بین ایران و آمریکا کانالهای ارتباطی غیررسمی وجود دارد
روزنامه اعتماد به نقل از سفیر سابق آمریکا در ونزوئلا نوشته است: بین ایران و آمریکا کانالهای ارتباطی غیررسمی وجود دارد. اعتماد در این باره نوشته: ویلیام لوئرز، مدیر پروژه ایران، استاد دانشگاه کلمبیا و سفیر سابق آمریکا در ونزوئلاو چکسلواکی مدعی شد کانالهای ارتباطی غیررسمی و در سطح نه چندان بالادر یک دهه گذشته میان آمریکا و ایران برقرار بوده است. دیپلماسی ایرانی با انتشار این اظهارنظر از قول وی نوشت خود من شخصا در برخی از این گفتوگوهای غیررسمی با دوستان ایرانی حضور داشتهام. مباحث مطرح شده در این جلسات برای من بسیار راهگشا بوده و از همین کانالها بود که من با فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا شده و در حال حاضر برای آن احترام خاصی قائل هستم. اما متاسفانه در چندسال اخیر این تبادل نظرها و جلسات نه تنها بسط و گسترش پیدا نکرد که محدودتر از پیش هم شد. اکنون رسالت هر دو دولت این است که دو ملت را به سمت تعاملهای بیشتر سوق دهند. وی همچنین درباره اصلیترین درخواستهای دو طرف نیز گفت: اصلیترین درخواست آمریکا از ایران محدودسازی برنامه هستهای خواهد بود. آمریکا خواهان دسترسی به این برنامهها، محدودسازی فعالیتهای هستهای و نظارت گستردهتر و دراختیار داشتن دورنمایی از اهداف کوتاه و بلندمدت ایران از فعالیتهای هستهایاش است. اما مهمترین درخواست آمریکا صدور مجوز از سوی ایران برای حصول اطمینان از عدم تسلیحاتی بودن برنامه هستهای این کشور است. سخن گفتن درباره مطالبههای ایران از آمریکا سخت است اما برآیند شخصی من در نتیجه گفتوگوهایی که با ایرانیها داشتهام این است که تهران از واشنگتن میخواهد که به نقشه ۳۰ ساله خود برای منزوی کردن این کشور و تغییر نظام در آن پایان دهد.
روایت جدید سید محمد غرضی از دلیل تورم در شصت سال اخیر
کیهان، امروز مطلبی از سید محمد غرضی با عنوان «صد سال آینده هم...» را مورد توجه قرار داده که در ان آمده است: در سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۹ دو مرتبه، از ظهر تا ساعتی بعد، بوق کارخانجات نساجی اصفهان به مناسبت اعدام انقلابی هژیر وزیر دربار و نخستوزیر رزمآرا به صدا درآمد. در آن زمان اصفهان مرکز مقاومت و شهری بسیار فعال بود.
در روز ۲۹ تیر ۱۳۳۱ تظاهرات مردم اصفهان به رهبری مرحوم ثقهالاسلام شکل گرفت و یک شهید داد. من که روبهروی تلگرافخانه بودم، پیکر این شهید را تا تخت فولاد مشایعت کردم و شاهد بودم که چه خونی از مردم به جوش آمده بود. بیشک این واقعه در تظاهرات تهران اثر گذاشت و بعد از ظهر قوامالسلطنه خلع و مصدق با حمایت آیتالله کاشانی به نخستوزیری بازگشت. تظاهرات در تهران ۶۹ شهید داشت.
روز ۲۸ مرداد میدان امام (نقش جهان) محل تظاهرات مردم اصفهان بود ولی میدان قدیم (امام علی فعلی) حالتی دیگر داشت. مردم در میدان قدیم با چاقوکشان صارمالدوله ـ رجال دوره قاجار و یکی از ملاکان اصفهان ـ روبرو شدند و تعداد زیادی از مردم کشته شدند.
صارمالدوله که دید دیگر جایی در اصفهان ندارد و استاندار (مرحوم صدر) از مصدق دفاع میکند، ابزار خشونت شعبان بیمخ را به کار گرفت و موفق شد با استاندار مقابله کند. اخیراً صدای آمریکا مدعی شده که در آن ایام در اصفهان خبری نبود. رسانه آمریکایی از قول جوانی که در خیابان شیخ بهایی بوده نقل میکند که در آن اطراف خبری نبوده است. میدان قدیم محل فقرا و شیخ بهایی و عباسآباد محل اغنیا بود.
