«کارها و ریسکهای بزرگ را دو دسته انجام میدهند: باتجربه ها و جوان های پرشور و نترس! گروه اول می دانند چکار میکنند، با دشواری راه آشنا هستند و استخوانشان آن قدر شکسته که نگران هیاهوهای مسیر نباشند و دسته دوم اندازه کافی شجاعت، امید و البته بلندپروازی دارند که وارد معرکه شوند.
فرهاد مجیدی وارد یکی از بزرگترین چالشهای دوران ورزشیاش شد. پسر ترکهای محبوب آبیها که از بهمن کرج تا راپیدوین اتریش رفت، هیچوقت در تیم ملی به آنچه سزاوارش بود نرسید، مهمترین افتخار باشگاهیاش هم نه با استقلال که در لیگ قهرمانان آسیا ۰۳-۲۰۰۲ به همراه تیم العین امارات متحده عربی رقم خورد، برای العین و النصر و الوصل و الاهلی توپ زد و حالا میخواهد نامش را در استقلال ماندگارتر کند. کاری دشوار برای اسطورهای که در روزهای اوج کارهای دشوار را نه با جنگ و جدل که با زیرکی انجام میداد.
او فصل پیش هم وقتی وینفرید شفر در هفته های آخر از نفس افتاد روی نیمکتش نشست اما نتوانست استقلال به قهرمانی برساند. زمان کوتاه بود و تیم را هم نبسته بود. درست مثل این روزها که یک نیمفصل فرصت دارد و باز هم بازیکنان را کس دیگری انتخاب کرده است.
گرچه طبق قرارداد یکسال و نیم وقت دارد تا آبیها را به خوشبختی برساند اما نشستن روی صندلی بزرگ شده استراماچونی از سوی برخی هواداران یک شلیک به محبوبیت ترجمه شده است. این که در چنین شرایط حساسی که توقعات تلنبار شده هواداران بعد از رفتار غیر اخلاقی سرمربی ایتالیایی و عملکرد مبهم مدیران باشگاه به حداکثر رسیده، این صندلی میتواند هر کسی را از پا در بیاورد. حتی فرهاد مجیدی که شمایل یک قدیس ورزشی را دارد.
انتخاب او با همه مشکلات پیش رو شاید بهترین گزینه برای پایان دادن به سوگواری آبیها باشد. آنها بعد از رفتن استراماچونی چنان غمزده شدند که انگار هرگز شادی نکردهاند. انگار استقلال متلاشی شده و دنیا به آخر رسیده بدون این که آنها دستاوردی داشته باشند! در این که حق دارند از اتفاقات پیشآمده دلخور باشند شکی نیست. امیدشان برای قهرمانی دست کم تا این لحظه به یغما رفته است، تیمی که در صدر جدول بود حالا از رقیب سنتی ۵ امتیاز عقب افتادهاند، همه اینها قابل درک است اما باید به این سوگواری آبی خاتمه دهند.
هواپیمای حامل بازیکنان منچستریونایتد روی باند لغزنده فرودگاه مونیخ شروع به حرکت کرد. این سومین تلاش پرواز شماره ۶۰۹ هواپیمای شرکت بریتیش یوروپین ایرویز برای پرواز از فرودگاه پوشیده از برف و گل و لای بود. ۶ فوریه ۱۹۵۸.
نتیجه این تلاش اما فاجعهبار بود. ۲۳ کشته از جمله جئوف بنت ۲۵ ساله دفاع چپ، راجر بایرن دفاع وسط ۲۸ ساله، ملیپوش و کاپیتان تیم، ادی کولمن هافبک راست ۲۱ ساله جوانترین عضو تیم، مارک جونز ۲۴ ساله دفاع میانی، دیوید پگ ۲۲ ساله، هافبک دفاعی راست که تازه به تیم ملی انگلیس دعوت شده بود، تامی تیلور مهاجم ملی پوش ۲۶ ساله، بیلی ولان هافبک وسط ۲۲ ساله ملیپوش تیم ملی ایرلند جنوبی، دانکن ادواردز مهاجم ملی پوش ۲۱ ساله...
یک فاجعه تمامعیار. اما ققنوس از خاکستر برخاست. منچستریونایتد بعد از آن ماجرا قهرمانی لیگ برتر، قهرمانی در جام حذفی، قهرمانی در جام اتحادیه، قهرمانی در جام خیریه، قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، قهرمانی در جام در جام اروپا، قهرمانی در سوپر جام اروپا و قهرمانی در جام بین قارهای را به دست آوردند. آنها به جای سوگواری ابدی، به جای اینکه فکر کنند دنیا به آخر رسیده ایستادند و مبارزه کردند.
حالا وقتش رسیده تا استقلالیها به جای ساخت کلیپهای سوزناک در فراق سرمربی ایتالیایی کنار تیمشان و فرهاد مجیدی بایستند. کنار بازیکنانی که حتی وقتی هنوز طلبهایشان از سال گذشته صاف نشده است باز هم به تیم وفادار ماندهاند. حال آنها بدتر از منچستریونایتد ۱۹۵۸ نیست. باید از این چالش گذر کنند. وقتی برای گریه و زاری ندارند. نخستین قدم را باید پیشکسوتان و اهالی رسانه بردارند. قرار نیست آنها هم مثل نوجوان هوادار این تیم ماهها با قلبشان فکر کنند. استقلال این روزها به گریهکن نیاز ندارد، به رفیق راه نیاز دارد.»
احسان محمدی
عصر ایران