به گزارش ایران اکونومیست: اوباما اعلام کرده که منافع اصلی آمریکا در معرض خطر قرار دارد. آیا ادعای آمریکا در این مورد صحیح است؟ اگر چنین است آیا حملات نظامی (حتی از نوعی محدود) میتواند بهترین روش برای تضمین این منافع به شمار آید؟ اندیشکده بروکینگز در گزارشی پنج پیشنهاد اصلی را در این خصوص مطرح کرده است .
اندیشکده «بروکینگز» در گزارشی به قلم «مایکل دوران»، معاون وزارت دفاع[در دوران بوش] و مدیر ارشد [سابق] شورای امنیت ملی مینویسد: کاخ سفید در طول دو سال اخیر، ضمن برخورداری از حمایت آشکار ارتش و اکثریت آراء عمومی، با مداخلهی بیشتر در سوریه مخالفت کرده است. اما اکنون این کشور طی یک تغییر موضع غیرمنتظره، اعلام میکند که منافع اصلی آمریکا در معرض خطر قرار دارد.
■ آیا ادعای آمریکا در این مورد صحیح است؟
آیا ادعای آمریکا در این مورد صحیح است؟ اگر چنین است آیا حملات نظامی (حتی از نوعی محدود) میتواند بهترین روش برای تضمین این منافع به شمار آید؟ در اینجا در تلاش برای پاسخگویی به این پرسشها، پنج پیشنهاد اصلی مطرح میگردد.
■جنگ سوریه، چالشی میان توان ایران و حزبالله با عربستان و شیخنشینهای خلیج فارس
۱- آنچه که در سوریه به مخاطره میافتد، آیندهی نظم منطقهای در خاورمیانه است
این درگیری برای سوریه اکنون چیزی بیشتر از یک جنگ داخلی بوده و مبارزهای محسوب میشود که توان ایران و حزبالله را در برابر عربستان سعودی و شیخنشینهای خلیج [فارس] به چالش میطلبد. مشاهدهی پیروزی عربستان سعودی، شورشیان سوریه، و متحدان آنها در این جنگ، برای آمریکا بسیار حائز اهمیت است. این کشورها نه فقط برای به دست آوردن سوریه، بلکه برای ایجاد نظمی بینالمللی میجنگند؛ نظمی که منافع حیاتی آمریکا را حفظ خواهد کرد.
■اوباما از آغاز به دنبال حلوفصل مسئلهی سوریه از طریق مذاکره بوده است
۲- تنها راهحل سیاسی در سوریه، تغییر رژیم این کشور است.
دولت اوباما از آغاز تاکنون در اعتراف به این حقیقت اساسی با شکست مواجه شده، و در مقابل تنها به دنبال حلوفصل از طریق مذاکره بوده است (توافق بر سر یک دولت انتقالی که مورد قبول هر دو طرف، یعنی طرفداران اسد و مخالفان سوریه باشد) . حامیان این رویکرد برای توجیه آن اظهار میدارند که:«هیچگونه راهحل نظامی برای این مسئله وجود ندارد. بنابراین ما راهی به جز دنبال کردن مسیر سیاسی نداریم».
■بشار اسد بدون کسب منافع، تن به مذاکره نخواهد داد
هرچند این امر منطقی به نظر میرسد، اما شانس موفقیت صفر است. بشار اسد هرگز بدون کسب منافع، تن به مذاکره نخواهد داد. حامیان ایرانی او نیز که با از جان گذشتگی برای حفظ یک موقعیت استراتژیک مستحکم در مدیترانهی شرقی تلاش میکنند، هنگامی که مسلمانان سنی به تناسب میزان جمعیت اقلیت خود جایگاهی از قدرت در دولت را در دست میگیرند، هرگز ساکت نخواهند ماند. بنابراین، سیاست فعلی دولت [آمریکا] ، یک امید واهی است.
■هدف از تشکیل ارتش آزاد سوریه باید تغییر توازن قدرت در منطقه باشد
۳- آمریکا باید برای ایجاد و تقویت ارتش آزاد سوریه، تا حدی که ممکن است تهاجمی عمل نماید.
ارتش آزاد سوریه، حتی در صورتی که نتواند مستقیماً منابع لازم را به سقوط دولت اسد اختصاص دهد، هدف آمریکا باید تغییر توازن قدرت در منطقه در مقابل اسد و حامیان بینالمللی او باشد. هر چند پیروزی نهایی ممکن است فراتر از دستیافتن سریع به شورشیان باشد، اما آمریکا، اگر فقط بخواهد به دست گرفتن قدرت از سوی متحدانش را مشاهده نماید، هنوز علاقهمند به پیوستن به درگیری است.
