به گزارش ایسنا، گزیده گفتوگوی فصلنامه مطالعات بینالمللی با آیتالله هاشمی رفسنجانی در پی میآید:
* تقریبا همیشه از نوجوانی و جوانی در روستا و در قم، در بحثها و سخنرانیهایم معتدل حرکت میکردم. در مبارزه هم اینگونه بودم. آنقدر معتدل بودم که اواخر مبارزه، منافقین و کسانی که میخواستند خیلی تند باشند، با من درگیر شده بودند. مبارزه مسلحانه را نفی نمیکردم ولی در کنارش موارد زیادی را شرط میکردم.
* کاری به این ندارم که ایدئولوژیهای مختلف چگونه هستند و ممکن است تحجر و دگماتیسم در بعضی ایدئولوژیها باشد ولی اسلامی را که من میشناسم و به آن معتقدم و بسیاری هم مثل من فکر میکنند، اسلام دگم نیست. اسلام دستور نداده است که با کسانی که مخالف عقیده ما هستند، قطع رابطه شود یا صحبت نکنیم. وقتی میشود با آنها بمانیم و با عمل، عقایدمان را به دنیا معرفی کنیم، راهی که اسلام خواسته است را چرا دنبال نکنیم؟
* من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام (ره) مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید؛ در غیر اینصورت ممکن است اینها بهصورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبورکردن مشکل خواهد بود ... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.
* من آنموقع، دنبال احیای میراث فرهنگی شیعه در عربستان بودم. ائمه ما همه در آنجا حضور داشتهاند و آثار ارزشمندی از آنها در آنجا باقی مانده است. میخواستم آنها احیا شود. در عربستان که بودم آیتالله صافی نامهای به من نوشتند و گفتند که شما روی این مساله کار کنید ... خیلی از مسائل را در گفتوگوها حل کردیم ولی وقتی به ایران برگشتم، چون فکر میکردند این توافقات میخواهد به نام من تمام شود، از کل آن صرفنظر کردند. وزیر خارجه عربستان برای پیگیری توافقات به ایران آمد، پیگیری که نکردند حتی برعکس عمل شد. روزی از رادیو شنیدم که آقای متکی در جده در مصاحبهای اعلام کرده که به آقای ریشهری در عربستان اهانت کردهاند. من تعجب کردم و بعدا از آقای ریشهری سوال کردم که آیا چنین چیزی اتفاق افتاده؟ گفتند که نه، اصلا چنین مسائلی نبوده. گفتم که تکذیب کن. تکذیب هم کرد ولی رادیو کار خودش را میکند و به تکذیب ایشان اعتنایی نکردند.
* اگر عربستان با ما روابط خوبی داشت مگر غربیها میتوانستند ما را تحریم کنند؟ فقط عربستان میتواند جای ایران را پر کند. عربستان لازم نیست هیچ کاری انجام بدهد. اگر نفت را به اندازه سهمیه اوپک تولید کند، هیچکس نمیتواند به ما تعرض کند. چون اقتصاد دنیا نمیتواند خالی از نفت ما باشد. فکر میکنم هنوز ایجاد روابط خوب مقدور است ولی انسانهایی اینجا هستند که میبینید نمیخواهند. برخی اظهارات تند از دو طرف قابل تحمل نیست و باید اصلاح شود.
* بعد از رحلت امام (ره) در شورای عالی امنیت ملی تصویب کردیم که روابطمان را با مصر برقرار کنیم. بعضیها خدمت رهبری رفتند و گفتند که چون این رابطه را امام بعد از کمپدیوید دستور دادند که قطع کنیم، مخالفت با امام میشود. آن زمان امام به شورای انقلاب دستور دادند و ما هم رابطه با مصر را قطع کردیم. از این مساله هفت هشت سال گذشته بود که ما تصویب کردیم. لذا نشد. در یک سفری که به ترکیه داشتم، نخستوزیر مصر که روی کشتی میهمان رئیسجمهور ترکیه بودیم کنار من بود. ایشان به من گفت که چرا با مصر رابطه برقرار نمیکنید؟ گفتم بهخاطر صلح کمپدیوید. گفت «کمپ دیوید دیگر مرده است و چیزی از آن وجود ندارد.» ما میتوانیم هم با کشورهای عربی بهخصوص با همسایههای جنوبی و هم با کشورهای آسیای میانه و کشورهای جداشده از شوروی سابق ارتباطات مفید برقرار کنیم. سران برخی کشورهای مشترکالمنافع بهترین دوستان من بودند و حامی آنها پس از استقلال، جمهوری اسلامی ایران بود که در زمان دولت من بود.
* آقای نیازوف که کشورش مرکز مهم گاز منطقه است به من میگفت که شما بیایید گاز ترکمنستان را معامله کنید و در اختیار شما باشد تا این بحثها پیش نیاید. در حال مذاکره بودیم که عمر دولت من تمام شد و دیگران دنبال نکردند. در تاجیکستان، در قزاقستان، با این عظمت، اسرارشان را به ما میگفتند. چون آنها مرکز مهم فضایی شوروی سابق بودند. بهعلاوه مراکز مهم موشکهای دهکلاهکی که به سمت دنیا نشانه گرفته بودند در آنجا بود و همه اینها را میگفتند که چهکار میکنند و با ما مشورت میکردند. واقعا در شمال ایران در قفقاز، گرجستان و آذربایجان، صمیمیترین دوست ما بودند. در آذربایجان در یک جلسه رسمی که خبرنگاران هم حضور داشتند، آقای حیدر علیاف به من گفت که 17شهر ما متعلق به شماست و باید اینها را حفظ کنید. ما با شما هستیم. چون با ارمنستان در حال جنگ بودند. تا این حد با ایران صمیمی بودند و کار میکردیم.
