به گزارش ایران اکونومیست: جنگ احتمالی امریکا علیه سوریه با تعویقها و اما و اگرهای فراوانی رو به رو شده است. اوباما که در ابتدا تصور میکرد مانند جنگ راحت و بیدردسر نیروهای ناتو در لیبی میتواند چند روزه کار بشار اسد را نیز تمام کند، در میانه راه با اعتراضهای بین المللی و همچنین عدم همراهی متحدان قدیمش در این راه جنگ طلبی و ماجراجویی جدید در منطقه رو به رو شد و به کلی تنها ماند. در این مدت اوباما نه تنها در مسیر سیاستهای خارجی خود با پیروزیای رو به رو نشده، بلکه با شکستهای بزرگی نیز همراه بوده است. این جنگ احتمالی در بگیرد یا نگیرد، انسانهای بیگناهی در این میانه کشته شوند یا نشوند و یا این جنگ به پیروزی امریکا تبدیل شود یا نشود، باید گفت شکستها قبل از پیروزی سر و کله خودشان را در این ماجرا نشان دادهاند. اوباما اما در این میانه چه چیزهایی را از دست داد و از چه لحاظ شکست خورد؟
به نقل از افکار نیوز؛ برخی رسانههای غربی طی دو هفته گذشته، به همراه مخالفان جنگ از دلایل و چگونگی این شکستها گفتند و دلایل این شکست را در چند محور خلاصه کردهاند:
۱- اوباما جایزه صلح نوبل خود را از دست داد
اوباما جایزه صلح نوبل خود را در افکار عمومی از دست داد. نمیشود کسی شاخه زیتون در یک دست و بمب در دست دیگر داشته باشد. تصویر کاریکاتوری اوباما با این ویژگیها برای همیشه در یادها خواهد ماند. هرچند گفته شود این جنگ برای دفاع از حقوق بشر بوده است با این حال، جنگ جنگ است چه رسد به جنگی که نیروهای ناتو و روسای جمهور کشورهای همپیمان نیز از شرکت کردن در آن سر باز زدند و سازمان ملل نیز نسبت به عواقب و پیامدهای آن بارها و بارها هشدار داده است. اوباما در ظاهر میخواهد به دلیل حقوق بشر و مسایل انسانی وارد جنگ با سوریه شود اما دلایل او برای آغاز این جنگ آنقدر سست و ادعاهایش دور از باور است که نه تنها دولتهای حامی سوریه مانند ایران، بلکه دولتهای هم پیمان امریکا در غرب نیز حاضر به انجام خود کشی سیاسی در این باره نشدهاند.
۲- اعتبار از دست رفته در بین افکار عمومی امریکا و دنیا
اوباما فهمید مردم به دولت امریکا در این موارد اعتماد و اطمینان ندارند. ۸۰ درصد مردم امریکا در نظرسنجیها اعلام کردند مخالف آغاز جنگی دیگر در منطقه خاورمیانه هستند. اوباما در دور اول ریاست جمهوری خود با گروهی از همکاران امنیتی و نظامی و مسئولان سیاست خارجی کشورش جلوی دوربین نشست و نگاهی ناباورانه به صفحه تلویزیون رو به رویش کرد و عکس گرفت و با همین عکس به مردم امریکا گفت: «من به عنوان رییس جمهور شما به شما اطمینان میدهم که بن لادن – مسئول اصلی حادثه ۱۱ سپتامبر- کشته شده است». مردم در آن زمان شاید این حرف اوباما را قبول کردند و دوباره برای چهار سال بعد به او رای دادند اما رسانهها هیچگاه نتوانستند مدارکی دال بر کشته شدن بن لادن و یا چگونگی مرگ او به دست نیروهای نظامی امریکا را منتشر کنند و این بار مخالفت مردم با مدارکی که اوباما درباره به کار برده شدن سلاح شیمیایی در سوریه منتشر کرده، نشان میدهد مردم امریکا دیگر او را همان مردی که جلوی دوربین نشیت و به آنها اطمینان داد دیگر دشمنی در کار نیست، نمیدانند.
۳- کشورهای غربی در کنفرانس ژنو ۲ حرفی برای گفتن نخواهند داشت
اوباما میخواست دست بالا را در مذاکرات ژنو ۲ داشته باشد اما عصبانیت کشورهایی چون ایران و روسیه که از حامیان مهم اسد هستند، باعث میشود نتواند اهداف خود را در این مذاکرات به پیش ببرد. کنفرانس ژنو دو در حالی قرار بود برگزار شود که کشورهای غربی قصد داشتند با حمله به دولت این کشور و همراهی و اجماع بین خود، جو کنفرانس را به نفع خود مصادره کنند اما اگر حملهای صورت بگیرد یا نگیرد، در هر صورت این سوریه و حکومت بشار اسد و دولتهای حامی او نظیر ایران و روسیه هستند که حرف اول را در کنفرانس ژنو دو خواهند زد.
این کشورها از تهدیدها و ادعاهای واهی خواهند گفت که منجر به بغرنجتر شدن مسئله سوریه طی دو هفته گذشته شده است. از تهدید به حمله نظامی به کشوری مستقل سخن خواهند گفت که بر اساس قوانین بین المللی هیچ کشوری نمیتوانست و نباید به آن حمله میکرد. از سلاحهای شیمیایی و تجهیزاتی خواهند گفت که میلیاردها دلار برای آن هزینه شد تا مردم بیشتری بیگناه کشته شوند تا امریکا نهایتا دلایل خود برای حمله به این کشور را بیابد!