■ادامهی نزاع در سوریه موجب افزایش امکان اقدام یکجانبهی آمریکا میگردد
اما برتری در منطقه به هیچ وجه تنها امتیاز برای آمریکا نیست. حوادث گذشته به ما میآموزد که اگر نزاع در سوریه به حال خود رها گردد، میتوان انتظار داشت که آمریکا به صورت یک جانبه دست به اقدام بزند. ایجاد هزینه برای دولت ایران و اسد، ریختن خون متحد آنان (حزبالله) ، کمک به آوارگان سوری، ایجاد ارتش آزاد سوریه، هیچیک از این اقدامات نمیتواند صرفاً تلاشهایی برای «حل» مسئلهی سوریه باشد. به علاوه، این اقدامات، عواملی برای تسریع ایجاد یک نظم جدید در منطقه که بتواند تأمینکنندهی منافع آمریکا باشد، محسوب میگردد. این اقدامات همچنین سادهترین راه موجود برای تضمین این نکته است که آمریکا حتی در هنگام ناچاری، بدون هیچیک از شرکای متحد ، و در صورت نداشتن گزینهای غیر از حملات نظامی یک جانبه، باز هم در معرض خطر نخواهد بود.
■ ایران و القاعده در حال افزایش نفوذ خود در منطقه هستند
۴- حمایت از ارتش آزاد سوریه به معنای حمایت از القاعده نیست.
بر اساس یکی از دکترینهای استراتژیک خطرناکی که در برخی از منابع قوت گرفته، برای آمریکا عاقلانه است که چنانکه سارا پالین اخیراً اظهار داشته «بگذارد خدا کارها را سامان دهد» . طبق این گفتگوها، ایران و القاعده در جنگی مهلک گرفتار شدهاند. اینان هر دو از دشمنان آمریکا هستند، بنابراین آمریکا باید به آنها اجازه دهد تا یکدیگر را نابود سازند.
اما این اظهارات اشتباه است. زیرا این جنگ نه تنها خودبهخود خاموش نمیشود، بلکه با دادن فرصتهای فراوان در اختیار ایران و القاعده برای گسترش نفوذ در سراسر منطقه، تهدیدات جدیدی را نیز برای امنیت ملی آمریکا ایجاد میکند. القاعده به سهم خود، در حال ایجاد بهشتی ایمن در قلب دنیای عرب است که آهنربایی برای گروههای جهادی از سرتاسر دنیا محسوب میگردد. در این میان، ایران نیز در حال سربازگیری از میان شبهنظامیان شیعهی عراق، آموزش آنان در ایران، و سپس فرستادن آنها به سوریه برای جنگ است.
■هدف سیاست آمریکا باید تشکیل نیرویی ثالث در سوریه باشد
آنچه در این ترکیب تباه میشود، زندگی گروههای متوسط مردم سوریه است؛ مردمی عادی که در میان چکش خودکامگی اسد و سندان گروههای جهادی دنیا در حال خرد شدن میباشند. تنها این آمریکاست که از منابع نظامی و دیپلماتیک برای ایجاد ساختارهای لازم به منظور کمک گرفتن از انرژیها و تمایلات این مردم برخوردار میباشد. بنابراین هدف سیاست آمریکا باید تشکیل یک نیروی ثالث در سوریه باشد تا جایگزینی برای اسد و القاعده محسوب گردد. حتی در صورت باقی ماندن اسد بر مسند قدرت، این نیروی ثالث میتواند به عنوان یکی از متحدان بسیار با ارزش آمریکا در منطقه عمل نماید.
■حملات محدود آمریکا به سوریه تأثیری مهم در روحیهی گروههای مخالف خواهد داشت
۵- حملات نظامی به حکومت اسد، شیوهای مؤثر برای مهار اشاعه سلاحهای کشتار جمعی است.
هر چند حملات محدودی که رئیسجمهور آمریکا توصیف کرد توان جنگی حکومت اسد را کاهش نخواهد داد، اما تأثیر مهمی در روحیهی گروههای مخالف خواهد داشت (فاکتوری که هرگز نباید در جنگ ناچیز تلقی گردد).
اکنون یک علامت سؤال پیرامون آیندهی قدرت آمریکا وجود دارد. تعدادی از تحولات («توازن مجدد آسیا[۱]» ، کاهش جداسازیها، و خستگی عمومی شدید از جنگ) به این عقیده در خاورمیانه شدت بخشیده که آمریکا دیگر یک متحد قابلاعتماد نیست. سردرگمی و بینظمی آشکار دولت اوباما در هفتههای گذشته، عمیقاً این اعتقاد را تقویت نموده است. اکنون پاک کردن این اشتباه باید در اولویت نخست قرار گیرد، و اقدام به حمله، قدم اول برای انجام این کار است.
■حملهی نظامی به سوریه، نخستین قدم برای جبران اعتبار از دست رفتهی آمریکاست
بنابراین کنگره نه تنها باید اجازهی استفاده از نیروی نظامی در سوریه را صادر نماید، بلکه باید به رئیسجمهور آمریکا نیز خاطرنشان سازد که تشخیص غلط او از مسئلهی سوریه به شدت در این مشکل دخیل بوده است. هر چند اقدام به حمله، نخستین قدم برای جبران اعتبار از دست رفتهی آمریکاست، اما باید با یک تغییر الگویی در کاخ سفید همراه گردد.