سواد زندگی؛ توسعه توانمندیهای فردی؛ سید محمد مهدی شهیدی-شاید شما هم از آن دسته از افراد باشید که فکر میکنند شاد بودن لزوماً به شرایط بیرونی مرتبط است و ازاینرو مدام در پی فراهم کردن شرایط شاد بودن هستند. اما اگر به شما بگویند که واقعیت چیزی دیگر است چه میکنید؟ دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسان دریافتهاند که شادی مشخصاً مفهومی است که به افکار و ذهن ما بستگی دارد و از آن مهمتر اینکه امری آموختنی است.
به عبارت سادهتر شاید هیچکس نتواند تمام اوقات خوشحال باشد اما میتوان مغز خود را بهگونهای آموزش داد که در همه حال احساس خوبی داشته باشید. همانکه به حال خوب معروف است. برای انجام این کار شما باید با استفاده از چند استراتژی به مغز خود کمک کنید تا برای شما عزتنفس قویتری ایجاد کند و افکار انعطافپذیرتری داشته باشد.
امروزه دهها راهحل برای خوشبخت بودن و شاد زیستن ارائه میشود؛ بااینحال، مسئله به این سادگی هم که به نظر میرسد نیست. درواقع هیچ فرمولی برای خوشبخت و خوشبین بودن وجود ندارد زیرا هر چیز کامل و معتبری که مربوط به سلامتی روانشناختی باشد، آسان یا سریع نیست. اما این به این معنا نیست که نمیتوان به آن دستیافت: همچون همهچیزهای اصیل و واقعی شاد زیستن و حال خوب نیز نیاز به تمرین، تغییر و حوصله دارد. اگر فکر میکنید میتوانید برای داشتن حال خوب حوصله به خرج دهید و ممارست کنید و تغییر را بپذیرید، با ما در خواندن ادامه این درس همراه شوید.
آیا میتوانیم مغز خود را آموزش دهیم تا در زندگی شادتر باشیم؟
آموزش شادتر شدن مغز فقط در مورد تغییر رژیم غذایی یا مربوط به ایجاد یک زندگی فعالتر با ورزش یا سالی یکی دو بار مسافرت نیست. البته این تغییرات میتوانند به شما کمک کنند سالمتر بمانید و یک یا دو روز راضی باشید.
بااینحال، هیچیک از این راهکارها نمیتواند به شما در مقابلهٔ بهتر با استرس کمک کند. هنگامیکه زندگی دوباره سخت میشود، شما نمیدانید که چگونه بهتر شوید و احساس درماندگی، ترس و اضطراب خواهید کرد.
همانطور که روانشناس Mihály Csikszentmihályi نشان داده است، هیچ دستورالعمل آسانی برای زندگی شادتر وجود ندارد. شاد بودن یا داشتن حال خوب، یک فرآیند فردی است که نیاز به خلاقیت و اصالت دارد. بااینوجود، شما میتوانید یک سری واقعیتهای اساسی را بهعنوان نقطه شروع برای آغاز این فرایند در نظر بگیرید.
در مورد مسائل تأملکنید
محققان مغز و اعصاب به جهانیان نشان دادهاند که افکار فقط محصول فعالیت مغز است. این درست است که مغز درنتیجه اتصالات الکتریکی افکار ایجاد میکند، اما افکار شما بر مغز شما چندان تسلط دارند که میتوانند در مغز اتصالات جدید ایجاد کنند و حتی شکل آن را تغییر دهند.
افکار منفی، تکراری و وسواسی میتوانند هماهنگی مغز را کُند کنند. آنها باعث میشوند مغز شما احساس خستگی کند و فعالیت ناحیه جلوی مغز را کاهش دهند. این امر یافتن راهحل برای مشکلات را دشوارتر میکند.
نکته اصلی برای آموزش شادتر کردن مغز، کنترل بیشتر بر این نوع روند ذهنی است. لازم است که با دقت فکر کنید.
هر آنچه شما میگویید و فکر میکنید مهم است. بنابراین، سعی کنید الگوهای تفکر منفی را در خودتان کشف کرده و آنها را متوقف کنید.
البته این به این معنا نیست که همهچیز را دور بزنیم و شروع کنیم به داشتن افکار کمعمق و بیشازحد خوشبینانه. این صرفاً در مورد تأمل بیشتر و انعطافپذیری بیشتر نسبت به واقعیت است. شما باید بتوانید برای یک مشکل به ده راهحل فکر کنید، دیدگاههای خود را گستردهتر کرده و از منفیبافی خودداری کنید.