بعد از ظهر ۲۸ مرداد درمیدان امام، یک کامیون ارتش با چند سرباز و... و عکس محمدرضا پیدا شد. آنان شعارشان مرگ بر مصدق و زنده باد شاه بود. به گفته صارمالدوله بالاخره اشراف بر تودهایها پیروز شدند و روحیه سلحشوری به رخوت گرایید. در پی این فاجعه استعداد سیاسی استان که از زمان مشروطه تا شهریور بیست منکوب و سربهنیست شده بود، به محاق رفت و تمامی این استعداد که حاصل مبارزات ملت از مشروطه تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود، مفقودالاثر شد و نظامیان حاکم شدند.
پس از این واقعه شاهد بودم که تمام کارخانجات نساجی یکی پس از دیگری از بین رفت و مسکن و زمین که تا سال ۱۳۳۲ مشکل مردم نبود، بلافاصله شروع به گران شدن کرد.
پس از آن زاهدی بلافاصله ارزش پول ملی را ۷۰ درصد تنزل داد و بیست ریال را تا ۳۵ ریال بالا برد. از آن زمان به بعد، ملتی که پای منافع و نیروی انسانی خود زندگی میکرد، به صورت وسیع با بیگانگان مواجه شد؛ تمامی کتب و حتی کتابهای درسی، به زبان انگلیسی تغییر یافت؛ تمامی طرفداران حکومت منکوب و از اشتغال محروم شدند؛ تمامی وعاظ و روحانیون ممنوعالمسجد و منبر شدند؛ حتی دستجات عزاداری که روانه استانداری میشدند، روانه منزل صارمالدوله شدند و شعار وعاظ که مرگ بر انگلیس بود، فراموش شد.
تجار و صاحبان صنایع و بازار که هوادار مصدق بودند، از حکومت گزیده و تمامی این طبقه محروم از کار و زندگی ماندند به طوری که کارخانه پشمباف که سی هزار در بین مردم داشت، در یک کار اداری مسخره به عامل کودتا معدوم میراشرافی که به دستور شاه ملقب به تاجبخش شده بود، واگذار شد و دهها فاجعه دیگر رخ داد.
من در سال ۱۳۴۰ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شده و به تدریج با حوادث بعد از کودتا آشنا شدم و تغییرات قبلی و بعد از ۲۸ مرداد را به وضوح دیدم. شاهد بودم که تمامی شبکه سیاسی قبل از ۲۸ مرداد یا از بین رفتند و یا خانهنشین شدند. بورژوازی کمپرادو جایگزین بورژوازی ملی شد. صنعت ملی به صنعت وابسته و عوامل کودتا بر دولت، صنعت و بازار مسلط شدند.
اما پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ سلطه غرب بر کشور قویتر و تخریب وسیعتر شد. تولید نفت افزایش یافت و واردات کشور از سیصد میلیون دلار در سال ۱۳۴۴ به بیست میلیارد دلار در سال ۱۳۵۵ رسید. روستاها خالی و گندم و میوه وارداتی جایگزین تولید داخلی شد. دو حزب ایران نوین و حزب مردم بر امور مسلط شدند و تنها عکسالعمل این بود که «حزب ایران نوین پاینده باد... اندکی هم» حزب مردم زندهباد.
اخیرا مجلس شورای اسلامی کلیات طرح دو فوریتی پیگیری حقوقی ـ سیاسی نقش و دخالت آمریکا و انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت ملی ایران را به تصویب رساندند تا از مجاری قانونی پیگیر حقوق ملت ایران شوند. اما آیا این غرامت، میتواند هزینه این همه گزند را جبران کند؟
توصیه بنده به مجلس و دولت برای اینکه بتوان غرامت فیزیکی را حساب کرد این است که باید غرامت شکاندن قدرت سیاسی و از بین بردن نسل حکومتی و نیروی انسانی تربیت شده ناشی از مقاومت یک ملت را جلو آمریکا و انگلیس قرار داد و مطالبه کرد. یا نگاهی گذرا به آن ایام درمییابیم که ما در سال ۱۳۳۱ و تا حدودی سال ۱۳۳۲ تورم نداشتیم. تورم ۶۰ سال اخیر ناشی از کودتا و جنگ و تحریمهاست. آیا این غرامت قابل محاسبه است. آیا آنها توان پرداخت غرامت حقوق ملی ما را دارند؟
در پایان باید گفت، همان طور که خداوند در قرآن کریم فرموده که «البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول میآزماییم و شکیبایان را بشارت ده «ما نیز در یومالله ۲۲ بهمن جواب آمریکا را دادیم. نگاه کن! اینک اوباما چه تصمیم به جنگ بگیرد چه نگیرد، بازنده است. از حمله ناپلئون به مصر بیش از چند صد سال است که خاورمیانه میجنگد. امروز دنیا در مقابل خاورمیانه با تردید روبروست هر چه باداباد؛ صد سال آینده هم خواهیم جنگید.
