علیرضا مویدیفر در ادامه یادداشت خود در سایت «آیاسپرت» نوشت: کاری به مبانی فکری چنین ابراز عقیدهای ندارم. اما بنا بر اصل «ما قال»، فارغ از تفکر گوینده، آنچه میگوید، کاملا درست است.
داستان علی کریمی است و اعلام نامزدیاش برای ریاست فدراسیون فوتبال ایران؛ کسی که آوازهاش، اعتبار فوتبال ایران در دنیاست و صرف شنیدن نامش، گوینده را از هر توصیف اضافهای معاف میکند. اما نسبت کریمی با کرسی ریاست فدراسیون فوتبال چیست؟
میگویند برای آغاز هر کسب و کاری، باید دستکم پنج سال در آن حرفه کارآموزی کرده باشی. علی کریمی از آنچه به دنبالش رفته چه میداند؟
کریمی در مستطیل سبز، یک متخصص متعهد بود؛ کسی که شاید مثلش را تا سالها نبینیم. اما هم او، در فضای دیگری از دنیای فوتبال، یک شکستخورده کامل بود. سپیدرود او را در دو قواره مالک و سرمربی به خود دید و حاصلش چیزی نبود جز شکست و واگذاشتن میدان. آنجا هم عدهای دورهاش کرده بودند و مجیزش را میگفتند تا از قِبَل هزینهکرد نام بزرگ علی کریمی به نوایی برسند؛ آنچه که در این داستان اخیر هم به نظر در حال اجراست.
نیاز به توضیح نیست که فدراسیون، یک سازمان عریض و طویل است با ساختار و شاکلهای که ادارهکردنش «بلد»بودن میخواهد. علی کریمی چقدر بلد است؟ از مدیریت مالی، فنی، اداری، نیروی انسانی، اقتصادی، روابط بینالملل و ... چقدر میداند؟ درست است که قرار نیست همه این امور را به تنهایی به سرانجام برساند اما تسلط نسبی بر هر کدام از مصادیق فوق، لازمه تسلط بر سازمانی است که بناست رئیسش باشد. حال آنکه ما از او جز پستهای اینستاگرامی و آن قسمت معروف برنامه ۹۰ و مناظرهاش با محمدرضا ساکت، چیزی ندیدهایم.
زندگی انسانها، محصول نتایج انتخابهایشان است. هرچه برآیند انتخابهای درست و نتیجهبخش در زندگی انسان بزرگتر باشد، نامش ماناتر، اعتبارش افزونتر و حرمتش محفوظتر خواهد ماند.
بعید میدانم آنان که علی کریمی را تشویق به ورود به چنین عرصهای میکنند، درک یا انگیزه درستی از این بابت برای او داشته باشند. کریمی آنقدر پخته هست تا در دام گندمنمایان جوفروش نیفتد. خرابشدن کریمی، خرابشدن بخش زیبایی از تاریخ فوتبال ماست و او - فارغ از اتفاقی که در نهایت میافتد - باید بیش و پیش از هر کسی، از این تندیس ارزشمند مراقبت کند.
شاید روزی از پی کسب تجارب اجرایی قابل عرضه، هیچکس شایستهتر از علی کریمی برای هدایت کلان فوتبال ما نباشد اما به باور من، آن روز، امروز نیست.
در مثل، مناقشه نیست اما به قول سعدی کبیر:
بوریاباف اگرچه بافندهست
نبرندش به کارگاه حریر