روزانه برای خود هدفی تعیین کنید
در زندگی بدون هدف هیچ معنایی وجود ندارد. ازنظر علمی، این به معنای زندگی بدون دوپامین وسروتونین است یعنی وقتیکه زندگی روزمره خود را بدون هدف سپری میکنید. اگر واقعیت برای شما چیزی ندارد، بنابراین زندگی شما نیز فاقد ارزش است.
چنین وضعیتی منجر به اختلالات خلقی مانند اضطراب یا افسردگی میشود. همانطور که ویکتور فرانکل میگوید، هدف به زندگی شما معنی میدهد. پس سعی کنید یاد بگیرید که چه چیزی برای شما مهم است و چه چیزی زندگی شمارا پیش میبرد.
اگر میخواهید مغزتان شادتر شود، باید بدانید که هدف شما در زندگی چیست. شما روزانه باید یک هدف داشته باشید، یک هدف برای رسیدن به آن. حتی چیزی بهسادگی استراحت کردن، پیادهروی باکسی، خواندن کتابی یا انجام دادن کاری.
خودتان را دوست بدارید هیچکس نمیتواند هرروز خوشحال باشد. حفظ خوشحالی همیشگی غیرممکن است. اکنون، چیزی مهمتر از شاد بودن وجود دارد: احساس خوب بودن در مورد خودتان. اینکه از خودتان خوشتان بیاید. امروزه عدم اعتمادبهنفس برای بسیاری از افراد مشکل بزرگی است.
این بخشی اساسی از سلامت روانشناختی و نقطه عطفی برای احساس رضایت از زندگی است. جان رالز، یکی از مشهورترین فیلسوفان قرن بیستم، گفته بود که اگر جامعه بخواهد خوشبخت باشد، شهروندانش باید به خود احترام بگذارند.
باید خود را باور داشته باشید تا آزادباشید و خود را سزاوار پیشرفت و سلامتی بدانید. به گفته جان رالز، نقطه مقابل احترام به خود، احساس درماندگی است. پس اگر دنبال شاد بودن هستید خودتان را بشناسید تا توقع زیادی از خود نداشته باشید. خود را همانطور که هستید بپذیرید و اصلاً فکر نکنید که دیگران بر شما برترند. در مورد خود واقعبین باشید و به داشتههایتان احترام بگذارید.
چند توصیه برای داشتن حال خوب 1- یادتان باشد مغز شما اهمیتی نمیدهد که خوشحال هستید یا نه. برای مغز فقط زنده ماندن شما اهمیت دارد. به همین دلیل مغز همیشه به بدترین ترسهای ما و فرآیندی که ما را در راحتی قرار دهد، توجه ویژهای نشان میدهد. پس لازم است تا گاهی به مغز خود فشار بیاورید و با روبرو شدن با ترسها از آنها فراتر روید.
2- نکته دیگر آنکه تنها به این دلیل که مغز شما در برابر تغییر مقاومت میکند به این معنی نیست که نمیتواند تغییر کند. انسانها در طول زمان بهطور قابلتوجهی تکاملیافته و آموختهاند که چگونه با محیطهای پیچیده سازگار شوند. به همین ترتیب، شما نیز میتوانید به مغز خود بیاموزید که برای شاد بودن تغییر کند تا به تعادل و بهبودی برسد و برای این کار تنها ممارست و حوصله لازم است.
3- این روزها هرکدام از ما درگیر گوشیهای هوشمند خود هستیم. این گوشیها ابزاری برای ارتباط با دیگراناند اما کنترل داشتن بر آنها را از یاد بردهایم. فکر کنید چقدر بد خواهد بود اگر مدام با دیگران باشید و وقتی برای خلوت کردن با خودتان نباشد. روشن بودن گوشیهای موبایل درست مثل گیرکردن در میان دیگران است. اوقاتی از روز گوشی خود را خاموشکنید تا بتوانید با خودتان خلوت کنید. شاید یکی دو روز اول دچار اضطراب شوید اما نترسید و بگذارید آرامش به زندگی شما بازگردد.
4- روح جمعی جامعه مدام در پی یکسان کردن و همنوایی است. برای آنکه سالها بعد به زندگی ازدسترفته خود حسرت نخورید، حدومرزهای زندگیتان را خودتان تعیین کنید و اجازه ندهید که درگیر قیدوبندهای دیگران و جامعه بمانید.