انالله و اناالیه راجعون
قصه بودجه ۹۲ سر دراز دارد
روزنامههای امروز مخالفت مجلس با فوریت لایحه اصلاح قانون بودجه را مورد توجه قرار دادهاند. اعتماد در مطلبی با عنوان «نه مجلس به فوریت ۱۱ درخواست بودجه یی روحانی» نوشته است: روزگذشته نخستین اصلاحیه بودجه یی در ماه اول فعالیت دولت یازدهم به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد تا در عمل، اصلاح بودجه ریزی دولت دهم جزو نخستین اقدامات رییس جمهور یازدهم نام گیرد که به صورت لایحه به مجلس میرود. اصلاح قانون بودجه سال ۱۳۹۲ کل کشور بنا به پیشنهاد معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رییس جمهور و با قید دوفوریت به تصویب هیات وزیران رسیده و اکنون برای تشریفات قانونیاش در مجلس متوقف شده است: چرا که با وجود گمانه زنیهایی که از همراهی مجلس با دولت میشد، برخی نمایندگان صحبت از ندادن چک سفید امضا به دولت میکنند و در عمل هم با رد فوریت بررسی اصلاحیه بودجه، به درخواستهای رسمی رییس جمهور کم توجهی کردند. درخواستی که با ۱۱تبصره، به مثابه ۱۱ درخواست رسمی است تا رییس جمهور یازدهم و کابینهاش بتوانند مسائل مالی و منابع کشور را حل کنند. مشکلاتی که به گفته دولتمردان، هم اکنون وجود دارد و به دلیل ضعف بودجه ریزی، منابع بودجه جاری را غیرقابل استحصال کرده است. هر چند بسیاری از نمایندگان به وجود این مسائل در بودجه اذعان دارند و قول همراهی دادهاند اما برخی نمایندگان معتقدند که دولت در اصلاحیه پیشنهادی خود به جای شفاف سازی در اختصاص اعتبارات به دنبال تحمیل کردن چک سفید امضا و تخصیص بودجههای نامحدود به مجلس بوده است. در این رابطه موسی الرضا ثروتی، عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس، با بیان این نکته، درباره مخالفت مجلس با دوفوریت و یک فوریت لایحه اصلاح بودجه ۹۲ کل کشور، گفته است: نمایندگان مجلس با مواردی که در اصلاحیه بودجه از سوی دولت یازدهم لحاظ شده موافق نبوده و از این رو رأی به دوفوریت و یک فوریت آن ندادند و به این ترتیب این لایحه به صورت عادی بررسی خواهد شد.
ادامه حواشی وزارت علوم
اداره وزارت علوم با سرپرست و اقدامات اخیر وی و واکنش مجلس امروز هم در روزنامهها بازتاب زیادی داشته است. رسالت، سخنان فیاضی سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را مورد توجه قرار داده که گفته: اقدامات توفیقی برای هموارسازی مسیر وزیر علوم آینده است. بنا به نوشته رسالت، وی با بیان اینکه اقدامات توفیقی در تغییرات در وزارت علوم توجیهی ندارد، گفت: شاید یک علت این تغییرات این است که توفیقی از نظر منفی مجلس نسبت به خود مطلع است و با این تغییرات کار هموار سازی مسیر را برای وزیر آینده انجام میدهد. عبدالوحید فیاضی در گفتگو با خبرنگار پارلمانی مهر، درباره تغییرات انجام گرفته در وزارت علوم از سوی سرپرست این وزارتخانه گفت: آقای توفیقی یا هر کسی که سرپرست است اگر چنانچه متوجه شد خسارتی متوجه وزارتخانه میشود باید جلوی آن را بگیرد. مثلا اگر به این نتیجه برسد که موضوعی مثل بورس دکترا مشکل دار است و اگر امروز جلوی آن را نگیرد دیر میشود میتواند نسبت به لغو آن اقدام کند. وی ادامه داد: اما یک بحث دیگر جابه جاییها در ساختار مدیریتی است که تقریبا توجیهی ندارد، آقای توفیقی سرپرست موقت است ممکن است سه هفته یا سه ماه در این وزارتخانه باشد و دیگر نباشد، واقعا نمیدانم تغییر معاونتها و روسای دانشگاهها چه توجیهی دارد؟ مشخص نیست وزیری که از مجلس رأی میگیرد این عناصر را بپذیرد.