۴- دیگر گزینه نظامی برای پرونده هستهای ایران روی میز نخواهد بود!
اوباما وقتی راجع به سوریه با دو سال کار تبلیغاتی فراوان نتوانست کاری از پیش ببرد، و نتوانست افکار عمومی را برای این حمله اقناع سازد، مطمئنا دیگر نمیتواند در برابر ایران دم از این بزند که «همه گزینهها روی میز است». جان کری در جلسه استماع کنگره امریکا بیان کرد که برای نشان دادن عزم جدی دولت امریکا برای مبارزه با گسترش سلاحهای کشاتار جمعی مانند سلاح شیمایی و هستهای و برای هشدار به دیگر کشورها نظیر ایران باید این جنگ علیه سوریه انجام گیرد. او اما به این مسئله اشاره نکرد که وقتی اوباما نتوانسته هم پیمانان خود را برای جنگ به سوریه که اوضاع داخلی بسیار وخیمی هم دارد، هماهنگ سازد، چگونه میخواهد آنها را وادار سازد به جنگی دیگر در منطقه، آنهم جنگ با کشور توسعه یافته و البته دارای افکار عمومی منسجم و هماهنگ علیه امریکا وادار سازد؟
رژیم صهیونیستی نیز در این میان دیگر نمیتواند دولت اوباما را وادار به وارد شدن به جنگ با ایران و یا حداقل بمباران تاسیسات هستهای ایران کند. جنگ طلبان امریکایی بر این عقیده بودند اگر اوباما به سوریه حمله کند، نشان داده است که در خصوص خطوط قرمز تعریف شده برای حکومت اسد حساس است و از عدول از این خطوط قرمز که به کار رفتن سلاح شیمیایی بود، کوتاه نمیآید اما حالا اوباما دیگر نمیتواند برای هیچ کشوری خط قرمز تعیین کند.
۵- اسراییل؛ نقطه ضعف اوباما در منطقه
اسراییل دیگر متحد امریکا در منطقه نیست، نقطه ضعف او در منطقه است! فقط شایعه و خبر احتمال حمله نظامی به سوریه منجر به ترس بسیار زیاد از اقدامات تلافی جویانه گروههای حزب الله در سرزمینهای اشغالی شد و صفهای طولانی دریافت ماسک ضد گاز و آذوقه زمان جنگ نشان داد مردم نیز در سرزمینهای اشغالی دیگر افسانه گنبد آهنین را باور نمیکنند. اوباما اگر هم اکنون تردیدی هم برای حمله به سوریه دارد، به دلیل ترس از عواقب این حمله برای ثبات و حاکمیت رژیم اشغالگر قدس است.
۶- جدایی از یار دیرینه برای جنگ طلبی
آنچه اوباما به راستی از دست داد شریک دیرینه امریکا در جنگ طلبیها و استعمارگریهایش بود یعنی انگلستان. گاردین در گزارشی گفت که دلیل عدم موافقت مجلس نمایندگان انگلیس با حمله سوریه این بود که این حمله فقط منافع امریکا در منطقه را برای مدتی تامین میکرد و هیچ ربطی به انگلیس نداشت. پس به همین دلیل مجلس عوام اعلام کرد که «سیاست خارجی خود را بر اساس منافع ملی کشور دیگر تنظیم نمیکند.» و این بزرگترین شکست اوباما بعد از ۶۰ سال نزدیکی روابط بین دو کشور بود.
۷- اوباما پشتوانه حزبی خود را از دست داد
درست است که اوباما با عقب نشینی از موضع جنگ بیحرف و حدیث با سوریه این کار آبروی خود را از دست داد و به قول جان مک کین اقدامی شرم آور انجام داد اما دموکراتها را از خودکشی سیاسی بزرگ نجات داد. دموکراتها در طول انتخاباتهای ریاست جمهوری دو دوره با انتقاد از عملکرد جمهوری خواهان در جنگ طلبی بیش از اندازه توانستند انتخابات را ببرند و اگر خودشان باعث ایجاد جنگی دیگر میشدند دیگر آبرویی برایشان باقی نمیماند و نمیتوانستند توضیح دهند چرا همان راه جنگ طلبان نو محافظه کار را در پیش گرفتند. به همین دلیل نیز این روزها اوباما بیشتر از اینکه با دموکراتها یعنی هم حزبیهای خودش برای جنگ نقشه بکشد.
با جمهوری خواهان کنگره هماهنگ شده است. این جنگ اما چنان اختلافی بین دموکراتها و جمهوری خواهان انداخته است که حتی تعدادی از جمهوری خواهان نیز اعتقاد دارند نباید به خاطر منافع دموکراتها هم که شده، جنگ را با نام خود به پیش ببرند. صدای بیآبرویی این جنگ به مراتب بلندتر از پیروزیهای احتمالیاش خواهد بود و این مسئله حتی به مذاق جنگ طلبان جمهوری خواه نیز خوش نمیآید. دموکراتها و لیبرالهای کنگره این روزها از مخالفت قطعی خود با این حمله سخن میگویند و باید دید آیا همراهی نو محافظه کاران کنگره با اوباما میتواند او را به سمت سقوط در چاه جمهوری خواهان بکشاند؟