شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۶

پیشکسوت پرسپولیس: به خاطر پول از این تیم جدا شدم

ایران اکونومیست- «نبی‌الله باقری‌ها» بازیکن اسبق پرسپولیس گفت: به خاطر پول از پرسپولیس جدا شدم؛ اگر به عقب برگردم هرگز این اشتباه را نمی‌کنم.
پیشکسوت پرسپولیس: به خاطر پول از این تیم جدا شدم
کد خبر: ۳۴۸۵۲۲

 

باقری‌ها برای رسیدن به پیراهن پرسپولیس سختی‌های زیادی کشید، تمرین کرد، زحمت کشید تا از روستای کلیشم شهرستان رودبار در استان گیلان بازیکن تیمی شود که میلیون‌ها هوادار دارد.

باقری‌ها در مصاحبه با خبرنگار ایرنا حرف‌های جالب بر زبان آورد، از روزهایی گفت که برای پول کرایه تاکسی با فرغون کار می‌کرد و بوی رنگ و تینر کارگاه نقاشی را با خود به داخل اتوبوس می‌برده است.

برای فوتبالیست شدن سرنوشت جالبی داشتی، خودت برای‌مان تعریف کن.

من در استان گیلان روستای کلیشم به دنیا آمدم. آنجا فوتبال بازی می‌کردم. آن روزها از کفش فوتبالی ‌خبری نبود و با گالش بازی‌ می‌کردیم. تا زمانی که دیپلم بگیرم در روستای خودمان بودم و در مسابقات آموزشگاهی برای خودم اسم و رسمی پیدا کرده بودم و همین موضوع باعث شد جزو دعوت ‌شدگان به تیم امید ایران باشم اما خط خوردم. خط خوردن من باعث شد تا ۲ سال فوتبال را کنار بگذارم.

چرا؟

برای اینکه اطلاعات و شناخت زیادی نداشتم و نمی‌دانستم برای سربازی می‌توانم به یک تیم نظامی بروم و امریه ورزشی بگیرم. مستقیم دفترچه اعزام به خدمت گرفتم و به کرمانشاه اعزام شدم. تازه آنجا فهمیدم می‌توانستم به جای پست دادن بالای برجک فوتبال بازی کنم، اما دیگر دیر شده بود.

در ۲۸ سالگی پرسپولیسی شدی...

من از لیگ دسته سوم فوتبال را شروع کردم و سختی کشیدم و پله ‌پله بالا آمدم. عضو تیم عقاب بودم؛ تیمی که جمعی از ستارگان فوتبال ایران همچون خداداد عزیزی، مهدی هاشمی‌نسب و محمد خرمگاه را در خود داشت و همه روی آن زوم بودند. بازی‌های خوبی را برای این تیم انجام دادم و باعث شد فرشاد پیوس مرا به تراکتور ببرد. در تراکتور روند خوبم را ادامه دادم، حق ما این بود با آقا فرشاد به لیگ برتر صعود کنیم؛ قهرمان دسته یک هم شده بودیم اما قانون این بود که باید پلی‌آف برگزار می‌شد و متاسفانه با شکست در ضربات پنالتی نتوانستیم به لیگ برتر صعود کنیم. در پایان فصل پیوس من را به حمید استیلی معرفی کرد و با پرسپولیس قرارداد امضا کردم.

فکر می‌کردی چنین اتفاق بزرگی در زندگی‌ات رخ دهد؟

واقعا نه. برای بچه‌ای که در روستا بزرگ شده بود حضور در پرسپولیس یک رویای دست یافتنی بود؛ رویایی که حتی فکرش را نمی‌توانستم بکنم، اما وقتی خدا بخواهد هر چیزی ممکن است. من اولین بازی‌ام را مقابل سایپا انجام دادم؛ اگر در خاطرتان باشد بعد از پایان بازی گریه کردم. می‌دانید چرا؟

