آمریکا و همینطور کشورهایی چون عربستان سعودی مواجه خواهد بود. اینها نقشآفرینانی هستند که همواره تلاش میکنند واشنگتن و تهران را در تقابل با هم قرار دهند و از همین روی میتوان به راحتی شرط بست که آنها تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا تلاش اخیر برای بهبود روابط ایران و آمریکا نیز به شکست منتهی شود. اوباما در موضوع سوریه اینها را نادیده گرفت، اما آن هم به مدد روسیه انجام شد. هرچند که بیم آن را دارم که دستیابی به توافق به دیپلماسیای ماهرانهتر از آنچه که اوباما و «جان کری» وزیر خارجه تاکنون نشان دادهاند، نیاز داشته باشد، اما اگر آنها بتوانند به این توافق دست یابند، خوشحالی من بی حد و حصر خواهد بود.