شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۳ تير ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۹

امیرآبادی: به خاطر بازوبند کاپیتانی از استقلال رفتم

ایران اکونومیست- بازیکن اسبق استقلال گفت: من در تمام سال‌هایی که در استقلال بازی می‌کردم هیچ وقت سر پول حرف نزدم و کمترین دریافتی را از باشگاه داشتم اما ۸ سال در استقلال بازی کرده بودم و خاک این تیم را خورده بودم و وقتی گفتند بازوبند کاپیتانی را به تو نمی‌دهیم، رفتم.
امیرآبادی: به خاطر بازوبند کاپیتانی از استقلال رفتم
کد خبر: ۳۵۳۸۴۷

ا«مهدی امیرآبادی» ۸ سال در استقلال حضور داشت اما به خاطر بازوبند کاپیتانی پیراهن آبی را از تنش خارج کرد.

بازیکن اسبق استقلال در گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی ایرنا از دلایل جدایی‌اش از تیمی حرف زد که هنوز هم عاشقانه آن را دوست دارد. آنچه که در زیر می‌خوانید متن گفت‌وگوی ایرنا با این بازیکن سابق است.

چه سالی استقلالی شدی؟

سال ۸۳ بود. من بازیکن تیم ملی بودم و تازه از جام‌ ملت‌های آسیا برگشته بودیم. از ۲ تیم استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم استقلال را برای ادامه بازیگری انتخاب کنم.

چرا استقلال، دلیل پرسپولیسی نشدنت چه بود؟

استقلال شبانه رضایت‌نامه مرا از سایپا گرفت، دقیقا به خاطر دارم ساعت ۱۱ شب بود که نمایندگان باشگاه استقلال پس از مذاکرات فراوان با مدیران سایپا توانستند رضایت‌ آنها را برای حضورم در این تیم بگیرند.

یعنی اگر پرسپولیس رضایت‌نامه تو را می‌گرفت، استقلالی نمی‌شدی؟

من گفتم پرسپولیس مرا می‌خواست اما نگفتم پرسپولیسی بودم. همه می‌دانستند من استقلالی هستم و بارها در صحبت‌هایی که با مدیران باشگاه سایپا داشتم اعلام کردم رضایت‌نامه مرا برای استقلال صادر کنند چرا که به این تیم علاقه دارم و دوست دارم برای ادامه دوران فوتبالم پیراهن آبی را بر تن کنم.

در سایپا کاپیتان بودی؛ چرا این تیم را ترک کردی؟

من ۸ سال در سایپا بازی کرده بودم و بازوبند کاپیتانی این تیم را بر دستان خود می‌بستم، دیگر انگیزه حضور در این تیم را نداشتم و می‌خواستم به یک تیم بزرگ‌تر که استقلال باشد بروم.

بهترین خاطره‌ای که از سال‌های حضور در استقلال داری،چیست؟

قهرمانی‌هایی که با این تیم کسب کردم، برایم فراموش نشدنی است و هیچ‌ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. با استقلال روزهای خوبی را پشت سر گذاشتم که لحظات خاطره‌انگیزی را برایم رقم زده است. اما یه خاطره جالب دارم.

چه خاطره‌ای ؟

بعد از قهرمانی استقلال در لیگ برتر، جام را چند روز به خانه‌ام بردم، یک روز علی فتح‌الله‌زاده زنگ زد و گفت می‌خواهیم جام را به مزار مرحوم ناصر حجازی ببریم و من جام را به مدیرعامل وقت استقلال تحویل دادم.

بهترین مربی‌ای که با او در استقلال کار کردی چه کسی بود؟

من با مربیان بزرگی کار کردم که نمی‌توانم از شخص خاصی نام ببرم چرا که اگر بگویم چه کسی بهتر بود، شاید عزیزی از دست من ناراحت شود.

به جز یک شهرآورد در شهرآوردهای دیگر بازیکن تاثیرگذاری بودی؟

متاسفانه در شهرآورد سال ۸۸ حمید علی عسگری از من عبور کرد و به هادی نوروزی پاس گل داد، آن شهرآورد را با نتیجه ۲ بر یک باختیم. پس از آن مسابقه با خودم عهد بستم در شهرآوردهای طوری بازی کنم که رضایت هواداران جلب شود و خدا را شکر با تمرینات بیشتر این اتفاق افتاد و توانستم در چندین شهرآورد پاس گل بدهم.

بهترین پاس گل که در شهرآورد دادی، کدام پاس بود؟

پاس گل چیپی‌ که به مجتبی جباری دادم. آن بازی را موفق شدیم با پیروزی سه بر صفر به پایان برسانیم و برای همیشه در خاطره هواداران استقلال باقی ماند.

در جام حذفی هم یک گل حساس برای استقلال زدی که زمینه‌ساز قهرمانی این تیم شد؟

استقلال در آن فصل نتایج خوبی کسب نکرده بود و تحت فشار بود، در فینال جام حذفی به مصاف پگاه گیلان رفتیم، بازی رفت را با نتیجه یک بر صفر باخته بودیم. ورزشگاه آزادی مملو از هواداران استقلالی بود که برای تشویق تیم آمده بودند. ۲۷ خرداد ۸۸ بود، در دقیقه ۱۵ مجتبی جباری پاس داد و من گل زدم. بازی به وقت‌های اضافی کشیده شد و مجتبی جباری و آرش برهانی ۲ گل دیگر زدند تا برنده و قهرمان شویم. آن بازی برای من شرایط ویژه‌ای داشت.

چرا؟

استقلال در آن فصل سه مربی عوض کرد. وقتی امیر قلعه‌نویی هدایت استقلال را برعهده گرفت، برخی‌ها نوشتند مهدی امیرآبادی در فهرست مازاد استقلال قرار دارد و در پایان فصل جدا می‌شود. این حرف‌ها در شرایطی شکل گرفت که من به هیچ کس وابسته نبودم و بدخواه زیاد داشتم، خدا کمک کرد و گل زدم و فصل بعد با استقلال قهرمان لیگ برتر شدیم.

جدایی تلخی از استقلال داشتی؟

من زمانی که از سایپا جدا شدم کاپیتان بودم و این اتفاق در استقلال هم برای من تکرار شد.

سر بازوبند کاپیتانی رفتی؟

به من گفتند اگر در استقلال بمانی، بازوبند حق تو نیست و من زیر بار این حرف نرفتم.

چه کسی این حرف را به تو زد؟ امیر قلعه‌نویی؟

دوست ندارم به گذشته‌ها برگردم و نبش‌ قبر کنم اما پای حرفم ایستادم چرا که حق طبیعی‌ام بود. خیلی‌ها به من گفتند بازوبند فقط یک تکه پارچه است اما این تکه پارچه حرمت داشت.

و رفتی؟

من در تمام سال‌هایی که در استقلال بازی می‌کردم، هیچ وقت سر پول حرف نزدم و کمترین دریافتی را از باشگاه داشتم اما ۸ سال در استقلال بازی کرده بودم و خاک این تیم را خورده بودم و وقتی گفتند بازوبند را تو نمی‌دهیم، رفتم.

 

 

 ایرنا

آخرین اخبار