چرا؟

وقتی در دسته سوم بازی می‌کردم همیشه مینی‌بوس تیم برای رفتن به خوابگاه از جلوی ورزشگاه آزادی عبور می‌کرد، یک روز دوستم گفت خواب دیده‌ام سر تمرین منچستریونایتد رفته‌ایم و فرگوسن مرا خط زد و تو را انتخاب کرد، همه زدند زیر خنده، من با بغض کردم و گفتم خدایا یعنی می‌شود یک روز با پیراهن پرسپولیس در ورزشگاه آزادی بازی کنم! از آن روز ۶ سال گذشت و اتفاقات به گونه‌ای برایم رقم خورد که به پرسپولیس رفتم. وقتی سوت پایان بازی پرسپولیس و سایپا زده شد آن خاطره را به یاد آوردم و ناخودآگاه گریه‌ام گرفت و روی زمین نشستم و از خدا تشکر کردم. یاد لحظاتی افتادم که برای فراهم کردن پول تاکسی باید با فرغون کار می‌کردم و یا پس از کار کردن در کارگاه نقاشی سوار مینی‌بوش بوس می‌شدم و بوی تینر و رنگی که جذب‌ لباس‌هایم شده بوده همه را اذیت می‌کرد.

چند فصل در پرسپولیس حضور داشتی؟

سه فصل.

قهرمانی با این تیم در لیگ هفتم روز با شکوهی را برایت رقم زد.

آن روز عجیب‌ترین، باشکوه‌ترین و به یادماندنی‌ترین روز فوتبالی من است. بازی یک بر یک مساوی بود و ورزشگاه آزادی با ۱۰۰ هزار تماشاچی در سکوت کامل. صدای ضربان قلب خودمان را هم می‌شنیدیم. به غیر از وقت‌های اضافی ۸ دقیقه باقی مانده بود و همه نفرات جلو کشیده بودند و تنها من در دفاع مانده بودم. قطبی مدام فریاد می‌زد نبی‌الله تو حق نداری جلو بروی، شاید یکی بزنیم اما حق نداریم گل بخوریم. من احساساتی شدم و دفاع را رها کردم. خدا کمک کرد تا در ثانیه‌های پایانی سپهر حیدری گل زد. همه خوشحال شدند تا به رختکن رسیدیم، در آن هیاهو افشین قطبی دنبال من می‌گشت.

برای چه؟

از اینکه به حرفش گوش نکرده بودم و دفاع را رها کرده و به خط حمله اضافه شدم، شاکی بود. می‌خواست یقه‌ام را بگیرد. با همان لحن خاص خودش گفت «اگر فصل آینده من در پرسپولیس بمانم تو اخراجی! تو حق نداشتی جلو بروی و دفاع را رها کنی، اگر در آن لحظات گل می‌خوردیم چه کسی می‌خواست جوابگو باشد؟»؛ حق با وی بود، ناراحتیش هم ادامه داشت تا اینکه حاج حبیب کاشانی آمد و به قطبی گفت «حالا قهرمان شده‌ایم و همه چیز به خوبی و خوشی به پایان رسید. شما فراموش کن.»

بعد سه فصل از پرسپولیس رفتی؟

بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام را مرتکب شدم، اگر به عقب برگردم چنین اشتباهی را تکرار نمی‌کنم.

چرا جدا شدی؟

به خاطر پول رفتم. مس کرمان پیشنهاد مالی خوبی داد و برای همین پرسپولیس را ترک کردم، اگر آن اشتباه را انجام نمی‌دادم تا سال‌های سال پیراهن قرمز را از تنم در نمی‌آوردم.

خاطره تلخی از روزهای حضور در پرسپولیس داری؟

بازی با بنیادکار، در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا؛ ریوالدو ستاره بزرگ برزیلی در این تیم حضور داشت. در یک صحنه من و او دوئل داشتیم و من بدون هیچ خطایی توپ را زدم اما داور پنالتی گرفت. همه کارشناسان گفتند پنالتی نبود اما نام ریوالدو اینقدر بزرگ بود که داور فریب خورد. با همان پنالتی‌ حذف شدیم؛ هیچ‌وقت این خاطره تلخ را فراموش نمی‌کنم.

 ایرنا

 

آخرین اخبار