کیهان علاوه بر اشاره به این خبر که نمایندگان مجلس شورای اسلامی با قید یک فوریت طرح تعیین حدود اختیارات سرپرست وزارتخانهها را به تصویب رساندند تا سرپرست وزارتخانهها اجازه عزل و نصب و سیاستگذاری نداشته باشند، بخش پایانی گفتگو با شریعتی رئیس معزول دانشگاه علامه را مورد توجه قرار داده است که در بخشی از آن آمده است: با حفظ احترام و شأنشان بازنشستهشان کردیم. خدا میداند چه صحنههایی دارم که اگر بگویم استخوانها میترکد. بعضی موقعها ما نمیخواهیم اینها را بگوییم. در دلم صحنههایی هست شرعاً حق گفتن ندارم!
متأسفانه برخی به راحتی دروغ میگویند. طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده، هم اتاقیاش وارد شده و آنها را در آن وضع دیده است و به ما هم گزارش کردهاند؛ آن وقت میرود خارج از دانشگاه میگوید چون ما در انتخابات به فلان شخص رأی دادیم، شریعتی ما را اخراج کرد. سمتهای مختلف از رئیس دانشکده تا معاون دانشگاه هم داشته است. دهها زنگ از این طرف و آن طرف به من میزنند که آقای شریعتی این زن و بچهاش گناه دارند بازنشستهاش کنید. چه کار کنم؟ بیایم نامش را ببرم و بگویم به این دلیل بازنشسته شده و این هم اسنادش! استاد دیگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار میدهد. به اصطلاح استاد هم هست! فرهیخته!! عالی مقام!!! هیأت انتظامی آمده و حکم اخراجش را داده است، دستپاچه شد و به من درخواست بازنشستگی داد. طبق قانون باید اخراج میشد اما ارفاق کردیم و بازنشسته شد.
یک عده از اساتید هم متأسفانه رکود علمی دارند، مدتهاست مقالهای به چاپ نرساندهاند. برخی هم به خواست خودشان بازنشست شدند، تعدادی از اساتید رشته اقتصاد ما اینطور بودند، یکی از آنها ۵ بار درخواست بازنشستگی داد تا سرانجام ناچار شدیم موافقت کنیم. آن وقت برخی خارج از دانشگاه مطلب مینویسند که ۱۴ نفر از فلان دانشگاه اخراج شدند. روزنامه شرق هم چند وقت پیش چیزی در همین رابطه نوشته بود. بدون اینکه حرف ما را بشنوند، یک طرفه به قاضی میروند و علیه ما مینویسند، شما جای من باشید چه کار میکنید؟
وی در ادامه مدعی شده است: به من گفتند چرا قرارداد فلان استاد را تمدید نمیکنید؟ برای چه باید تمدید کنم! استادی که در حمله مرصاد علیه این کشور اقدام مسلحانه کرده است، عضو منافقین بوده، زندان بوده است؛ چرا قراردادش را تمدید کنم؟ اصلاً چرا استخدامش کردند؟ در سن ۴۹ سالگی با فوق لیسانس آوردهاند استخدامش کردهاند؛ بچههای اطلاعات نوشتهاند این کار ممنوع است اما آقایان کار خودشان را کردند، بلافاصله هم بورسیهاش کردند، حق نداشتند این کار را بکنند. در گزینش هم رد شده است. من نمیتوانم این قانونشکنیها را تحمل کنم، عذرش را خواستم. باز علیهمان این طرف و آن طرف نوشتند که فلان استاد مجرب اخراج شد! گفتند شریعتی شمربن ذی الجوشن است! چنین و چنان کرده است! هیچ کس نمیآید درد ما را بپرسد، بگوید چرا چنین کردید، یک طرفه قضاوت میکنند.