* در جنوب بهصورت دیگری بود و بعد از جنگ کمکم یخهای روابط آب و روابط گرم شده بود. ما اگر فقط با کشورهای منطقه خودمان روابط را گرم کنیم، قدرت واقعی ایران در منطقه حفظ میشود. یعنی مرکز اقتدار ایران در منطقه است. اما حیف...
* افراطیهایی بودند که هنوز هم هستند و همیشه بودهاند. میکونوسی که شما میگویید هم از همین نوع است. جریاناتی اینگونه همیشه بودهاند. در زمان امام (ره) هم اینگونه افراد بودند. با اینکه امام هم با اینگونه کارها موافق نبودند. یکبار در یکی از کشورهای همجوار، محموله مواد منفجرهای کشف کرده بودند و این هم تاثیر منفی روی ما داشت. بله فکر میکنم هنوز هم آدمهای خودسر هستند ولی سیاست کشور اینگونه نیست.
* میخواستم با مصر رابطه برقرار کنیم که نتوانستیم. میخواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم. مثلا کاری که میخواستیم با ترکمنستان انجام بدهیم که نگذاشتند و خیلی حیف شد. بنا بود گاز ترکمنستان از طریق ایران به دنیا صادر شود. آقای نیازوف اصرار داشت و به اینجا آمد و اصرار کرد ساخت خط لوله را افتتاح کنیم و حتی در جوشدادن لولهها هم شخصا شرکت کرد و آن زمان تصاویرش هم پخش شد ... مواردی از این قبیل داریم که نشد ولی میخواستیم که بشود.
* برای اینکه فلسطینیها حق دارند برای ملت، وطن و حق خودشان مبارزه کنند، نباید اسم آنها را تروریسم بگذاریم. آنها را با مقاومت باید تعریف کرد. از حق خودشان دفاع میکنند و دفاع از حق را همه دنیا به رسمیت میشناسند. در سازمان ملل و همه مراکز بینالمللی هم شأن دارند. اخیرا هم موارد زیادی را برایشان تصویب کردند. کمک ما هم به آنها اشکالی نداشته و ندارد. اگر فضای روابطمان را با دنیا درست کنیم، باید این مساله را از هم جدا کنیم. یا در مورد حزبالله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده است. به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل است.
* آمریکاییها در افغانستان، طالبان و القاعده را ایجاد کردند. آن زمان برای آنها توجیه داشت. چون میخواستند شوروی را از خاک افغانستان بیرون کنند. در اینجا هیچکس اعتراضی نداشت. دنیا هم اعتراضی نکرد و ما هم آنموقع اعتراض نکردیم. یا در هر منطقه دیگر، از این نمونهها خیلی میتوانید پیدا کنید. اگر یک نظام خودش نخواهد ماجراجویی بکند و در جاهایی هم بخواهد از مظلوم دفاع کند در دنیا پذیرفته شده است. این دخالت هم نیست.
* ما واقعا قصد ساخت تسلیحات هستهای و سیستم نظامی هستهای نداریم. حتی خودم یکبار در نماز جمعه به رژیم اشغالگر اسرائیل توصیه کردم که بمب اتم بهنفع اسرائیل هم نیست. بالاخره اگر یک روزی درگیری اتمی پیش بیاید، اسرائیل یک کشور کوچک، ظرفیت تحمل بمب اتم را ندارد. کشور کوچکی است و خیلی آسان همه امکاناتش از بین میرود. گرچه آنها این نصیحت را تفسیر به تهدید کردند. عمیقا معتقدیم که در منطقه نباید سلاح هستهای باشد و این جزو اصول سیاستهای ما بوده و هست.
* در سالهای اخیر در تصمیماتی که گرفته میشود و مذاکراتی که هست، نیستم ولی بهنظرم در این راه بنبست نیست.
* در اواخر جنگ، شرایطی که با دنیا، همسایهها، مسلمانها و دولتهای غربی و شرقی درست شده بود با ما سازگاری نداشتند و ما هم با آنها سازگاری نداشتیم. متاسفانه از شعار نهشرقی، نهغربی برخی تفسیرهای عوامانه شده بود که با همه باید همکاری نداشته باشیم اما هدف این نبود، بلکه در مورد وابستگی بود که ما باید بدون وابستگی و با استقلال کامل سیاست خودمان را داشته باشیم. اما همکاری متقابل و محترمانه با شرق و غرب را هم باید میداشتیم. بالاخره وقایع دفاع مقدس برای کسانی که تفکری در میدان جنگ داشتند، ثابت کرد که نمیتوان صرفا با شعار، کار کرد. بلکه باید همراه عملگرایی وارد سیاست شد. تجربه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در پایان جنگ بود. وقتی این مساله مطرح شد، در آنموقع هم فرمانده جنگ بودم و مسئولیت من از همه روشنتر بود و هم قائممقام فرمانده کل قوا بودم و اختیاراتم بالا بود. با تفکر وارد شدم و این مساله را عملیاتی کردم. از وزارت خارجه خواستم که قطعنامه را نه رد و نه قبول کنند و بگذارند مذاکره کنیم. قطعنامه را قابل قبول کنیم و بعد تصمیم بگیریم.