داوود فتحعلیبیگی، استاد دانشگاه و یکی از پیشکسوتان تئاتر درباره حاجیفیروز به روزنامه جام جم گفت: «حاجیفیروز یکی از نمادهای ایران کهن است و در دورهای که هنوز مردم با تقویم آشنا نشده بودند و ساعت و زمانبندی به شکل امروزی نبود، از نیمههای اسفند به محلههای مختلف شهری و روستایی میرفتند و خبر آمدن عید نوروز را میدادند. هر منطقهای از ایران، نوروزخوانهای خاص خود را داشت که ریشه در آداب و سنن آن منطقه داشتند. مثلا کوسه گلینها مخصوص منطقه شمال و قزوین بودند. تکمچیها مخصوص آذربایجان. حاجیفیروزها هم به مناطق مختلف ایران تعلق داشتند و مخصوص خطه خاصی نبودند. اینها در اساطیر ایرانی از سرزمین مردگان (زمستان) میآمدند و به همین دلیل چهرهشان سیاه بود اما همین مرد مرده در دل خود آتشی داشت که نشانه بهار بود و برای همین لباس قرمز آتشین به تن داشت. حاجیفیروزها و نوروزخوانها در فرهنگ ایرانی گدا نبودند، بشارتدهنده بهار و گرما بودند و آن چه مردم به آنها میدادند، پاداش و عیدی بود که بابت خبر خوبشان میگرفتند. هر کی در خانه هر چه داشت به این قاصدان خبرهای خوب میداد، از شیرینی و آجیل بگیر تا خشکبار و حبوبات و برنج و ... . این قاصدان خوشخبر، شبها نمیآمدند، روزها میآمدند با دهل و سرنا و دایره. با صدایهای خوب و اشعاری که پر بود از شادی و گرما و خیر و برکت. آنها گدا نبودند که درخواست کنند به زاری و ضجه و التماس. آنها بودند که برای مردم صداها و اشعار خوب میآوردند و دل مردم را شاد میکردند و مزد این دلشادی را هم به عنوان هدیه میگرفتند.
چه خبر از خوشخبران
فتحعلیبیگی میگوید: چند سالی است نزدیک عید نوروز که میشود، گدایان لباس قرمز میپوشند و دایره به دست میگیرند و صورتشان را سیاه میکنند و در خیابانها و کوچهها به راه میافتند، جلوی مردم و ماشینها را میگیرند و از آنها طلب پول میکنند. اینها خبرآوران نوروز نیستند. شرایط بد اقتصادی آنها را وادار کرده که از ظرفیت این نماد فرهنگی استفاده کرده و بساط تکدیگری خود را پر و پیمانتر کنند. در این میان سازمانهای فرهنگی و مسئولانی که باید اعیاد و مراسم اصیل را زنده نگه دارند هم در خاموشی و سکوت و بیتوجهی فرو رفتهاند و اصلا به این فکر نمیکنند که باید برای حفظ و ترویج این فرهنگ زیبا و بامعنا کاری کنند که چنین دستمایه خجالت و اندوه نشود. سازمان میراث فرهنگی، شهرداری و دیگر سازمانها اگر نزدیک عید، نوروزخوانی به راه میانداختند حداقل این بود که مردم در کنار گدایی حاجیفیروزهای تقلبی، حاجیفیروز واقعی را هم میدیدند و فرق این دو را متوجه میشدند اما در غفلت نهادها و مسئولان فرهنگی آن چه اصل است، فراموش شده و ما امروز با موجی از ابتذال و بیهویتی درباره نوروزخوانی و حاجیفیروز و دیگر نمادهایی که پیامآور نوروز و بهار هستند، مواجه شدهایم. نسل آینده احتمالا از هر چه حاجیفیروز است، حالش بد میشود چون آن را معادل گدایی میداند و حرفی و سرودی و آوازی از او نمیشنود که خبرآور بهار باشد. در کشورهای فارسیزبان همسایه که مراسم نوروز هم دارند مثل افغانستان، کردستان، تاجیکستان و ... مراسم نوروز و نوروزخوانی را هنوز زنده نگهداشتهاند و اجازه ندادهاند این مراسم شکل عوض کند یا از بین برود. اما در کشور ما غفلت و سوء برداشت باعث از بین رفتن این مراسم شده است. کشور ما اسلامی است اما نوروزخوانی و شکل و شمایل آن منافاتی با اسلام و مراسم مذهبی ندارد چون همه این مراسم یادآور خوبی و نیکی است و تضادی با فرهنگ اسلامی و مذهبی ندارد.»
ایسنا